کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کارهای امروز

معاونم قرار است ببیند در فولدرهای جدید فیلم  در درایوهای پابلیک و لرنینگ فیلم تکراری هست یا نه.لیست ژانرادامه فیلم های آرشیو موقت رو هم می دهم بهش که جابجا کنه

قصه های بازگشت

دوهفته ای کانون منو بخودش نخواهد دید.به معاونم خواهم گفت سر بزندیا گیرش نیاوردم به مسئول کامپیوتر.سراغ آرشیو رو بعدش ازمن بگیرید.

فقط جا نداریم

یکی از دوستان لطف کرده هاردشو آورده و آقای توپ شکن هم لطف کردن فیلمایی که نداشتیم رو کپی کردن.توی فولدری هست به اسم اشکان در درایو ژابلیک و در درایو لرنینگ بهمین نام.خواستید ببینید.فولدر عطار هم هست.که امروز چند تا فیلم ایرانی هاشو جابجاکردم و اضافه هاشو که داشتیم رو پاک کردم. 

آقای یوسف دوست هم هاردشونو گذاشتن خانم مرادپور مستند خوبی توش دیده ن بردارن.

سایت معرفی کنید

شاید من امروز درجلسه حضور بهم نرسونم.مسئله یی که میخام باتون درمیون بذارم اینه:

ما بدنبال یک سایت درست درمون هستیم برای دانلود فیلم ها.چون آقای همت زاده همونطوری که بتون گفتم لطف کردن و داوطلب شدن برای دانلود.و خب نمیشناسیم سایت خوبی.یه سایت رایگان اگه میدونین به ما معرفی کنین.من خودم آپلودباز رو میشناسم اما باید اکانت داشته باشیم که در نتیجه باید صحبتی با مسئول امور مالی داشته باشم.که میره برا درجه دوم اولویت.

از دوستان دیگری هم که گفتن گاهی میتونن دانلود کنن میپرسم که آیا اون سایتی که میخاستن دانلود کنن ازش چی بوده؟

بچه ها هم لطف کردن و یه لیستایی دادن از فیلما برای دانلود.صبور باشن مدتی.

اون فولدر موسوم به عطار هم مدتی مرتب کردنش توسط خود آقای عطار پور در دست احداث بود و دیروز به من گفتن تموم شده کارشون باش و می تونم در آرشیو لحاظش کنم.

معاونم

پس معاون من شد خانم ماها عسگری.که پس فردا هم میخاد بیاد سر آرشیو. پیش من که میخام چند تا فیلمو جاشونو معلوم کنم.

مسئول اساسنامه آیا مدت رای گیری باید بیشتر باشه؟

و ممنونم از حضور پرشور بچه ها.  

دیگه پس فردا نیاید بگید ا کی معاونتون انتخاب شد ما که نفهمیدیم.

مسئول آینده آرشیو

بچه ها نظر باینکه من خیلی تلاش کردم تا سه تا کاندیدا بهتون معرفی کنم ولی ناموفق بودم و با هر کسی صحبت کردم یا وقت نداشت یا در گیر مسولیت دیگه یی بود یادر یک مورد بقول خودش استعداد آرشیوینگ نداشت پس از مشورت با مسئول اساسنامه قرار بر این شد تنها کاندید رو بهتون معرفی کنم .رای خود را اعلام کنید

خانم ماها عسگری

فولدر های دسکتاپ

دوستانی که روی دسکتاپ به نام خودشون فولدر ساخته بودن تا جایی که می تونن این کارو نکنن.و اگه دنبالشون میگردین من فولدراشونو به تناسب توی موزیک یا آرشیو یا درایو پابلیک ریختم. 

تازه جا دارد تشکر کنیم از آقای رامین همت زاده برای دانلودایی که داشتن.هر کی دیگه تونم می تونه در جهت گسترش هر چند کوچک این آرشیو گامی برداره استقبال می کنیم. 

باتشککر

کاندید

خانوم ماها عسگری بسیار تمایل نشون داده ند که مسئول آینده آرشیو باشند.حتی گفته ند که یه روزایی میخان بیان پیش من.سر آرشیو.مسئول اساسنامه .کافی نیست یک کاندید؟ 

بله باز هم تلاش می کنیم.

راستی هیچوقت هیچوقت از کرخه تا راین رو ندیده م

غرض از نوشتن این پست اینکه الان از تماشای "بوسیدن روی ماه" برگشته م. 

آقا توی ذوقم خورد. 

نمی دونم یه جوری بود.جدی نگرفتمش.اونطوری نبود که بخای جدی بگیریش و درگیرش بشی.یه خانم مسن بانمک داشت.یه خانم مسن که دوستش بود و بسیار با سلیقه و خونه دار و اینا.که هر سکانسی که حرف میزد تو نزدیک ترین سطح اطرافش ظرفهای شور و آبغوره بود. 

یه دختر کنکوری داشت که همش پای تلفن حرف میزدو می خندید.و انقد بش گفتن برو سر درست من جای اون اعصابم خورد شد.یه صابر ابر داشت.با اون صدای همیشه بغض دارش و نگاهای درموندش.خوب بود. 

اما تمام اتفاقات فیلم در تعجب من گذشت.توجیه نداشتند.نمی خام فیلمو برا اونایی که ندیده ند لو بدم.اما واقعا؟ داری به من میگی باور کنم یه مادر به خاطرشیرین کردن روزای آخر عمر دوست چهل ساله ش پیکر پسر دردونه شو قبول نمی کنه؟ فرم رو پر نمی کنه؟میگه پسر من نیست؟ 

نمی دونم اصطلاح سینمایی این منطقی نبودن چیه؟  

این "مادری" قشنگ کجای فیلم بود که من درکش نکردم؟پیشکش به تمام مادران ایرانی. ؟

ببخشید خب من نفهمیدمش.نمیخام بی انصافی کنم.زحمت کشیده بودند.

اما طراحی صحنه ش خوب بود.از خونه خانوما خوشم اومد.اصلا دلم ضعف میره برا این خونه حیاط دارای بزرگ با اتاقای بزرگ و درای بزرگ چوبی شیشه یی. 

چه ربطی داره.نمی دونم. همون.از لوکیشنش خوشم اومده لابد 

توی اکران این فیلم در دانشگاه امیر کبیر از آقای کار گردان پرسیده شده.این دختر خیلی غربی نبود.ایشون گفتن کمی موافقن ولی میخواستن طی فیلم سیر تحول این دختر رو هم نشون بدن. 

لابد منظورشون همون بغض کردنه و "راستی اگه دیدیش از طرف من روی ماهشو ببوس " و با گریه رفتنه بوده.باشه. 

بعد پرسیده ن که چرا این خانوم مسن تا توی اتوبوس از شیشه به خیابون زل میزنه یا صحنه تصادف میبینه یا دعوا و شولوغ کاری و داد و بیداد؟ قصدتون چی بوده؟بد نشون دادن اوضاع؟ که ایشون گفتن بله دقیقا قصدشون همین بوده!

دلم فیلم از کرخه تا راین روخواست.نه من باب مقایسه.الان آهنگشو میزد چون.

یه سو تفاوتی شده بود

اینکه هی گفتم هارد یکی رو قرض میگیرم دوست آقای شکوری فیلماشونو بیارن بعد می بینید خبری نیست نگین پس چی شد؟برا این بود که عدد مبارک ۴۰۰۰ رو ۴۰۰خونده بودم(چار ترا بوده در اصل یعنی و من اشتباه کرده بودم ).و این مسئله "کللی فیلم "می افته می افته برای بعدا. و براتون همینجا خواهم نوشت اونوقت. 

با تشکر

گزارشات نیمچه فعالیت 

اول از همه با عرض شرمساری من نمی دونستم درایو های پابلیک و ورک استیشن ها در حوزه استحفاظی من نیست که رفتم داخلشون و با تشکر از تذکر آقای شکوری! 

یه سری فیلم تکراری دیدم توی آرشیو .کیفیت هر دو نمونه رو دیدم پاک کردم تکراریه رو.دوتا فولدر هم بود متعلق به آقای عطارپور به نام عطار که توشون پر فیلم بود.خودشون گفتن فعلا کاریشون نداشته باشم تا خودشون بم خبر بدن.  

اسم چن تا فیلم رو هم یادداشت کردم تا ژانرشونو پیدا کنم و بذارم تو فولدرشون. دیدم واقعا هم کار دیگه یی نمونده چون من با درایوای دیگه کاری ندارم.

دیگه م منتظرم تا دوستم هاردشو بده.

معاون هم هنوز پشت پرده یی از مه و هاله ای از ابهامه.صحبت می کنم با چند نفر دیگه یی هم که توی ذهنم هستند

اتفاقاتی که افتاده

با خانوم مردیها صحبت کرده بودم در باب جا باز کردن توی فولدرها.گفتم چیه این همه موزیک ویدیو.پاک کنم؟به من گفتن بعضی هاش محشره و پیدا نمیشه اما پاپ ها رو میتونم پاک کنم.و دیگه گفتن در درجه اول هم چه فولدرهای دیگه یی بهتره پاک بشن به نظرشون.اینترتینمنت ها و ...حالا نمی دونم چه قدری جا باز بشه بعدش.آقای شکوری هم که گفتن میان راش های تدوین فیلم جدیدشونو پاک می کنن.هارد هم قراره یکی بهم قرض بده هفته دیگه.وقتی گرفتمش میگم که آقای شکوری به دوستشون بگن اون ۴۰۰ گیگ فیلم رو بیارن و سوا کنیم خوب هاشو:)  

 یکی تون هم چند تعداد فیلم ایرانی رو برده بوده و اسماشون هست توی اون دفتر کوچیکه.گویا این دوست عزیزمون پسشون نیاورده.پسشون بیارید و گرنه دیگه همون سیدی ها رم میذارم توی کامپیوتر  و توی فلشتون کپی میکنم و اصلش میمونه.

دیگه اینکه قرار بود من خانوم مردیها رو پنجشنبه هفته پیش ببینم تا با هم صحبت کنیم و یه توضیحاتی به من بدن.و فیلم هایی هم که دانلود کرده بودن رو بیارن اما متاسفانه جور نشد.و قرار شد هر وقت سرشون خلوت شد به من بگن. 

دیگه آقای فرامرزی قرار بود کامپیوتر رو ویروس کشی کنن.چون من کپی پیست هم نمی تونستم بکنم. 

همینا. 

دیگه اینکه یکی خودش رو معرفی کنه به عنوان معاون من.

بله همه انتقاد هاتون وارد هست!

لابد تصوری که من از مسئولیت آرشیو داشتم با تصوری که بچه های کانون داشته ند فرق میکرده ست.خب من نتونسته م انتظارات شما رو ازیک مسئول آرشیو خوب برآورده کنم و صدای خیلی هاتون درومده.و حتی به شوخی هم بهم گفتید که عزلم میکنید.من قبل از اینکه بیام و مسئولیتم رو شروع کنم مثلا .به دبیرمون گفتم که حس می کنم که نتونم از پس مسئولیتی که قبول کردم بر بیام و چه کار باید بکنم به نظرش اونوقت.که ایشون گفتند که مشکل چی هست و من گفتم با دانلود مشکل دارم (که گویا نبض مسئولیت آرشیو هم محسوب میشود و بچه ها از در تو نیومده سراغ فیلمای جدیدو میگیرند).گفتم فکر کنم وقتم رو میگیره چون میخوام برای کنکور رشته مو عوض کنم و این سال آخری آدم بشم و درس بخونم و کلا فکر میکنم که نتونم.دبیرمون گفتن که از کسی کمک بگیرم برای دانلود و دیگه مرتب کردن فیلمها مگه بیشتر از یک ساعت وقت میگیره و گفتن که همین اول کاری نگم نمی تونم و پاشم بیام سر مسولیتم. 

ولی الان واقعا برام سخته که نمی تونم مسئول خوبی باشم. و دیگه نمیخام بمونم میگم کاشکی اینها رو زودتر نوشته بودم.که میخام استعفا بدم و برم.(بله دقیقا هیچ کاری نکرده.چون نمی تونم).اصلا کاشکی اسمم رو توی کامنت ننوشته بودم.خب الان معذرت بخوام که کافی نیست.دیگه هیچ کسی نیست که دلش بخواهد بیاید این مسئولیت رو قبول کندو قوی هم عمل کند؟یعنی معاون. 

پرسیدم از مسئول اساسنامه.بهم گفت معاون باید داشته باشم تا برم.حالا که ندارم چی؟ 

آره الان قشنگ توی اوج دارم ازتون خدافظی میکنم.

عنوان ندارد

دیروز سر صبر اون سی دی ها و دیوی دی های توی کمد رو مرتب کردم و گذاشتم توی اون بسته استوانه یی ها.موضوعاشونم روشون نوشتم .تعدادی مدیدی هم بودند که روشون هیچچی نوشته نشده بود و من نمی دونستم حتی خام هستند یا نه.به استوانه ی بی نام انتقال پیدا کردند.در همین اثنا من متوجه شدم که اکثر کلیپ ها و عکس های کانون توی دی وی دی و آرشیو شده هستند البته فک نکنم توی کامپیوتر جای زیادی رو اهم اشغال کرده باشند .دیگه اینکه چقد موزیک .اون فولدر در حال ترکیدن میباشد.خب مگه کانون فیلم و عکس نیست اونهمه آلبوم اونجا چه می کنند.خیلی جا گرفته ند ها.قصد دیگه م هم مرتب کردن فولدری موسوم به آرشیو موقت -توی پرانتز فرامرزی- بود که چون تعداد فیلماش به نسبت کمتر از بقیه فولدر ها بود ژانر شون رو هم پدا کرده بودم اما وقت نشد جابجا شون کنم .گویا آقای توپ شکن هم چند عددی فیلم آوردند .هر وقت دقیق متوجه شدم چی بودند و متعلق به چه فولدری می نویسم اینجا.و در همین پست جا دارد تشککر کنم از اقای موسوی که دارن به من در دانلود فیلم کمک می کنن .حالا با تعداد معدودی هم که شده.چون من در دانلود فیلم با مشکلاتی مواجهم  و هر کس دیگه یی هم که داوطلب بشه در این زمینه کمکم کنه استقبال می کنم.

متاسف که هستم برای دیر نوشتنم.دیروز کانون بودم اما درگیر کار دیگه یی شدم.طراحی یک پوستر برای روز جهانی کودک.همینجا از تون خواهش می کنم اگه یه وقتی خواستید یک پوستری رو به من بدید خب زودتر بگید که این البته برای خودتان بهتر است!

خب همینجا هر کی علاقمنده و حس می کنه می تونه مسئول آینده این سمت باشه بگه تو نظرات.چون خودم فعلا نمی دونم تا نگید.

احوالات آرشیو

دیروز یک دونه فیلم دانلود کردم.یک دونه هم چندین هفته قبل.یکی هم امروز دانلود خواهم نمود.

به محض اینکه هم سر کامپیوتر خلوت شد بهش سر میزنم.برای مرتب کردن و اینها

می بخشید تند می نویسم و مختصر چون میخواهم همین الان بروم کانون .

بعدا مفصل تر مینویسم.

یک عدد عکس یادگاری از روز کانون

جام چند دفعه عوض شد.من مثل جهانی پور و مرادپور سوروسات چایی اماده نمیکردم اما یه جا هم بند نمیشدم این عکی رو اون ته ته ککه نشستم انداختم .من اونروز نمی دونستم اسم نسیم نعمیمی رو که هی در رفت و آمد بین کانون و نگار خونه بود رو بنویسم یا نه.راستش چند دفعه هم نوشتم تا اومد و تا رفت خطش زدم یک بار هم نوشتم در رفت و آمد

پی نوشت:فکر نمی کردم اولش که این عکس انداختنای من برای بقیه هم جالب باشه اما خب خاطره هست دیگه.راستش الان دانشگاه رو هم یادم رفته

درون هر شخصی رازی نهفته است ....*

این عکس و چیزهایی که در موردش خوندم منو خیلی تحت تاثیر قرار داد






ادامه مطلب ...

وقتی حتی خالی از لطف هم هست....

قبلن ها این عقیده غیر قابل دفاع رو داشتم که هر فیلمی به یه بار دیدنش می ارزه....

ادامه مطلب ...

چگونه با کانون فیلم آشنا شدم...

با نام ویاد خدا.من هم جز اون دسته افرادی هستم که میگن کاش از سال اول اومده بودم کانون.باید بگم من اگر دلم برای نسیم نعیمی تنگ نمیشد هوز هم که سال چهارم هستم نمی دونستم کانون فیلم کجاست.(حتتی اگر دم گوشم جدایی نادر از سیمین هم اکران شده باشد.در این حد)

کاری نداریم.آبان ماه 89 بود من زنگ زده بودم به نسیم.به من زنگ زد خواستم ببینمش.گفت بیا دم معماری.وقتی رفتم با یه دختری بود (که الان میدونم اسمش الهام محمد نژاده.)که توی دستش داشت پوستر های بیداری رویا ها رو لوله میکرد.من با کانون فیلم آشنا شدم.

ولی دور بود.

هر دفعه نسیم رو میدیدم داشت میرفت کانون.همراهش نمی رفتم.تا یه روز که منو برد با خودش.شنبه بود.اون موقع ها شنبه ها جلسه بود.ولی اون روز جلسه نبود.حتی یادمه این وبلاگ تازه درست شده بود و آدرسش روی تخته وایت برد رو دیوار بود.دیگه اینکه یادم میاد را نمی شد رفت توی کانون  .بس که کثیف شده بود.بدتر از اون وقتی روی صندلی مینشستی پات به انواع پسماند که زیر صندلی بود گیر میکرد.که من به آقای صفایی گفتم مسئول نظافت اینجا کیه؟؟؟؟

دیگه الان خانوم جهانی پور داریم مسئول کانکس داریم.همه چی!خوشحالم برای خودم.برای کانون برای این همه بچه هایی ک اندازه دنیا شور و اشتیاق دارن .

این خاطرات همچنان ادامه دارند ولی من تهشو باز میذارم.خواستم اینطوری شروع کنم به نوشتن.