کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

چگونه با کانون فیلم آشنا شدم...

با نام ویاد خدا.من هم جز اون دسته افرادی هستم که میگن کاش از سال اول اومده بودم کانون.باید بگم من اگر دلم برای نسیم نعیمی تنگ نمیشد هوز هم که سال چهارم هستم نمی دونستم کانون فیلم کجاست.(حتتی اگر دم گوشم جدایی نادر از سیمین هم اکران شده باشد.در این حد)

کاری نداریم.آبان ماه 89 بود من زنگ زده بودم به نسیم.به من زنگ زد خواستم ببینمش.گفت بیا دم معماری.وقتی رفتم با یه دختری بود (که الان میدونم اسمش الهام محمد نژاده.)که توی دستش داشت پوستر های بیداری رویا ها رو لوله میکرد.من با کانون فیلم آشنا شدم.

ولی دور بود.

هر دفعه نسیم رو میدیدم داشت میرفت کانون.همراهش نمی رفتم.تا یه روز که منو برد با خودش.شنبه بود.اون موقع ها شنبه ها جلسه بود.ولی اون روز جلسه نبود.حتی یادمه این وبلاگ تازه درست شده بود و آدرسش روی تخته وایت برد رو دیوار بود.دیگه اینکه یادم میاد را نمی شد رفت توی کانون  .بس که کثیف شده بود.بدتر از اون وقتی روی صندلی مینشستی پات به انواع پسماند که زیر صندلی بود گیر میکرد.که من به آقای صفایی گفتم مسئول نظافت اینجا کیه؟؟؟؟

دیگه الان خانوم جهانی پور داریم مسئول کانکس داریم.همه چی!خوشحالم برای خودم.برای کانون برای این همه بچه هایی ک اندازه دنیا شور و اشتیاق دارن .

این خاطرات همچنان ادامه دارند ولی من تهشو باز میذارم.خواستم اینطوری شروع کنم به نوشتن.

نظرات 6 + ارسال نظر
فرامرزی شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 16:56

ماشالا
آفرین
درسته
همینه

چـــــــــــی همینه؟

رامین شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 20:09

من بابت اینکه تا الان فکر میکردم شما ورودی ۹۰ هستین..
پیش خودم ،
وجدان کانونیم و
حس تشخیصم شرمنده ام


اقای همت زاده!!!!
نه اتفاقن من واقعن امیدوار شدم به خودم.

Arvin Parsa شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 20:53

جهان شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 22:11


حاجی حق رایِ کانونِ مارو بااااااااااااااااااااااش....

یاسمین یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 20:01

درود بر زهرا شاهتوری عزیز!
اولین آشنایی منم با شما همون روز بلیت فروشی یه حبه قند بود!اون سه تومن اضافه که یادته!!!

آره بابا مگه میشه یادم نباشه.آخرم ملوم شد پول کم داریم.نه زیاد.بعدم یادتونه به بهونه خورد کردن پنجاه تومنی رفتم تو حیاطو شما رو ول کردم به امون خدا؟
---------------
خانم شاهتوری اسمتونو بنویسید. مثل من فراموشکار نباشید.
فرامرزی

سارا حنانی یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 21:09

چه خوب میشه همه بنویسیم چه جوری با کانون اشنا شدیم و روز اول که اومدیم چی دیدیم و چی فک کردیم!اگه همه پایه هستن این کار رو بکنیم میتونیم اصلا یه موضوع جداگونه بهش اختصاص بدیم

بحث تاثیر اولین برخورد با کانون کللن بحثیه که من همیشه بهش علاقه مند بوده و هستم.
زهرا ام الان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد