کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

جامانده


مینی بوس جشنواره هماهنگ شده بود و من چهارشنبه کلاس نداشتم،اما جمعی رفتنو ترجیح دادم و یک ساعت قبل از قرار،تو کانون حاضر شدم.

با چند تا از بچه ها رفتیم برا ناهار. سبا گفت چیه ساعت یک؟ اونجا علاف میشیم.بگیم دو حرکت کنیم.

وقت زیاد بود و من بیکار،مسجد در نزدیکی و اذان درگوش. محاسبه کردم بعد از برگشت،نماز قضا شده و عاقلانه است همینجا از فرصت استفاده کنم.

قبل و بعد و میون نماز چندبار گوشیمو چک کردم که نکنه یه دفعه هوس زود راه افتادن کرده باشن، اما خبری نبود و من با خیالی آسوده مسیر مسجد تا کانون رو طی کردم

به در کانون که رسیدم،چراغ ها خاموش بود و آقای صفایی داشت در رو کلید میکرد....پرسیدم بچه ها کجان؟ با حرکات سر و چشم چنان به دوردست  اشاره ، و واژه "رفتن" رو ادا کرد که  مطمئن شدم الان تو فرهنگسرا نشستن.

همین موقع جهان زنگ زد کجایی تو؟ ما رفتیم. خودت بیا، نه با ماشین آقای ایزدی بیا، نه نه ، ما دم حراست پایین وایسادیم.سریع خودتو برسون...

وقتی که داشتم دویدن تو شیب دانشگاهو در عرض سه سوت تجربه میکردم، با خودم گفتم که حالا سبا سرش شلوغ بود،واقعا تو ذهن بقیه که منو دیدن، نبودم ؟ واس یه فکر اساسی برای ایجاد تفاوت حضور وعدم حضورم میکردم!

ساعت دو رسیدیم فرهنگسرا و مراسم ساعت چهار شروع شد...!

مسئول آرشیو ابقا شد

در پست رای گیری برای ابقای مسئول آرشیو  42 نفر حق رای داشتند .


در مجموع 11 نفر ،با ادامه ی کار آقای چراغعلی در سمت آرشیو موافق بودند و به ابقای مدیریت کنونی آرشیو رای دادند.


و با رعایت حدنصاب 11 نفر،آقای چراغعلی در این سمت ابقا شدند.

اتوبوس چهارشنبه

از طرف سبا حق طلب:  

آقای شکوری امروز درخواست اتوبوس جشن چهارشنبه رو دادن. 

کسانی که با رفت و برگشت یا رفت تنها موافقن، اعلام کنن که ببینیم 15 نفر میشیم یا نه.

کارگردان


میگن تو پروژه کشتن مرغ مقلد کارگردان سر صحنه نبود.

منم تو عکسا که نگاه میکردم،کسی رو ندیدم.

اگه شما دیدین،مارم خبر کنید...

کانون و دوستی با حیات وحش


محیط جانور پرور دانشگاه، از مهم ترین شاخصه های تفاوت این مکان با سایر مکان های علمی بوده وهست! مرحوم کانکس هم شاهد تولید مثل جانورانی چون سگ،لاکپشت ، موش و... بود(خدا و قدیمی ترها و خاطرات وبلاگش، آگاه ترند)

پروژه کشتن مرغ مقلد نیز که در فضای باز به انجام رسید ،از الطاف جانوران بی نصیب نگردید؛ سگ ولگرد، ملخ، سنجاقک های غول پیکر، زنبور و... ضمیمه این پروژه بودند:


نجات مرغ مقلد



دونفر از قدیمی های کانون درباره تعداد اعضای حاضر در این پروژه نسبتا کوچکتراز آقای شکوری پرسیدن.

دروغه بگم کار،خسته کننده نبود؛ آفتاب بود،ایستادگی، دوندگی و پیشامدها....، اما شنیدن این جواب و فکر کردن بهش،انرژی مضاعفی بهم میداد. کسب تجربه، زیر چتر حمایتی پدر کانون،حس دیگه ای داشت:

- کار شاید با چهار-پنج نفر پیش میرفت، اما خب تعهداتی هم نسبت به کانون هست...

پیش اکران


از همه کسانی که قصد اکران فیلمی در ترم آینده رو دارن ، درخواست دارم قبل از اکران ، به این دلایل ، تو جلسات نقد هفتگی ، درباره فیلمشون یه آشنایی به بچه های کانون بدن .

این درخواست ، با هیچ الزامی همراه نیست و صرفا یه پیشنهاده برای پیشبرد بهتر برنامه ها.


با تشکر از خانواده کانونی!

فیلم دهلیز



موضوع قصاص و دیه که به میون میاد، تصویر خوبی تو ذهن آدم ایجاد نمیشه،چه بخشش،چه اعدام اش، تلخی گزنده ای داره.
ادامه مطلب ...

موسیقی فیلم


به نظرم یه فیلم به تنهایی، هرچقدرم بخواد در انتقال مفاهیم قوی عمل کنه،برای تکمیلش به موسیقی احتیاج داره؛صحنه هایی که توانایی واگویی پیام با کلام و تصویر محض رو نداره

موسیقی برای فیلم،به منزله بال پرواز میمونه که میشه باهاش اوج گرفت...

 

ادامه مطلب ...

عکاسی 4 فصله

کاری که جدیدا برای عکاسی انجام دادم،انتخاب سوژه ی ثابت تو فصلهای مختلفه.

حتی توی دانشگاه و صحنه های بی نظیرش



مکان : چشم انداز بغل درمونگاه

{برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید}

سینما


هر نسلی که متولد میشه، نشانه هایی از تکامل نسل گذشته ی خودشو به همراه داره ؛ دلیلی که چرخ پیشرفت و تمدن به چرخش دربیاد


هنرهم بین جوامع مراحل متفاوتی رو پشت سر گذاشته و متناسب با خودش در حال رشد و پویاییه.

 

ادامه مطلب ...

Epic



یه ماهی میشه که این انیمیشنو دیدم ؛ چیزی نداشت که بخوام درباره اش بنویسم اما وقتی دنیای عجیب آرییتی رو دیدم،لازم دونستم سرکوبش کنم!

 

ادامه مطلب ...

شخصی-کانونی


یه توضیح کوچولو درباره پروژه شخصی و کانونی :

همه اعضا مخیر به انتخاب پروژه شخصی اند. اونم بدون رای گیری. طرف اعلام میکنه میخوام فلان فیلمو اکران کنم، کلاس برگزار کنم و... اگه مخالفی نداشت میره برا انجام کارش.

کسی که پروژه ای رو انتخاب میکنه ، مسئول همه چیشه. از گرفتن مجوز تا پایان کار. متناسب با میزان فعالیتش، میتونه برای خودش گروهی رو تعیین کنه که این اعضا موظف به انجام همکاری اند ، اگه کوتاهی کنن، مقصر شناخته میشن.

 

یه موقع هایی هس که پروژه بیش از حد بزرگه ، یا اهمیت زیادی داره و همکاری همه بچه های کانون رو میطلبه. یا اصلا طرف پروژه اولشه،خیلی تجربه نداره،میخواد کارش به خوبی برگزار بشه،به حمایت کانون نیاز داره،کانونی اش میکنه.

چون "همه" اعضا موظف به همکاری اند، این پروژه ها به رای گذاشته میشن.


+ اینطور نیست کسی پروژه شخصی داشته باشه،بقیه بیخیال باشن. به هر حال پروژه مربوط به کانون میشه و همه دوست دارن به ثمر بشینه.

+ کسی که پروژه شخصی برداشته، به اجبار نبوده، با علاقه سمتش رفته. کانون بستر رو مهیا میکنه و میگه این گوی و این میدان، هر چه توان داری بتاز! حس مسئولیت مدیر اجرایی بالا میره. طرف یه باری رو برمیداره، تا رو زمین نذاره راحت نمیشینه. یکی تا تهش میره، یکی کم میاره.

تبرئه crash


با یه فیلم میشه واقعیت رو بیان کرد ، تغییر داد یا بالکل عوض کرد



ادامه مطلب ...

Surfs.Up

به نظرم یه انیمیشن برای تمایز و برتری نسبی اش به رقبا، جدای از سیر داستانی ، نوع گره افکنی و ... اساسا به خلاقیت منحصر خودش نیاز داره .


 

ادامه مطلب ...

اندراحوالات اکران


فکر میکنم سومین اکران اون هفته ی کانون بود. یه هفته پرکار و شلوغ.

دوست داشتم فیلمو ببینم؛ از زمان پخش کلیپها، تو سالن نشستم.

تصویر یکم نویز داشت. اطلاع دادیم ؛ بچه ها رفتن بالا تا درستش کنن.


 

ادامه مطلب ...

Black Indian film

 

 

 

 

راستشو بخواین هیچ وقت جمله "هر کس کلمه ای به من یاد بده،منو بنده خودش کرده" رو درک نکردم !

ادامه مطلب ...

سه روز بعد


ما به سختی تلاش کردیم تا به دنیا نظم بدیم؛

با ساختن ساعت و تقویم و ابزار هواشناسی

اما واقعا کدوم قسمت زندگیمونو تحت کنترل داریم؟!



راسل کرو

The Next Three Days-پل هاگیس-2010

انیمیشن کوتاه لغزش



دنیایی متشکل از سفیدی و سیاهی
در کنار خلق شخصیتی که وجودش از این دو مستثنی نیست؛
انتخاب هوشمندانه یک راهبه!
نماینده دین،خواهان سپیدی،
اما از نهاد انسانی اش جدا نیست و نمیتواند بی توجه به سیاهی باشد
و  سیاهی که دریچه رو به آگاهی میشود...
استفاده از دو رنگ و اشکال ساده ؛ در عین حال مفاهیم درخور توجه ،
سبب تمایز این انیمه سه دقیقه ای شده
برای دیدن کلیک کنید

تجربه یک کارگاه



با اعلام آقای رسولی برای برگزاری کارگاه تصویربرداری، بیصبرانه منتظر پایان امتحانات بودم.

صبح ، زود بیدار نشدم برای همین تقریبا کل مسیر رو دویدم، اما کلاس شروع نشده بود.حتی خود آقای رسولی هم نبودن. و با کمی تاخیررسیدن.

دیدن قیافه عرق ریز ، تصورفشرده شدنشون تو BRT، و از همه مهمتر، ساعت 5 صبح راه افتادنشون از قم، کافی بود تا از تاخیر هیچ شکایتی نداشته باشیم ؛ اونقد که میخواستم قبل شروع کلاس،صرفا برای حضورشون تشکر کنم!

 

ادامه مطلب ...

صورت جلسه سه شنبه 21 خرداد

 این جلسه بین کارگاه تصویر برداری تشکیل شد.  

بین علما هم اختلاف بود که : 

1)آخرین جلسه ترم پیشه و شرکت کنندگان دارای حق رای

2)اولین جلسه تابستون و بدون حق رای 

خواهندگان وقت: یوسف دوست، حیدری، شکوری، سلیمی  

 

ادامه مطلب ...

امتحان یک کانونی

منزجرانه از دانشکده میزنم بیرون. بازم تلاش، برای ایجاد یه گروه کوچیک ، به بن بست خورد.

دوباره دلم برای یه گروه بزرگ، مثل کانون تنگ میشه

با اینکه میدونم کسی نیست، راه کانونو پیش میگیرم.

این دفعه سومیه که سرزده ، سر میزنم و کسی نیست.

یاد قرار خودم می افتم، کل ترم برای کانون ، امتحانات برای درس. زمانبندی عادلانه!

شاید همه بچه های کانون هم مثل من!

فقط چند روز باید دووم بیارم....

سمت خونه را می افتم، چقد تو همین مسیر پوستر چسبوندم .

به بچه های دانشگاه فکر میکنم،

اونایی که تو هیچ گروه و تشکلی عضو نیستن،معنی لذت کار گروهی رو نچشیدن...

اونا که تا به حال کانونو ندیدن،از فعالیتاش خبر ندارن، چقدر از زندگی بی بهره اند!

به ابوریحان میرسم،اکران دربند...

شاید به فیلم علاقه ندارن، اما اگه از جو کانون خبر داشتن...

دانشگاه بی کانون ، هیچ مزه ای نداره، بی معناست

پس با چه امیدی وارد دانشگاه میشن این بنده های خدا؟

با چه حسی خارج میشن از دانشگاه؟

اما میدونم نمیشه کسی رو برای بردن لذت اجبار کرد ...

من که فقط چند روز باید دووم بیارم....

خانم ماقبل دبیر!

تو پروژه دربند، آقای شالیکار، مسئول اصلی فروش بلیط  بودند و دوندگی هایی که من ازشون دیدم، واقعا قابل تقدیره.

هر لحظه هماهنگی ، تماس، و حتی سرزدن حضوری و چک کردن چند باره کم و کسری های بچه ها برای فروش تو قسمتای مختلف دانشگاه ، مثل خرد کردن اسکناسهای درشت و غیره و غیره که من ازشون بی اطلاعم.

اونم با در نظر گرفتن شرایط آفتاب سر ظهر و شیب پر مصیبت دانشگاه و استرس برای حتمی شدن اکران...

اراده قوی میخواد اینجور دوندگی ها.


من ، جلو کتابخونه نشسته بودم ، یار کمکی ام رفته بود وکس دیگه ای رو هماهنگ میکردن،

قرار شد وسایلو جمع کنیم و بریم سمت سلف .

آقای شالیکار میزو برداشتن و من صندلیا رو.

تو وضعیت حمل میز هم دائم گوشی دستشون بود و نیرو ها رو سامان میدادن:

 

      الو  خانم نجاتی سلام، اگه میتونید بیایید جلو سلف

      خانم فلانی، مشکلی نیست؟

      خانم بهمانی، خبری نیست؟
خانم X ، الان کجایید؟

      خانم Y چه مشکلی دارید؟

     سلام خانم فرامرزی ....



آخ ببخشید ممّد !! من شرمنده ام...

 قبل تو با پونزده تا خانم حرف زده بودم....

 

یعنی رنگ به رنگ شده بودیم بس که خندیدیم!


پیشنهاد

پیشنهاد میدم قبل از اینکه فیلمی رو اکران کنیم، تو جلسات اکران خصوصی ، برای بچه های کانون اینکارو انجام بدیم .

دو مزیت داره:

1) فیلم اکرانی از لحاظ سطح هنری ، مورد ارزیابی همه قرار میگیره و اگه قرار باشه پروژه کانونی تصویب شه، با اطلاع کافی رای میدن.

2) قبل از اکران ، خود بچه های کانون فیلم رو دیدن و از محتواش باخبرن.

تاسف انگیزه، اما بارها شده از فیلم ، اطلاعی نداشتم اما پوسترش رو چسبوندم

و اگر کسی تو این وضعیت منو میدید و درباره فیلم میپرسید و من اظهار بی اطلاعی میکردم، برای خود کانون وجهه خوبی نداشته.

چه بهتر که از اتفاقات آینده جلوگیری کنیم!

دربند دربند


به سه دسته تقسیم شدیم و رفتیم برای فروش بلیط دربند

من و پریسا جهانی پور سمت دانشکده دندون راه افتادیم.

ادامه مطلب ...