کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

علی حاتمی و حسن کچل...

سلام...


شاید این کار به نظرتون خسته کننده و حتی بیهوده باشه چون هممون حداقل یه بار فیلمای کارگردانای بزرگ خودمونو دیدیم ولی من دوس دارم تو وبلاگ کانون فیلم و عکسمون علاوه بر پرداختن به بازیگرها و کارگردانای بزرگ خارجکی ب کارگردان ها و بازیگرای به نسبت بزرگ خودمون هم پرداخته بشه این کارو با علی حاتمی و معرفی فیلماش شروع میکنم فیلمایی ک حتی خیلیامون از یاد بردیمشون مث همین حسن کچل ک من تو بچگیام با هاش دورونی داشتم...

یادش بخیر


علی حاتمی (۲۳ مرداد ۱۳۲۳ در تهران - ۱۵ آذر ۱۳۷۵ در تهران) کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس بود. حاتمی در جایی متولد شد شبیه همان جایی که رضا خوشنویس در هزاردستان به ‏مفتش آدرس می‌دهد؛ خیابان شاهپور، خیابان مختاری، کوچهٔ اردیبهشت.‏ او دانش‌آموخته از دانشکده هنرهای دراماتیک است. علی حاتمی حداقل ۱۵ فیلم بلند سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ساخته‌است.‏

اولین اثر سینمایی حاتمی در سال ۱۳۴۸ با عنوان حسن کچل ساخته شد و آخرین فیلم نیمه‌تمامش با نام جهان پهلوان تختی که یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های سینمایی او بعد از مجموعهٔ هزاردستان بود، به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریم‌مسیحی (به نام‌های کمیتهٔ مجازات و طهران، روزگار نو) ساخته شد.

علی حاتمی همواره در آثار سینمایی خود پیوندی ناگسستنی بااصطلاحات و گویش های کوچه بازار داشت، بطوریکه کاربرد این دیالوگ ها به عنوان امضای وی در تقریبا تمامی آثار سینماییش حضور داشته و سینمای حاتمی را یک سینمای منحصر به فرد ساخته است. برخی ازاین دیالوگ های ماندگار عبارتند از:

فیلم "مادر" «تلخی با قند شیرین نمیشه، شب رو باید بی‌چراغ روشن کرد» فیلم "کمال الملک" دیالوگی از زبان مظفرالدین شاه «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید» فیلم "سوته دلان" «همه عمر دیر رسیدم» فیلم "سوته دلان" «ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه، چون زنگاشو زده» فیلم "مادر" «خورشید دم غروب، آفتاب صلوة ظهر نمیشه» و دهها دیالوگ ماندگار دیگه


معرفی فیلم

حسن کچل اولین فیلم سینمایی علی حاتمی است. او این فیلم را در سال 1348 کارگردانی کرد. او در این فیلم، علاوه بر کارگردان، نویسنده فیلم نامه و سراینده اشعار نیز بود.

این فیلم در حال و هوای ایران قدیم ساخته شده و بصورت آهنگین (موزیکال) می باشد. از آنجا که فیلم حسن کچل آغاز راه علی حاتمی است، این فیلم از جهاتی قابل تامل است. علی حاتمی در طول دوران کارگردانی خود به مسائل بسیار مهمی در فرهنگ و اخلاق ایرانی پرداخت و به گفته ای، یک دوره از ادبیات را با فیلمهایش مرور کرد و فیلم حسن کچل به مثابه مقدمه ای فوق العاده برای این کتاب ادبیات است. علی حاتمی در هر فیلمش، جدای از داستانی کلی که کم نقص است، نکته ای اساسی در اخلاق را موضوع فیلم قرار میدهد، و نگرشهای فرهنگ عامه را در مورد آن به نقد میکشد، و در انتها - در اغلب فیلمهایش - نگرش صحیح به آن موضوع را به مخاطبین نشان میدهد. از آنجا که اخلاق در سایه ی غایات معنی پیدا میکند، پیش از وضع هر قانون اخلاقی، میبایست علت و غایت آن قانون تبیین شود. دغدغه علی حاتمی در فیلم حسن کچل تبیین و نشان دادن این غایت است و همچنین ارائه معیاری برای تمییز خوب و بد. در این باره در ادامه صحبت خواهد شد.



          

ادامه مطلب ...

We Need To Talk About KEVIN

به نظر من ما باید اینجا درباره‌ی کوین و این فیلم صحبت کنیم...

فیلم: We Need To Talk About KEVIN یا "ما باید درباره‌ی کوین صحبت کنیم" یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌هاییه که تا به حال دیدم. فیلم ساخته 2011 هست به کارگردانی Lynne Ramsay و در کمال تعجب من، این فیلم هم برگرفته از یک رمان پرفروش بوده به همین نام. نویسنده‌ی کتاب Lionel Shriver هست که داستان کتاب رو به شکل مجموعه نامه‌های مادر کوین به همسرش روایت کرده.


 

(من موقعی که فیلم رو میدیدم نمی‌دونستم از یک رمان اقتباس شده و وقتی چند لحظه پیش این قضیه رو فهمیدم، تازه متوجه شدم که من "ناخودآگاه" جذب فیلم‌های ساخته شده از روی کتاب میشم و این به نظرم معجزه‌ی کتاب و نویسندگیه. یک داستان قویه که میتونه این‌جوری به یه فیلم پر و بال بده.صد البته که انکار نمی‌کنم عوامل دیگه هم میتونه به همین اندازه موثر یا مخرب باشه)

اگه از من بپرسند میگم که این فیلم صد در صد از اون فیلم‌هاییه که نمیشه بدون یه تحلیل روان‌شناسانه به عمقش پی برد.

نماهای ابتدایی فیلم فوق‌العاده است و دقیقا همون مقدمه‌ی لازمیه که ما رو کم کم با محیط فیلم آشنا کنه.نمی‌دونم توی فیلمسازی بهش چی میگن اما توی ادبیات اسمش هست:"براعت استهلال" (یا معادل فارسی اش: "شگرف‌آغازی!") یعنی یه مقدمه چینی فوق‌العاده که مارو در همون ابتدا با فضای داستان آشنا می‌کنه.

زمان توی فیلم پس و پیش میشه اما زیاد طول نمیکشه که به کمک گریم‌های متفاوت بازیگر نقش مادر کوین Tilda Swinton توی هر کدوم از مقاطع داستان، دستمون میاد که فیلم در آن واحد داره چه تعداد بازه‌ی زمانی رو به ما نشون می‌ده.

 

طبق معمول،اصلا دلم نمی‌خواد با تعریف ماجرای فیلم هیجان فیلم دیدن رو از بین ببرم.اما توی چنین مطالبی نمیشه از گفتن یه گوشه‌هایی از داستان امتناع کرد. پس اگر دلتون نمی‌خواد فیلم براتون لو بره بی خیال خوندن ادامه‌ی این یادداشت بشید...


 

از دید من داستان فیلم در حقیقت داستان زندگی یک زنه به اسم Eva از زمان ازدواجش تا زمان حال(یعنی زمانی که می‌بینیم دنبال کار می‌گرده و در جای کوچیکی مشغول به کار تایپ میشه)

Evaصاحب یک پسر شده.اما از همون بدو تولد توی ارتباطش با این بچه دچار مشکله (صحنه‌های گریه‌های بی پایان کوین در نوزادی که کاملاً Eva رو عصبی کرده) مشکل ارتباط‌گیری بین این مادر و پسر توی دوران کودکی و نوجوانی کوین هم ادامه پیدا میکنه.اما در کودکی کوین بین اون و مادرش اتفاقی میفته که یه جورایی Eva رو به کوین مدیون میکنه و دقیقاً از این‌جاست که Eva توی یه رابطه‌ی حق‌السکوتی با کوین میفته که شاید بشه گفت تا آخرین صحنه‌ی فیلم هم همین رابطه است که طناب ارتباط بین کوین و مادرش رو صد در صد قطع نمی‌کنه...

در این رفت و آمدهای زمانی فیلمه که متوجه میشیم کوین به یه علتی زندانی شده و اون علت، چیزیه که تا اواخر فیلم بهمون دقیق نشون داده نمیشه و البته آخرین حلقه‌ای که توی این زنجیره‌ی حوادث منتهی به علت زندانی شدن کوین می‌بینیم از اون چه که تصور می‌کردیم خیلی شوک‌آورتره...

و ما رو با یه سوال خیلی بزرگ رو‌به‌رو می‌کنه: پس چرا هنوز Eva به دیدن کوین میره؟براش وکیل می‌گیره  و به نوعی ازش حمایت کرده؟

بعد از گذشت چندین روز از تماشای این فیلم، من هم‌چنان به این سوال و جواب‌های احتمالی‌اش فکر می‌کنم.

آیا این یه فداکاری مادرانه است؟

یا شاید هم با توجه به آخرین دیدار کوین و مادرش در زندان، باید بگم که Eva هم‌چنان می‌خواسته به عنوان یه مادر کاری رو که به هیچ وجه نتونست در رابطه با کوین حتی شروع کنه به اتمام برسونه: یعنی تربیت‌اش کنه.

یا اینکه این رابطه در ادامه‌ی همون رابطه‌ی حق‌السکوت‌ گرفتن کوین از مادرش بوده؟

شاید هم باید با توجه به سکوت Eva در برابر اون سیلی‌ای که توی خیابون خورد و ماجرای  خرید از فروشگاه،این طور گفت که Eva خودش رو مقصر تمام این ماجراها می‌دونسته و شاید حتی یه جورایی شریک جرم!

شاید هم باید از دید کوین نگاه کرد: برخلاف ظاهر ماجراها، اتفاقا تنها کسی که کوین توی خانواده دوست داشته مادرش بوده و Eva هم این موضوع رو به مرور و خصوصاً با "کشته نشدنش" درک کرده.

.

.

.

خیلی دوست دارم کسانی که فیلم رو دیدند نظرشون رو راجع به جواب احتمالی این سوال بدن.واقعاً چرا بعد از همه‌ی اون اتفاقات Eva هم‌چنان به دیدن کوین میره؟



تا یادم نرفته بگم یه چیزی توی این فیلم خیلی تو ذوقم زد و اون گریم پدر و مادر کوین در دوران جوونیشونه!کلا گریم کردن افراد مسن و جوون نشون دادنشون اصلا جواب نمیده و کاش یه فکر دیگه واسه این تیکه‌اش می‌کردند!

در کل فیلم از اون فیلم‌هایی بود که خیلی ذهنمو درگیر کرد.شاید چون یه جورایی به مقوله‌ی جرم که مرتبط با رشته‌ام هست و روان‌شناسی که مبحث مورد علاقه‌ام هست ربط پیدا می‌کرد. کوین به عنوان یه کودک، هیچ پیش‌زمینه‌ای برای این همه رفتار نامتعارف نداشته (یا حداقل ما چیزی در فیلم نمی‌بینیم،کما اینکه خواهر کوین در همین خانواده بزرگ میشه و کاملاً رفتار‌های متعادل داره.) اما همین رفتار ناسازگارانه‌‌ی کوین که در نوجوانیش ادامه پیدا می‌کنه اون رو به سمت ارتکاب جرم می‌کشونه.اون هم یه جرم غیر قابل چشم‌پوشی...

به نظر من که فیلم شدیداً تحلیل جرم‌شناسانه-روان‌شناسانه می‌طلبه...

نظر شما چیه؟


ویرایش:

از اون جا که هنوز هیچ واکنشی به این یادداشت صورت نگرفته، به نظرم رسید فیلم خیلی ناشناخته است واسه کانونیا!گفتم لیست جوایزی که فیلم برده یا کاندیدشون شده رو هم قرار بدم که یه معیاری باشه واسه اینکه بدونید این فیلم،فیلم کم اهمیتی نبوده.می‌تونید اینجا رو ببینید

معرفی (1): مرد فیل نما و دیوید لینچ

قبل از معرفی:داشتم فکر میکردم من اگر تو وبلاگ یک فیلم و معرفی می کنیم چه بازخورد مثبتی میتونه واسه من داشته باشه.بعد به این نتیجه رسیدم که اگه یک نفرم این فیلم هایی که من معرفی میکنم و ببینه وبیاد سر اون فیلم با هم بحث کنیم من کلی ذوق میکنم و واسه من کافیه.پس اگر فیلم و دیدین حتما" بیاین با هم بحث کنیم.

توجه داشته باشید که این فیلم هایی که من معرفی میکنم یا تو آرشیو هست یا من در اسرع وقت میرسونمش دست خانم مردیها و شما میتونید به راحتی فیلم و تهیه کنید.


دیوید لینچ:حتما" نام این کارگردان پر آوازه ی آمریکایی را شنیدید.کارگردانی که تا آنجا که من میدانم با فیلمهای روانکاوانه بسیار پیچیده اش معروف است.حتی عده ای به خاطر این فیلم های پرابهام سورئال این کارگردان علاقه ای به آن نشان نداده و به سمت فیلم هایش هم نمیروند.

اما خود راجع به پیچیدگی فیلم هایش میگوید:زندگی خیلی پیچیده اس بنابر این فیلم ها هم باید اینگونه باشد.اما اگر بخواهم به فیلم های مشهورش اشاره کنم باید از اولین فیلم او یعنی کله پاک کن شروع کنم به علاوه ی مرد فیل نما و قلبا" وحشی که در سال 1990 کن گرفت و جاده ی مالهلند و بزرگراه گمشده.



مرد فیل نما:که در سال 1980 ساخته شده و جوایز زیادی را از آ« خود کرده از جمله جایزه ی سزار فرانسه و حتی برکاندیدای هشت اسکار بوده است.اما این فیلم و داستان استریت تا حدودی به نظر من از آن سینمای بسیار پیچیده و سورئال و پرابهام لینچ دور است وداستان واقع گرا و رئال است.شاید او برای ثابت کردن خود در اینگونه فیلمها آن ها را ساخته است.



این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است. و اقتباسی است از داستان مرد فیل نما و خاطرات دیگر اثر فردریک تروس.اما این فیلم داستان شخصی لست به نام جوزف مریک در فیلم جان مریک که جان هارت نقش او را بازی می کند که به دلیل معلولیت خود و نقصی  که در چهره دارد در برخورد با مردم دچار بحران ها و مشکل هایی می شود و در ادامه . . .                                                  

با اینکه اسمم و اون بالا زده ولی چو ن بچه ها هنوز آشنا نیستن    موسوی ام

هرگز رهایم مکن: جمعه.ساعت 19.شبکه 3

سلام

ضمن تبریک پایان دور اول(!) امتحانات!!! یه پیشنهاد اکازیون مجانی برای فیلم دیدن دارم واستون که یه تنوعی هم باشه بین درس خوندن(مثلا درس خوندن!)

همینجوری گذری داشتم از شبکه سه رد می‌شدم! که دیدم داره پخش فیلم "هرگز رهایم مکن" رو برای همین جمعه (یعنی 23 دی) ساعت 19 تبلیغ میکنه! اینجوری شد که ضرورت معرفی این فیلم توی وبلاگ و تشویق شما به دیدنش، قبل از اینکه خیلی دیر بشه رو در خودم حس کردم

فیلم هرگز رهایم مکن جزو top 10 فیلم‌هایی که دیدم نیست اما موضوع فیلم دوست داشتنیه برای من.


"never let me go" یا"هرگز رهایم مکن "برگرفته از رمان معروف "کازوئو ایشی گورو" نویسنده ژاپنیه که توی ایران توسط نشر افق با ترجمه مهدی غبرایی (تحت عنوان "هرگز ترکم مکن") و هم‌چنین نشر ققنوس با ترجمه سهیل سمی (تحت عنوان "هرگز رهایم مکن") چاپ شده.

سایت آمازون این کتاب رو توی لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند در رتبه‌ی اول قرار داده.

خب اگه شما اهل کتاب خوندن(خصوصا از نوع طولانیش) نیستید باید بگم شاید بهتر باشه قید خوندن کتاب رو بزنید چون کتاب  حجیمیه.

من به عنوان کسی که هم کتاب رو خونده هم فیلم رو دیده بهتون میگم که فیلم تا حد زیادی به داستان کتاب وفادار بوده.پس اگر دوست دارید از موضوع کتابی که در صدر لیست 1001 کتابی که باید قبل از مرگ خوند قرار داره باخبر بشید می‌تونید بجاش فیلمش رو تماشا کنید.(البته قبلش بگم که من هیچ ایده‌ای ندارم که تغییرات پخش و دوبله چه‌قدر می‌تونه درک شما از فیلم رو مبهم کنه! )


 

من دوست ندارم زیاد موضوع این فیلم رو لو بدم چون احتمال تماشاش بخاطر سهل‌الوصول بودنش(یعنی پخش از صدا و سیما) بالاست. واسه همین وقتی به‌نظرم رسید خلاصه‌ای که خودم نوشتم داستان رو لو میده، حذفش کردم و به جاش یه خلاصه‌ی خیلی عالی از موضوع کتاب  توی ویکی پدیا پیدا کردم که به شکل ماهرانه‌ای هم یه شمای کلی از فیلم میده هم اینکه داستان رو زیاد لو نمیده.با این حال شما هم‌چنان می‌تونین از خوندن قسمت‌های این رنگی خودداری کنید.


کتی اچ سی و یک ساله داستان زندگی‌اش را برای ما روایت می کند. کتی، تامی و روت دانش‌آموزان مدرسه ی شبانه روزی نامعمولی به نام هیلشم هستند. در هیلشم دانش آموزان فقط به یادگیری و آفرینش هنر هایی مثل نقاشی، سفال گری و کاردستی می پردازند و بر سلامتی بچه ها نظارت شدیدی اعمال می شود. همچنان که کتی داستان بزرگ شدن خودش و دوستانش، عشق ناگفته اش به تامی و دوستی پر فراز و نشیبش با روت را پیش می برد، ما هم به آهستگی پی به حقیقت وجود این بچه‌ها می‌بریم.(از ویکی پدیا)


 

این فیلم از نظر من فیلمی در مذمت انحطاط اخلاقی آدم‌هاست که برای کسب منافع شخصی بیشتر حاضر هستند تمام مرزهای اخلاق رو کنار بزنند.فیلم در عین حال شیوه‌ی مبارزه‌ی شخصیت اصلی داستان با این انحطاط رو هم به طور ضمنی بهمون نشون میده. از این دست فیلم‌ها با چنین موضوعاتی کم ساخته نشده.اما وجه تمایز "هرگز رهایم مکن" با سایر داستان‌ها و فیلم‌هایی از این قبیل(حداقل اون مواردی که من باهاش برخورد داشتم) اینه که این فیلم داستان غیر واقعیش رو در زمان گذشته تعریف می‌کنه. بر خلاف سایر فیلم‌ها که موضوعات هولناک برای نوع انسان (مثلا پرورش آدم‌ها در محیط‌های آزمایشگاهی!) رو اغلب در زمان آینده و بعضاً در زمان حال (اما در یک محیط مخوف آزمایشگاهی و فوق سری) تعریف می‌کنند.اما من تا قبل از "هرگز رهایم مکن" با یک داستان تخیلی که زمان وقوعش رو در گذشته نشون بدن(اون هم با ذکر تاریخ دقیق) برخورد نکرده بودم.

این مسئله‌ی وقوع داستان در گذشته خیلی شوک آوره.تا حدی که من بعد از تماشای فیلم سرچ کردم که مطمئن بشم این داستان تخیلیه و چنین مدرسه‌ای در عالم خارج وجودنداشته!!!


در انتها باید بگم که از زمان پخش این فیلم (یعنی شب اربعین) خودتون هم می‌تونید حدس بزنید که با فیلمی روبرو هستیم که جو تلخ و سنگینی بر اون حاکمه...

اگر که فیلم رو دیدین حتما نظرتون رو راجع بهش اینجا بنویسید. اگر هم که هنوز ندیدینش پس منتظر نظراتتون بعد از دیدنش در روز جمعه هستم!


سارا حنّانی

"یک عاشقانه ی آرام" یا "در ستایش فیلمی که کمتر دیده شد"


پیش درآمد: به خودم یادآوری می‌کنم که الان فرجه هاست!من باید در حال درس خوندن باشم!اما اینجام و دوست دارم یه فیلم معرفی بکنم.شاید یه کدوم از شما باشه که بخواد فرجه‌هاش رو با دیدن یه فیلم از کسالت دربیاره.(من الان نقش دوست ناباب رو دارم که نه تنها خودش درس نمیخونه بلکه بقیه رو هم از راه به در میکنه!)


اگر قرار باشه به دوستام فیلمی رو برای دیدن توصیه کنم لیست بلند بالایی دارم اما برای بچه‌های کانون فیلم این کار خیلی سخته!خصوصاً که جدا از این‌که "زیاد" فیلم می‌بینند سطح سلیقه‌شون هم "بالاست"! وعلاوه بر اون به مسائل تکنیکی فیلم هم وارد هستن و ... !با این حال دل رو به دریا می‌زنم و طبق سلیقه‌ی شخصی خودم توی فیلم دیدن (که قبلا هم توی معرفی "شیرین"گفتم مهم‌ترین جاذبه‌ی فیلم برای من قصه و شیوه‌ی بیانشه) یه فیلم رو معرفی می‌کنم که  گرچه جدید نیست(سال 87) شنیده‌هام حاکی از اونه که تعداد زیادی ندیدنش:"حیران"

یک عاشقانه‌ی آرام بهترین توصیفم برای این فیلمه.



هشدار:هرجای متن که این رنگیه خطر لو رفتن داستان وجود داره!


حیران راجع به "عشق در یک نگاه" یک دختر روستایی دانش‌آموز  (به اسم ماهی با بازی باران کوثری) به یک پسر دانشجوی افغانه (به اسم حیران با بازی مهرداد صدیقیان) که منجر به ازدواجی میشه که خانواده‌ی دختر کاملا باهاش مخالفند و تنها حامی دختر در این راه پدربزرگ اش(با بازی خسرو شکیبایی) هست.این ازدواج در ادامه با مشکل بزرگی رو برو میشه که برخلاف غالب کلیشه‌های "اسماً عاشقانه"‌ی سینمای ایران، اون مشکل نه فروکش کردن عشق این دو نفر، نه سنگ‌پرانی‌های خانواده‌هاشون نه یه مساله‌ی تراژیکه! بلکه قانونه.قانون و مرزبندی‌های جغرافیایی‌اش فارغ از دید انسانی... 

 

من حیران رو دوست داشتم به خاطر اینکه یک عاشقانه‌ی کلیشه‌ای نیست،

به‌خاطر اینکه منو صاحب نگاه جدیدی به افاغنه‌ی ساکن ایران کرد،

به‌خاطر اینکه موضوع نابش رو با بازی‌های تصنعی و موقعیت‌های غیر قابل باور هدر نداد

و به‌خاطر حس خوبی که موقع تماشای چند‌تا از بهترین و غافلگیرکننده‌ترین صحنه‌های فیلم داشتم...

 به همین علت‌هاست که می‌تونم موقع معرفی‌اش برخی کم و کاستی‌هاش رو از یاد ببرم...


 بهترین صحنه‌ی فیلم از نظر من: صحنه‌ای در اواخر فیلم هست که ماهی در حالی که بچه‌اش رو بغل کرده و داره مطیعانه اما نامطمئن پشت سر پدرش خونه رو ترک میکنه تا سوار ماشین بشن و تهران رو ترک کنن.بعد یه لحظه شک میکنه.چند قدم عقب میاد و در جهت مخالف با پدرش می‌دوه تا همچنان دنبال حیران بگرده...موسیقی این صحنه رو هم خیلی دوست دارم.


 

کارگردان این فیلم، "شالیزه عارفپور"هست که این اولین فیلم سینماییش بوده و بخاطرش توی بیست و هفتمین جشنواره فجر کاندیدای بهترین کارگردانی شده . علیرضا کهن‌دیری هم بخاطر موسیقی متن این فیلم و باران کوثری بخاطر بهترین بازیگر نقش اول زن کاندید شدند.

 

  در نهایت باید بگم من غالبا به آدمایی که میتونن از دیدن فیلم‌های "غیر خاص!" هم لذت ببرن حیران رو توصیه میکنم.اگر قبلا دیدینش یا نه در هر حال دوست دارم نظرتون رو راجع به این معرفی بدونم...



سارا حنّانی

معرفی فیلم: بازگشت

به پیشنهاد موسوی، فیلم بازگشت رو دیدم و قرار شد که تو این بحبوحه ی درس و مشق برای یه تنفس امروز ساعت ده صب برم کانکس و با هم حرف بزنیم

جالب بود که اول بحث امیرحسین کوهستانی هم اومد و به ما پیوست

همچنین دوست موسوی

 

بازگشت، اولین فیلم کارگردانش، یه فیلم روسی که من بهش میگم عجیب و غریب

تا قبل از اینکه صحبت های کوهستانی رو بشنوم توصیفم از این فیلم این بود

کارگردانیِ دیوانه کننده...قدرت قاب و دکوپاژ در حد لالیگا...فیلمبرداری به حدی خوب که اعصابت به هم میریزه...موسیقیِ شاهکارِ جانسوز با ته مزه های «آخرین وسوسه ی مسیح»...بازی های شاهکار و کلا یه کار حول کارگردانی...

با فیلمنامه مشکل داشتم و وقتی فیلم تموم شد، برام همینا موند و بس

حتی معتقد بودم کارگردان در ساخته و پرداخته کردن کاراکتر پدر اشتباهی کرده که مخاطب اشتباها و از روی جو تصاویر، اون رو یه نوع هنرنمایی میدونه...

 

ولی کوهستانی صحبت سنگینی کرد:

تو سینمای مدرن، منتقد جزئی از فیلمه...

و شروع کرد تحلیلش رو درمورد فیلم به تشریح...



اگه فرض کنیم که واقعا این حرکت درسته که این جور فیلم ها رو باید با شنیدن نقد منتقد، دید و فهمید!!! باید بگم که نظرم به این شکل تغییر کرده و تکمیل شده:

هر لحظه که داره میگزره بیشتر به این احتمال نزدیک تر میشم که فیلمنامه اش هم به شکل ناراحت کننده ای خوب بوده و من عمق قضیه رو درک نکردم


هر لحظه که داره میگذره بیشتر اعصابم خورد میشه از تصور قدرت یه کارگردان در روایت داستانی که تو باید هی ازش بگزره و بشتر بهش فکر کنی تا بیشتر به این نتیجه برسی که جزئیات مجهول فیلمنامه ای که دیدی، اشتباهات کارگردانی نیست، بلکه جزئیاتیه که حتی فکر کردن به اینکه براش برنامه ریزی شده هم اونقد مشکله که باید از دیدن فیلم و شنیدن تحلیل ها یه میزانی از زمان بگذره...


یه فیلم تمام عیار برای هر کس که عاشق فیلم های کسل کننده اس

هرچند این نوع فیلم ها به مزاق من خوش نمیاد ولی ازش خوشم اومد و میدونم که اگه از مخاطبین این جور فیلم ها بودم، با پیشنهاد موسوی یکی از بهترین مصادیقش رو دیدم...



به شدت به موسوی پیشنهاد میکنم که با تبلیغات مفصل این فیلم بی نقص، و در عین حال کسل کننده رو اکران کنه ولی به شدت روی این قضیه فوکوس کنه که «این فیلم یه فیلم خیلی خاصه...» تا ملت به هوای دیدن یه فیلم معمولی، عامه پسند و حتی یه فیلم هنری با ذهنیات خودشون، نیان تو تالار



همچنین تالار خیلی کوچیکی براش تهیه بشه تا خود این عمل نشون دهنده ی خاص و کم مخاطب بودن فیلم باشه



همینجا بگم که تو حین دیدن فیلم، فیلم های پدر و 400ضربه هم جلو چشام می اومد...مخصوصا پدر مجیدی که به نظرم این دو فیلم تو خیلی از اتفاقات به هم شبیه میشن...



به نظر من افراد کمی این فیلم رو دوس خواهند داشت ولی هر کس که این فیلم رو دوس داشته باشه،اون رو شاهکار میدونه نه یه فیلم خوب...



و در آخر هم بگم که شاید الان که خیلی از دیدن فیلم نگذشته، دچار جو هستم که اینقد به نظرم فیلم، فیلم خاصی اومده...و با دیدن مجدد فیلم از نظراتم برگردم

 

شکور

________---معرفی فیلم---________

سلام دوستان 

میخواستم یک پیشنهاد بدم

پیشنهادم اینه که هر هفته پنجشنبه ها یک فیلم را معرفی کنم همراه با کمی توضیح مختصر از فیلم

از خودم.

تا یکم از این جو وبلاگ که زیاد دوسش ندارم خارج شیم...

و دوستان بیشتر ترغیب شند به فیلم دیدن.

.

.

فقط یکی و میخوام واسه کمک در مواقعی که من نبودم اون این کار و انجام بده.

حالا شما بگید موافقید با این کار یا مخالف

.

.

و هرکس که دوست داره من و کمک کنه بگه تا باهاش هماهنگی کنم.


___علیرضا موسوی___

دومین پست خانم حنانی...

توی روزنامه خوندم که بالاخره فیلم "شیرین" عباس کیارستمی توی سینما آزادی به صورت تک سئانس از هفته ی گذشته اکران شده! توی سایت سینما آزادی هیچ اثری از این فیلم توی لیست فیلم های در حال اکرانش ندیدم!اما توی اخبار سایت سینما آزادی عنوان شده بود که برنامه آینده ی این سینما هستش.
لینک: http://www.cinema-azadi.com/?p=nwd&nid=20
بنابراین نمیدونم که این فیلم هنوز اکران نشده و خبر روزنامه دقیق نبوده یا اینکه اکران شده و سایت به روز نیست.
باتوجه به اینکه"شیرین" تا به حال تو ایران اکران نشده بوده بعید میدونم تعداد زیادی دیده باشنش.خودم هم این فیلم رو کاملا اتفاقی و قاچاقی دیدم.در هر حال دوست دارم یه ذره راجع به این فیلم بنویسم که دیدنش یکی از عجیب ترین تجربه های فیلم دیدنم بوده
قبلش هم باید بگم من اصلا از طرفداران یا مخالفان کیا رستمی نیستم چون ازش خیلی فیلم ندیدم.پس راجع به سبک کاراش کاملا ممتنعم
این فیلم رو هم وقتی داشتم تماشا میکردم اصلا نمیدونستم مال کیارستیمه.
برای اینکه بدونید ممکنه شما این فیلم رو اندازه ی من دوست داشته باشین یا نه هم میگم که مهمترین عنصر برای دوست داشتن یک فیلم از نظر من "قصه داشتن" هست و این فیلم فیلمیه که قصه داره!و قصه اش رو با زبون کلیشه ای بیان نمیکنه هرچند که خود قصه شاید یکی از تکراری ترین قصه های ادبیات ما باشه: قصه‌ی شیرین و فرهاد یا همون خسرو و شیرین
باید بگم خود فیلم درحقیقت هیچ غافلگیری بزرگی نداره که شما الان از لو رفتنش بترسین!!!ولی اگه دوست دارین با ذهن سفید سفید فیلم رو تماشا کنین باید هشدار بدم از اینجا به بعد پستم خطر لو رفتن فیلم وجود داره!
این فیلم، دو عنصری که همیشه عادت کردیم همراه هم ببینیمشون رو از هم جدا کرده یعنی :صدا و تصویر!
صدایی که تمام طول فیلم میشنویم صدای جمعی از دوبلورهای حرفه ای صدا و سیما است که دارن نمایشنامه ی شیرین و فرهاد رو اجرا می کنن.بنابراین انگار دارین یه نمایش رادیویی می شنوین
اما تمام چیزی که در طول فیلم می بینین تصاویر متعدد از صورت 113 تا از بازیگران حرفه ای زن سینمای ایرانه که توی یه سالن سینما نشستن و بدون هیچ حرفی دارن به پرده ی سینمایی(که ما نمی بینیمش و در حقیقت در حال پخش فیلم فرهاد و شیرینیه که ما تنها صداشو می شنویم)نگاه میکنن و متناسب با صدای نمایش شیرین و فرهاد (که ما فقط می شنویم اش) این بازیگران داخل سالن ری اکشن نشون میدن(میترسن،گریه می کنن،لبخند میزنن، چشماشونو با حرکت فرضی بازیگران فرضی! نمایش شیرین حرکت میدن و ...)در حقیقت انگار دوربین فیلم‌برداری همون پرده ی سینماست که تماشاگران داخل سالن دارن بهش نگاه میکنن و متناسب با جریان فیلم بهش واکنش نشون میدن(خب واقعا امیدوارم توصیفم یه جورایی گیج کننده تر نشده باشه)
با توجه به اینکه من خودم یکی از طرفدارای پر و پا قرص نمایش های رادیویی ام قسمت "صدا"ی فیلم برام حظ کافی رو به همراه داشت!چه چیزی لذت بخش تر از شنیدن قصه شیرین و فرهاد با صدای یه عالمه دوبلور خوب؟
اما در مورد تصویر هم نمیتونم چیزی کمتر از این بگم.موقع تماشای فیلم من مطمئن بودم بازیگران داخل سالن سینما حتما داشتن فیلمی رو میدیدن که ما فقط صداشو می شنویم.منظورم اینه که ری اکشن ها و حرکات چشماشون اینقدر دقیقه که آدم مطمئن میشه کیارستمی چنین فیلمی رو براشون به نمایش گذاشته و از واکنش های طبیعیشون فیلم گرفته اما بعدا توی نقدها خوندم که اصلا فیلم شیرین و فرهادی در کار نبوده و کیارستمی بازیگرا رو تک تک نشونده جلوی دوربین و ازشون خواسته که فلان ری اکشن رو انجام بدن بعدش هم اینا رو به تناسب قصه کنار هم گذاشته! و جالب تر از اون این که هیچ کدوم از بازیگرا نمیدونستن کیارستمی میخواد با این تصاویر چه کار کنه!
توی نقدها سوالات زیادی بود.اینکه چرا فقط بازیگرای زن؟اون هم این همه!چرا فقط کلوزآپ؟چرا ژولیت بینوش بین این همه بازیگر ایرانی؟!چرا استفاده از دوبلور(در حالی که کیارستمی اینقدر مخالفشونه؟) چرا قصه ی شیرین و فرهاد؟اصلا چرا اینقدر "زنونه"؟! و خیلی سوالای دیگه!من فارغ از همه ی این سوال ها این فیلم رو بخاطر ساختار شدیدا نو و ضد کلیشه اش واقعا دوست داشتم اما نقدهای مخالف هم خیلی خوندم راجع بهش!واسه همین نمیتونم با قاطعیت همه رو به دیدنش توصیه کنم ولی اگر هنوز این فیلم رو ندیدین و دنبال یک تجربه ی نو هستید شاید بد نباشه یه سر به سینما آزادی بزنین
لینک تصویری از فیلم: http://www.cinetmag.com/Photo/Article/Shirin_01_615139.jpg
http://www.cinscreen.com/album/yxkb1319190107.jpg
سارا حنانی

توضیحات و نقد مربوط به «اینک بهشت»

کارگردان هانی ابو اسعد
نویسنده هانی ابو اسعد
برو بیر
بازیگران قیس ناشف
علی سلیمان
لبنی ازابال[۱]
مدت زمان ۹۰ دقیقه
زبان عربی، انگلیسی
اینک بهشت (به عربی: الجنّة الآن؛ به انگلیسی: Paradise Now) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۵، به نویسندگی و کارگردانی هانی ابو اسعد. فیلم در رابطه با دو مرد جوان فلسطینی است که قصد دارند در اسرائیل عملیات انتحاری انجام دهند.

اینک بهشت در سال ۲۰۰۶، در مراسم جایزه گلدن گلوب برنده جایزهٔ بهترین فیلم خارجی‌زبان شد. اینک بهشت همچنین در مراسم جایزه اسکار نامزد دریافت بهترین فیلم خارجی‌زبان بود.
در  زمینه ی  کارگردان:خلاصه فیلم: یکی از مجاهدین کشته شده فلسطینی که پس از سال ها زندگی در فرانسه به نابلس بازگشته است با سعید جوان مکانیک شاغل در نابلس آشنا شده و علاقه متقابلی بین این دو ایجاد می شود ...                       نگاهی به فیلم( نقد ):

فیلم "اینک بهشت" ساخته هنی ابوسعد کارگردان فلسطینی، که مورد استقبال جشنواره های بین المللی نیز قرار گرفته است، فیلمی داستانی و مستندگونه است که نگاهی واقع بینانه و منتقدانه از درون جامعه عرب و مسلمان به بحران خاورمیانه دارد. این فیلم با ایجاد فضایی باورپذیر و به دور از شعار زدگی به خوبی توانسته است دو دیدگاه بنیادگرایانه و صلح طلبانه جهان اسلام درخصوص مناقشه اسراییل و فلسطین را در مقابل یکدیگر قرار دهد. طرح بسیاری از عقاید و باور ها در قالب گفتگوها، از یک سو این امکان را برای مخاطب بیرون از مناقشه ایجاد می کند تا درک مناسبتری نسبت به علل و عوامل شکل گیری و پرورش بنیادگرایی در جهان اسلام پیدا کند و از سوی دیگر با نگاهی مسئولانه صاحبان تفکرات بنیادگرایانه را به تفکر دوباره در خصوص عواقب عملکرد خود دعوت می کند.

در این فیلم سوها نماینده تفکر صلح طلبانه و سعید نماینده تفکر بنیادگرایانه جهان عرب در حالی در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند که بیرون از این مباحث با عشق و علاقه یکدیگر مواجه هستند. بخش های گفتگو میان این دو نقشی کلیدی را در فیلم ایفا می کند. در بخشی از این گفتگوها سوها می گوید: "هیچ فکر کرده اید پس از شما چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد" و در جایی دیگر سعید می گوید: "وقتی که هیچ امکانی وجود ندارد تا ما و اشغالگران از حق یکسانی در زندگی برخوردار باشیم، لااقل می توانیم در مرگ با یکدیگر سهیم شویم".
نقد    از وبلاگ  فیلم  اسکار  سینما                            این مطلب توسط  من به  درخواست  مدیر  اجرایی  طرح  اماده  شده و بیشتر  از  این  در مورد این فیلم  چیزی  وجود  نداره       {  دلیاری  }

درخت زندگی ، جشنواره کن ، و چند داستان دیگر

سلام 

آقایون و خانومها بالاخره موفق شدم درخت زندگی رو ببینم 

فوق العاده و بی نظیر بود آقا اصن وضیتی 

یک روز کامل ذهنم با فیلم بود وقتی دیدم 

نمیخوام زیاد تعریف کنم ولی بر این شدم که اکرانش کنم 

البته دوست دارم در غالب یه اکران برا فیلمهای منتخب جشنواره کن تو تالار مولوی یا یه تالار در اون سطح....یعنی برنامه پیشنهادیم اینه:جشنواره فیلمهای منتخب جشنواره کن 

که دوست دارم تو این جشنواره درخت زندگی رو پخش کنیم و همچنین یه فیلم از نوری بیلگه جیلان که فیلماش بی نظیره و همه فیلماش همیشه یه جایزه از کن برده و طعم گیلاس عباس و یه سری فیلم دیگه که دوست دارم و قابلیت پخش در دانشگاه داره 

حالا بچه ها باید کمک کنید ، دوستان باید کمک کنید ، اونایی که دنبال کارن بیان جلو ، اعلام آمادگی کنید ، باید یه برنامه منظم و شیک بشه این جشنواره با کمکتون ، کار زیاده بشتابید ، 

حالا دوشنبه بیشتر صحبت میکنیم  

چاکریم 

امید صفایی

دیدن از شما، ضمانت لذت بردن از ما

سلام 

یه سری پیشنهاد برا فیلم دیدن دارم برا بر و بچه های کانون فیلم،اول پیشنهادامو مینویسم بعد توضیحات در مورد این کار میدم

خوب:

در آغاز شروع میکنم با اول و آخر و ظاهر و باطن و کلآ خداوندگاره سینمای مدرن پدرمون و آقامون برگمان(کارگردانی که الگویه بزرگانی چون تارکوفسکی،کیشلوفسکی و کلآ هیروی وودی آلن بوده)....به طور کلی مجموعه آثارش توصیه میشه هر شب یک فیلم قبل از شام...(پرسونا،همچون در یک آینه،سکوت،فریادها و نجواها،نور زمستانی، توت فرنگی های وحشی،مهر هفتم و خیلی فیلمای دیگش ...)

سپس خدای اعظم سینمای معاصر اروپا،یگانه خورشید تابناک سینمای پست مدرن  فون تریه ...احتمالآ فیلم رقصنده در تاریکی رو خیلی از بچه ها دیدن که شکستن امواج و داگویل و احمقها هم توصیه میشه اکیدآ...

و اما بزرگه سینمای سورِئال لوئیس بونوئل....فیلم "شبح آزادیکه میگن طبق روایتی روح بونوئل پس از اینکه فوت میکنه به خوابه دبیر جشنواره کن در همون سال میره و توصیه میکنه که به آیندگان خود بگویید که این فیلم همانا معنای واقعی سینمای سورئال است و دوستداران سینمای سورئال با دیدنش رستگار میشوند که دبیر جشنواره کن هم توی اون سال در افتتاحیه خواب خودش رو تعریف میکنه و همه با چشمانی گریان فیلم رو میبینن و رستگار میشن....اما فیلمهای بسیار زیبای دیگه هم داره مثل virdiana که فکر میکنم نخل طلا برده و tristana و the exterminating angel و ....

و همچنین یادی هم بکنیم از کیشلوفسکی کبیر که با آثاری چون آبی،قرمز،سفید،ده فرمان و زندگی دو گانه ورونیکا که هممون متحیر شدیم چه نامیم شه ملک فرانسه را....

و در پایان سلطان سینمایی که دیگه کمتر کسی تونست در اون خودی نشون بده تارکوفسکی هم از یاد نبریم 

فعلآ بیشتر از این نمینویسم و ایشالا اگه استقبال بشه بازم مینویسیم و کلآ بقیه بچه ها هم از این پیشنهادها بدن،هر کس بنا بر علاقه ی خودش ...و اگه بچه های کانون همه جور فیلمهایی که هر کدوممون پیشنهاد میدیم ببینن وا قعآ عالیه(درباره این قضیه نظر بدین)

من که نتونستم همچین فیلمهایی رو اکران کنم اما ایشالا در آینده کور سویه امیدی باقی بمونه برای اکران همچین فیلمهایی که برا کانون نیازه


امید صفایی


 


کلاس، نه کارگاه، نه نشست، نه ...

اینجا بدون من - بهرام توکلی

امروز رفتم این فیلم رو دیدم.

- استفاده از رنگهاش، قابها، استفاده ها از خط فرضی و حرکت دوربین و ... عالی بود باورم نمی شد تو ایران همچین وضعیتی باشه در کل کارگردانیش واقعا عالی بود و پیشنهاد می کنم از بهرام توکلی برای یک کلاس کارگردانی، نه کارگاه ، نه نشست، نه صحبت، نه ... حتما دعوت کنیم.


- فیلم برداری فیلم عالی بود اصلن یه وضعیتی. این آقای حمید خضوعی ابیانه هم فیلمبردار این فیلمه هم یک حبه قند که حتما راجع به قاب بندی هاش شنیدین باز هم پیشنهاد می کنم دعوتش کنیم برای یک کلاس اصول فیلم برداری یا فیلم برداری دیجیتال، نه نشست؛ نه صحبت، نه چایی، نه ... . 


- فیلم نامه فیلم بد نبود آخرش جای 3 تا روایت مختلف را باز گذاشت که این خوب بود ولی در کل نمره قبولی می گرفت. بهرام توکلی فیلم نامه نویسی را ول کنه بچسبه به کارگردانی یه چیزی می شه.


- بازی ها هم خوب بود صابر ابر عالی، نگار جواهریان خوب، معتمد آریا همه می گفتن عالی ولی به نظر من بد نبود، پارسا پیروز فر هم که هست دیگه:D


امیرحسین


دور دنیا در 80 روز یا راه آبی ابریشم

شکورم

توصیفاتی که خانم وفایی کرده بودن کاملا درست بود

فاخر

زحمت کشیده شده

بازی های خوب

 

باید ادامه بدم

فیلمبرداری خوب

گریم درست

جلوه های ویزه ی بسیار طبیعی

ولی

دور دنیا در 80روز

 

یعنی منظورم اینه که حیف

خیلی حیف

اگه فقط فیلمنامه اش رو کمی متفاوت مینوشت

و فقط به فکر خلق یه اثر ملی نبود

با یه فیلم بسیار کار درست روبرو بودیم

نه فیلمی که هر پلانش ما رو یاد یه فیلم خارجی بندازه

و با بیرون اومدن از سینما

چیزی تو حافظه ی ما باقی نذاره

مقایسه کنید با فیلم دیگه ی کارگردانش، جنگ نفتکش ها، که درکنار نشون دادن عظمت و ملی گرایی ،کلی حس و ذوق تو دلمون ایجاد میکرد و مارو یاد فیلم دیگه ای نمی انداخت

غروب حلزون

سلام بر و بچز 

به پیشنهاده من و پیگیریهای منشیه همیشه در صحنه ی کانون هماهنگ شده که فیلم کوتاه غروب حلزون رو برا بچه های کانون اکران کنیم با حضوره خوده کارگردان 

این فیلم کوتاه امسال خیلی سر و صدا کرد و کلی جایزه تو جشنواره های مختلف برده 

حالا بگید که چه روزی بگیم کارگردانش با فیلم بیاد و فیلم رو ببینیم 

 

پسر ارشد

از حال ما اگر پرسی........

سلام

من برگشتم به وبلاگ

همیشه می خونم همه چیو و از فعالیت ها  و نظراتتون استفاده می کنم

نشانه هایی خوبی می بینم

جوونای غیور کانون تازگی ها بنده نوازی می کنن و پست می نویسند و درخواست جلسه می نمایند

به فال نیک می گیرم این اتفاق میمون را

در ضمن بابت نبودن مجددم در جلسه بسی شرمسارم

خداوکیلی روز قبلش مجموعا 11 ساعت توی صف "جدایی نادر از سیمین " و "یک حبه قند" ایستاده بودم و طی یک عملیات انتحاری به مدت نامعلومی بیهوش شدم و وقتی حیات یافتم که کار از کار گذشته بود 

البت می دونم همتون دیگه یه پا شیر شرزه اید برای محافظت از کانون و پایه پیشرفت کانون 

اخبار از اطراف و اکناف می رسد که محمدنژاد نامی در کانون می بالد و امور جاریه را  به نیکی رتق و فتق می نماید و  چون او در کانون باشد دلمان از جهات متعددی آرام است چرا که بانویی ایست سخت جهد

دست مریزادمان را در قالب نظری در یکی از پست ها به حضورشان رسانیدیم لذا از اطاله کلام می پرهیزیم

پدر شریف کانون هم که از ارادات ما با خبرند 

همچنان چون والدی دلسوز افاضه لطف می کنند و آتش اجاق کانون را گرم نگه می دارند

ایشان که علی رغم کهولت سن با دلی برنا جوانان را به راه راست هدایت می کنند و همواره بر کوشش و جوانمردی و پرهیز از سستی و کاهلی تاکید می نمایند

خداوند روحشان را غریق رحمت نماید

دیگران نیز مثل همیشه با انگیزه و غیرتمندند خدا را شکر

از فیلم های جشنواره که حقیر دیده ام اگر بپرسید گویمتان که اقبالمان چون همیشه نحسی داشت و گروه 2 که سراسر پر بود از مهملات رنگارنگ بر طالعمان افتاد

البته شایسته است که بگوییم با مرارتها ی بسیار توانستیم 4 فیلم دیگر هم ببینیم که بحمدالله بسی رضایت رفت

فیلم هایی که حتی لیاقت فحاشی هم نداشتند:

آسمان هشتم-مرگ کسب و کار من است

فیلم هایی که حین دیدنشان تا پاسی از شب حتی در بستر از به سخن آوردن هیچ گونه ناسزایی ولو ناشایست دریغ ننمودیم:

1359-فرزند صبح

فیلم هایی که معمولی و آبرومند بودند:

آلزایمر-راه آبی ابریشم-چمدان-گزارش یک جشن-ورود اقایان ممنوع

محشرهای محترم جشنواره که به احترامشان می بایست تمام قد ایستاد:

جدایی نادر از سیمین-یک حبه قند

دلمان هنوز پیش اقا یوسف است که سعادت دیدارش را نداشتیم

القصه از میان این فیلم ها یک حبه قند برای اکران دانشگاهی بی نظیر و عالیست،یعنی بود!

چرا که  آن هنگام که  ما بیهوش بودیم  سراسیمه و عجولانه تصمیمتان را در غیابمان خیلی زود حتی قبل از اتمام جشنواره برای اکران بزرگ گرفته اید 

حرفی نیست

از میان این روزها روزی هم با نسیم عزیز برایمان خاطره شد پر از ناکامی که البته فرحت بسیار حاصل گشت 

و به غیر از چند نفری روی هیچ کدامتان را چند صباحیست ندیدیم و دلتنگ کانون و کانونیانیم

نابغه ای به نام اصغر فرهادی

جدایی نادر از سیمین

 

بعد از تموم شدن فیلم اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود که بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران کدومه؟ درباره ی الی یا جدایی نادر از سیمین؟

خلاصه که چی باید بگم؟

یه کارگردان به چه حد از قدرت میتونه برسه که دو ساعت فیلم بدون موسیقی رو طوری بسازه که تماشاگران بدون اینکه بتونن پلک بزنن تو دلشون هی بگن جون من بسه، بسه
امکان تشویق برام نبود

فقط سکوت

عنوان بندی پایانی هم سکوت میطلبید نه تشویق

بازی های فوق العاده

شخصیت پردازی های بی نقص، مث اینکه اصغر فرهادی تو زندگیش هرکدوم ازین شخصیت ها رو تجربه کرده

فضاسازی های کاملا واقعی

کاملا واقعی

چون دیدم محیط دادگاه رو میگم

تا حالا هیچ فیلمی رو ندیدم که بالاخره تصویر درست از ظاهر فیزیکی سیستم قضایی کشورمون رو نشون بده

نکات ریز صحبت های قاضی تفاوت های قضا و حقوق رو مخصوصا توتوهمات دانشجویان حقوق از آیین دادرسی کیفری نشون میده

فیلمنامه ی به شدت دقیق

به شدت

من نمیخوام زیاد حرف بزنم چون ممکنه این شاهکار رو براتون تکراری کنم

فقط ببینیدش

البت خانم قاهری گفتن که یه حبه قند هم فوق العاده بوده

باید دید

به نظر من بازی شهاب حسینی و پرویز پرستویی تا الان بهترین ها بودن


شکور حیران

آلزایمر

آلزایمر

 

بسیار افتضاح

بازی های ضعیف( البته مهدی هاشمی مث همیشه اش بود)

داستان بسیار بسیار ناپخته

موسیقی ضعیف

کلا هیچ چیز خاصی نداشت

و کاش تو جشنواره ای به این اعتبار نمایش داده نمیشد

دیگه نگم بهتره


شکور

اسب حیوان نجیبی است

 

بعد از هیچ، ضعیف شده

کاراکتر عطاران جالب بود

بازی ها متوسط

داستان نه چندان کار شده

در مقابل هیچ، خیلی خراب شده بود

چیز جدیدی نداشت جز یه کاراکتر

کلا کاش کاهان اینو نمیساخت


بازم به مدد امید صفایی زیبا دیدمش

با کلی مصیبت

خدایش بیامرزد


شکور

آفریقا... زنده باد هومن سیدی

بالاخره یه فیلم خیلی خوب تو جشنواره دیدیم 

من و عباس شکور و خانم منشی فیلم آفریقا رو در سینما جوان دیدیم و لذت بردیم...به نظرم که واقعا فیلم خوبی بود و قابل تحسین 

فیلم قابهای بسیار خوب و بازیهای خیلی خوب و داستان خوبی هم داشت کارگردانی هم خوب بود 

دیگه بیشتر از این تعریف نمیکنم خودتون ببینید تا باور کنید 

این فیلم واقعا غافلگیری جشنواره بوده تا امروز 

اگه بتونم این فیلمو تو دانشگاه اکران میکنم 

 

امید صفایی

بیاید، ببینید و ...

سلام

از  بچه های فیلمساز و غیره خواهش می کنم یک جلسه در رابطه با ساخت آن 3 تا فیلم!! روز شنبه برگزار کنیم، البته این دفعه جدی چون داره دیر می شه.

یک چیز دیگه اینکه فیلم آفریقا از هومن سیدی رو دیدم. فیلم نامه اش قابل قبول و حتی در بعضی موارد خیلی خوب بود.  بازی ها بسیار خوب بود و جواد عزتی با اینکه ازش انتظار نمی رفت ولی واقعا خوب بازی کرد و کارگردانی فیلم هم خیلی خوب بود. خدا حفظش کنه. توصیه می کنم ببیند.

امیرحسین

افتضاحی به نام سعادت آباد

الان تقریبا پنج دقیقه ست که از سینما برگشتم و فیلم افتضاحی به نام سعادت آباد رو دیدم 

مازیار میری پس از فیلم بسیار ضعیف کتاب قانون این بار با فیلم سعادت آباد ثابت کرد که کارگردان بسیار ضعیفی است 

چشمتون روز بد نبینه اول که فیلم شروع شد با دیدن کلی بازیگر بزرگ خوشحال شدم که یه فیلم خوب شاید ببینم ولی هرچی رفت جلوتر و بیشتر فهمیدم که این کارگردان گویا فیلم درباره ی الی رو خیلی دوست داشته بیشتر اعصابم به عنوان یه بیننده بهم ریخت 

۳۵ تا ۴۰ دقیقه ی اول فیلم که همه ی بازیگرا میومدن تو یه خونه و گویا قرار بود یه مهمونی باشه و لیلا حاتمی فقط انواع و اقسام سبزی و مواد غذایی دیگه رو میریخت تو یه ماهی تابه و آهنگهای مختلف زیر صدای بازیگرا پخش میشد 

و تو این مدت همه داشتن یه مساله ای رو از امیر آقایی شوهر مهناز افشار پنهان میکردن دقیقا مثل درباره الی که همه یه موضوعی رو از ترانه پنهان میکردن 

تقلید تا جایی که دیالوگ پیمان معادی رو حسین یاری عینا گفت و من الان نمیتونم بنویسم خواستید بپرسین 

بازیهای ضعیف خصوصا هنگامه قاضیانی که این هم من ضعف کارگردان میدونم چون بازیگر خوب بودن قاضیانی ثابت شده 

فقط دیالوگهای حامد بهداد بود که همه میخندیدن و این هم خوده حامد بهداد بود که تونسته بود مثه همیشه بازی کنه 

لیلا حاتمی هم که خوده گلشیفته تو الی بود ولی بسیار بازیه معمولی و شاید ضعیف

واقعا متاسفم برای مازیار میری  

اصلا تا اواخر فیلم معلوم نبود این افراد چه نسبتی با هم دارن 

در یه قسمت از فیلم حامد بهداد قبل از فوت کردن کیک تولد شروع کرد به آواز خواندن و از همه خواست که تک تک بخونن و دقیقا مثل صحنه ی پانتومیم درباره الی 

اگه بخوام از تقلید فیلم بگم تا صبح طول میکشه...نخواستم داستان فیلم رو کامل بگم و حرف برا گفتن زیاد دارم فعلا در همین حد شاید کافی باشه

سیزده۵۹ واقعا شرف داشت در مقابل این فیلم   

 

امید صفایی

سیزده 59

شکورم


امید صفایی زیبای قشنگ، لطف کرد و منو و خانم محمد نزاد رو برد سینمافلسطین (میدونید که چجوری!!!!) و ما اونجا فیلمهای نیکی کریمی و سامان سالور رو دیدیم

فیلم کریمی یه تراژدی تمام با یکم مجهولات حقوقی بود

بازی نقش های فرعی و حتی سیاهی لشگر ها فوق العاده فوق العاده طبیعی و مستند و معرکه بود

کل فیلم، البته با اون عدم توقعی که قبل از ورود به سالن داشتم، خوب بود.

 

و اما «سیزده59»

در یه بیان ساده:

نجات سرباز رایان + علی محیط + goodbye lenin + اخراجی های2 + پرویز پرستویی – سامان سالور = 1359

بازی های خوب حتی از مهران احمدی

بازی شاهکار پرستویی

شروع خیره کننده با جلوه های ویژه ی جدید(که مطمئنم علی محیط با دیدنش ذوق زده میشه)

صدا گذاری های جالب

ولی متاسفانه خراب کردن فیلمنامه ی goodbye lenin

نزدیک شدن به رو بودن اخراجی ها

بازی افتضاح بازیگر زن

دیالوگ های غم انگیز

گریم های متاسفانه اغراق شده

موسیقی به شدت ابتدایی

 

صدای گریه خیلی می اومد توسالن

ولی چه فایده

دوستانی که این فیلم رو میبینن حتما به یه پلان توجه کنن

تو سکانس پایانی

پلان یکی مونده به آخر

وقتی پرویز پرستویی داره جلوی نسل سومی ها رد میشه، نگاهی به صابر ابر و دخترش می اندازه، به روبروش نگاه میکنه و به مسیرش ادامه میده

به میمیک صورت پرویز مخصوصا حرکت لب هاش دقت کنید

جشنواره

سلام 

با نزدیک شدن به جشنواره فجر و اینکه احتمالا بچه ها فیلمهارو میبینن یه سری از فیلمای خوب رو اعلام میکنیم که از دست ندید.....کلآ تو ایام جشنواره گزارشاتی اختصاصی از جشنواره بذاریم تو وبلاگ  و بچه ها نظراتشون رو در مورد فیلما بنویسن 

بد نیست (اونایی که موافقن بگن)

دیروز اسامی ۳۲ فیلم بخش مسابقه ایران اعلام شد که چندتا از فیلمای احتمالا درست و حسابی از این قرارند: 

سیزده۵۹/سامان سالور/با بازی پرویز پرستویی با یه گریم عجیب 

جدایی نادر از سیمین/اصغر فرهادی/که تو جشنواره برلین هم امسال رفته 

آسمان محبوب/داریوش مهرجویی/با بازی مانی حقیقی و لیلا حاتمی 

خیابان های آرام/کمال تبریزی/فیلمنامه کامبوزیا پرتوی(مرده دوست داشتنیه کانون فیلم)  

گزارش یک جشن/ابراهیم حاتمی کیا

آقا یوسف/دکتر علی رفیعی 

جرم/ مسعود کیمیایی/دوبله ی چنگیز جلیلوند به جای حامد بهداد باید جالب باشه 

یه حبه قند/رضا میرکریمی 

ورود آقایان ممنوع/رامبد جوان(که خودم دوسش دارم)/نکته ی قابل توجه بازی مانی حقیقی در این فیلمه کمدیه

اینجا بدون من/بهرام توکلی/که پارسال فیلمه فوق العاده ی پرسه در مه رو داشت  

این فیلمهارو از دست ندین 

البته فیلم کیانوش عیاری(خانه پدری)و فیلم علیرضا امینی(انتهای خیابان هشتم)و فیلم رسول صدر عاملی توقیف شدند 

همچنین فیلم اسب حیوان نجیبی است کاهانی در بخش مسابقه نیست که خوده کاهانی بدجور قاطی کرده بود...در بخش نوعی نکاه نشون میدن که یه بخش عجیب و مسخرست که امسال گذاشتن(اینم فیلمه خوبیه) 

 

پسر ارشد کانون

نظرگاه نامه (نسخه تصحیح)

با سلام


منشی زادگان هستم


قصد داشتم روز سه شنبه یه فیلم* فوق العاده در اکران خصوصی پخش کنم اما...!!!!

اماشو دیگه نمی گم اگه دوست داشتین خودتون جویا بشین...


خیلی فیلم خوبیه و پیشنهاد می کنم از دست ندین



در نهایت با توجه به در نظر گرفتن هدف از اکرانهای خصوصی و صحبتها و نقدهای هرچند کوتاه اما خوبی رو که به دنبال داره و یه جورایی پویاییه کانون رو منجر میشه از شما دوستان عزیز میخوام که نظراتتون رو راجع به پیشنهادی که در ذیل ذکر میکنم ارائه بدین:



ـ بیاین فیلمو ازم بگیرین و خودتون در منزل مشاهده کنید و یه روز تو کانون دربارش صحبت کنیم و تبادل نظر داشته باشیم


خوب باشید


*  eternal sunshine of a spotless mind   (تابش ابدی یک ذهن پاک)