کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

اپیدمی زرگدی

شایعه شده که اسم کاراکتر «ایزدی» در دهلیز، زرگر بوده ولی ازبس تو فیلمبرداری اشتباه بیان شده، کاراکتر کلا ایزدی نام گرفته. یکی دو مورد هم که درست بیان شده بوده با دوبله در مونتاژ به ایزدی تغییر کرده...

درضمن امروز جلوی چشمای همگان، عطار به ایزدی گفت: برزگر

ایزدی به زرگر تبدیل شده و زرگر به برزگر

دوستان توجه داشته باشن که کار داره بالا میگیره و من احساس خطر می کنم

شکور

جلسه معارفه ورودی های جدید «کانون»

زمان: سه شنبه / 23مهرماه / ساعت 12

لوکیشن: اتاق 101 دانشکده برق

مدیران اجرایی: سعید چراغعلی / پریسا جهانی پور

 

ادامه مطلب ...

یک کانون هنری

باید با هنرمندا جوری رفتار کنیم که متوجه بشن دربرابر یه گروه دانشجو هنری ایستادن.

خب ما هم هنرمندیم؛ از تو جوب که درنیومدیم...!


عکس مربوط به پروژه کشتن مقلد به کارگردانی عباس شکوری

در کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

تراکتور سواری!!!

 

 

                            از راست به چپ:خودم،پریماه(راننده)،توفیق،پری 

               مهسا(دوستم) هم داره عکس میگیره (دست های پشت پرده است) 

ادامه مطلب ...

صبر تلخ است ولیکن...


 بعضی مواقع هست که برخی مسائل برای آدم یه جورایی حل شده است.

مدتها دغدغه ات بوده ،دائم بهش فکر کردی.بالا پایین اش کردی و حالاموضوع برات اثبات شده و دیگه احتیاجی نداری بهش فکر کنی.

اما وقتی تو جمعی زندگی میکنی که افرادی با عقاید مختلف و سنین متفاوت در کنارت وجود دارند،قضیه فرق میکنه

وقتی کار جمعی انجام میدی که حتی کوچیکترین عملت تو عملکرد دیگران تاثیر گذاره،قضیه فرق میکنه

یکی از راه میرسه که خیلی از تو عقب تره و حالا حالا ها جا داره برای پخته شدن و اندازه تو ،تجربه کسب کردن.

اما مثل روزای اولت شور داره و شوق،میخواد که مسیر گذشته تو رو طی کنه

 

ادامه مطلب ...

لامبورگینی کانونی!

خیلی دلش میخواست سوار وانت بشه ، اما همیشه تعداد آقایون بیشتر بود و ما که میشدیم 4 تا خانم، با پراید آقای محیط تو دانشگاه جابجا میشدیم.
ادامه مطلب ...

شما دو نفر جایتان خالیست در کانون

از آقای میلاد سلیمی و

خانم یاسمین مشعشع


چه خبر؟

طرح خبرگیری از عضو های آشنا.

آشنا: یعنی شما که غریبه نیستید

             :یعنی میشه باهاتون تعامل کرد

اقای سلیمی از شخص خاصی که ناراحت نیستین ؟

یاسمین آقای شکوری دیگه دلناز رو خوب شناخته، پاشو بیا کانون

زهرا شاه توری هم آشناس برا من

دارم دیوانه میشم

کلی با خانم برزگر هماهنگ کردم که برای ماشین ایزدی با حراست هماهنگ کنن

دو ساعت پیش پیام دادن که فراموش کردن و ایزدی مجبوره که فردا ساعت 8 بیاد داخل دانشگاه

گوشی رو برداشتم تا این رو به ایزدی اطلاع بدم

تماس گرفتم.

برداشت

سلام کردم

سلام کرد

صداش رو که شنیدم...

 .

ادامه مطلب ...

گشتی در خاطرات


زمان استراحت و ناهار خوران روز پنجم پروژه کشتن مرغ مقلد
از راست، آقایان : زرگر - ایزدی - فاضلی - قاسمی

من،فرامرز،چای و دیگر هیچ!

حکایت از این قرار است که سه شنبه ای بود.

اندکی پس از ظهر ،کانون خیلی شلوغ پلوغ بود.  ادامه مطلب ...

تولد

تولد تولد تولدم مبارک

مبارک مبارک تولدم مبارک

ما کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی هستیم


اکران دربند / شنبه، 28 اردیبهشت92

پس از مراسم / مقابل تالار ابوریحان

اعضای کانون به همراه بازیگران و کارگردان فیلم



شکور

خاطرات/جشنواره مجازی کتابخوانی/آغازی برای فعالیت های گروهی برون دانشگاهی

امیدوارم این نقطه، نقطه ی آغاز مسیری باشه برای انجام فعالیت های گروهی برون دانشگاهی. برای شروع با دبیر صحبت کردم که  اگه موافقه،  در راستای وظیفه ی دبیر برای انسجام کانون، با امور فرهنگی هماهنگ کنه برای طرح «یه روز با سینما» که عبارت میشه از اینکه «یه روز در ماه اعضای کانون با کمک امورفرهنگی، به صورت دسته جمعی برن سینما پردیس برای دیدن فیلم» و امیرحیدری هم استقبال کرد.



بالا از راست: خاقانی، قاسمی، طلاکوب، جهانی، ترابی، برخورداری، ایزدی(زرگر)، زرگر(ایزدی)

پایین از راست: سرکار خانم تدریس، شکوری، حیدری، علیپور، حق طلب، فلاح، یوسف دوست

چهارشنبه، 20شهریور 1392 / فرهنگسرای ارسباران

شکور

گزارش فعالیت / خاطرات

1- کشتن مرغ مقلد: یک نسخه از موسیقی فیلم ضبط و کپچر شد: فردین قاسمی و دوستش و من


2- کلیپ معارفه: ساعت 4 صبحه! و همین الان اصلاحیه طبق برنامه! به پایان رسید...

یاد معارفه ی دو سال پیش افتادم که از بس اوضاع وخیم بود، تا صبح مجبور شدم برای رسوندن کلیپ تو کانکس نوستالژیکمون بلرزم!

نمیدونم تا کی این عملکرد «دقیقه نودی» ادامه پیدا خواهد کرد... ولی باس بگم همین فشار کاری هم واقعا برای خودش لذتی داره...

می رویم بمیریم. شکور

فربد و سومین بازگشتِ رسمی‌اش به کانونِ زیبایِ فیلم


نیاز به معرفی ندارم: به خوبی یا بدی، معرفتِ نسبی‌ و تصویرِ به-اندازه‌یِ-کافی-روشنی از من در بصیرتِ اعضاءِ قدیمی‌تر وجود داره. عضوهایِ نسل جدید اما احتمالن اسمی از فربدِ خدابیامرزتِش شنیدن و همین را بس. به جایِ ازخودگویی، ترجیح می‌دم این راهِ حل رو اتخاذ کنم که زمان و حضور و فعالیتِ این-بار-بهترِ من در کانونِ فیلم، شناختِ موردِ نیاز رو فراهم کنه.  ادامه مطلب ...

علیرضای کانونی


از راست: یوسف دوست-علیرضا-قاسمی- ایزدی زرگر
اصلاح شد21:13
 
ادامه مطلب ...

یک تیم بسیار حرفه ای

یکی از ویژگی های مثبت رسولی در فیلمبرداری، وزن سبکشه...

من-رسولی-فلوح

 

ادامه مطلب ...

جامانده


مینی بوس جشنواره هماهنگ شده بود و من چهارشنبه کلاس نداشتم،اما جمعی رفتنو ترجیح دادم و یک ساعت قبل از قرار،تو کانون حاضر شدم.

با چند تا از بچه ها رفتیم برا ناهار. سبا گفت چیه ساعت یک؟ اونجا علاف میشیم.بگیم دو حرکت کنیم.

وقت زیاد بود و من بیکار،مسجد در نزدیکی و اذان درگوش. محاسبه کردم بعد از برگشت،نماز قضا شده و عاقلانه است همینجا از فرصت استفاده کنم.

قبل و بعد و میون نماز چندبار گوشیمو چک کردم که نکنه یه دفعه هوس زود راه افتادن کرده باشن، اما خبری نبود و من با خیالی آسوده مسیر مسجد تا کانون رو طی کردم

به در کانون که رسیدم،چراغ ها خاموش بود و آقای صفایی داشت در رو کلید میکرد....پرسیدم بچه ها کجان؟ با حرکات سر و چشم چنان به دوردست  اشاره ، و واژه "رفتن" رو ادا کرد که  مطمئن شدم الان تو فرهنگسرا نشستن.

همین موقع جهان زنگ زد کجایی تو؟ ما رفتیم. خودت بیا، نه با ماشین آقای ایزدی بیا، نه نه ، ما دم حراست پایین وایسادیم.سریع خودتو برسون...

وقتی که داشتم دویدن تو شیب دانشگاهو در عرض سه سوت تجربه میکردم، با خودم گفتم که حالا سبا سرش شلوغ بود،واقعا تو ذهن بقیه که منو دیدن، نبودم ؟ واس یه فکر اساسی برای ایجاد تفاوت حضور وعدم حضورم میکردم!

ساعت دو رسیدیم فرهنگسرا و مراسم ساعت چهار شروع شد...!

آن یار سفر کرده

                                             شکوری نیست وبلاگ سوت و کوره

دکترین: آیا این کانون لیاقت دوست داشتن ندارد؟

میدونم که شماها اصلا حس من رو ندارید. ولی من وقتی این نظر دبیر سابقمون رو خوندم به طرز وحشتناکی ذوق کردم.

نظری که محمد فرامرزی راد برای پست «تذکری جدی به نویسندگان -برای آخرین بار از من میشنوید- !» گذاشته که خیلی قابل تأمله:

 

ادامه مطلب ...

کارگردان


میگن تو پروژه کشتن مرغ مقلد کارگردان سر صحنه نبود.

منم تو عکسا که نگاه میکردم،کسی رو ندیدم.

اگه شما دیدین،مارم خبر کنید...

همین سه شنبه / ساعت 9 صبح


علی محیط دومین عضو کانون خواهد بود که در حین عضویت، از پایان نامه ی ارشدش هم دفاع میکنه...

ساعت 9 صبح سه شنبه / کلاس 115 یا 116 یا 117 دانشکده ی برق و کامپیوتر

«به هم» خندیدن کاری خوبی نیست پس هر کی دوست داره بیاد که «با هم» بهش بخندیم و کلی اذیتش کنیم...

شکور