جواب دادن به این سوال تقریباً به سختی جواب دادن به سوال «اول مرغ بود یا تخممرغ» است. حداقل برای من. چون هر چقدر هم که فکر میکنم، نمیتونم آخرش به این نتیجه برسم که فیلم خوبی دیدم یا نه. ولی یک چیز رو مطمئن میتونم بگم اون هم اینکه مابقی کارهای کاهانی بهتر از استراحت مطلق هستن.
با توجه به علاقه شدیدم به فیلم بیلگه جیلان و زویاگنیتسف , بهترین فیلم امسال به نظرم هابیت : نبرد پنج سپاه هست . هر چند قسمت اول و دوم هابیت من رو نا امید کرد کاملا ولی این آخری به متن کتاب وفادار موند و خیلی هم بهتر کارگردانی شد .
مسعود فراستی مثل سال گذشته جشنواره امسال رو هم سفارشی و دولتی و بدون ایده و حتی غیر سینمایی توصیف کرد . حتی فیلم های بحث برانگیزی رو مثل شیار 143 , ماهی و گربه , محمد , رخ دیوانه , عصر یخبندان , اعترافات ذهن خطرناک من , روباه , ... رو بسیار بد میدونه . ولی سال گذشته یه استثنا قایل شد و فیلم عصبانی نیستم رو نسبت به سینمای ایران خوب برشمرد . امسال هم به گفته خودش ما فقط یک فیلم خوب در فجر داشتیم :
در دنیای تو ساعت چند است .
یک فیلم کوچک عاشقانه , یک عشق یک طرفه ولی باورپذیر و دوست داشتنی .
این فیلم رو چهارشنبه 22 بهمن در پردیس کوروش دیدم. 2 ساعت و 45 دقیقه برای بلیطش در صف بودم که البته به نظرم ارزشش رو داشت.
متن زیر قسمتی از نوشته محمد وحدانی به نام فصلی در تحقق امر محال میباشد . این مقاله قبلا در نشریه 24 و همچنین فیلمخانه منتشر شده بود .قضاوت با خودتان که فیلم را دیده اید .
یادم می آید روزگاری، در یک دوره از جشنواره، فیلم های بزرگی مثل «اینجا بدون من»، «یه حبه قند» و «جدایی نادر از سیمین» در همه ی رشته ها در حال رقابت با هم بودند و سایر فیلم ها هم هر یک در مسیری، چنان حرفی برای گفتن داشتند که گرفتن جایزه برای «بهترین موسیقی» و «بهترین بازی نقش مکمل مرد» جرم در همان جشنواره، چندان غیر منطقی نمی نمود.
ولی حالا سطح جشنواره فجر چنان افول کرده که بهترین فیلم جشنواره – از نگاه بسیاری از دوستان و منتقدین – بشود، من دیه گو مارادونا هستم!
منظور از این سخنان این نیست که فیلم، فیلم بدی است! به هیچ وجه! منظور این است که روزگاری بود که در جشنواره، چنین فیلمی به هیچ عنوان نمی توانست لقب «یکی از بهترین فیلم های جشنواره» را به خود اختصاص دهد.
با درود
تا اینجا دو فیلم در جشنواره فجر دیدم «اعترافات...» و «مرگ ماهی». دیدم بد نیست اگر نظرم رو در وبلاگ قرار بدم تا شاید باریکه نوری باشه برای کسایی که در روزهای آتی قصد دیدن این فیلمها رو دارن:
ادامه مطلب ...
به نام خدا.
درود بر همگان.
نخست، این اولین پست من توی وبلاگ کانون فیلمه و ذوق و اینها.
دوم، توی این پست دو فیلمی رو که دیدم نقد می کنم. شرفناز و شیفت شب.
سلام به همه
به اینکه چی بنویسم خب خیلی فکر کردم و باید بگم که نقد کردن بلد نیستم و چیزهایی که میخونید صرفا نظراتمه .
ادامه مطلب ...
پست از طرف آقای شالیکار:
خدمت دوستان عرض کنم که بنده عموما وقتی فیلم میبینم از منظر 2 معیار بازی و داستان که برام قابل فهم و تشخیصه راجع به اش نظر میدم اما این فیلم 3 اپیزودی (که یک داستان رو از دید 3 شخصیت بررسی میکنه) به وضعی بود که من حتی می تونم راجع به گریمش هم نظر بدم.
ادامه مطلب ...خواندن این مطلب بدون داستانش شاید کمی گنگ باشد، داستان را کامل نمی نویسم که لو نرود ...
ابری با احتمال باران اسیدی ساخته بهتاش صناعی ها و با بازی شمس لنگرودی (شاعر)
وقتی چند سایت و نظر تعدادی از منتقد ها رو میدیدم , به بیشترین فیلمی که توجه شده و از نظر شخصیت پردازی , بازی , کارگردانی , ... نظر مثبتی گرفته این فیلمه . هرچند من از تیزر یک دقیقه ای فیلمش هم میدونستم فیلم خوش ساخت و درست حسابیه .
مقدمه:
از گروه آدم هایی که «یک سال منتظر می مونن تا ظاهرشون رو برای دیده شدن در سالن های اکران های فجر، به شکلی به شدت افراطی و حتی بعضاً خنده دار و حیرت آور تغییر بدن» که بگذریم به نظرم علاوه بر این گروه که شاید بزرگترین گروه عقده ای های فجر رو تشکیل میدن، دو گروه عمده ی دیگه هم هستن که بدجور با فجر برا خودشون کسب کلاس میکنن و سعی میکنن «دیده نشدن» و «خود کم بینی»های یک سال گذشته شون و کلاً این جور مشکلات و نیازهاشون رو ارضا کنن:
در ابتدا جا داره از شانس خودم، کائنات و دیگر دست اندرکاران تشکر کنم که فیلم هایی که دوست داشتم ببینم به قرعه ام افتاد.
ادامه مطلب ...
قلمروی طلوع ماه، آقای فاکس شگفت انگیز و هتل بزرگ بوداپست، نمیتونه کارگردانی داشته باشه جز «وس اندرسون».
«تو چشم ترین» امضای این کارگردان، استفاده از میزانسن های مکانیکی برای دوربین و دکوپاژهای پیچیده است. ولی قطعاً در زمینه های مربوط به فیلمنامه هم، یه علایق خاصی داره...
دیدن هتل بزرگ بوداپست حسی رو به من داد که با دیدن شهر بچه های گمشده و آملی هم بهش رسیدم البته در اون دو فیلم خیلی بیشتر بود و در بوداپست بیشتر غرق بازی های شاهکار، طنز فوق العاده، تدوین معرکه، فیلمبرداری مدیریت شده ی معرکه و ترکیب تصاویر، رنگ ها، و موسیقی بودم. (آملی رو بسیار بزرگ تر از بوداپست می دونم)
قسمت جدید از سری فیلم های مردان ایکس، اصلاً شبیه چیزی که از گذشته ی این فیلم ها تو ذهنم داشتم نبود.
از بحث های مربوط به قدرت جلوه های ویژه و این مسائل - که در این فیلم ها، جزو بدیهیات محسوب میشه - که بگذریم باید بگم، این فیلم از نظر فیلمنامه، چه کلیت حاکم بر داستان و چه ریزه کاری ها و داستان های کوچیکی که درونش رخ میداد و چه منطقی بودن مجموعه ی بزرگ گره های موجود تو فیلم، همچنین ارتباطش با قسمت های دیگه ی این سری فیلم ها، من رو متعجب کرد.
گرفتن ایده های ترمیناتور های اصلی و همچنین نوع ترکیب و بازی با زمان از فیلم هایی مثل اینسپشن هم طوری نبود که بتونم بهش بگم «یه تقلید سخیف»...
فیلم به شدت در جزئیات داستان و فیلمنامه، دقیق بود و حتی شخصیت پردازی های قسمت های قبلی رو هم در نظر گرفته بود.
از دیدن این فیلم متعجب و بیش از اون، خوشحالم.
به دوستان علاقه مند به سری فیلم های ایکس من، علاقه مندان به فیلم های فانتزی و حتی علمی تخیلی، و همچنین کسایی که فیلمنامه های پیچیده رو دوست دارن، پیشنهاد میکنم حتماً این فیلم رو هم نگاه کنن.
البت اگه قسمت های قبلی رو یادتون باشه، از فیلم لذت بیشتری خواهید برد.
شکور
به پیشنهاد علی محیط و به خاطر علاقه ای که به فیلم های جنگی دارم، بالاخره این فیلم رو دیدم. در راستای پیشنهاد برای دیدن فیلم، این فیلم رو برای ترکیب تصویر و موسیقی به دوستانی که گاف های خنده دار فیلمنامه براشون خیلی آزار دهنده نیست رو پیشنهاد میکنم.
فیلم تقلید مسخره ی همیشگی از فیلم بزرگ نجات سرجوخه رایانه که با سکانس های مضحکی مثل سکانس استراحت در دهکده، فیلمنامه ی معمولیش رو به یه فیلمنامه ی افتضاح تبدیل کرده.
کارگردانی جالب، سکانس های بسیار جذاب جدید در نبردهای جنگی، کاراکتر های باحال (به ویژه شیا لابوف با اون سبیل های با حالش) و ترکیب متعارض بسیار بسیار قابل توجه موسیقی با ریتم حوادث، هیچ کدوم بد بودن فیلمنامه رو از ذهن من پاک نکرد.
خلاصه که برای کسایی که فیلمنامه، اساس لذتشون از فیلم رو تشکیل میده، فیلم رو پیشنهاد نمیکنم ولی برای کسایی که به مسائل دیگه ی فیلم هم توجه دارن، می تونه فیلم جالبی باشه.
شکور
این مستند بیشتر از اینکه شما رو با زندگی عجیب و غریب حیوونا آشنا کنه، شما رو مسحور فیلمبرداری عجیب و غریبش می کنه!
تدوین و صداگذاری و همچنین موسیقی های کار هم عجیبه.
کلاٌ مستند نیست. یه فیلم سینماییه ولی واقعی.
من صرفاً تا حالا یک قسمتش رو دیدم.
پیشنهاد میکنم حتماً ببینید و امیدوارم عبقریان بذاره برای دانلود.
مدتها بود که می خواستم یکی از سریال هایی را که می بینم معرفی کنم ولی در آخر این فیلم بود که من را وادار کرد که یک پست در وبلاگ برایش بگذارم.
ویرایش بیست دقیقه پس از انتشار توسط نویسنده
اقا پشت سر اسپیلبرگ بود ویرایش کردم گذاشتم پشت تام هنکس!
ادامه مطلب ...
یکی نیست بگوید آخر شهرام خان مکری، مگر مریضی می زنی هرچه جمع کرده بودی را پنبه می کنی؟!
مکری با «طوفان سنجاقک» با قدرت آغاز کرد.
«محدوده ی دایره» و «آندوسی» او را در همان مسیر سنجاقک نشان میداد.
آن طور که شنیده ام – و ندیده ام – «خام، پخته، سوخته»، او را به اوج هنرش در فیلم کوتاه رساند.
و با «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» نشان داد که مسیر مشخصی که در فیلم کوتاه برای خود تعریف کرده، در فیلم بلند هم ادامه می دهد.
ولی حالا، ماهی و گربه!
ادامه مطلب ...