کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

نقد دو فیلم

به نام خدا.


درود بر همگان.


نخست، این اولین پست من توی وبلاگ کانون فیلمه و ذوق و اینها.

دوم، توی این پست دو فیلمی رو که دیدم نقد می کنم. شرفناز و شیفت شب.


 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -


شیفت شب (بخوانید کلافی درهم‌تنیده از بلاتکلیفی ها)



تمام چیزی که از این فیلم برداشت می‌شد (یا حداقل به عبارت درست تر، کردم) مجموعه ای از بلاتکلیفی ها بود. با بازی ها شروع می کنیم.

لیلا زارع بازی خوبی داشت. امیرآقایی مثل همیشه بازی بسیار خوبی داشت. سحر قریشی هم بازیش بسیار فراتر از حد انتظارم بود! (نه که بازی خارق العاده ای انجام داده باشه. سطح انتظارم ازش خیلی پایین بود.)


اما بازی فروتن، بسیار بلاتکلیف بود. حالت چهره خشک و ثابت، لحن حرف زدن خشک و ثابت - که البته تا حدیش همیشه توی کارای فروتن دیده می شه اما اینجا دیگه کولاک کرده بود! - باعث میشه یه حالتی از بلاتکلیفی توی شخصیتش دیده بشه. رفتارهای فروتن عجیب بود. نمی شد اسمش رو بدخلقی یا بی محلی کردن گذاشت. رفلکس هاش عجیب و غیرقابل پیشبینی بود. برای همین منِ بیننده تا آخر فیلم درباره بازی فروتن جبهه گیری نکردم، تا ببینم چه مشکلی داره که چنین رفتار های عجیبی داره نشون میده.

اما وقتی متوجه شدم تمام اینها به خاطر 500 میلیون ضرر مالی بوده، همه چیز بازی فروتن برام از معنا افتاد. بازی خیلی ساده ای - مرد ورشکسته شده و به مرز افسردگی و جنون رسیده - رو چنان بلاتکلیف بازی کرده بود که، نمیدونم چی بگم.


فیلمبرداری روی دست... و وای ازین فیلمبرداری روی دست. بعضی وقتا توی پلان هایی که محیط ثابت بود - پلانی که زارع رو حدود ده ثانیه دراز کشیده روی تخت نشون می داد - این لرزش دوربین به قدری زیاد و آزاردهنده بود که حالت تهوع بهم دست می‌داد. اصرار خاصی هم روی فیلمبرداری از نمای نزدیک صورت ها بود که اون رو هم خیلی درک نمی کردم. کارگردان مصرانه سعی داشت بلاتکلیفی رو توی فیلمبرداریش هم نشون داده باشه.


موسیقی کارن همایونفر مثل همیشه خوب و قابل قبول بود. قطعات زیبایی ساخته شده بود اما چینش این قطعات روی فیلم (اصطلاح سینماییش رو نمیدونم.) خیلی آماتور بود. موسیقی به هیچ عنوان حل نشده بود توی فیلم. کاملن جدا و مستقل بود، انگار که موقع دیدن فیلم هدفون توی گوش گذاشته باشی.


فیلم با وجود اینکه توی رسوندن پیام های مستقیمش خیلی راحت نبود، اما اصرار زیادی به نمادپردازی داشت که هیچ چیز جز همون بلاتکلیفی به اثر اضافه نمی کرد. مثلا توی یکی از پلان های اولیه، فروتن دیده میشه که داره با ناخن یک لکه روی شیشه رو پاک می کنه. به این لکه یک بار دیگه هم اشاره میشه. (پاک کردن از آلودگی ها)

فروتن به دختر و پسری که توی پارکینگ خونه تنهایی با هم صحبت می کنن هم اعتراض می کنه و باهاشون درگیر میشه. (باز هم مثلن اعتراض به آلودگی های اجتماعی.)

در اواخر فیلم هم فروتن دیده میشه درحالی که داره با تفنگ بادی موش های شهر رو می‌کشه. (پاک کردن از آلودگی. دیگه از این واضح تر؟)

تمام این نماد پردازی شکل میگیره، اما هیچ استفاده ای ازش نمیشه. خب فروتن با کثافت ها و آلودگی ها مشکل داره. خب؟ چه نتیجه ای میخواد بگیره؟



درکل فیلم متوسطی بود. به نظر من بیشتر ایرادات فیلم به کارگردانی مربوط بود که نتونسته بود از چنین موضوعی، حداقل یک فیلم خوش ساخت در بیاره.


با دلیل آقای شکوری برای اکران نشدنش هم موافقم.


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -


شرفناز (بخوانید افسوس بزرگ)




اول بذارید تکلیفم رو با این فیلم روشن کنم. شرفناز اگر دست یک کارگردان درجه1 بود، به راحتی میتونست بهترین فیلم امسال بشه.


فیلم دوتا مشخصه بسیار بارز داره. فیلمبرداری فوق العاده و موسیقی متن فوق العاده.

موسیقی سیستانی و خلیجی که حسین علیزاده به استادی ساخته، همراه با رباب نوازی خودش و قیچک نوازی دخترش، اونقدر مجذوبت می کنه که هوس می کنی چشمات رو ببندی و فقط به موسیقی گوش کنی،

اما راحت به این هوس جواب منفی میدی، چون که فیلمبرداری به قدری زیبا و چشم نوازه که مسحور نما ها و قاب بندی های فوق العاده می شی. ترکیب این موسیقی و این نما، حس واقعا فوق العاده ایه...


حداقل برای نیم ساعت اول.


بعد از نیم ساعت، این سبک فیلمبرداری مستند مانند شروع به آزار دادنت می کنه. تقریبن یک سوم یا یک چهارم فیلم اسلوموشنه و مدام قاب های هنری میبینی، چیزی که به خودی خود اصلا بد نیست اما حس "فیلم" بودن رو ازش میگیره. انگار با یک مستند از منطقه سیستان و بلوچستان مواجهی که زیبایی مناظر و مناطقش رو به تصویر می کشه.


بازی حمیرا ریاضی قابل تحسینه. تمام بازیگر های بزرگسال فیلم - که تعدادشون دقیقن سه تاست: حمیرا ریاضی، ضرغام استادی اصل و علی اوسیوند - خیلی خوب از عهده نقششون بر اومدن و گریم ها هم خوبه.


اما... اما همونطور که گفتم، موسیقی بی نظیر و قاب های بی نظیر این فیلم فقط نیم ساعت اول جذابه. بعد داستان اصلی این فیلم کم دیالوگ شروع میشه. دقیقه 30 یک مرگ اتفاق میفته و جرقه اتفاق اصلی فیلم میشه. دقیقه 45 حادثه اصلی به وقوع می پیونده و اوج فیلم توی دقیقه 60 شکل میگیره... و دقیقه 65 هم فیلم تموم میشه.


نمیخوام توضیح بیشتری بدم. فقط میتونم بگم این فیلم فاتحه ای بود به مفهوم ریتم. یک ساعت برای فیلم زمان کمیه، اما فیلمنامه اونقدر فارغ از پیچیدگی و حتا طوله که نمیتونه همین یک ساعت رو پر کنه.


پ.ن) یکی از مشکلات اصلی که با این فیلم داشتم و شاید فکر کنید ایراد کوچکیه، نحوه قیچک نواختن حمیرا ریاضی بود. ایشون حتا اگه به خودش زحمت می داد یه بار توی آپارات یا هر سایت دیگه ای فیلم ویولن/قیچک/کمانچه نوازی می دید، متوجه می شد چطور باید این ساز رو دستش بگیره و بنوازه. شنیدن قیچک فوق العاده صبا علیزاده روی حرکات مضحک و فاجعه باری که حمیرا ریاضی با ساز میکرد، نمیدونم خنده دار بود یا گریه دار.



برای اکران هم گزینه مناسبی نیست. یک ساعت فیلمی که تهش افسوس اون همه پله ای رو بخوری که تا تالار مولوی اومدی بالا، برای اکران گزینه مناسبی نیست.


- - - - - - - - - - - - - - - - - - -


امیدوارم که نخستین پستم مفید بوده باشد. ببخشید اگر نظراتم به دردنخور بودن. آماتور بودن همینه دیگه...

نظرات 5 + ارسال نظر
شکور شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 00:14

من که با بازی فروتن حال کردم. البت نه اینکه بازی خاصی کرده باشه. بلکه در جای مناسبی قرار گرفته بود.
شکورم

مریم حیدری شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 00:23

خوش اومدید. و مرسی بابت پست خوبتون :)

حسام شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 08:08

واقعا در مورد فیلم شرفناز باهاتون موافقم قاب بندی ها زیبا بود همینطور بازی بازیگر نقش شرفناز اسیوند هم با توجه به کاراکتر در قصه تقریبا درست بود.اما شخصیت جمعه بسیار ضعیف و بد بود.بنظر من فاجعه بازی این آدم تو فیلم بود.در مورد قیچک نوازی حمیرا ریاضی من بعنوان تماشاگر عام که تخصصی در نواختن ندارم فاجعه ای حس نکردم.اما لهجه اون منطقه رو عالی گرته فود.متاسفانه به دلیل فیلمنامه ضعیف و سطحی کاراکتر شرفناز علیرغم تلاش بازیگرش ضعیف بود.

قاسم شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 13:19

با خیلی از نظراتتون موافقم.فکر میکنم فیلم از ضعف فیلمنامه ضربه زیادی خورده.فیلمبرداری که در اکثر پلانها شاهکاره.بازیها هم خیلی باور پذیره.بازیگر نقش زن از نقاط مثبته.موسیقی که نوای عالی ساز استاد علیزاده جادو میکنه.به قول شما قیچک نوازی در سکانسهای زن چه موسیقی زیبایی داره.فکر میکنم زنی که در روستای عقب مونده ای تو پاکستانه حق ساز زدن و یاد گرفتن نداره به همین دلیل مخفیش میکنه و احتمالا اصلا بلد نیست بزنه و اینجوری طبیعی تره که زنه بلد نییت قیچک بزنه .و وقتی موسیقی استاد علیزاده میاد انگار صدای دل اون شخصیت میاد و آرزوهای نابود شده در قامت نوای موسیقی استاد متبلور میشه.خیلی فیلم متفاوتی بود.

جوادشالیکار یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 23:10

ما که دیدیم این شیفت شبِ نابود رو، ولی شما یه لطفی میکردی لااقل راجع به اینکه فروتن چی کار میکنه نمیگفتی، شاید یکی خواست ببینه سید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد