حالا از اون روزا خیلی گذشته و خانم باقری فارغ التحصیل شدند و تقریبا دیگه کانون نیستند اما تلاش ها و فداکاری های یک عضو همیشه به یاد میمونه
با توجه به اینکه غیر از اعضای ائتلافی که بنده هم یکی از اعضای اون هستم، کس دیگه ای نامزد انتخابات شورای مرکزی نشده و ما اعضای ائتلاف هم در مورد انتخاب دبیر، کاملاً اشتراک نظر داریم، من حضور خودم رو در شورای مرکزی، دیگه چندان معنی دار نمیدونم. البته با اینکه یک وظیفه ی کوچک دیگه هم شورای مرکزی داره که عضویت من در این شورا می تونست روی انجام اون وظیفه تاثیر داشته باشه ولی ازونجا که مصادیق اون وظیفه بسیار بسیار استثنائی هستن و تا حالا واقع نشدن، من عدم حضور خودم در شورای مرکزی رو هم مناسب تر برای کانون میدونم (به علت جلوگیری از هدررفت زمان) و هم برای زندگی شخصی خودم. بنابراین با آرزوی موفقیت برای سایر اعضای ائتلاف، و همچنین دبیر منتخب اونها، بدین وصف از نامزدی در این انتخابات انصراف میدم.
شکور
تو چهارمین روز کانون، از سه تا از اعضای خعلی فعال خداحافظی کردیم. نه به خاطر اینکه قراره برن. به خاطر اینکه با فارغ التحصیل شدنشون، به احتمال زیاد، کمتر پیداشون میشه.
ایشالا که همچنان اعضای خوب کانون خودشون بمونن.
وقتی یه نفر خوابش میاد چه فرقی میکنه تو کانون جلسه اساسنامه باشه یا سه نفر ادم بی سر و صدا...
اما مجتبی عضو خوب و باحال و فعال ماس.حیف که دیر اومد، چه فایدی...
قدیمی تر های کانون مخصوصا عباس شکوری باید یادشون باشه ک من از همون اولین روزهای ورودم به کانون عقیده و البته تمرکزم روی آموزش تخصصی + تولید هرچه بیشتر و البته باکیفیت تر فیلم در کانون بود...
خدا رو سپاس می گم ک تونستم به وعده ها و حرفام تا حدودی جامه عمل بپوشونم...
ادامه مطلب ...۵شنبه، اولین اکران اولین تولیدی عطار بود.
برای اینکه بخوام در مورد فیلم دقیق صحبت کنم، نیاز دارم که یکی دو بار دیگه ببینمش. ولی دوست داشتم تا تصویرش از ذهن ها پاک نشده در مورد حیرتم از تدوین فوق العاده اش بنویسم:
من از تدوین فوق العاده اش حیرت کردم!
با اینکه ممکنه یه بار دیگه فیلم رو ببینم، کمی از شدت توصیفم کاسته بشه ولی اگه الان بخوام احساسم رو نسبت به چیزهایی که در اولین تماشای فیلش بهش دقت کردم بگم باس عرض کنم که: انتخاب موسیقی، هارمونی و هماهنگی تصویر و موسیقی، دقت در انتخاب فونت، و البته که تدوین فوق العاده زیبای این دزدان احمق من رو به این نتیجه رسوند که در این سالها که عطار فقط در تولید فیلم های دیگرون به عنوان یکی از عوامل - نه کارگردان - حضور داشت، یک حضور هدفمند بود. نگاه تولید کننده در حین تولید به پس از تولید و بخصوص تدوین، نمیتونه فقط از «دیدن فیلم» و «حضور داشتن صرف در تولید فیلم ها» به دست بیاد. به نظرم عطار این نگاه رو «با تجربه کردن واقعی روند تولید فیلم با حضور در تولید ها و فکر کردن به اون» به دست آورده.
اولین تولید عطار، در زمینه ی تدوین، از نظر من، فوق العاده بود.
اگه یه کار دیگه با این دقت تدوینی انجام بده باید معتقد باشیم که در کانون شاهد طلوع یک تدوینگریم.
شکور
خانم شهسواریان یا نیستند، یا وقتی هستند کارهای عجیب و غریبی می کنند. مثل خانم عسگری و خانم حنانی که یا نبودند یا اگر بودند عجیب و غریب بودند. مثلاً خانم حنانی وقتی بودن، اولین مصداق نمایشگاه کتاب هنری رو پیشنهاد و برگزار کردن که باعث شد دو سال بعدش هم این کار اجرا بشه. و خانم عسگری هم تنها کلاس طراحی صحنه رو با یکی از معروف ترین طراح های صحنه ی فیلم های سینمایی برگزار کردن. خلاصه که خانم شهسواریان هم اومدن یکی از معدود مصادیق اردوهای کانونی رو برگزار کردن. بازدید از شهرک سینمایی غزالی.
از همون اول شهرک غزالی گفته بود که نباس عکاسی کنید. یه سری از بچه ها به خصوص خانم حسینی، همش میگفتن که بابا این چه بساطیه. اصلاً ما میخوایم بیایم برا عکاسی. راست هم می گفتن! به هر حال ما کانون فیلم و عکسیم، بعد حق عکاسی نداشته باشیم؟
در ادامه مجهز به دوربین های عکاسی رسیدیم شهرک. ورودی شهرک هم به صراحت تابلو زده بودن که عکاسی ممنوع! همچنان مونده بودیم که عکاسی بکنیم یا نه... من و حیدری و غلامی می خواستیم با مدیریت شهرک صحبت کنیم که اجازه بدن عکاسی کنیم ولی با مشورت به این نتیجه رسیدیم که اجازه خواستن همانا و ممنوعیت عملی همان! منتظر جناب راهنمای شهرک بودیم و داشتیم در مورد اینکه چجوری عکاسی کنیم که گیر بهمون ندن صحبت می کردیم که راهنما اومد و گفت: دوستان خواهشاً بیاید با هم حرکت کنیم، در هر محلی جمع می شید تا صحبت کنیم و بعدش بهتون وقت بازدید و عکاسی داده خواهد شد!!
اونجا بود که همگی تو دلمون گفتیم: مسخره اید مارو؟ و از اینهمه قاطعیتی که در ممنوعیت عکاسی وجود داشت، شگفت زده شدیم و دست آخر اون عکس بالایی رو گرفتیم...
به قول امیر حیدری: خوب شد اجازه ی عکاسی ندادن وگرنه قرار بود دیگه چیکار کنیم ما!
(عکس از زهرا حسینی)
متاسفانه با خبر شدیم مادربزرگ عباس شکوری فوت شده، به نمایندگی از بچه های کانون به عباس شکوری تسلیت میگم.
ایشالا که خدا به خانواده مرحوم صبر بده و سنگینی غم رو براشون سبک کنه.
همیشه وقتی صدای نق نق و بلوط خورد کردنشان را می شنوم، یاد گذشته های نه چندان دور کانون می افتم، نه خیلی دور که هیچکدامتان (جز عطار) نبودید و نه آنقدر نزدیک که اغلبتان به یاد دارید.
چهارشنیه تو کانون نشسته بودم که طبق معمول این روزهای شروع ترم شخصی اومد تا براش فعالیت های کانون رو توضیح بدم. در همون ابتدای صحبت متوجه شدم که علاقشون به عکاسی است و در این امر تجربیاتی هم دارند. با هم عکس هاشون رو دیدیم و تشوویقشون کردم در وبلاگ حضور داشته باشند و بهشون پیشنهاد دادم چندتا از عکس هاشون رو تو وبلاگ قرار بدم. خانم زهرا حسینی که جدیدا به نظردهندگان اضافه شدند ایشون هستن. خانم حسینی خوش اومدین.
عکسی که از آرشیو کانون متعلق به دوران نبرد حق علیه باطل . . .
پشت عکس این جمله نوشته بود:
صاحب عکس موسس کانون فیلم و عکس دانشگاه شهیدبهشتی می باشد . . .
نامبرده به سال یک هزار و سیصد و هشتاد و پنج خورشیدی کانون را تاسیس نمود. . .
پروژه فیلم عمادزردکوهی با همه ی نکات مثبت و منفی ی نکته به شدت مثبت داره
ک ب نظرم همتون با من اتفاق نظر دارید این فیلم:
خیلی از قدیمی ها و جدیدی های کانون رو دور خودش جمع کرده . . .
مثلا . . .
ادامه مطلب ...
خانم شهسواریان، مسئول لوکیشن بودن. پستی گذاشتن و گفتن که واقعاً متاسفن از اشیایی که دوستان در کانون گذاشتن. به شکلی از دیدن اون اشیاء خشمگین شده بودن که حتی از گفتن اسمشون در وبلاگ هم ابا داشتن.
به محض دیدن پست نگران شدم و بهشون زنگ زدم:
من (با اضطراب): سلام! مگه بچه ها چی تو لوکیشن گذاشته بودن که اینهمه شاکی شدید؟ ادامه مطلب ...
قبلاً گفته بودم که علت نامگذاری جلسات 5شنبه به «کشکول 5شنبه ها» چیه.
خلاصه که همونطور که گفته بودم در این جلسات، همه جور صحبتی رخ میده. از صحبت در مورد اتفاقات روز کانون تا بحث های تخصصی فنی تدوین و جلوه های وِیژه و حتی تولید انیمیشن.
علی محیط قصد آموزش فنی رو کرده که بلد نبودنش برا خیلی ها دردسر به وجود آورده: گرفتن لرزش دوبین.
هر کس این کلاس آموزشی رو از دست بده، دیگه هیچ وقت چیزی مثل این رو نمیتونه به راحتی به دست بیاره. علتش هم اینه که این داستان به صورت اختصاصی و صرف همین بحث، جایی تدریس نمیشه بلکه شاید فقط در قالب آموزش نرم افزار افتر افکت یا کل جلوه های ویژه آموزش داده بشه.
قرار هست به علت مبتلابه بودن بحث لرزش دوربین و سخت و پرهزینه بودن کار با ریل و تراولینگ، در کشکول 5شنبه ها، اولین موضوع مربوط به بحث های جلوه های ویژه که میخواد آموزش داده بشه، بحث انحصاری استفاده از این قابلیت افتر افکت باشه.
ایشالا این آموزش در ششمین جلسه از کشکول 5شنبه ها آغاز میشه. حالا البته فردا معلوم میشه که ششمین جلسه در این هفته برگزار میشه یا نه.
شکور
همه چیز تو این جلسه دست علی محیط بود. بعد از دیدن دوتا انیمیش برتر «کشیش و ماهی» و «پدر و دختر»، بحث های محیط شروع شد.
محیط برای این حلسه 5-6 ساعت کار کرده بود. مطلب جمع کرده بود. پاورپوینت ساخته بود. فیلم دانلود کرده بود و خلاصه جلسه بیشتر شبیه بود به جلسه ی دفاع از پایان نامه. کار اونقد غلیظ بود که باید برای علاقه مندان به انیمیشن سازی تو تالار مولوی اجرا بشه. از تاریخچه شروع کرد و در ادامه همه چیز رو در مورد تولید عملیاتی انیمیشن گفت و در انتها به این نقطه فکر کردیم که آیا می تونیم مسیر تولید رو تو دانشگاه خودمون هم طی کنیم یا نه.
فعالین: محیط
- مهدی یادم رفت فیلمی که خواستی رو برات بیارم.
مهدی قربانی اهل خیر: مسخره ای مارو؟
(مفهوم: مارو مسخره کردی؟)
- مهدی یه ساعت لوکیشن وای می ایستی برم و بیام؟
مهدی قربانی اهل خیر: آخه من کارم.
(مفهوم: نمیتونم. کار دارم)
- مهدی حالت چیطوره؟
مهدی قربانی اهل خیر: خیلی.
(مفهوم: نامعلوم)
شکورم
استفاده ی غیر عرفی خاص از امکانات کانون که در قالب پروژه یا سمت رخ می دهد، نیاز به رای گیری دارد.
همونطور که در جلسه ی روز سه شنبه، 4 آذر93 ذکر شد و در این پست صورتجلسه اش رو مشاهده می کنید، مهدی قربانی نیاز به یکی از این استفاده ها داره. ادامه مطلب ...
باعث خوشحالی بود که اولین جلسه ی کانون 5شنبه ها با حضور یه مهمان عزیز همراه بود.
خانم سارا کوزه چیان که از اعضای دوران قرون وسطای کانون هستن. با اکران کشوری «میم مثل مادر» در سال 85 وارد کانون شدن و با اکران «آواز گنجشک ها» در سال 88 حضور فیزیکیشون در کانون کم شد.
چند وقتی بود که از انگلستان تشریف آورده بودن ایران و خوشحال شدیم که تونستیم بعد از اینهمه مدت، باز هم تو کانون ببینیمشون.
امیدوارم که بیشتر بیان مخصوصاً تو ادامه ی جلسات این پروژه.
ایستاده از راست: مردیها، کوزه چیان، تدریس، اسدی، حیدری، عطار
نشسته از راست: محیط، شکوری، زینل
برنامه، دیدن چند فیلم کوتاه بود که با حضور خانم کوزه چیان، تغییر کرد. باز هم چند تا کار از اعضای کانون رو دیدیم و درموردشون صحبت شد. همچنین خانم کوزه چیان اطلاعات خیلی جالبی از فضای فیلم سازی دانشجویی و همچنین شهرت سینمای ایران در انگلستان دادن و زمان طوری گذشت که به کار دیگه ای نرسیدیم.
بحث های جالبی بود که ایشالا برای جلسات بعد، با برنامه ریزی منسجم خواهد شد و ادامه پیدا خواهد کرد.
برگزاری و جزئیات جلسه ی بعد اطلاع رسانی خواهد شد.
شکور - مدیر اجرایی
انزلیچی ای که دیگه تحویلمون نمیگیره و احتمالاً بازم اگه بیاد دهن باز کنه و از کانون بگه، کلی از کارهامون رو مسخره بازی و چرت و پرت می دونه ... ولی بازم شخصاً احساس خوبی که بهش دارم پابرجاست. احتمالاً اینکه در وبلاگ نظری ازش دیده نمیشه هم من باب همین تفکراتشه. ولی اشکانه دیگه. انزلیچیه. چه میشه کرد. (البت کنکورش هم مانعه)
اصلاً یه وضعی بود...
از راست به چپ: مازنی خدابیامرز / هری پاتر جوان / عینیت سوررئال / انزلیچی وهن کننده / دکتر وحید / پیرمرد کچل / بدقمی خوابالو
زمان: اگه اشتباه نکنم زمستان 90 / حین مقدمات بحث های ماهوی فیلمنامه ی تردید ابدی
مکان: ولرم ترین نقطه ی دنیا، کانکس مرحوم
شکور / پیرمرد کچل
سلام به همه ی کانونی ها
روزهای پر از درستون به خوشی و خوشحالی
این یک قدردانیه، از عضوی که آرام و گاهی حتی بدون حرف به همه ی اعضاء در فعالیتاشون بی دریغ و بی منت کمک میکنن.
کشتن که تموم شد، فرامرزی این پست رو گذاشت.
حالا که دلقک در حال تمام شدنه، من این پست رو میذارم:
ادامه مطلب ...شنیده ام که یوسف دوست گفته که:
«از صحبت های شکوری این برداشت شخصی رو کردم که شکوری میخواد از کانون بره تا نشون بده که کانون با رفتن شکوری نابود میشه»!!! ادامه مطلب ...