کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

yek habbe ghand!!!

1.to jalaseye 3shanbe 2ktor akidan, serahatan, shadidan va sarihan ta'kid kard k dore aboureihano khat bekeshin! va age too fekre 1 habe ghandin bayad in karo moshtarakan ba ulum pezeshki anjam bedin! (joz'eeyato ba'adan beporsid) 

2.ba'ad az koli majara shomareye mirkarimio peida kardam! 

3.ba'ad az koli SEMAJAT y khanoomi gooshie mirkarimio bardasht o goft " 1shanbe sa@ 10 zang bzanid"!!!:D:D:D

ادامه مطلب ...

فربد و نظرِ جداگانه-گونه‌اش

ترسیم:

  

1) منتقد بیاید: جلسه به قولِ امید "شکیل" برگزار می‌شه؛ همین‌طور هم هست؛ این طور می‌شه نگاه کرد که، کسایی که میان فیلم رو ببینن و تشنه‌ی کیفیت ان، اینکه کار "کانونی" برگزار بشه، خیلی براشون مهم نیست، انقدر که حرفای خوبی شنیده بشه؛ یا لااقل آدمِ شناخته‌ای حرف بزنه.

  

تحلیل مثبت: فیلم هوادار و بیننده داره، و بیشترازاندازه‌ی معمول (یا حتی لازم) کیفیت‌دار کردنش، یه تجربه‌ی خوب از کانون رو تو ذهن ِبچه‌ها نقش می‌بندونه؛ بها و هزینه‌اش هم باز به استناد به نظرِ کتبی ِامید، یه یار ِمهربونه ( =کتاب).

  

تحلیل ِمنفی: چیزی به نظرم نمی‌رسه.

  

2) منتقد نیاید: یکی از بچه‌های معتمد و متین ِکانون، نقش منتقدِ داخلی رو به عهده می‌گیره. کار "کانونی"تر می‌شه، و مخاطب‌ها این تو ذهنشون نقش بسته می‌شه که کار کانونی‌تر شده. یار ِمهربونمون رو هم الکی حروم نمی‌کنیم.

  

تحلیل ِمثبت: بومی‌سازی و اینکه از مهارت‌ها و توانایی‌های جوانان استفاده بشه، همواره از اهدافِ بلندِ انقلاب‌ها محسوب می‌شده؛ من هم موافق و طرف‌د‌‌ار ِهمچین اتفاقی ام. شخصن خودم هم حاضرم سوال‌های سخت و خفن از منتقدِ عزیز ِبومی مون بپرسم، که حتی بیشتر در اذهان نقش ببنده.

  

تحلیلِ ِمنفی: فیلم ِحیفیه، و معمولی (و گیرم کانونی) برگزار شدنش، ممکنه به این زنجیره‌ی پیوسته‌ی اقبال و استقبالِ فورانی ِمخاطب‌ها (که شروع ِمحکمش از اکرانِ جدایی یه) خللی چیزی وارد کنه.

  

بالاخره نظر: بنده و همسرم، بینِ نمونه های موجود، همیشه گزینه‌ی شماره‌ی یک رو انتخاب می‌کنیم.

  

پ.ن: بدینوسیله هر گونه ادعایِ خالی‌ازاغراض نوشتن رو شَتبن (شخصن + کتبن) تکذیب می‌کنم.

منتقد

سلام دوستان

برای منتقد اکران فیلم آفریقا لطفا نظر بدین

یا میتونیم منتقد بیاریم که به مراتب کار قوی تر خواهد شد یا یکی از بچه های کانون میتونن صحبت کنن در جلسه نقد

خواهشا سریع نظر بدین که میخوام اقدامات لازم رو انجام بدم

محمد نژاد

یا ایها الناس

به نام خالق هستی بخش

یا ایها الناس

النظافت من الایمان

در راستای اینکه می کوشیدیم کامپیوتر کانون را قوی ، محکم و تمیز کنیم ، نفهمیدیم چی شد کانون را هم تمیز کردیم، رفته بودیم ویندوز سون نصب کنیم و ویروس کشی کنیم ، یکدفعه دیدیم کثیف کشی هم کردیم. جملاتی که بیان می کنم تنها بیانات ناچیزی است از آنچه در کانون گذشت . وقتی که قیافه دوستان در صحنه را دیدم متوجه شدم که اشتباه احساس نکرده ام یا جو گیر نشده ام .  هر کس آنچه که ما دیدیم را  می دید همین واژه ها را می نوشت .

درسته امروز نیامدم بگم نرم افزار های کامپیوتر چه طورند؟ یا نیومدم بگم کی دروغ گفت ! آمدم تا بگویم هر چه که در کتاب بچه ها درباره تمیزی می گن درسته ! بله ، بله وقتی که میگن دست رو بشور ، روی گلت رو بشور ، لباس تمیز بپوش ، اتاقت رو جمع کن ، حموم کن و .... همه درسته ، عجیبه ولی همه درسته . می دونم باورش برای اونها که کانون میان سخته ، ولی کاملاً درسته .

من امروز شاهد حرکت انگل ها ، میکروب ها ، سیاهی ها ، کثافت ها و خرچنگ ها و ... به خارج از اتاق کانون بودم . حجم آشغال خارج شده با نخاله های ساختمانی برق و کامپیوتر که کنار کانونه برابر بود. آشغال ها جمع شد ، سر کوچه گذاشته شد ، کاغذ های قدیمی دور ریخته شد ، کاغذ های جدید در سرجایش قرار گرفت . عروسک ها را در قفسه گذاشتیم ، تفنگ ها را هم در کمد گذاشتیم.

خیلی ها کمک کردند ، عده ای معنوی بود ، عده ای فیزیکی ، عده هم آماده به خدمت بودند ، کاری نمی کردند ولی منتظر بودند تا کاری باشد تا کنند . کلاً مجموعه ای آدم کنار هم در عرض زیر یک ساعت ( نه دو ساعت در حقیقت)  کانون سیاه را به کانون سفید تبدیل کردند . پیشنهادم اینه که بجای آرم کانون ، که یک انسان سیاه (که معلوم نیست چیکار می کند) با یک قاب سیاه با پشت زمینه سفید است ، بیاییم آدم و قاب را سفید کنیم، اونوقت بجای طرح کنونی یک مربع سفید داریم .  اینجوری هر کس که نرم افزار پِینت (Paint) ماکروسافت یا یک برنامه ویرایش متن که صفحه ای سفید دارد را باز کند  ، یاد ما می افتد . این آرم ، یک آرم خیلی ایده آل میشه .

بگذریم ، من به شخصه اشک را در چشم دوستان دیدم وقتی که صفحه کلید کامپیوتر کانون را تمیز می کردیم . کسی باورش نمی شد . می دونستید صفحه کلید سیاه کانون در حقیقت سفیده ! نه ، نه ، جدی می گم !!! سفیده ، باور کنید ، وقتی یکی از دوستان داشت میز کامپیوتر کانون را تمیز می کرد ، عینک آفتابی به چشم زده بود ، اینقدر این میز سفید بود . ما هم که نتونستیم نگاه کنیم ، زدیم بیرون . درِ کانون رو بگو  ، سفیده ، نه زرد . میز کامپیوتر کانون مثل صد و یک سگ خالخالی سفید با لکه های سیاه نیست ، کاملاً سفیده . اینها خیلی عجیبه ، ولی واقعی .

خدا بالای سر ما شاهد ما هیچ کاری نکردیم. تجهیزات ؟ نه بابا ، تجهیزات کیه؟ تو کانون کلاً یک جارو بود که دسته اش شکسته بود . یعنی ما این جارو را تو آشغال ها پیدا کردیم بدون دسته ، بعد رفتیم یه دسته چوبی بهش چسبوندیم . کلاً امکانات ما یک چارو با دسته شکسته ، به میزان لازم اعضا ، یکم حوصله ، یک دستمال نم دار که با خواهش و تمنا از بوفه علوم زمین گرفتیم، بود . بعد چه اتفاقی افتاد؟ کانون سیاه شد سفید . این دروغ نیست ، ما آخر کار عینک آفتابی زده بودیم ، اینقدر همه جا سفید شده بود.

یکی در گوشی بهم گفت ، بابا اینا چین که اینقدر راحت با یه دستمال  میرن ؟ بعد خودش جواب داد ؛ چرک و گرد و غبار !!! عجب ، یعنی یک نفر تو این مدت کانون نرفته که یک دستمال ناچیز بکشه تا این گرد و غبار همه جا را تیره نکنه ، اصلاً چند ساله که کسی کانون نرفته ، چی شده ؟ چرا کانون کسی نبوده؟؟؟ وای وای ( اینجا اوج عاطفی داستان)   . ایناها رو ول کنید  کف کانون رو بگو قهوه ای ! نه سیاه . خیلی قشنگه ، من تا حالا ندیده بودم .

وقتی که دیدیم اینجوری شده ، دیگه همه احساسی شدند ( احساسی بد به معنا جو گیر نه ، احساسی خوب که آخر فیلم ها هندی و مثبت تلویزیون اتفاق می افته )  یکی فریاد زد : ایها الناس بیایید!!!! . از پشت کامپیوتر پریدم بیرون گفتم : جان چیه؟ گفت : با تو نبودم برو بشین . دوباره نعره زد: : ایها الناس کجایید ؟ بیایید . پریدم گفتم : جان ، ما هم جز ناسیم باور کن، تازه  آقا ما اینجا آبرو داریم . دیگه به من نگاه هم نکرد گفت: همه فقط یک دفعه (البت با تخفیف وگرنه همیشه)  حواسشان به تمیزی کانون باشه ، اینجوری نمیشه .

یه خانومی از اون طرف فریاد زد : بابا ، برسید به داد این چهار گوش دیوار ، ما اینبار تمیز کردیم ، اگر کسی نیاد باز کثیف میشه .

یه خانوم دیگه شروع کرد به گریه ، گفت : یعنی باز کثیف میشه ؟ مگه ما تنهاییم...

پریدم گفتم : نه بابا ، بیخیال تا حالا صد بار قبل از شما هم تمیز کردند ولی دیر به دیر دیگه ....

اون آقا که خیلی عصبانی بود باز نعره زد : آبجی گریه نکن ، اینجا کثیف میشه ، به حرفش گوش نده  . نمی خوام دوباره رنگ صفحه نمایش رو سیاه ببینم .

پریدم گفتم : آقا ، اینقدر مسئله های ساده رو ، پیچیده نکنید ، ما فیلمسازیم ، رسالتمون فیلمسازی ، تمیز کردن و این ها که .....

نعره زد و گفت : برو پشت اون کامپیوتر ، ویروس هاشو بکش ، هر کس از این چهار دیواری استفاده می کنه وظیفه داره که در تمیز بودنش بکوشه ، این وظیفه  همه است که اینجا رو تمیز ببینه ، مدیر اجرایی نداره ، امور فرهنگی هم که نباید اجازش و بده ، مگه به تو هم میگن دانشجو !! اصلاً دانشجو پیشکش ، یه آدم هم باشی باید تمیز کنی . گوسفند هم می خواد یه جا بشینه اول زیرشو تمیز می کنه (در اینجا منظور از ضرب المثل فوق این است که حتی گوسفند هم برای احترام به خودش جای خودش رو تمیز می کنه ، تو که آدمی !  وگرنه منظورش توهین به من یا کس دیگه ای نبوده ، صد در صد ).

دیگه نزاشتم حرف بزنه گفتم : آقا چاکریم ، خونتو جوش نیار چشم .

باز یک خانومی اون ته شروع کرد به گریه کردن ، گفتم : آبجی بیخال  ، شما دیگه چرا ؟

گفت : می دونم اینها برای هیچ کس مهم نیست .

گفتم : نه بابا بخند، این چیز ها برای همه مهمه ، مگه نه بچه ها؟ (روبه بقیه حتی تو که وب لاگ رو می خونی )

جوابی نشنیدم ،  گفتم : مگه نه ؟ شما که فقط شعار نمیدید ؟ اینها ساده ترین چیزهاست ، احترام به حقوق خود و هم کانونی ؟

باز چیزی نشنیدم . عصبانی شدم گفتم : بابا ، یعنی براتون تمیز بودن کانون مهم نیست ؟؟؟ نه،  کانون ، کانون که می کنیم ، همش شعاره ، کشکه ، حتی یک اشغال نریختن روی زمین کانون هم انجام نمی دیم .

باز کسی چیزی نگفت ، کفری شدم پریدم گفتم : با شمام؟؟؟؟؟؟

یه صدایی آمد ، دیدم تکون می خورم یکی می گفت : آقا پاشو ، پاشو دیگه ....

چشمام رو باز کردم دیدم یکی جلوم نشسته داره تکونم میده . گفت : پاشو، کانون رو تمیز کردیم . می خوایم صندلی ها رو بیاریم تو کانون . یه نگاه کردم دیدم کانون سفیده ( همه هم عینک آفتابی زده بودند) . اومدم تو دیدم آفیس هم نصب شده ، همه چیزم تمیزه .

به برگشتم همه رو نگاه کردم . یکی انگار منتظر بود تا من برگردم دیالوگش رو بگه گفت : هی !!! ای کاش اینجا همیشه تمیز بود !!!

 

علی محیط

   

پایان کار زیباشناسی سینمای مدرن

بله تموم شد

خوبم بود به نظرم

فکر کنم صحبت هایی هم درمورد زیباشناسی سینمای پست مدرن شده

دوستان اینجا نظر بدن درمورد کارگاه خیلی باحال میشه

شکور

سعید عقیقی ۳

کمتر از سه ساعته که جلسه ی اول کارگاه زیباشناسی سینمای مدرن سعید عقیقی با مدیریت اجرایی زین ال بزرگ برگزار شده

به شخصه ۱۶صفحه مطلب نوشتم

و به شخصه راضی ام

امیدوارم بقیه هم راضی باشن

و از همه ی کسایی که برای این کلاس دویدن و تلاش کردن ممنونم

چه اون اوایل با دوندگی های تقوی و صفایی

چه اواسط با هماهنگی های وفایی و مردیها

و چه اواخر با کارای زین ال و سایرین

به سلامتی

سعید عقیقی

تا کمتر از دو ساعت دیگه اولین جلسه از کارگاه دو روزه ی سینمای مدرن با استادی سعید عقیقی و مدیریت اجرایی زین العابدینی بزرگ برگزار میشه 

به سلامتی 

شکور

یک جبه آفریقا

از جلسه ی دیروز که خانوم ها وفایی نعیمی محمد نزاد مردیها و علی محیط با دکتر داشتن و یه ساعت طول کشیده اخبار خوبی از آفریقا و یه حبه قند به گوش میرسه 

پیشنهاد میکنم که جزئیات و نتایج این جلسه رو بنویسید تو وبلاگ که ما هم محظوظ تر شیم 

شکور بی خبر 

فربد و حس‌ِ انجامِ وظیفه‌اش

 

کانونی: 

 

ماموریت انجام شد: به زودی اعضای کانون ثروتمند می‌شوند؛ به عبارتِ دیگر، با واریز شدن بدهی‌های امورفرهنگی، به خوشه‌ی قبلی باز می‌گردند. باشد که علم را بهتر از ثروت ندانند... 

 

غیر کانونی: 

 

این رو قلمبه از جایی می‌یارم، که موردِ علاقمه

 

پارادوکس ِتفاوت

 

بنده دوست داشتم مثل هیچ کس نباشم ولی کم‌کم فهمیدم که همه دوست دارند مثل هیچ کس نباشند، پس تصمیم گرفتم مثل همه باشم تا مثل هیچ کس نباشم... 

اِکس پی فریبمان داد-سِوِن راست می گفت

به نام خالق هستی بخش

اِکس پی فریبمان داد

سِوِن راست می گفت

داستان نصب قطعات جدید دیگر دارد تبدیل به یک هزار و یک شب برای خودمان می شود که برای خواب کودکان در وب لاگ می نویسیم تا به جای چرت و پرت دیدن تلویزیون داستان هایی آموزنده بیاموزند . نمی دانیم ولی شاید فیلم بازی کردن و فیلم ساختن ذات هرآنکس و چیزی است که پایش به کانون فیلم و عکس می رسد!! هر چیزی که بویی از فضای کانون می بیند دوست دارد داستانی را تعریف کند به امید اینکه شاید روزی فیلم کوتاه شد ، البته با این علاقه به فیلم سازی در زنده ها ، به نظرم هیچ وقت فرصت به غیر جانداران نرسد.

اگر بخواهم خلاصه داستان شب قبل را بگوییم باید بگم ؛

روزی  ، روزگاری پای چهارتا رم و یک هاردیسک به کانون رسید ، داستان اینکه چقدر سفر رسیدن آنها به کانون طول کشید را قبلاً گفتیم ، این داستان جدید است ، هر کس که تعاریف این قطعات را می شنید  و سر و گردنی هم در کامپیوتر دارد می داند که ورود آنها به کانون چقدر در سرعت پردازش دیجیتال تاثیر می گذارد. وقتی که رم ها را به سیستم نصب کردیم ، سیستم بالا آمد و به خوبی کار می کرد ولی به محض اینکه هارد دیسک را با هارد دیسک قبلی کانون نصب می کردیم ، یکدفعه ویندوز کانون ( ویندوز سون) خطا صفحه آبی می داد.

روز اول برای پیدا کردن مشکل ، فکر کردیم چون سیستم عامل (ویندوز سون) کانون قدیمی شده اگر  عوضش کنیم این اشکال از بین می رود ، ولی حیف که ما در خوابی خوش بودیم . وقتی که سیستم عامل قدیمی را پاک کردیم و خواستیم سیستم عامل جدید نصب کنیم ، به ناگه در هنگام نصب خطا صفحه آبی را دیدیم ، می تونم به جرات بگم در این مدت نزدیک پانزده بار تلاش برای نصب ویندوز کردیم ، که هر بار در جایی خطا را می دیدیم. خود خطا هم نمی دانست از کجاست ، در صفحه آبی می نوشت " یک سخت افزار جدید نصب شده که با سیستم همخوانی ندارد ، اگر بار اول است که این خطا را می بینید ، سیستم خود را از نوآغاز کنید و در غیر این صورت دنبال راه حل باشید!!!!!! "

 در مرتبه اول به دنبال مظنون و اشکال گشتیم ، مظنونین ما عبارت بودند از ، مظنون درجه یک هارد دیسک ، مظنون درجه دو رم ها ، مظنون درجه سه سی دی ویندوزی که داشتیم ، مظنون درجه چهار اشتباه نصب کردن سخت افزار ها و مظنون ردیف آخر کامپیوتر سابق کانون که شاید یکدفعه ، نفهمیدیم از کجا ، دچار مشکل شده .

در نگاه اول همه چیز بدیهی است ، زیرا با انسان طرف نیستیم ، ماشین است و نمی داند ، پس با چند تا آزمایش می شود خطا را فهمید ، به شخصه دوست داشتیم اشکال از سی دی ویندوز باشد تا عوضش کنیم و رفقا جدیدمون برنگردند ولی به هر حال اشکالی بود که باید حل میشد، چند بار ویندوز سون نصب کردیم ، نتوانستیم ، هربار امیدمان این بود که صفحه آبی یک سرنخی ، نکته ای چیزی به ما دهد ، اما دریغ ، سره نخ که خوبه ، یک ته نخ هم پیدا نکردیم.

راهی نداشتیم ، باید امتحان می کردیم ، چون مظنون درجه اول ما هارد دیسک بود از خط خارجش کردیم و هارد قبلی را به کانون نصب کردیم ، پس از آن گفتیم ، سون نصب نکنیم ، برویم اکس پی نصب کنیم ، شاید اشکال از سی دی نصب بود . زدیم و گذاشتیم و نصب کردیم ، بالا آمد ، وقتی ویندوز اکس پی را روی صفحه نمایش دیدم شاد باش که آخ جون یک سره نخ گرفتیم ، ویندوز راحت کار می کرد ، نتیجه اخلاقی چی بود ؟ همین که رم ها سالم هستند زیرا ، بدون هاردیسک جدید سیستم سالم بود.

پس از اینکه  مطمئن شدیم که رم ها مظنون نیستند ، تلاش کردیم برای اطمینان هارد دیسک دوم را نصب کنیم ، هارد دیسک رو قرار دادیم و باز سیستم بالا آمد ، از شادی دیگر در پوست خود نمی گنجیدیم . چرا که نه هارد دیسک مشکل داشت و نه رم ها بلکه مشکل از سی دی ویندوز خودمان بود . حالا باید مطمئن می شدیم که سیستم تو سیستم عامل های دیگر هم خوب کار می کند . رفتیم سراغ ویستا ، بار اول وقتی دو تا هارد نسب بودند تلاش کردیم ، وسط نصب خطا صفحه آبی را دیدیم ، هارد قبلی کانون را از خط خارج کردیم ، ویستا با موفقیت نصب شد ، یک قدم شادی دیگر ، چرا که تونستیم یک ویندوز جدید رو قطعات جدید بالا بیاریم . وقتی هارد قبلی کانون رو نصب کردیم به ناگه ویندوز ویستا شروع کرد که اشکال گرفتند ، تا بالا می آمد خطا می داد ، برای خودش ریستارد می کرد ، بوق می زد ، جیغ می زد ، نعره می زد ، خلاصه وقتی دید دو تا هارد دیسک روش نصبه دیگه نمی دونست چیکار باید کنه. ما هم نمی دونستیم ، ولی حدس زدیم که اشکال برای اتصال دو هارد دیسک است و سیستم اتصال دو هارد دیسک رو نمی توند تحمل کند.

شروع کردیم دفترچه مادربورد سیستم کانون را از صفحه اول تا آخرش خوندن تا ببینیم نظر علما درباره اتصال دو هاردیسک چیه!!! خوشبختانه دفترچه گرامی حدود سه راه حل رو پیشنهاد داد ، ما هم به زور با تحقیق دو را از سه راه امتحان کردیم ، راه اول تا شروع کردیم ، سیستم دو تا هارد دیسک را که نشناخت ، یکیش رو هم دیگه نمی شناخت می گفت ، هارد دیسک ها کجان ! ما هی مطالعه ، مطالعه آخر دیدیم یک جایی نوشته این روش برای هارد دیسک های فلان کارخونه است به درد شما نمی خورد .

رفتیم سراغ راه دوم ، راه دوم باکلاس بود ، یه دو سه تا سیم به سیستم اضافه کردیم حال کردیم . همیشه سوال می پرسیدیم این سیم ها برای چی هستند ، خدا را شکر بی جواب نماندیم . خلاصه یه نیم ساعتی داشتیم سیم بندی می کردیم ولی این کار هم جواب نداد . این بار هم خطا صفحه آبی آمد . به دو سه نفر زنگ زدیم ، گفتند این کارها لازم نبود باید کار کنه ، دیگه دستمون به جایی بند نبود ، نمی دونستیم که چیکار کنیم . مثل تمام این فیلم پلیسی ، هندی ها گیر کرده بودیم، سردرد داشتیم ، آهنگ غم انگیز داشت پخش میشد ، داشتیم پرونده رو از دست می دادیم، دیگه ..... مردیم.

یک دفعه داستان حل شد !!!

شاید گاهی هنگام حل یک مسئله باید از مسئله دور شد و از دور نگاه کرد و دوباره فرضیه سازی را از نوع ساخت . نمی دونم ، دوستی از دوستان از راه رسید . ما که درگیر مسئله بودیم ، نمی فهمیدیم چرا ؟ نیاز به یک فکر تازه داشتیم ، اون به ما داد . گفت مطمئنید رم ها سالمند ؟ گفتیم آره بابا ، تو اکس پی کار کردند ، تو سیستم عامل سون قدیمی هم کار می کردند . گفت مطمئنید ؟ شاید اون هم باشه ؟ گفتیم آره بابا خودمون صد بار چک کردیم ، بعد گفتیم رم ها را از دفترچه مادر بورد خود کامپیوتر سفارش دادیم ، داخل دفترچه اسم رم های معتبری که با کامپیوتر کانون کار می کردند را نوشته بود ، گشتیم جایی که مدل رم را گفته بود ، آوردیم ، کاملاً یکی بود ! ولی ناگهان یه چیز کوچوله نوشته بود که گره همه این سه روز تلاش دست اون بود .

در دفترجه برای رم یک خصوصیتی ذکر شده بود به نام CL که مقدار آن در دفترچه 5 بود ، به رم ها نگاه کردیم دیدیم رو آن نوشته 6 !!! این کلید حل معما بود ، قاتل رم ها هستند!!! هارد دیسک بیگناه است !!! وای وای وای وای

خصوصیتی که از آن به نام CL نام میبریم خصوصیاتی در رابطه با سرعت کار رم است و معمولاً استفاده نمی شود می توانم به جرات بگویم که بسیاری از خریداران سخت افزار هم آن را نمی دانستند ولی چون میزان حجم و هارد کامپیوتر بسیار بالا رفته ، در اینجا مهم تلقی میشود .  با ناباوری رم ها را در آوردیم تمام هارد ها را نصب کردیم و همه چیز درست شد !!!

دیگه خطا صفحه آبی را ندیدیم ، سون روی خوش صفحه خود را به ما نشان داد ، تمام درایور ها نصب شد ، هارد دیسک جدید فرمت بندی شد و تونستیم نزدیک به هشت پارتیشن از اون بسازیم ، همه چیز حل شد !!!!!!!

حالا چرا رم ها اشکال داشتند ؟؟

هنگام سفارش سخت افزار با اینکه نمی دانستیم خصوصیت CL چقدر مهم است ، مدلی را انتخاب کردیم که خصوصیت CL آنها N/A یعنی غیر مهم باشد . وقتی که سفارش دادیم ، فروشنده بعد از چند ماه گفت که مدل رم ما را ندارد ، یک مدل دیگر به ما می دهد که به مادر بورد ما می خورد و خودش آنرا کنترل کرده ، در واقع فروشنده اشتباه نکرده بود و کنترل کرده بود ولی یک خصوصیت را ندیده بود و آنهم CL بود . به سرعت  اشکال را به مقامات ارجاع دادیم ، گفتند پس دهید ، عوض کنیم ما هم آماده کردیم تا فردا تحویل بدیم.

چرا ما اشتباه کردیم؟؟؟

سوال فوق در یک کلمه خلاصه می شود ، ما فریب خوردیم ، نمی دانیم چگونه ویا چرا ولی ویندوز اکس پی با رم هایی که به مادر بورد ما نمی خورد کار کرد بدون هیچ مشکلی ، ویندوز ویستا هم تا وقتی هارد جدید را نصب نکرده بودیم با رم ها کار کردند در واقع این دو به ما اطمینان دادند که اشکال از رم ها نیست و قاتل خوده هارد دیسک است ولی دریغ از این نکته که حقیقت پشت ابر نمی ماند .

شاید بخندید بگید ، خوب بابا می گفتی رم ها خراب بود عوض می کنیم ، چرا اینقدر نوشتی ، جوابم این است که شاید داستان پیدا کردن رم های قاتل برای کسی هیجان انگیز نباشد ، ولی تمام کسانیکه تدوین می کنید یا تدوین گران را دوست دارید ، تمام کسانیکه فیلم میسازید و یا فیلمسازان را دوست دارید و تمام کسانیکه از این سیستم استفاده می کنید ، قدر سیستم را بدانید ، خیلی سختی کشیده . شاید بگویید چرا وقت ما رو حروم کردی؟ باید بگویم در جامعه ای که وقت مفید روزانه  تنها چند ثانیه و دقیقه است ، خواندن داستان واقعی که می گوید دقیق باشید ، تهمت نزنید، زود قضاوت نکنید و اگر زود قضاوت و اشتباه می کنید ، عذر خواهی کنید (نکات اخلاقی داستان رم قاتل) خالی از لطف نیست !!!

خلاصه داستان این جلسه ما فعلاً تموم شد ، روی سیستم یک ویندوز سون نصب کردیم ، پارتیشن بندی هم کردیم ، ان شاءالله تا پنچشنبه برنامه هاشم نصب میشه و آماده کاره ،  ولی باید بدونید که وقتی رم های جدید بیایند بازده کار بالاتر می رود ، در آخر باید یک دفاع هم از رم ها کنم که بیچاره ها ، بد نبودند بلکه در یک زمان اشتباه در یک مکان اشتباهی در یک مادربودر اشتباهی نصب شده بودند و قصد اذیت هیچکس نه هارد دیسک نه باقی رو نداشتند ، ولی حیف که باید بروند. شب خوش بریم بخوابیم.

علی محیط

 

صورتجلسه و اتفاقات امروز

جلسه ی امروز

فکر کنم هیچ کس یادش نبود که صورت جلسه رو بنویسه و ازونجاییکه بعداز رفع مسئولیت خانوم محمد نزاد کسی برای این مهم انتخاب نشده، پس فعلا بایدبر اساس حافظه بگیم که چی شد

 

1- پشت مشهدی درمورد اون دوتا پروژه ای که شروع کرده صحبت کرد، من پیشنهادی دادم برای اینکه پروژه چجوری برای کانون مفید باشه حالا اینکه شد یا نشد دیگه نمیدونم

2- فرامرزی درمورد کلاس عکاسیش جزئیات رو گفت و در ادامه قرار شد که بچه ها همکاری کنن و کانکس رو برای ثبت نام از داوطلبین، پوشش بدن

3- متاسفانه من سه راهی کانون و برنامه ی سال نود رو تو شلوغ بازی های ضامن دار گم کردم که قرار شد بنویسیم دوباره ولی وقت نشد...یه سه راهی دیگه میخرم میارم

4- پیشنهاد نمایش یک حبه قند شد که به غیر رای مخالف بنده بقیه فکر کنم موافق بودن دیگه حالا کی مدیر اجرایی شد نمیدونم فقط میدونم اسم خانوم نعیمی آورده شد

5- زین ال هم درمورد چند و چون کلاس عقیقی صحبت کرد و گزارش فعالیت هاشو داد

6- علی محیط با جزئیات درمورد مشکلی که برای سیستم کانون رخ داده و بدبخت شدن دوستان فیلم ساز به علت عقب افتادن پروسه ی تدوین گفت

 

بعد رفتیم پیش دکتر کاظمی برای یه سری پیگیری که قبلش تو امور فرهنگی آقای نبی زاده بالاخره صد هزار تومن باقیمونده از قرارداد جدایی نادر از سیمین رو به من داد که به تقوی تحویل دادم

توی خود جلسه این مسائل بررسی شد:

1- من از ضامن دار گفتم و قرار شد که فاکتور هام رو ببرم پیش خود دکتر

2- درمورد بحث مالی عقیقی راه به جایی جز همون پیشنهاد قبلی دکتر باز نشد

3- خانوم وفایی بازم درمورد آفریقا صحبت کردن و دکتر گفت که بذارید فکر کنم

4- علی محیط از مشکل پیش اومده گفت و دکتر گفت که رم ها رو بیاریم و پس بدیم تا درستش رو برامون بیارن

 


 

حاضرین و غایبین جلسه:

حاضرین:

زین ال

نعیمی (ایشالا که رفع کسالت شده)

محمد نزاد

وفایی

بشیری

شکوری

مردیها

فربد

فرامرزی

سلیمیان

محیط

دوست خانوم نعیمی که فامیلیشون رو فراموش کردم(بنویسید اسمتون رو)

دوستی از دانشکده ادبیات معرفی شده توسط زین ال (بنویسید اسمتون رو)

دوستی از دانشکده برق سال کفی و معرفی شده توسط زین ال (بنویسید اسمتون رو)

دوستی از دانشکده ی یادم نیست و معرفی شده توسط خانم وفایی (بنویسید اسمتون رو)

 

غایبین:

صفایی

گردان فربد از جمله سید

 

ازونجاییکه از روی حافظه نوشتم، خودتون اصلاح کنید یا اینکه اگه این شرح گزارش رو درست نمیبینید، انتقاد کنید و درستش رو بنویسید

شکور خسته

فربد و فورانِ احساسش به فضای بازی که محیط بر کانون باشد

 

کیفیتِ جلسه، ضربدر هر عددِ بزرگتر از یکی که شما بگین می‌شه، وقتی دایره‌وار، بین علف‌ها در پایین و طوطیان در بالا و آبی‌رنگِ آسمون در بالاتر و خانوم‌های ناشناس ِقیمه‌خور در نزدیک‌رس و عبور ِجوانانِ جویایِ دانش یا به اختصار دانش‌جو در دوررس، دور ِهم می‌شینیم. 

  

همین. 

  

راستی قسمتِ ادبی-غیرِکانونی:  

 

مرگِ بن‌لادِن را دردناک‌تر می‌یابید، یا مرگِ اسمشونبر -- لرد وُلدِمورت؟؟  

 

فربد 

پ.ن: استفاده‌ی غیر ِقانونی و تبلیغ ِوبلاگش: http://farbodsfairytale.blogfa.com

tروی اکس پی شد رو ویستا نصفه شد رو سون اصلاً نشد

امروز در یک تلاش چند ساعت ، کوشیدیم تا رم و هارد جدید را به سیستم کانون بخورانیم. رم سیستم به هشت گیگ ارتقا یافت و مشکلی نداشت ، ولی در اتصال هارد به سیستم هر بار با خطا معروف صحفه آبی روبرو شدیم ، وقتی جستجو کردیم ، دیدم اشکال اینه که سخت افزار جدید رو نمیشناسه ، هارد دیسک جدید فرمت بندی نشده بود و ویندوز سون نمی تونست پارتیشن بندی کنه ، پس از مدتی کلنجار ، گفتیم ببینیم کلاً مشکل داره یا فقط با ویندوز سون که مشکل داره .

یه ویندوز اکس پی نصب کردیم با موفقیت و بدون هیچ مشکلی بالا اومد ، هارد جدید رو فرمت بندی کردیم ، و هارد قدیمی رو هم بهش نصب کردیم و همه با هم کار کردند . دوباره رفتیم سراغ سون چون اینبار هارد درایو مون فرمت بندی شده، با هزارتا امید دوباره نصب کردیم ، کار نکرد!

گفتیم بیخیال بریم ویستا نصب کنیم . رفتیم ویستا نصب کردیم ، اونم بالا اومد . به محض اینکه هارد قدیمی رو نصب کردیم ، شروع کرد به قاط زدن . امروز رو همین طوری تموم شد  ، تنها فهمیدیم که احتمالاً به دلیل پارتیشن بندی زیاده که سیستم درست بالا نیامد.

حالا ، ان شاءالله سیستم میاد روی خط تولید فیلم ، ولی خواهشاً تا آخر هفته  کسی به سیستم دست نزنه تا ویروس کش  و ... رو نصب کنیم ، برنامه های لازم رو هم نصب می کنیم اگر برنامه ای مد نظر هست هم بگید

 

ممنون

علی محیط

 

السابقون و السابقون

فردا جلسه داریم

یادتون نره

فربد با گردانش میخواد بیاد

کم نیاورید ای اولئک المقربون

باشد که روزی را ببینیم که هر یک با گردانی از متاخرین و متاخرات بر پیکر کانون بی جان فیلم بتازیم و روحی تازه درآن بدمیم

شفیع کبیر

شفیعی بزرگ بعد از تموم شدن فیلمبرداری ضامن دار دیروز این پیام رو به صندوق پستی وبلاگ فرستاده:


درود بر شکور خودمون.برای اینکه خوشحال بشی با اجازه ی همه ی بچه های دوست داشتنی کانون من اومدم یه سری به وبلاگتون زدم.گفتم خبر بدم حرفت زمین نمونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

محمد شفیعی 


و خداوند او را شاد گرداند

همانگونه که ما را شاد گرداند

شکور رفیق شفیع



عقیقی

تا جایی که من از تقوی شنیدم کلاس عقیقی داره اوکی اوکی میشه

زین العابدینی مدیر اجرایی این پروژه شده

خانوم وفایی با خود عقیقی صحبت کرده

تقوی داره پوستر رو طراحی میکنه

کاری اگه بر میومد از بقیه اطلاع بدید دوستان

شکور

چه خوبه

خیلی خوشحال کنندس وقتی میری یه سر بزنی به امور فرهنگی ببینی که محمد فرامرزی میاد همون لحظه برای کلاس دوم عکاسی

تقوی میاد با مجوز چاپ پوستر عکاسی

میگه که زین ال مسئولیت کلاس عقیقی رو برعهده گرفته

و خانوم وفایی خود عقیقی رو هماهنگیده

در همون لحظه علی محیط داره سیستم کانون رو ارتقا میده

امید صفایی دنبال تدوین فیلمشه

تقوی حرص فیلمبردارشو میخوره

پشت مشهدی با سماجت دنبال عملی کردن اون پیشنهادای خاصشه

شکوری به فکر فیلمبردای قمه

فربد دنبال پرینت شماره حساب ها برای جداییه

بشیری درمورد خونه تکونی کانون داره فکر میکنه

و...

چه خوبه که خیلی ها درگیرن

چه خوبه...


شکور خوشحال

علی محیط مشغول کار

رم و هارد از تقوی به علی محیط تحویل داده شد

و علی محیط مشغول آماده سازی سیستمه

خدایشان بیامرزاد

شکور

پیشنهاد

برای بار هزارم پیشنهاد میگم

هر وقت کسی میاد سر بزنه

یه اوهونی ایهینی

یه ندایی

بابا نیاز نیست که حتما مطلبی برای گفتن باشه

فقط بگید که اومدید سر زدید

شکور

تایید یا عدم تایید، مسئله این است

دوستان به نظر مربوط به ضامن دار5 دقت کنید و درموردش تصمیم بگیرید

فقط از نظر مشکلات میگم وگرنه که من کاملا این دوستمون رو میفهمم، چون همین اتفاق برام پیش اومده یه بار

خبر خوب 2

با توجه به اینکه یکشنبه روز شلوغیه توی دانشگاه

ما با آقای عقیقی صحبت کردیم که اگر امکانش هست کلاس 5 شنبه و شنبه باشه که ایشون هم قبول کردن

فقط ازین به بعدشو من نمی دونم باهاس چه کرد

کمکی بر میومد بگید

...

خیر خوب:)

سلام بر دوستان جدید و قدیم کانونی

من و نیلوفر مردیها و علی آقای محیط یکشنبه رفتیم ارسباران برای دیدن فیلم آفریقا

از روی خوش اقبالی آقای عقیقی رو دیدیم و فرصت رو غنیمت شمردیم و رفتیم جلو 

ما نمی دونستیم کلاس کنسل  شده رفتیم  جلو که محکم کاری کنیم دیدیم که القصه وقتشون پره و از این حرفا.....

ما هم خیلی اصرار کردیم و خلاصه که ایشون پذیرفتن که مجدد برنامه هاشونو نگاه کنن 

امروز تماس گرفتم و ایشون  گفتن که می تونن برای 5شنبه و جمعه هفته آینده برگزار کنن کلاسو

من که به شدت  قول داده بودم که از نظر امکانات مشکلی پیش نیاد گفتم جمعه نمی شه و گفتن که شنبه و یکشنبه 

با عرض پوزش از بچه هایی که کلاس رو پیگیری می کردن 

و اینکه خلاصه اینجوریاس 

بریم سراغ بقیه هماهنگیاش

گروهی که  داشتن پیگیری می کردن! 

اگه کمکی بر میومد به ما هم بگید

وفایی

 


ارتقا

به گفته ی آقای نبی زاده شنبه سخت افزارهای درخواستی به تقوی تحویل داده میشه

علی محیط گرانقدر اگه میتونی باش

و اگه میتونی اون نصب ویندوز و پارتیشن بندی ای که گفته بودی رو برای تدوین فیلم ها انجام بده

آفرین بر تو روزی که زاده شدی و روزی که به دیار باقی خواهش شتافت

شکور

شرح مبسوط جلسه

نزدیک به ۱۶ نفر اومده بودن 

اغلب اعضای جدید 

بازم درمورد اهداف و فعالیت های کانون بحث شد که پشت مشهدی توضیح داد 

زین ال بحث عقیقی رو پیش کشید 

تقوی بحث فعالیت تابستون و مشکلات جدیدی که برای فیلمبرداریش پیش اومده 

خانوم مردیها از صحبت اخیرش با عقیقی گفت 

علی محیط از آخرین صحبت هاش با علیزاده برای خرید سخت افزار کانون 

من از صحبت هام با دکتر درمورد آفریقا گفتم 

فربد لبخند زد و از عدم هماهنگی زین ال برای رسوندن شماره حساب ها گفت 

 

حاضرین: 

کلی عضو جدید که به غیر سید بقیه رو اسمشون رو نمیدونم و بنویسن اسامیشون رو 

من  

مردیها 

محیط 

بشیری در آخرین لحظات 

سلیمیان 

پشت مشهدی 

تقوی 

زین ال 

فینی زاده بزرگ 

عمو عطار برای آخرین بار 

 

غایبین 

وفایی 

محمد نزاد 

صفایی 

نعیمی   

 

اگه چیزی از قلم افتاده خواهش میکنم که اضافه کنید حداقل تو نظرات

به علی محیط

مث اینکه درمورد اون سخت افزارها و بحث پیش فاکتور مشکلی وجود نداره 

من سعی میکنم پیگیری کنم و سریعا برسونمشون به کانون ولی تو در دسترس باش که سریعا نصبشون کنی 

شکور