امروز 5شنبه، ساعت 5 صبح خوابیدم. برای همین ساعت 3 بعد از ظهر بیدار شدم. تا بخوام دست و صورتی بشورم «زینل» زنگ زد... گفت که اگه هستی با «چراغ» بیایم خونه ات. خیلی وقت بود که جفتشون رو ندیده بودم. هر جفتشون مشغول کار شدن به شکلی که مستقیم از سرکارشون اومدن خونه ما. تو خونه با هم که حرف میزدیم، گفتیم یه زنگی بزنیم به «علی محیط» و خانم«مردیها» ببینیم اگه میان شب دور هم یه جوجه بزنیم که البت نتونستن بیان... تو همین حین «ایزدی» زنگ زد و یه سوال در مورد کلیپ ساختن پرسید. نزدیک اوین بود. گفتم اگه میخوای بیا اینجا بچه هام هستن... و ایزدی هم اومد. دور هم گفتیم ببینیم دیگه کی میاد. به خانم «سلیمیان» زنگ زدیم گفتیم اگه میتونن شام بیان دور هم باشیم ولی گفتن که دارن برای کنکور می خونن... خانم «بشیری» هم سر کار بودن و نمیتونستن بیان. به «فرامرزی» زنگ زدم. خیلی دوست داشت ولی برنامه اش نمیخورد... بالاخره من و حاج خانم و چراغ و زینل و ایزدی دور هم یه شامی زدیم و کلی گفتیم و خندیدیم.
یهو یه حسی بهم دست داد... یه سری مطلب که شاید خیلی معمولی باشه از لابلای شیارهای کج و کوله ی مغزم رد شد:
ادامه مطلب ...
الان داشتم پست خانم شهسواریان و عکس های پشت صحنه ی عطار رو می دیدم. داشتم عکس پایینی رو می دیدم که خانمم یه نگاهی انداخت گفت این چیه؟ گفتم این عکس پشت صحنه ی فیلم عطاره. وسطی گلخندانه، سمت راستی قربانیه و سمت چپی «عبقریان»
خانمم که تا حالا عبقریان رو ندیده بود و اسمش رو هم نشنیده بود، بدون اینکه درست عکس رو ببینه اونقد از این فامیلی تعجب کرد که گفت:
ادامه مطلب ...این هم عکس هایی دیگر از پشت صحنه ی فیلم «این دزدان احمق»
با تشکر از نفیسه صالح آبادی و دوربین خوبشون :))
ادامه مطلب ...
از سایت فرارو:
رابین ویلیامز که روز دوشنبه ۱۱ اوت در سن ۶۳ سالگی درگذشت، یک همه فن حریف واقعی در بازیگری بود.
در راستای شناخت و تمایز پوستر خوب از بد که صدالبته به عهده مخاطبه چندتا پوستر از فیلمهای قدیمی قبل و بعد از انقلاب را به حضورتان تقدیم می کنم . . .
ادامه مطلب ...
به گزارش کافه سینما ویلیامز سال ۱۹۹۷ برای بازی در نقش مکمل
برای فیلم «ویل هانتینگ خوب» جایزه اسکار برده بود. پلیس محلی به خاطر وجود
شواهد خفگی، احتمال خودکشی داده است
اما اعلام نتیجه نهایی را به بعد از تکمیل تحقیقات موکول کرده است.
سلام به همگی
10 تا از پوسترهای معروف تاریخ سینما رو انتخاب کردم,تو هرکدوم از این پوسترها می تونید مصداق مواردی که امیر حیدری تو پستش برای ارزیابی یک پوستر خوب نوشته بود رو ببینید. امیدوارم خوشتون بیاد:
1-صورت زخمی
ادامه مطلب ...
البته مطمئن نیستم که این عکس، مصداقی از هنر عکاسی محسوب میشه یا گرافیک یا حتی هردو:
والا عرض شود که دوست داشتم یه ربطی پیدا کنم تا یه پست مربوط به اتفاقات موجود در فلسطین بذارم:
قسمتی از خبری از سایت فرارو: خاویر باردم هم به کمپین "کشتار همنوعان خود را متوقف کنید" پیوست.
به
گزارش ایسنا، در حالی که حملات رژیم صهیونیستی به مردم بیپناه غزه وارد
هفته سوم شده است، «خاویر باردم»، بازیگر سرشناس هالیوودی برنده اسکار با
انتشار نامهای به جمع چهرههای سرشناس دنیای هنر پیوست که اعتراض خود را
نسبت به جنایات اسرائیل اعلام کردهاند.
-"دوئل کنندگان" (The Duellists) محصول سال 1977
توی تمام طول مدت حیات کانون فیلم، همراه کانون بودم. جز یه دوره ی نه چندان بلند بین فارغ التحصیلیم از کارشناسی و برگشتنم برای ارشد که البت اون دوره هم همش با بچه ها در تماس بودم، می اومدم تهران و صحبت می کردیم و اصلاً ذره ای از کانون بی اطلاع نمی شدم. ولی خوب حضور فیزیکیم تو اون دوران، بالاجبار خیلی کم شده بود. تو اون دوران که داشتم برای کنکور ارشد می خوندم، تو فکر یه ایده ی تدوینی بودم و برای به کار بستن اون ایده، دنبال یه فیلمنامه می گشتم. نزدیک کنکور بر اساس ایده ی تدوینی، چارچوب فیلمنامه ی «من و تو و کلی احمق دیگه» به ذهنم خطور کرد. برای پیاده کردن اون ایده ی تدوینی، نیاز بود که اغلب پلان های فیلم از سه زاویه تصویربرداری بشن. ولی من قم بودم نه تهران... بنابراین نمی تونستم روی بچه های کانون خیلی حساب کنم. مخصوصاً که اون دوره یعنی سال 88-89 اعضایی که دوربین دست گرفته باشن هم تو کانون زیاد نبودن. دنبال راه چاره ای گشتم.
قبل از این فیلم، سال 88 و پیش از رفتن موقتم برای خوندن کنکور، اولین فیلم کانون یعنی تازه وارد رو می ساختیم. اون دوران من ایدیوس رو بلد نبودم بلکه با نرم افزارهایی تدوین می کردم که خروجی شون خیلی کم کیفیت بودن. بنابراین برای اولین بار، برای با کیفیت در اومدن خروجی فیلم، تصمیم گرفتم که راش ها رو خودم با نرم افزار ضعیف، تدوین کنم و بعدش یه اپراتور بگیرم که با ایدیوس بیاد تدوین من رو یه بار دیگه انجام بده تا خروجی فیلم با کیفیت باشه. بنابراین اولین همکاری کانون فیلم و عکس با انجمن سینمایی قم انجام شد. اپراتور تدوین فیلم تازه وارد از بچه های انجمن سینمایی قم بود. بنابراین به واسطه ی تدوین تازه وارد، با انجمن سینمایی استان خودم آشنا شدم. رئیس انجمن –آقای بیطرفان- از سبک کارم که متکی بر ایده های تدوینی بود، خوشش اومده بود و به این واسطه یه آشنایی ریزی بین ما رخ داد.
سر جریان مشکل تصویربرداری «من و تو و کلی احمق دیگه» یاد ایشون (آقای بیطرفان) افتادم و ازش کمک خواستم تا اگه می تونه با دو-سه نفر از تصویربردارهای انجمن سینمایی صحبت کنه که اگه می تونن بیان دور هم این کار رو بسازیم. دو تا شماره تماس از آقای بیطرفان گرفتم بهشون زنگ زدم. از پشت تلفن صداهاشون اصلاً نشون دهنده ی فیزیکشون نبود. قرار بود که هر سه دوربین، روی دست تصویربرداری کنن. اول سید رضا حسینی رو دیدم. جوانی بود که هیکلش به درد فیلمبرداری و نگه داشتن دوربین روی دست می خورد. ولی فیزیک بدنی نفر دوم، من رو در مورد توان فیلمبرداریش به شک انداخت. بیشتر شبیه جنازه ای بود که از یه سبیل آویزون شده! محمدمهدی رسولی!
ادامه مطلب ...
این جنگ چهار ساله تاثیرات زیادی داشته و این عکس ها تونستن گوشه ی کوچیکی از این تاثیرات رو نشون بدن و حس و حالی از اون موقع رو انتقال بدن. حالا هم رنگی شدند و با گذشت زمان هم ارزش بیشتری پیدا کردند. اگر اطلاعات بیشتری رو راجع به این جنگ داشته باشیم مطمئنا دیدنشون جذاب تر خواهد بود.
سربازان فرانسوی در ویرانه های شهر "رنس" پس از بمباران آلمان ها. 1917
امروز 28 تیر ماه ،ششمین سالگرد فوت خسرو شکیبایی هست.
به جرات میشه گفت ماندگارترین بازیگر سینمای ایران در ذهن مردم.
تو ادامه مطلب دست نوشته ای از مهران مدیری برای مرحوم هست که مطمئنا
خوندنش خالی از لطف نیست.این متن در کتابی که برای یادبود خسرو شکیبایی
به چاپ رسید قرار داره.
رابرت برسون (Robert Bresson) (1901 - 1999)، فیلمساز فرانسوی
قبل از هرچیز باید بگم این نوح با نوح(ع) ما تفاوت داره.
حتی اینطور که خوندم، با حضرت نوح انجیل هم متفاوته. بیشتر گلادیاتوری در سرزمین
میانه (ارباب حلقه ها) است تا نوح؛ ولی تا
90 دقیقه ی اول، من بسیار بسیار از فیلم راضی بودم. جلوه های ویژه ی معرکه و
ابتکاری، ایده های تدوینی رویایی، ریتم فکر شده، بازی کرو بدون مشکل، موسیقی نه
خیلی بزرگ ولی پر احساس و القای درست غم و ترس!
ادامه مطلب ...
بعد از مدت ها دوباره این فیلم عجیب رو دیدم.
چیزی که این بار بیشتر توجهم رو به خودش جلب کرد، علاقه ی وودی آلن به داشتن ایده ی جدید در روایتش هم در تدوین و هم در تصویره. استفاده از ایده ی تدوینی که نیاز به جلوه های ویژه هم داشته اونم روی نگاتیو، خیلی لذت بخش بود. همین دو سال پیش بود که با دیدن فیلم کوتاه «بان لرزان» از ترکیب گذشته و آینده حیرت کرده بودم ولی آنی هال خیلی قبل از اینها این ایده رو حتی خیلی زیباتر ولی کمدی، ساخته بود.
ادامه مطلب ...