کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

هیچوقت عضو باشگاهی نمیشوم که من را به عنوان یکی از اعضا قبول کند

بعد از مدت ها دوباره این فیلم عجیب رو دیدم.

چیزی که این بار بیشتر توجهم رو به خودش جلب کرد، علاقه ی وودی آلن به داشتن ایده ی جدید در روایتش هم در تدوین و هم در تصویره. استفاده از ایده ی تدوینی که نیاز به جلوه های ویژه هم داشته اونم روی نگاتیو، خیلی لذت بخش بود. همین دو سال پیش بود که با دیدن فیلم کوتاه «بان لرزان» از ترکیب گذشته و آینده حیرت کرده بودم ولی آنی هال خیلی قبل از اینها این ایده رو حتی خیلی زیباتر ولی کمدی، ساخته بود.


 

 

در ماهیت و بیان موضوع، فیلم برای تهرونی هایی که کاملاً اروپایی شدن باید لذت بخش باشه چون باید گره های مورد بحث فیلم رو تجربه کرده باشن یا حتی درگیرش باشن؛ ولی ایرانی هایی که هنوز ایرانی سنتی باقی موندن، حداقل لذت رو از اینجور فیلم ها می برن. این فیلم ها بیشتر در حیطه ی فرهنگ خاص خود سازنده قابل درکه. برخلاف فیلم مچ پوینت همین کارگردان که تا اندازه ای در حیطه ی همون موضوع می تونه بگنجه ولی برخلاف آنی هال در حال حاضر برای ما ایرانی ها هم خیلی خیلی می تونه درک بشه. فیلمی که نسخه ی بومی مسخره اش، یعنی زندگی خصوصی، اصلاً نتونسته موقعیت های فیلم اصلی رو درست توصیف کنه.

دیدن این فیلم رو به تهرانی های اروپایی پیشنهاد می کنم.

 

در ادامه صحبت های منتقد به نام، مرحوم راجر ایبرت رو هم بخونید:


Woody Allen در آنی هال بُعد تازه ای از شخصیت خودش را به نمایش میگذارد. بُعدی که در جریان فیلمهای قبلی، اجراهای کمدی روی صحنه و حتی داستانهای مصورش پروش یافته بود و حالا تماشاگر در این فیلم با آن روبرو میشود. میتوان گفت Woody در این فیلم خودش را بازی میکند و بطور اخص شخصیت خود را مورد تحلیل قرار میدهد. فردی فوق العاده عصبی و شبهه روشن فکری که در زندگی اجتماعی اش انسان موفقی نیست.

ما شاهد رشد روز به روز او از اجراهای کمدی روی صحنه تا تبدیلش به شخصیتی در حد چارلی بوده ایم. عکس العملهایش را در موقعیتهای مختلف میشناسیم و به همین خاطر قبل از اینکه کاری انجام دهد و یا حرفی بزند، میخندیم. توانمندی که شاید پیش از این تنها در کارهای کمدینی مثل W.C Field دیده میشد.

Woody Allen تقریباً همان شخصیت Woody ای است تا پیش از در کارهایش دیده بودیم. شخصیتی کمدی ای که همیشه از حقیقی دردناک رنج میبرد. انسانی که خود را دست کم میگیرد، در مقابل دختران بسیار خجالتی است و گویی مدام در برابر مشکلات زندگی کم می آورد.

البته خود Woody Allen آنقدر هم مانند شخصیت کارهایش ناموفق نیست. ولی همین پرسوناژ در واقع اغراق شده خود اوست. اغراقی که در آنی هال به کمترین میزان خود میرسد. هرچند نمیتوان گفت که فیلم زندگینامه خود اوست ولی به نحوی در آن بازی میکند که انگار تمامی رویداد ها را یکبار تجربه کرده است.

Allen در فیلم نقش اّلوی سینگر، کمدینی عصبی و عاشق پیشه را بازی میکند که بنظر نمیرسد بتواند از پس مشکلات زندگی اش برآید. فردی نیویورکی، آزادیخواه، یهودی و البته روشن فکری که به دنبال چیزهای دست نیافتی و حتی دست نیافتی کردن چیزهاست. یکی از مشکلات الوی این است که خودش هم تمامی ضعفهای خود را هم به خوبی میشناسد. در واقع به جای اینکه قربانی نیروهای غیر قابل کنترل باشد، خودش کنترل کننده این نیروهاست. نماد کامل کسی که مدام خودش را در موقعیتهای قرار میدهد که عهدشان بر نمی آید.

یکی از مشکلاتی هم که همیشه برای خودش ایجاد میکند مسئله عشق و عاشقی است. خیلی راحت عاشق میشد. عاشق دخترانی که در موارد کم ارزش با هم تفاهم دارند ولی در مورد مسائل مهم زندگی آبشان با هم به یک جوی نمیرود. دخترهایی که او انتخاب میکند کاملاً بسته به حال و هوایش دارد. وقتی یک آزادیخواه دو آتیشه است به سراغ یکی مثل خود میرود و وقتی هم که احساس میکند خیلی رمانتیک شده است، میخواهد یکی را ببیند که چنین شخصیتی داشته باشد. ولی خب، انسانها شخصیتی مستقل دارند و نمیتوانند منعکس کننده شخصیت او باشند. بخصوص این یکی، آنی هال که خودش هم یک مقدار عجیب و غریب است.

فیلم سعی دارد نگاهی موشکافانه به این نوع شخصیت داشته باشد، نگاهی دقیقتر از فیلمهای قبلی Allen که با وجود کمدی بودن و داشتن لحظاتی خنده دار، مسائلی را مطرح میکنند که بیانگر پختگی این کارگردان محبوب امریکایی است. کسی که زمانی هرکاری برای خنداندن تماشاگر میکرد حالا اثری عمیق و متفکرانه ارائه کرده است. شاید بهمین خاطر است در تیتراژ ابتدایی "آنی هال" را بجای کمدی عاشقانه، "عاشقانه ای عصبی" مینامد، زیرا خودش هم مانند قهرمان داستانش فردی عصبی است که احساسات، تفکرات را براحتی برای مخاطب بازگو میکند.در واقع با توجه به رابطه ها و الگوهای رفتاری خود، Allen دست به تحلیلی میزند تا ببیند چقدر شخصیت اش در موقعیتهای مختلف زندگی موفق بوده است. حاصل کار نیز فیلمی هوشمندانه شده است، هرچند برای آنکه مخاطب ساده اندیش و قدیمی خود را نیز راضی نگه داشته باشد، صحنه های خنده دار ی را در فیلم جای داده که تا حدی غیر ضروری بنظر میرسند.

با این تفکر، ما با دو Woody Allen در فیلم مواجه هستیم: Woody قدیمی خودمان که با نگاه مستقیم به دوربین با ما صحبت میکند و Allen جدید که شخصیت الوی سینگر را منطبق با شخصیت خودش خلق کرده و رفتارهای خود را در او منعکس کند، حتی به قیمت خنده و مورد تمسخر قرار گرفتن توسط تماشاگر. و حالا این Woody که به قول خودش عشقی عصبی دارد، وارد رابطه ای پیچیده با یک خواننده کاباره ای بنام آنی هال (با بازی Diane Keaton که تلفیقی است از عاشقی باهوش و فردی با رفتارهای غیرعادی) آشنا میشود.

در پایان رابطه این دو، تماشاگر دو چیز را یاد میگیرد: اول اینکه داشتن یک رابطه ابدی در این زمان و مکان (یعنی نیویورک دوران Woody Allen) تقریباً غیر ممکن است. ثانیاً زندگی که در آن دنبال رابطه با کسی نباشی غیر قابل تصور است. در فیلم Woody نقل قولی از Groucho Marx میکند: "من هیچوقت عضو باشگاهی نمیشوم که من را به عنوان یکی از اعضا قبول کند." سپس در مورد خودش میگوید: "شاید هیچوقت نباید درگیر رابطه ای شوم که خودم یک طرف آن هستم!" هوشمندانه است. نه؟ آنی هالی هم که او ساخته همین طور است. بسیار خنده دار، غمگین و هوشمندانه.

منتقد: راجر ایبرت

مترجم: بهروز آقاخانیان

تهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی

نظرات 2 + ارسال نظر
طلاکوب سه‌شنبه 10 تیر 1393 ساعت 11:51

تو آرشیو کانون موجوده؟ :)

شکور سه‌شنبه 10 تیر 1393 ساعت 14:27

بله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد