کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

تشکر از اینهمه سوتفاهم شیرین...

عرض شود که

سلام بر همه

چند وقت پیش باز رفتارای مشکوکی از خانم جهانی پور دیدم که منطبق بود بر نقد های قدیمی ام

و بعدش هم یه سری مصداق خاص تو عملکرد وبلاگیشون رخ داد

تا رسید به جایی که من رفتم مشهد و حین برگشتن به صورت اتفاقی متوجه یه رای گیری بسیار خفن وبلاگی شدم...رای گیری ای که کمتر به این شدت دیده شده بود

جالب اینجا بود که کسایی که مدت هاست تو وبلاگ خبری ازشون نیست، نه تنها اومده بودن بلکه خیلی صریح رای مثبت داده بودن

این قضیه من رو مشکوک تر کرد

اگه یادتون باشه من همیشه به اکیپ بازی تو کانون می تازم و حرکتی که رخ داده بود بوی همچین اتفاقی رو میداد

با پیگیری هایی که کردم متوجه شدم که موضوع خیلی ناجور تره و برای این رای گیری، به موافقین، پیامک زده شده

و میشه گفت که تنها مخالفین بودن که پیامکی دریافت نکرده بودن

این قضیه من رو خیلی بیشتر ترسوند

من ازین رویه ها خاطرات خیلی بدی دارم

من همیشه نگران این بودم که دموکراسی و امکان رای گیری فقط بشه یه روکش تمیز برای انجام کارها بدون تفکر جمعی

و بازم بوی اکیپ بازی اومد

وقتی دلایل مخالفتم رو به صورت منطقی، هم وبلاگی و هم حضوری با مدیر اجرایی پروژه مطرح کردم، با برخود به شدت سرد و عجیبی مواجه شدم

حتی دبیر هم ری اکشن مورد انتظار من رو نداشت

زین ال هم که خیلی منطقی میدونمش، چندان حرفاش به نظرم منطقی نمی اومد

گیج مونده بودم که چرا بعد از اینهمه مدت، یهو، درجه ی منطق صحبت ها جلوی این حرفام اومده پایین

و باز هم احساس خطر کردم

کلا گفتم عجب بساطیه...دچار یه رکود منطقی عمومی شدیم و مشکل فقط اشخاص نیست...

هرچه بیشتر پیش می رفت، احساس بدم بیشتر میشد

سعی کردم که دلایلم رو جار بزنم نه برای اینکه جلوی وقوع پروژه رو بگیرم (پروژه تصویب شده بود اونم به صورت کانونی نه شخصی) بلکه فقط برای اینکه وقتی پیشگوییم درست از آب درومد، بگم که قبلا گفته بودم تا در آینده و برای مصادیق مشابه بیشتر همه حواسشون جمع باشه

غافل از اینکه از اصل مطلب بی خبرم

دوستان همینجا عرض کنم که تمام مطالبی که در قالب پست یا نظر در پست های زیر نوشتم، (هرچند از نظر اساسنامه ای و منطقی درستن) همگی قبل از اطلاع من از اصل قضیه و صوری بودن جریان بود:

دکترین: امکان انصراف مدیر اجرایی با لغو پروژه کانونی متفاوت است


برگزاری اولین جلسه کانون در سالن مولوی کنسل شد.


نتیجه ی رای گیری پست " اولین جلسه ی مهر ماه 91 کانون ... "


اولین جلسه ی مهر ماه 91 کانون در تالار مولوی


...

متاسفانه از طرفی من خیلی نگران کانون و ترک تازی های یه عضو جدید به نام جهانی پور شده بودم و شاخک های خطرسنجم بدجور تحریک شده بودن... از طرف دیگه بازم متاسفانه خانم جهانی پور هنوز خیلی جوان بودن و تجربه ی این جور مخفی کاری ها رو خیلی نداشتن

به همین علت اخیرا متوجه شدم که همه جریانات سرکاری بوده و اصل قضیه، تقدیر از پیرمردی بود به نام عباس که یه آدم سیریش و چندشی به نام شکوری از بس ایراد تجربی و ماهوی و این حرفا گرفت، ملت خسته شدن و همه چیز به هم ریخت...

ولی امروز که جریان رو با قسمتی از جزئیات متوجه شدم، باید نسبت به یه جمله از خانم جهانی پور تو تماس تلفنی شون ری اکشن نشون بدم:

«آقای شکوری، بچه های کانون خیلی دوستون دارن...»

عرض شود که: ممنانم اگه اینطوره...

شکوری سخت و اساسنامه ای چندان دوست داشتنی نیست

پس اگه کسی همچین موجودی رو دوست داشته باشه، اونم در این حد که بخواد کلی مخفی کاری کنه و برای یه مراسم تقدیر ازش برنامه ریزی بکنه، ده ها برابر از دوست داشتن های معمولی، برام احساسات برانگیزتره...

از دوست داشتن تک تک بچه هایی که احساس میکنن دوسم دارن، ممنانم...هرچند دوست داشتن قابل تشکر نیست...

منم شما رو دوست دارم...هرچند شاید از ری اکشن های اساسنامه ایم اینطور برداشت نشه...


تلاش و تصمیمتون، برای من، یه مراسم تقدیر مفصل تو تالار ابوریحان با حضور سه هزار تماشاچی شد...

صرف حضور تقوی و فلاح و چراغعلی، من رو نقش اول فیلم صد و بیست دقیقه ایه مراسم تقدیرم کرد...

صرف قصد کمک فکری زین ال تنبل به این جریان، من رو برد تو تالار...

صرف پیگیری های مهدی رسولی از خارج از تهران، سورپرایزم کرد...

صرف شنیدن وصف اشتیاق ادعایی خانم جهانی از طرف بقیه ی بچه ها، من رو تو لحظه ی فراخوندنم به روی سن قرار داد...

و در این لحظه...من روی سن هستم...متعجب...متحیر...ممنان...و با کلی حس دوست داشتن شماها...

از همگی ممنونم...

 

پیرمرد...

نظرات 16 + ارسال نظر
سلیمیان دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 13:56

حالا همه این حرفایی که آقای شکوری تو وبلاگ برای عرض مخالفتشون گذاشتن کنار
باید قیافه اون بدبختایی که رای مثبت داده بودن و آقای شکوری ۱جا گیرشون میوورد و میگفت من از شما متعجب چ فکری کردین که رای مثبت دادین
من به فلان دلیل و فلان دلیلو فلان ... .............................................. ........................ احساس خطر میکنم
و اون بدبختم نمیدونست چی جواب بده که تنها دلیلش که حاظر همه این خطرا رو قبول کنن خود ایشونن


خوب اگه من گیر نمیدادم جای تعجب داشت...
به هر حال اگه اونچه در وبلاگ گفته شده بود، حقیقت ماجرا بود، واقعا تعارض شدیدی با روز کانون داشت دیگه...
دلایلم درست بود
ولی برای موضوعی که از بیخ وجود نداشت
جالب بود
دلم برای اون بنده خداهایی که به رگبار استدلال گرفته بودمشون سوخت خانم

به هر حال خاطره ی شیرینی شد
ممنونم
شکور

ب.رضائی دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 14:15

ای بابا بازم یه عکسی رو گذاشتین که من توش نیستم.درسته من عکاسش بودم ولی آخه کی میتونه پشت عکسو ببینه؟

همین رو داشتم حاجی
خوب چرا خودت عکس نمیذاری؟
با اون دوربینت قاعدتا باید عکسای خوبی گرفته باشی خوب
یه سری عکس یادگاری از کانون بذار که خودت هم باشی
منم توشون خوشگل افتاده باشم البته
شکور

سبا حق طلب دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 19:05

خاطره شیرینی شد برای شما
برای ما که تلخ بود.من به پریسا اس دادم زنگ بزن به آقای شکوری مشورت کن ببین می خواد سورپرایز شه یا نه از بس که شما سنگ انداختین جلوی پاش.با پریسا می گفتیم یکی رو استخدام کنیم فقط شما رو مشغول نگه داره که وقت دخالت نداشته باشید

خانم
سر کار گذاشتن شکوری هم راه داره
ولی خوب
سخت تر از بقیه
شکورم

سبا حق طلب دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 20:34

راستی آخرشم خ قشنگ نوشته بودین

آروین پارسا دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 22:55

سلام به آقای شکوری و همه ی بر و بچه های کانون...
راستش من بیشتر از همه برای خانوم جهانی پور ناراحت شدم چون ایشون برای برگزاری این مراسم خیلی زحمت کشیدن تا با بیشتر بچه ها هماهنگ کنن...
به هر حال رفتار شما هم قابل پیش بینی بود و ما امیدوار بودیم که عباس شکوری ایندفعه شکوری معابانه رفتار نکنه که نشد...
به هر حال به نظر من تلاش های همه ی بچه ها به خصوص خانم جهانی پور قابل تقدیره....

دست خانم جهانی درد نکنه
دست تو هم درد نکنه
کاش که اونطور که دوس داشتن انجام میشد
ولی آیا منظورت اینه که رفتار شکوری مآبانه رفتار ناجوریه؟
شکورم

محمدمهدی رسولی سه‌شنبه 14 شهریور 1391 ساعت 00:38

اینطور ک پیداست عباس شکوری برا همیشه مبصر همه ست...امیدوارم عمر کانونی ش بازهم ادامه پیدا کنه...

حقیقتش رو بخوای من یه قرنه که آفتاب لب بومم
شکورم

زهرا شاهتوری سه‌شنبه 14 شهریور 1391 ساعت 11:56

منم نمی دونستم.بعد مونده بودم چه طور یهو همه موافقن دسته جمعی.به من فقط گفته شده بود بیا توی وبلاگ رای گیریه حاتیه!
همین.
بعدچند بار کامنت دادن وقتی در کامنت ها تند به نظر اومد.طی یک تماس تلفنی متوجه قضیه شدم.

عجب داستانی بوده
شکورم

جهان سه‌شنبه 14 شهریور 1391 ساعت 21:21

فعلا در همین حد که خواهش میکنم
بعدا مفصل یه سری توضیح میدم

آروین پارسا چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 00:53

معلومه که نه...
به نظر من رفتارهای همین عباس شکوری باعث شده کانون به یک نظم وانظباط قابل قبول برسه...
فقط ما امیدوار بودیم ایندفعه شاید عباس شکوری حواسش نباشه و ما بتونیم سورپرایزش کنیم اما واقعا عجب خیال باطلی میکردیم...

!
اوپس
وای که چقد من خوبم!
حالم از خودم به هم خورد
شکور چندش

یه دوست چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 10:39

بچه ها من که خیلی اصل ماجرا دست گیرم نشد.یه جور بنویسید که غیر کانونیها هم متوجه بشن؟
راستی کلاس حبیب رضایی ترخدا قطعی بشه هاااااااااااااااااااا

داستان اینه که مث اینکه یه عده از بچه های کانون کلی زحمت کشیده بودن من رو سورپرایز کنن و تو مولوی از من تقدیر کنن ولی من بدون اطلاع از اصل ماجرا، ایرادهای دموکراتیک به قضیه گرفتم و اونقد به ایرادهام پافشاری کردم که کلا دوستان بیخیال اصل ماجرا شدن و گفتن که بابا ما میخواستیم از تو تقدیر کنیم...ول نمیکنی که!
خلاصه که جریات اینطوری تموم شد

راستی شما؟
من شکورم

برزگری چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 11:05

قوانین جدید مالی و نگرانی های کانون
همانطور که در کامنت های قبلی متذکر شدم قوانین جدید مالی اعمال شده که مبنی بر آن باید تمام حق ثبت نام های دوره آموزشی- بلیط فروشی اکران ها به درامد اختصاصی دانشگاه واریز و بعد هزینه ان برنامه ها یکجا توسط امور فرهنگی تامین شود.
تبصره ۱ این قانون شامل برنامه های که هیچگونه چشم امید مالی به این مدیریت ندارند نمی شود.
تبصره ۲- در ابتدای هر دوره آموزشی تفاهم نامه ای معتبر بین معاونت فرهنگی و مدرس دوره امضا می گردد که در این تفاهم نامه می توان تعیین کرد که مثلا ۳۰ درصد مبلغ توافقی ابتدای دوره ۳۰ درصد اواسط دوره و مابقی بعد از اتمام دوره به حساب مدرس واریز گردد.

در ضمن این بندها را به اعضای کانون تئاتر هم انتقال دهید

یه خواهش: اگه کسی فیلم بدرود بغداد رو داره به آقای شکوری بده تا به دست من برسونه

زهرا شاهتوری چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 11:12

این عکس برای چه روزیه؟ نهم خرداد؟آخرین جلسه ی ترم؟قبل از جلسه تیر؟
یکی به من بگه

والا دقیق یادم نیست اصلا
بابک رضایی گرفته
شاید اون بدونه
شکورم

طلاکوب چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 14:40

خب این عکس رو با این پست میذارین آدم اشتباه میکنه دیگه!
ببخشید...!

جهان چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 17:15

دلناز!!!!!!!!!!!!!!
تو دیشب به خاطر یه عکس اون همه منو ترکوندی؟؟؟؟

اینم خاطره ای شد آقای شکوری!!!

یاسمین شنبه 18 شهریور 1391 ساعت 10:19


بنده خدا پریسا!
آقا شما به سورپرایز شدن خودتونم ایراد اساسنامه ای گرفتید!به این می گن یک حقوقدان شریف و متعهد!

با پوزش از آقای پدر بزرگ!!!
متعهد که هستن ولی شورشو درآوردن!!!


جهان
ـــــــــــ
شکور به جهان:
دست شما درد نکنه!

جهان پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 14:55


و باز هم حیف....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد