کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کراننبرگِ خسته


زمانه‌ی بدیست. فکرش را بکن کراننبرگ بزرگ درین اوضاع مجبور باشد ایده‌هایش را شهید کند... نمی‌شود جز این را باور کرد. وگرنه اینهمه ایده‌ی خلاقانه‌ی حتی فراتر از روز و منطبق بر آینده‌ی علمی قابل پیش‌بینی، چرا باید اینگونه نابود شود؟  
از لحاظ ایده، ترکیب مسائل فلسفی با دغدغه‌های دانشمندان، فیلم را مشابه با آثار علمی-تخیلی نولان کرده. ولی عمق آن به مراتب بیشتر است. نگاه آخرالزمانی‌اش شبیه بیسکوییت سبز و اسنوپیرسر، و تنهایی کاراکترها مشابه بلید رانر... اما از همه‌شان جدی‌تر.
پیش‌فرض آخرالزمانی تغییرات جسمانی بشر، اثر را از هر فیلم آخرالزمانی، متفاوت می‌کند‌. موضوع منحصر به فردش از جنس فرزندان آدم است ولی محتمل‌تر و منطبق‌تر با آنچه علم تا اندازه‌ی زیادی مدافعش است. یعنی فرگشت و تکامل...
توجه کارگردان به هنر، شاید جدیدترین ایده‌ی چنین فیلم‌هاییست. همانطور که در بوک آف ایلای، مذهب در فضای آخرالزمانی، با دیالوگ‌های مهمی، فیلم را عمق می‌بخشد، در جنایات آینده نیز، هنر، هم برای روایت داستان کارکرد دارد و هم به عنوان یک موضوع مستقل و مستمر و درعین حال پیوسته با مفهوم انسان، از محورهای فیلمنامه است.
اما همگی در یک بستر مدیریت نشده، نابود می‌شوند. کراننبرگ باید برای تولید این اثر دچار مشکل مالی شده باشد. وگرنه چنین خودکشی‌ای، بی‌معناست.
سکانس ابتدایی و در ادامه، رفع کردن ابهامات آن، از خلاقانه‌ترین اجراهای فرمی بود که در سالهای اخیر دیده بودم‌. ولی بقیه‌ی فیلم پر است از سردرگمی و سوءمدیریت اجرایی. به گونه‌ای که نه تنها حوادث و قسمت‌های زیادی از داستان، مبهم و حتی بی‌معنی می‌شوند، بلکه حتی بعضی کاراکترهای گل‌درشت، اساساً زائد به‌نظر می‌آیند.
در نهایت امیدوارم قرار باشد فیلم دوباره ساخته شود.
.
۱۴۰۱۰۴۱۳

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد