حرفای فراستی در مورد متروپول رو کاملا حدس می زدم. ولی کسی می دونه دومین فیلمی که فراستی بهش توپیده چیه؟:
مسعود فراستی در روزنامه اعتماد نوشت: چگونه میشود فیلمهایی به این پرت و
پلایی ساخت. فیلمهایی که به سختی میشود یک ربع شان را هم تحمل کرد.
فیلمهایی که اکثرا حتی بد هم نیستند. کاش بد بودند. فیلمهایی که نه
تلخاند نه شیرین نه حتی گس. مزهیی ندارند.
این صحنه را به یاد بیاورید: زنی خونین و مالین پس از فرار از چنگ آدم
بدها به جایی پناه میبرد. جایی که قبلا سینما بوده و دوربین روی نامش دو
بار رژه میرود و حالا تبدیل به باشگاه بیلیارد شده و سالن نمایشاش نیز
انباری موتور. دو مرد جنوب شهری ظاهرا با معرفت در حال بازیاند. بعد از
آنکه زن مجروح را میبینند و وضعیتش را، مودبانه دلداریاش میدهند اما
نکند «داستان بشود» و بعد از دادن یک چای و نبات دوباره شروع به بازی
میکنند و شرط بندی. در حین بازی از سینما میگویند و از آن روزها– که
ندیدهاند. این برخورد دو «آرتیست» فیلم و شاخ و شانه کشیدن برای «دزد»ها و
رفتن سراغ بازی یعنی چه؟ مگر اینها آدم نیستند؟ چرا زن را به درمانگاهی
نمیبرند؟ یا چرا غلطی نمیکنند؟ بعد هم که بدمنهای باسمهیی سر میرسند
با چاه باز کن کوچک پلاستیکی جلو آنها ظاهر میشوند. میبینید کار به کجا
کشیده؟ دزد و به خصوص آرتیسته چرا اینقدر قلابی شدهاند؟ قهرمان زن فیلم هم
چرا در آخر به غلط کردن میافتد؟ این است پناه بردن به سینما؟ فیلمساز با
ما شوخی دارد یا با خودش؟ این دیگر از آن چیزی که درباره جرم گفتم بدتر
است. کمدی ناخواسته و درماندهیی است در توجیه اعتیاد به فیلمسازی اما فیلم
نساختن.
یا آن دیگری که کلی ادعای سینماشناسی و سینما دوستی دارد - و جان فورد
و هیچکاک - ومدتهاست که فیلم نمیسازد اما ادای فیلمسازی در میآورد.
فیلمش هم مثل متروپل ماقبل بد است. فیلمی که داستانی ندارد و پیچ و خمی.
درامی شکل نمیگیرد، تغییر و تحولی در آدمهای مقواییاش رخ نمیدهد. فضایی
در کار نیست. پول مفتی رسیده دور همیم دیگر: مرجان و بهروز و جمال و مهدی و
رامبد و مانی و گوهر و دیگران. فیلم برای عمه و خاله و زن و همسر میسازند
دوستان با پول ملت. این است سینمای بیرمق خنثی دولتی.
فیلمهای ماقبل بد یعنی هنوز به بد بدهکارند. بد بودن خودش موجودیتی
دارد. این فیلمها هنوز فیلم نشده اند و سر و شکلی ندارند و قصهیی. فیلم
اولی هم نیستند. مثل نوشتهیی که هنوز نوشته نیست حداکثر تمرین است. خیلی
کار دارد تا تبدیل به نوشته شود. ممکن است بعدا نوشته خوبی باشد یا بد.
حالا میشود فیلم بدی ساخت اما قابل نقد. بسیاری از فیلمهای بد ماقبل
نقداند. به مرحله نقد نمیرسند. نقد هم شأن وجودی دارد. هر پرت و پلایی را
نمیشود نقد کرد.
فیلم افخمی رو میگه؟
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
تمااااام فیلم نقد داره _ اونم توسط من بیسواد ( در فیلم )
چرا یک دستمال کاغذی نمیدن دهن خونی مالیشو پاک کنه !!!
از آقای فروتن و خانم افشاااار بعیده که تن به اینطور بازی ها بدن
متعجبم از اقای کیمیایی !! بیکاری و بی سناریویی نباید دلیل ساختن مزخرفات بشه و حیف و میل پولای بی زبون ..... یعنی واقعا دیدبان و آقای کیمیایی ساختن ؟!
هان؟
دیده بان؟
دیده بان حاتمی کیا رو میگی؟
شکورم
مگه خانومه مست بود که اونطور فرار میکرد ؟ یعنی به عقل خود بازیگر هم نرسید ؟!.... واااااای تمااااام فیلم مزخرف بود و پر از عیب و ایراد ..مزخرف
ساک قرمزه اول فیلم حاظر و آماده بود !! اصلا تو اون ولبشو نیازی به ساک بچهه بود ... خانم همسایه یک کلام نپرسید خب حالا مگه چی شده و یکم تعجب کنه و بترسه و سریع باشن و به هم بجنبن .... وااااای ووووععععم گرفتم
فیلم بدیه واقعا !
مقوا رو از فراستی بگیرن فک کنم شیرازه نقدش به فنا می ره
بنده هیچ دانشی درمورد سینماندارم فقط از آقای فراستی تعجب میکنم که متوجه منظور کارگردان نشده و به مسائلی اشاره میکنه که در مقابل موضوع فیلم که تقابل سینمای قبل از انقلاب در تلاش برای حفظ واحیای خودشه و طرف دیگه سینمای فعلی که در کارکتر شقایق فراهانی نشون داده شده که جسم فرتوت و لنگانشو پشت آرایش غلیظش مخفی کرده و در کل فیلم پیامهای زیادی داره اگه با دقت بیشتری بهش توجه کنیم