کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

یک دربند تخصصی: بیگانه // و البت که این نقد نیست

این متن رو بیشتر برای کسایی نوشتم که فیلم رو دیده ان...

 

اولین فیلمی که به لطف کانون در جشنواره ی امسال فجر دیدم بیگانه به کارگردانی بهرام توکلی بود

خودم احساس میکنم خیلی از جوزده های سینمایی که میخوان بگن خیلی روشنفکرن، بدجور منتظر کارهای توکلی هستن و امروز با ورود به سینما انتظار دیدن فیلمی که برخلاف سایر حاضرین اینقدر از دیدنش خوشحال بشم رو نداشتم. (من اصلاً خودم رو جو زده ی سینمایی نمی دونم. همچنین منظورم از سایرین، یاسین کریم زاده، خانم ترابی، خانم حق طلب و ایزدی نبود ها)

دقت کنید که میگم «خوشحال بشم» نه اینکه فیلم خوبی باشه.



نکاتی که بدون "گذاشتن وقت" از این فیلم باید عرض کنم تا اگه سایرین هم دیدن بگن که آیا موافقن یا نه اینهاست: 

 

1- فیلم، داستان زندگی شخصیت پگاه آهنگرانی در دربند بود با این تفاوت که آهنگرانی در دربند دیوانه و ضعیف نبود ولی پانته آ بهرام در بیگانه، دیوانه و ضعیفه. آهنگرانی خودش با اراده میخواست که اون شخصیت رو داشته باشه ولی بهرام بدون اراده و از روی وجود یه ژن نامطلوب تو خلقتش همچین شخصیتی داشت. ژنی که از مادرش بهش به ارث رسیده بود.

2- وقتی دربند رو دیدم، به خودم گفتم چطور ممکنه یه تهرانی همچین فیلمی بسازه. و وقتی بیگانه رو دیدم به خودم گفتم، چطور ممکنه یه انسان همچین فیلمی بسازه؟! تردید و بیگانه توصیف داستان های غیرقابل توصیفن. توصیف اتفاقات و شخصیت هایی واقعی که فکر نمیکردم کسی بتونه اینقد دقیق و درست وصفشون کنن. فیلم های سهلی که امکان ساختشون وجود نداره.

3- اگر فکر میکردم کسایی که باید از دربند به علت داستانش خوششون بیاد، کم هستن، در مورد بیگانه معتقدم این تعداد مخاطب که  از فیلم خوششون بیاد، بسیار بسیار کم هستن.

4- معتقدم کارگردان ها و نویسنده هایی می تونن فیلم هایی مثل دربند و بیگانه بسازن که یه تجربه ی عجیب و عمیق از روبرو شدن با همچین کاراکترهای عجیبی دارن.

5- معتقدم کسایی از دربند و به ویژه بیگانه خوششون میاد که خودشون شخصیت های فیلم رو تو زندگیشون تجربه کرده باشن.

6- کارگردانی، فیلمبرداری، بازیگری، تبدیل شدن داستان به فیلمانه و ارائه ی قطره چکانی اطلاعات، همه چیز بی نقص بود. کارگردانی نقاط ظریفی تو میزانسن بازیگرا داشت از جمله مکث ها. همچنین از تاکیدی که کارگردان روی بعضی صداها داشت هم خیلی خوشم اومد. فضاسازی ها بسیار خوب بود.

7- دو سکانس بود که خیلی ناراحتم کرد:

یکی سکانسی بود که امیرجعفری زنش (مهناز افشار) رو در عین حاملگی کتک میزنه که بسیار بسیار شخصیتش رو منفی کرد و به نظرم خاکستری بودن شخصیتش اصلا با این سکانس جور در نمی اومد.

دوم دو پلان (که فکر کنم باید بهشون سکانس پلان گفت) از پنجره ای از یک خونه که درون خونه تابلو های نقاشی وجود داره و در ایون خونه یه گلدون شکسته. مطمئم توکلی این دو پلان رو که اصلا در راستای مسیر منطقی داستان نبود به شدت با عمد قرار داده ولی متوجه منظورش نشدم.

 

 

در آخر باید باز هم از انتخاب عجیب سوژه ی داستان توسط توکلی اظهار تعجب و شادی! بکنم.

انتخابی که شاید باعث بشه همگی توکلی رو بکوبن، له کنن، نابود کنن، ولی در من بیش از هر حسی، حس حیرت به وجود بیاره. حیرت از دیدن اراده و جرئت این کارگردان در انتخاب یک سوژه ی بسیار نادر ولی به شدت و به شدت و به شدت واقعی و همچنین قدرت فوق العاده ی توکلی در توصیف شخصیت های عجیب و غریبی که به غیر از کسایی که از نزدیک باهاشون برخورد داشته و سه سال کند و کاوشون کرده اند، کسی به راحتی نمیتونه به وجود داشتن یک مصداق اونها هم باور پیدا کنه.

شخصیتی که اگه برای یه منفعت لازم ببینه در یک دقیقه میتونه از انسانی با احساسی پر از اشک و آه به یه انسان بشاش و بذله گو تبدیل بشه. شخصیتی که تو بیمارستان روانی بستری بوده، مشکلات روانی داره ولی طوری برخورد میکنه که «داوود ها» نه تنها اونها رو نرمال تصور میکنن بلکه اونقد بهشون معتقد میشن که اتفاقا بقیه ی آدم ها رو آنرمال می بینن...

شخصیت هایی که در هر لحظه میتونن برای پنهان کردن واقعیت، یه داستان عجیب و غریب خلق کنن و فقط امثال «امیر جعفری ها» با یه سری سوال ساده ی منطقی که یهو به ذهنشون خطور میکنه میتونن به این داستان ها شک کنن و بعدش با تحقیق متوجه بشن که اصلا همه چیز اون شخصیت ها غیرواقعی و ساختگیه.

شخصیت هایی که بدیهیات اخلاقی هم براشون معنا نداره.

شخصیت هایی که اونقد با دروغ و توهم زندگی کردن که حتی دیگه خودشون هم نمیدونن واقعیت چیه.

شخصیت هایی که بدون چیدن تیکه های یه پازل ده هزار تکه ای اونم در طول سه-چهار سال از زندگی اونها، نمیتونی حقیقت رو درموردشون کشف کنی.

بیگانه هایی که – هرچند بسیار کم - بین ما حضور دارن ولی بعید میدونم کسی باور کنه وجود دارن.

 

به هر حال ازونجایی که بعید میدونم تو کل این دانشگاه 15هزار نفری، بیش از 4-5 نفر هم همچین شخصیت هایی رو تجربه نکرده باشن، اصلا مناسب اکران در دانشگاه نمی دونم.

شکور

نظرات 9 + ارسال نظر
جهان شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 20:42

جالب بود

توفیقی شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 22:42

پوسترشو دوست میدارم

جواد شالیکار شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 22:47

آخر خط 2 بند 2 به جای دربند گفتی تردید

به به!
چه عجب از این ورا
جهان

سعید ایزدی شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 23:02 http://kafankhafan.blogfa.com

بسیار فیلم عجیبی بود.
فعلا زوده نظر بدم باید در موردش فکر کنم.

خطر لو رفتن:
اگه یادت باشه فیلم با یه دست شروع میشه که زیرش داره خون جریان پیدا می کنه.
توی اون دوتا پلان هم چند تا قاب نقاشی با قلمو و باقی لوازم و یه آهنگی که توی باقی فیلم بهرام گوش می ده. که به نظر من همون کارگاه نقاشی که بهرام توش آموزش میده.
توی داستان درست در مورد اون پسره که کشته میشه صحبت نشده . من فکر می کنم این دوتا پلان داره نشون میده که اون پسره و بهرام توی اون اطاق با هم بودن و یه درگیری پیش میاد و بهرام اون پسره رو می ندازه پایین. یعنی نشون می ده که بهرام قاتله.

آفرین.
من داشتم با موبایل اولش صحبت میکردم برا همین اصلا اون دسته یادم رفته بود. دقیقا درست میگی. ولی بهرام قاتل به مفهوم واقعی نیست. بهرام منجر به خودکشی اون پسره شده. همونطور که افشار گفت. من کاملاً تیکه های پازل این فیلم برام روشن شد و کنار هم قرار گرفت.
شکور

راد شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 23:12

خواندم

سعید ایزدی شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 23:31 http://kafankhafan.blogfa.com

شاید ریتم کند این فیلم بود که باعث شده نتونم به راحتی بگم که فیلم رو دوست نداشتم. البته الان واقعا نمی تونم بگم از این فیلم خوشم اومده یا نه.

اگر ریتم کند رو بزاریم کنار باقی موارد به نظرم خیلی خوب بود. از فیلم نامه و نوع روایت بگیر تا بازی عالیه پنته آ بهرام.

باقی حرف ها رو عباس زد. ولی من بر خلاف اون فکر می کنم که فیلم با استقبال موجه میشه. البته از طرف منتقدین و نه مردم.

خطر لورفتن.
من تنها دلیلم برای قتل مستقیم شکسته شدن گلدون باشه. یعنی اونقدر بیماری توش پیشرفت کرده که به قتل هم انجامیده.
تو اون گلدون شکسته رو چجوری توجیه می کنی؟

گلدون ها کنار هم چیده شده بودن. وقتی طرف میخواسته بره روی دیوار کوچیک چسبیده به بالکن باید یکی از گلدون ها رو میزده کنار. اون گلدون رو میندازه کنار تا بتونه بره بالا و بعدش بپره.
اگه بهرام قتل کرده باشه، تمام شخصیت پردازیش به هم می ریزه.
بهرام زنی هست که سعی میکنه با بزله گویی و حرفای قلمبه سلمبه و ابراز عشق و این مسائل مردها رو عاشق خودش کنه و بعد از یه مدت ولشون کنه. ول کردن همانا و خودکشی مرد همان.
قتل خارج از شخصیت پردازی بهرامه و اگه وجود داشته باشه، اصلا دیگه این شخصیت پردازی اصلاً قابل فهم برای مخاطب فیلم نیست.

به نظرم عده ی زیادی از استقبال از این فیلم بدون دقت و فهم از فیلم خواهد بود.
این فیلم رو خیلی آدم های کمی می فهمن
شکور

Mr.Plus یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 10:40

i like your criticism!!!

حق طلب یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 18:24

خیلی مشتاق بودم برای این پست نظر بزارم.بالاخره به نت رسیدم.من اصلا از مقایسه این فیلم بادربند اصلا خوشم نیومد.دربند رو دوبار دیدم بار اول کانون بار دوم به خاطر یه دوست اما بار دوم واقعا به زور روی صندلی نشستم .نمی دونم چی کم داشت ؟!!! داستان خوب بود اما جذب نمی کرد.

اما راجب بیگانه
این فیلم روح زندگی داشت .خیلی واقعی بود . هرچند که امید توش جایی نداشت .من نمی دونم توکلی چیکار کرده با این فیلم؟واقعا در عجبم.عجب نابغه ایست
پیش بینی می کنم این فیلم برای فیلمنامش کاندید بشه.
طراحی صحنش عالی بود.
این فیلم میخکوب نمی کنه ، از لذت ذوق مرگ نمی شید اما از بازی ها ،ظرافت فیلمنامه در عجب می مونید و به کارگردان آفرین می گید.
راجب شخصیت امیر جعفری با آقای شکوری موافقم.راجع به شخصیت پانتا بهرام نمیشه به ژن ربط داد همه اشتباهاتشو.مگه میشه ؟چنین بیماری هست مگه؟

از پایانشم خوشم نیومد.
شخصیت مهناز افشار برام کمی مبهمه. خوشحال می شم اوناییکه دیدن نظرشون رو راجع بهش بگن.

به خانم حق طلب یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 19:08

- قطعاً این فیلم از نگاه کلی اصلا شبیه به دربند نیست بلکه بیگانه مربوط به نوع دیگری از شخصیت منفی فیلم دربنده.
دربند یه شخصیت پست داشت. پگاه آهنگرانی. نوع دیگری از انواع شخصیت هایی که پگاه آهنگرانی در دربند بازی کرد، نوعیه که پانته آ بهرام در بیگانه بازی کرد. و شخصیت پانته آ بهرام شخصیت اصلی و داستان اصلی فیلم بیگانه است. بنابراین این دو فیلم رو نمیشه اصلا مربوط به یه تنه دونست. فقط بیگانه در مورد نوع دیگه ای از یکی شخصیت های فیلم دربند بود. برا همین هم نوشتم یه دربند تخصصی. چون بیگانه فوکوس کرده بود روی یکی از کارکترهای دربند... بنابراین دربند داستان داوود بیگانه اس البته عام تر.

- تو سینما هم عرض کردم... در مورد امثال این شخصیت ها همیشه خودم مرددم که بالاخره همه ی گناهاشون به علت های ژنتیکی و اختلال های روانی هست یا در دروغگویی و این مسائلشون اختیار دارن و قابل مجازات هستن؟!

- از پایانش بسیار خوشم اومد. به نظرم توکلی خودش همچین شخصیتی رو از نزدیک میشناسه که در آخر همچین پایانی هم براش گذاشته.

شکور

من فکر کردم از لحاظ کیفیت فیلم مقایسه کردید برای همین مخالفت کردم. عنوان پست گنگه.پانته ا بهرام اوایل تا اواسط مریض و طفلکی به نظر میاد ااما از وسط بد من میشه

حق طلب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد