کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین: حاجی لنگش کن! / و باز هم نقدی همگانی

خوب دیگه فکر کنم وقتش بود.

دوستان کانونی. به نظر من در حال حاضر یکی از مشکلات واقعی مهمی که در این کانون داره زیاد میشه، نه روحیه ی کاسب کارانه است(که چراغ اینقد ازش می ترسه)، نه خاله زنک بازی(که بازم چراغ ازش می ترسه). بل مشکلات دیگه ای از جمله «گوشه نشستن و وارد میدون نشدن و فریاد زدن: لنگش کن» هست. (قبلا هم در یه موقعیت، مشکل حاد خاله بازی رو حس کردم و به نظرم راهکارم به شدت جواب داد و البت که در اون ماجرا هم دوستان گفتن حاجی این چه راهکاریه دیگه، در صورتی که قبلش همش گفته بودن که لنگش کن!) 

 

از گذشته این قضیه خیلی زیاد بود. خیلی. و من باس راحت اعتراف کنم هر وقت کسی اومد شروع کرد به گفتن «لنگش کن» من باهاش خیلی تند برخورد کردم. چون این حرکت خیلی اعصاب خورد کنه.

همچنین از این بدتر اینه که وقتی به خاطر پیش قدم نشدن افراد دیگه، خودت برا کانون پا شدی و تمام تلاشت رو کردی که «لنگش کنی» بعد از کارت عده ای از همون دوستان «لنگش کن گو» بیان حالا نقد کنن از نوع «لنگ کردن» رخ داده! مثلا من برای اینکه کانون کارش رو با مخاطب زیاد شروع کنه وقتی دیدم کسی کاری نمیکنه، رفتم بهترین فیلم بلاک باستری که تو اون دوران وجود داشت رو انتخاب کردم، کلی تلاش کردم و اکرانش کردم ولی بازم دوستانی که قبلش به این تلاش ملحق نشده بودن شروع کردن به گفتن اینکه: بابا این چه فیلم مسخره ای بود و چرا همچین چیزی پخش کردی و این مسائل...

این قضیه رو من تو کتاب صوتی خانم حق طلب هم تا اندازه ای دیدم. تا جایی که یادمه به چند نفر که اومدن بهم در مورد خانم حق طلب نقد کنن عرض کردم که: ایشون مدیریت این پروژه رو پذیرفتن. میخواستی شما بپذیری. در توان ایشون بیش از این نیست.

هر وقت پوستری برای کارهام طراحی شد، نقدی نکردم، چون امکان ورود به این قضیه رو نداشتم و اختیار تام داده بودم.

هر وقت نسبت به انجام یه پروژه یا سمت، نقدی خواستم بکنم، سعی کردم مطمئن باشم که از قبل با فرد صحبت کرده ام و راهکارها رو توضیح داده ام یا دستورالعمل ها در دکترین ها یا اساسنامه یا رویه ها وجود داشته. به طور مثال نقد هایی که به مسئولین وبلاگ کرده ام رو اصلا «لنگش کن» نمیدونم چون قبل از اینکه شروع به مسئولیت کرده باشن، تو اساسنامه و خصوصی و این حرفا، مکررا در مورد وظایفشون صحبت کرده ام. یا اخیراً که به خانم فلاح برای لوکیشن اعتراض داشتم هر حرفی که برای دفاع میزدن من می گفتم که: در اساسنامه هست، در فلان پست هست، در فلان جا هست...

حتی وقتی نقد خیلی سختی به یوسف دوست سر پروژه ی فیلم های تولیدی کانون کردم، حواسم بود که نباید وارد حیطه ی «لنگش کن» بشم و به مواردی نقد کردم که از قبل با یوسف دوست هماهنگ کرده بودم.

من، خدمت دوستان عارضم که دست بردارید...

یا وارد میدون شید، یا حداقل اگه میخواید نسبت به موقعیت انتقاد کنید، فراموش نکنید که «خودتون وارد میدون نشدید». انصاف داشته باشید و «از بالا» به دوستانی که سعی کردن در «قحطی کمک» مشکلی از مشکلات بردارن، نگاه نکنید.

این سبک برخورد منجر به دلسردی میشه.

باعث رواج پیدا کردن یه سری تفکرات اشتباهی از این قبیل میشه: «تو همیشه و در همه حال میتونی مثل یه دانشمند بسیار عالم بشینی اون بالا و صرفاً اشتباهات افراد رو گوشزد کنی! چرا؟ چون ابراز نظر مشکلی نداره که! چون نقد راه گشاست... و این استدلالات»

در تفهیم آزادی بیان سوتفاهم شده...

در ارزش گذاری نقد، سوتفاهم شده...

انصاف چیزیه که اگه رعایت نشه، اعضای یه کانون که ماهیت کارهاش تبرعی هست رو دلخور میکنه. یه دلخوری به حق. (اگه من هم همچین کاری کرده باشم، اشتباه کرده ام... کسی نخواد مچ بگیره ها)

یادمون نره که وقتی داریم به کسایی که از قبل راهکار ها براشون مشخص نبوده و نتونستیم تو عرصه ای که پیش قدم شدن وارد شیم و بهشون کمک کنیم، نقد میکنیم، نقد ما اگه با «از بالا بیان شدن» و «چقد بد لنگش کردی» همراه بشه، خیلی ناراحت کننده میشه.

به این معضل فکر کنید

معضل «لنگش کن»... و البت «چقد بد لنگش کردی»

شکور

نظرات 6 + ارسال نظر
محمدمهدی رسولی پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 08:20

لِنگِش کُن ها هَمیشه خودشان لَنگ می زَنند . . .

امیر حیدری پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 09:05

http://www.blogsky.com/images/template/marsh/like.gif

این چرا شکلش نیومد.
لایک بود.
حیدری

عطار پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 19:37

موافقم.
این رفتارها فقط باعث دلسرد شدن بچه های فعال میشه
امیدوارم بتونیم یه راهکار خوب واسه این مشکل جدی پیدا کنیم.

به .آقای عطار در وبلاگ
حق طلب

حق طلب پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 21:22

سعید ایزدی جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 00:34 http://kafankhafan.blogfa.com

موافقم اساسی

سعید ایزدی جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 01:15 http://kafankhafan.blogfa.com

من به طور مشخص می تونم بگم که توی زمینه تقسیم بلیط جشنواره از همه بیشتر زحمت کشیدم که اگه حوصله داشتم می خوام توی یه پست بگم.
من خیلی دوست دارم که بدونم کسایی که میان انتقاد می کنند هدفشون از انتقاد کردن چیه؟ وقتی انتقاد فقط گفتن یه سری مشکلاته که راهی براش وجود نداره گفتنشون چه سودی داره. فقط باعث میشه یه سری که در جریان نیستند وقتی دربارش می شنوند بیان بگن ما قبول نداریم چون پر اشتباهه و اصلا فکر نمی کنند که این مشکلات هیچ راحی نداشته.
توی همین زمینه بلیط جشنواره من باید به خیلی ها جواب پس می دادم که می گفتند این مسخره بازیا چیه. باید برا خیلی ها از سیر تا پیاز می گفتم تا بفهمند که کاری که ما می کنیم مسخره بازی نیستش .
تازه فقط این نیست. همین مشکلاتی که اشاره می شه شده باعت مسخره کردن کارها. راحت میان می گن بیاید آب بخوریم اعلام فعالیت کنیم تا به ما بلیط حشنواره بدن. این دقیقا شکل گرفته از جایی که اومدن گفتن اعلام فعالیت غلطه.
دوستان خیلی سخته وقتی داری به شدت برای یه فعالیت زحمت می کشی. بیان سر اصول کارت مسخرت کنند. تازه تا وقتی حرف هم می زنید بگند که کسی منکر کار شما نیست. به شخصه این همه اعتراض بدون حمایت رو منکر شدن زحمات افراد می دونم. این هنر نیست که وقتی میایم می گیم این کارا رو کردیم بیاید بگید ما که منکر نشدیم. همین حرف ها و رفتار هاست که منکر شدن رو نشون میده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد