کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین / خاطره / انتقال تجربه / یک انتخاب / گاهی اینطور است

با یک توبره ی پر ذوق و شوق، وارد دانشگاه می شوی

در ذهنت کلی تصورات زیبا و فانتزی از فیلم های درپیت ایرانی نسبت به این فضای جدید داری

آماده ای برای کلی کار گروهی و دانشجویی که مثلا لذت های آنچه در این فیلم های مسخره دیده ای، تجربه کنی

کلیپ کانون فیلم را می بینی

وارد اولین جلسه ی کانون می شوی

فردی مسن! با عینک کلفت! با ریش و ابروهای معمولا در هم! شما را به کار و تلاش و کار گروهی دعوت می کند... کلی در مورد اینکه در این کانون زندگی فراخواهید یافت می شنوی... خنده ات می گیرد از شنیدن اینهمه ادعای متوهمانه! کانون فیلم چه ربطی به یاد گرفتن زندگی دارد؟!

باید تصمیم بگیری:

1-      عضو کانون فیلم شوی

2-      عضو این کانون با اینهمه ادعای بزرگ و متوهمانه نشوی

با بی حوصلگی در کانون عضو می شوی و ادامه می دهی

به کار می رسی

باید پوستر بزنی!

و باید انتخاب کنی:

1-      در کانون بمانی، کار سخیف زدن پوستر را انجام دهی

2-      از این کانون مدعی با این کارهای مسخره بروی

...

در کانون می مانی

پوستر ها را می زنی

در دلت فحش می دهی که : این ربطی به تصورات خشگل مشگل دانشگاه در تلویزیون و فلان نداشت

روز بعد باز هم پوستر

و باید انتخاب کنی:

1-      در کانون بمانی . کار سخفیف پوستر زنی را انجام دهی

2-      از این کانون مدعی با این کارهای مسخره بروی

...

در کانون می مانی

کلی جو کار و اکران و ساخت فیلم و ... تو را می گیرد

مدیر اجرایی اکران می شوی

گند می زنی

و باید انتخاب کنی:

1-      در کانون بمانی. کار های عجیب و غریب بکنی و ریسک گند زدن را بپذیری

2-      از این کانون مدعی با این کارهای مسخره بروی

...

در کانون می مانی

کارها پیش می رود

در اکران کمی پیشرفت می کنی

خطاهایت کمتر می شود

ولی در مقابل خطاهایت، انتقادها بیشتر می شود

تا یک روز آن مرد مسن! با عینک کلفت! که اغلب با ریش و ابروهای درهم دیده می شود، نقد سختی به تو میکند.

ناراحت می شوی

و باید انتخاب کنی:

1-      در کانون بمانی. اشتباهات را بپذیری. نقد ها را بشنوی و ارتقا پیدا کنی

2-      ازین کانون مدعی با این کارهای مسخره بروی

...

در کانون می مانی

نقدها را می شنوی

اشتباهات را کم می کنی

برای بهتر انجام دادن کارها، دقت میکنی، استعداد انجام کار گروهیت را ارتقا می دهی، مدیریت یاد می گیری، ولی مسئولیت هایت سخت می شود

فشار کانون با درس هایت در تعارض قرار می گیرد

و باید انتخاب کنی:

1-      در کانون بمانی. درس و کانون را هندل کنی

2-      از این کانون مخل درس و زندگی بروی

...

در کانون می مانی

درس و کانون را با هم ادامه می دهی

به سوالات پاسخ می دهی

تجربیاتت را منتقل می کنی

اعضا را مدیریت می کنی

کارها را رتق و فتق می کنی

با اعضا تعامل درست انجام می دهی

هفته ها، ماه ها و سالها می گذرد

در یک لحظه به گذشته فکر میکنی

روزی که باید تصمیم می گرفتی:

آیا در این کانونی که ادعای مسخره ی آموزش دادن زندگی دارد، بمانم یا بروم

و به این نتیجه می رسی:

این کانون ادعای آموزش زندگی داشت

و من قسمتی از استعداد زندگی کردن را فرا گرفتم...

حالا به افراد جدید که میخواهند عضو کانون شوند می گویی:

این کانون به شما زندگی می آموزد

و عضو جدید در دل می گوید آخر این کانون چه ربطی به آموزش زندگی دارد

و آن عضو جدید باید انتخاب کند:

1-      در کانون بماند؟

2-      از این کانون با اینهمه ادعای بزرگ و مسخره برود...

شکور

نظرات 13 + ارسال نظر
سعید سبزی سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 03:43

برای عباس شکوری:
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را




شکور

جهان سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 05:56

خعلی خوب بود

سعید ایزدی سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 09:17 http://kafankhafan.blogfa.com

اوپس

برخورداری سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 11:10

بشیری سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 12:34

زهرا همایون روز سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 19:07

"این کانون به شما زندگی می اموزد. "
چه دیدگاه جالبی!

محمد مهدی اهل خیر (قربانی) چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 00:12

موافقم

سارا حنانی چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 00:43

آن مرد مسن! با عینک کلفت! که اغلب با ریش و ابروهای درهم دیده می شود کیه؟

مریم حیدری چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 16:00

واقعا خوب بود ...

حق طلب چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 20:18

خیلی عالی.
چه قدر ادعای مسن بودن می کنید اخه .مردم 60 سالن 40 ساله معرفی می کنن خودشونو.
ما نفهمیدیم ادعای متوهمانه یا غیر متوهمانه ؟!مساله این است.
کانون دقیقا برای من چیزی شبیه این بوده .گیرت میندازه .خیلی عقلانی نیست کانون رو انتخاب کردن اما و قتی کاری هم انجام میدی پشیمون نمی شی.ما همه خود آزاری داریم .

مرادپور جمعه 15 آذر 1392 ساعت 15:22


عااااالی بود...

جواد شالیکار پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 03:38

با این پست منو یاد کسی میندازی که بعید میدونم اگه بدونی منظورم کیه بعید میدونم خوشحال بشی از اینکه وجه تشابه پیدا کردم بین تو و اون.

به جفات پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 13:08

ابرفرز
بعدا خصوصی بهم بگو منظورت کیه
ولی پیشاپیش لعنت خداوند بر او باد
شکور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد