کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

این قدکساز نازنین


روز کانون ، موقع ناهار وقتی همه بچه ها به گروه های چند نفره تقسیم شدند و می گفتن و می خوردن و می خندیدن...


 یه نفر بود که غذاش رو گرفت و رفت تنها یه گوشه ای نشست.اون یه نفر غذاش رو به زور با یه گربه تقسیم


کرد.کلی هم راضی از این که شکم اون گربه رو سیر کرد.



می بینید چه راحت میشه خوشحال کرد و خوشحال شد!!!




نظرات 16 + ارسال نظر
سبا حق طلب پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 11:30


خیلییییی هم خوب(قابل توجه دلناز،اما فقط همین یه دفعه)

پیروزبخت پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 12:00

قدکساز یدونه باشه دردونه باشه

مهرشاد پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 12:41

ای نازنین... ای قدکساز

محسن قدکساز پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 13:50

چقدر خوبه!
شما هم خیلی راحت مارو خوشحال کردی که اولین پُستتو برای ما گذاشتی! افتخار دادی اصن!

سباحق طلب پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 15:27

به الهه

شکور پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 21:06

بابا نازنین

سارا حنانی پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 21:34

همین امثال آقای قدکساز هستند که باعث شده بودند ما نتونیم پنج دقیقه روی نیمکت های جلوی بوفه ی حقوق بشینیم دیگه
این گربه و دوستاش تا بوی غذا بهشون میخورد از پشت سرمون و لا به لای بوته ها و زیر نیمکت ها می اومدن طرف مون. یا چنان می ترسوندنمون که جیغ زنان از محل متواری می شدیم یا با چشم های معصوم شون چنان زل میزدن بهمون که یه لقمه غذا از گلومون پایین نمیرفت! به یه تیکه از غذامون هم راضی نمیشدن که! تا آخرین لحظه که داشتیم غذا میخوردیم وایمیسادن اونجا
دم دانشکده خودتون از این حرکت های گربه دوستانه انجام بدین تو رو خدا

ترابی پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 22:19

توفیقی پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 22:28

آقای زرگر اولین پستتونو چه خوب شروع کردید
.......................
سارا کلی خندیدم
.......................
انتظار بیشتری از روز کانون داشتم،یعنی قبل از برگزاریش،تو آرشیو وبلاگ از سالای گذشته خونده بودم و خیلی علاقه مند بودم امسال هم برگزار شه. ملاقات اعضای قدیمی و جدید،در یک روز،بنظرم اتفاق شگفتی می اومد. اعضای قدیمی که خیلی نبودند،اونها هم که بودند،اصلا باب آشنایی باز نشد
منتظر بودم حداقل وقت ناهار این اتفاق بیفته که در کمال ناباوری دیدم هر کس به سمتی پراکنده میشه
چرا؟!!!؟

خانم توفیقی...همین چیزی که دیدید هم یه اتفاق بسیار بسیار نادر و فوق العاده در تمام تشکل های دانشجویی محسوب میشه... اونم نه فقط در دانشگاه خودمون.
قطعا با همت و تلاش همگانی میشه بهتر انجام بشه... ولی احتمال عدم وقوع مراسم هایی که حتی یک چهارم این مراسم هم محتوا ندارن، صد برابر بیشتر از احتمال وقوع مراسم هایی بهتر از این مراسم هست.
متاسفانه برگزاری این گونه جلسات با بی مهری دوستان همراه بوده همیشه... مگر اینکه بخواید مراسم رو از هرگونه بحث کانونی عاری کنید و مراسم، کاملا یه مراسم دید و بازدید بشه که شاید اینطوری دوستان مانند مراسم شب یلدا استقبال کنن.
متاسفانه خیلی از اعضای کانون رغبتی برای مشارکت در جلسات محتوایی مثل دو جلسه ی گذشته ی روز کانون ندارن. و خیلی از حاضرین اتفاقا صرفا برای همون قسمت دور هم نشینی موقع نهار میان در صورتی که من نهار رو صرفا به عنوان یه حربه برای بیشتر اومدن اعضا مورد استفاده قرار میدم.
اعضای قدیمی هم کم لطفی می کنن گاهن... از قدیمی های غایب اون روزگار, ممدنزاد, پشت مشهدی، فلاح، باباگلی, وفایی, نوری، سبزی اومدن و نعیمی و ایرانی نیومدن. اقبالی سربازی بود. کوزه چیان، کوهستانی و قاهری ایران نبودن. کریم زاده تهران نبود. از بقیه هم اطلاعی در دست نبود
خلاصه که هرگونه انتقاد به دو جلسه ی گذشته ی روز کانون رو خیلی بی معرفتی میدونم چون متاسفانه در مورد این جلسات من به شدت به معنای واقعی کلمه «تنها» بوده ام. و انجام این مراسم ها با مدیریت و تلاش «تنها یک نفر» فوق العاده به وقوع پیوسته است. یه نگاهی بندازید به تاریخچه ی کانون. من این رویه رو راه انداختم و متاسفانه خودم هم دارم ادامه اش میدم. کسی نیست. شما بیاید دفعه بعدی رو مفصل تر از قبل برگزار کنید

شکور
......................................
آقای شکوری، من که به نحوه برگزاری این مراسم انتقاد نکردم.
اتفاقا تو نظرم میخواستم به حضور یه تنه شما و تلاشهای یک نفر برای همچین مراسم بزرگی اشاره کنم که گفتم خودش یه مسئله دیگه است و بحث گسترده ای میشه.
من انتقادم به خود اعضای کانونه،وقتی همچین اتفاق فوق العاده ای می افته،ما هم باید فوق العاده عمل میکردیم. اما روابط سردتر از چیزی بود که فکر میکردم
توفیقی
------
و دقیقا مسئله در این گونه مسائل، نحوه ی نگاه اعضا به کانونه.
جلسه ی قبلی کانون از این بار پویا تر بود و علتش هم تفاوت نگاه بعضی از اعضای اون موقع و البته عدم وجود برنامه ی «دور هم بودن گذشتگان و اعضای حال» بود
خلاصه من از یه طرف خوشحال میشم که اعضا به ماهیت این جلسات بیشتر علاقه نشون بدن
و از طرفی هم بهشون حق میدم که با بی علاقگی! قدم به این جلسات بذارن...
نود درصد اعضا برای خوشگذرانی میان تو کانون و این جلسات اساسا جای فکر و تعمق و برنامه ریزی و تفکر سیستماتیکه که از خوشگذرانی فرسنگ ها فاصله داره.
به نظر من برگزاری این جلسات به همین نحو که تا امروز اجرا کرده ام هم اونقد برای کانون فایده داره که حفظش از ارتقای این جلسات با احتمال برگزار نشدنش, اولویت بیشتری داره
شکور

پرنیان فلاح پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 23:22

در یک لحظه چنان احساساتی شدم که گفتم ی روز کانون دیگه بذاریم بعد آقای قدکساز رو بذاریم وسط همه دورشون بشینیم نهار بخوریم
آفرین به این حس حیوان دوستانه.من شمارو تحسین میکنم به شدت

خانم فلاح شما خودت قضاوت کن که من چه قدر معذب میشم وقتی تنها بشینم وسط غذا بخورم
قدکساز

سبا حق طلب جمعه 8 شهریور 1392 ساعت 01:52

من شنیدم به گربه ها نباس غذا بدیم چون پررو می شن .یک فامیل دارم که هر موقع رفتیم پیک نیک و یه گربه سر شام اومده طرفمون و میو میو راه انداخته یه کفشی دمپایی نثار گربه می کنه .البته تازگیا متحول شده.تازه شنیدم گربه ها کلا حیوانات اهشون گیراس اگه بهشون نامهربونی کنی.خلاصه من یکی در میون به گربه ها می رسم

سبا حق طلب جمعه 8 شهریور 1392 ساعت 02:13

پرنیان اگه اینجور که تو میگی بشه یا بازی دختره اینجا نشسته ..... افتادم البته این دفعه پسره اینجا نشسته

جهان شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 15:02

طفلک گربه هه در رفت

به پرنیان شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 15:54

میگم پرنیان جان ایشالا ما تو این ایده نقش گربه هه ک آقای قدکساز بهشون غذا میدن رو که ایفا نمیکنیم؟

جهان

پرنیان فلاح شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 23:24

نه پری فک نمیکنم نقش گربه هه رو داشته باشیم.ی جورایی مثل اون چیزی میشه که سبا گفت.تازه حالا نقش گربه هه رو هم ایفا کنیم.خوبه که!!!گربه به این نازی!!!!

به پرنیان یکشنبه 10 شهریور 1392 ساعت 09:09

یه نگاه عمیق به وضعیت این گربه بدبخت تو این دو تا عکس بندازی متوجه منظورم میشی

جهان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد