کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

به پایان سینما نزدیک می شویم؟ - Cloud Atlas

http://www.scifinow.co.uk/wp-content/uploads/2012/09/Cloud-Atlas-new-banner-poster-616x338.jpeg
 

 
  

وقتی داشتم فیلم رو می دیدم، همش به خودم میگفتم، کی به خودش جرئت داده از ماتریکس تقلید کنه

بسیار از اینکه می دیدم اینقد داره از ماتریکس تقلید میشه، ناراحت بودم

همچنین از v مثل انتقام

حتی وقتی دیدم بازیگر اصلی v مثل انتقام که در ماتریکس هم بوده، همچنین بازیگری شبیه به کیانو ریوز دارن داستان های شبیه ماتریکس و انتقام رو بازی می کنن کفرم در اومده بود

 

از طرفی بازیگر فیلم مسخره ی پرفیوم(البت میدونم که کسایی مث توپشکن خیلی از پرفیوم خوششون میاد) هم در همون قواره اومده بود و حالا به جای عطر دنبال ساختن یه نت موسیقی بود

عین پرفیوم

و با همون بازی

به عشق تام هنکس اومده بودم فیلم رو ببینم


تقلید به شدت عجیبی همش داره از فیلم بزرگ بیسکوئیت سبز میشه! نمیدونم چرا داره اینقد از این فیلم تقلید میشه...

 

در آخر وقتی فهمیدم که کارگردان این فیلم،‌ مجموعه ای از کارگردانان ماتریکس، انتقام و خود پرفیوم بودن، احساس مسخره ای بهم دست داد... چرا باید اینقد از کارهای قبلیکارگردانا تو کارهای بعدیشون دیده بشه؟! به نظرم این دیگه سبک نیست... این امضا ی کارگردان نیست... این مدل خاص کاری یه کارگردان نیست... به نظرم این حد اشتراکات آثار، نشون دهنده ی خالی بودن چنته ی کارگردانه...

وقتی فهمیدم کارگردان پرفیوم، کارگردان بدو لولا بدو، هم هست،‌اثرات اون فیلم رو هم در اطلس دیدم! دیالوگ های شبیه به نریشن...

کلا از اول نسبت به فیلم ناامید شدم

6داستان موازی برای القای یه ایده ی تکراری! اینکه آدما در هر عصر در یه قالب دیگه به زندگیشون ادامه می دن...

موضوع به این سادگی در یه شیوه ی تقلیدی و تکراری با اینهمه دردسر بیخود!

واقعا داره چه به سر سینما میاد؟

اصلا ایده ی جدید دیگه پیدا نمیشه

همچنین یه سری دلیل تراشی مثلا زیبا برای پدیده ی عجیب مورد تحسین این روزهای سینمای مثلا هنری، همجنس بازی!!!!!!!!!!

ــــــــ

البت با اینهمه انتقاد به فیلم باید اعتراف کنم که این اواخر از دیدن هر فیلمی لذت می برم

پریشب هم نشستم و سه ساعت این فیلم رو دیدم و لذت بردم... ولی در هر لحظه ،منطقی هم که به فیلم نگاه میکردم،‌می دونستم که با یه اثر بد مواجهم... واقعا سینما داره تموم میشه... حتی با حضور اسطوره ای مثل هنکس

ولی چیزی که خیلی باهاش حال کردم، موسیقیش بود

خیل تحت تاثیر موسیقیش قرار گرفتم.

همچنین ریتم خود فیلم که به شدت مدیون تدوینش بود... به نظرم این فیلم، صرفا یه کلاژ معرکه با موسیقی زیبا بود. خوب درومدن کلاژش هم به خاطر تدوینش بود. البت باید رمانش که خیلی معروف شده رو خوند و قضاوت کرد، خوبی کلاژش، خلاقیت کارگرداناش هست یا نویسنده ی رمان.

به  نظرم فیلم به شدت معمولی ای بود و بازم به نظرم اگه از نگاه کسی اثر به شدت مسحور کننده و خلاقانه محسوب بشه شاید به خاطر اینه که خیلی زیاد فیلم ندیده

با این حال با اینکه در زیاد فیلم دیدن هم اصلا نمیتونم ادعایی داشته باشم برای پیرمردهایی مثل من، فیلم خیلی جذابی بود.



اصلاحیه:بعضی از جملات در 29 خرداد اصلاح شده است

 

شکور

 

نظرات 14 + ارسال نظر
سلیمیان چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 23:22

تا کانون فیلم و پدر شکور هست فکرنکنم حالا حالا ها به آخر سینما برسیم....!!

ابوالفضل شکوری پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 00:43

به نظر من این فیلم آنچه برای خیلی خوب بودن یک فیلم لازمه رو داره
اصل اساسی: داستان و منظور
دوم: فیلمنامه
سوم: تدوین
چهارم: جلوه های بصری دیگه مثل فیلمبرداری، گریم، جلوه های تصویری و صوتی
پنجم: بازیگری

خیلی فیلم ندیده ام ولی داستان پیرمرد ویراستار آدم رو یاد سبک فیلم های کوبریک میندازه. با طنز های ریز و قشنگ
داستان اون زن خبرنگار مثل فیلم های پلیسی معمایی دراومده
داستان اون زن گارسون سبک فیلم های تخیلی هستش
و ...
کنار هم گذاشتن این مدل های مختلف داستان ها که برای اعصار مختلف هستن، در حالی که هر کدومشون جزئیات بسیار دقیق و زیبایی متناسب با سبک داستان و زمان خودشون دارن، حتما باید ناشی از رمان فیلم، اقتباس خوب فیلمنامه و تدوین و نهایتا اجرای درست توسط کارگردان باشه

درسته که این فیلم از نظر بحث های تفریحی سینما مثل جلوه های بصری و ... بسیار خوبه ولی این باعث نمیشه که فیلم رو از لحاظ های دیگه ضعیف بدونم
به نظر من بازی های بسیار زیبا (با وجود گریم های سنگین ) که منحصر به هنکس نیست، فیلمبرداری، صحنه پردازی، جلوه های ویژه خوب، ریتم خوب و تدوین عالی در کنار داستان و فیلمنامه قوی این فیلم رو به یه فیلم خیلی خوب تبدیل کرده
البته برادر ما بسیار بیشتر فیلم دیده و مطمئنا نگاه ایشون عمیق تر هست

بابا ابالفضل!
من هم خیلی زیاد فیلم ندیده ام، یعنی فکر کنم اندازه هم دیده ایم... یعنی کسایی تو کانون ما هستن مثل امثال عطار و گلخندان که وقتی آدم باهاشون آشنا میشه، میفهمه که اصلا فیلم ندیده...
و تفاوت نظر ما دو تا شاید صرفا بحث سلیقه باشه
شاید هم نظر من به خاطر عصبانیتیه که از شبیه بودن این فیلم به چند فیلم دیگه بهم دست داده باشه...
به هر حال من هم از دیدنش لذت بردم
امیتازی که تو آی ام دی بی بهش دادن از نمونه ای که داره باهاش مقایسه میشه (یعنی درخت زندگی) تقریبا یک نمره بالاتره و این نظر تو رو تقویت میکنه...
چه می دونم
قربون داداش...
شکور

ابوالفضل شکوری پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 00:55

ضمنا موسیقی فیلم هم بسیار خوب بود و از معدود فیلم هایی بود که می دیدم موسیقی در اکثر قسمت های فیلم وجود داشت ولی نه تنها فیلم خراب نشده بود که بهتر هم شده بود

به خانم سلیمیان پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 01:05

اوپس!
البت قبول دارم که در حال حاضر سینما کاملا وابسته به کانون فیلم شده، ولی خوب سینما و کانون به من وابسته نیستن
کجایید شما بابا؟
شکور

جهان پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 07:24

وای!
آقایان شکوری ها، حتی الفاظشون هم شبیه همه!
چقده قلن این دوقلوها!
خداوند برای هم حفظتان کناد!

سبا حق طلب پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 09:54

اقای قل دوم به وبلاگ ما خوش امدید.
بازم بیاین

محمد گلخندان پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 12:03

این پست رو به نام من در وبلاگ کپی کنید .

در مورد اوضاع کانون
یک سال در کانون بودم , آن طور که فکر میکردم نبود . فکر کردم که اگر انتقاد کنم اوضاع شاید بهتر شود . پس دست به کار شدم و انتقاد های خودم را مدون کردم با تمام دلایلی که پشتیبان آنهاست .
ترجیح دادم که ابتدا با اعضای کانون صحبت کنم دیروز آمدم ولی کسی نبود , با چراغعلی هماهنگ کردم که به کانون بیاید در این باره صحبت کردم و دلایل خودم را شرح دادم . باز ترجیح میدهم که هفته آینده با خود عباس هم صحبت کنم .
به علت طولانی بودن مقاله و صلاح خودم آن را در وبلاگ بعد از صحبتم با عباس میگذارم .
ولی در این حد بدانید که باز نویسی اساسنامه , کنسل کردن 2 پست و ایجاد 2 پست بسیار ضروری دیگر , برنامه ای برای برقراری ارتباط با سایر تشکل های داخل و خارج از دانشگاه , برنامه برای چگونگی تشکیل کلاس های متنوع در آینده , کاهش نفوذ رای بعضی از اعضای کانون , ... بخشی از این پیشنهاد های من هستند که البته چراغعلی هم با 80 درصد دلایل من کاملا موافق بود .
من روز یکشنبه یا دوشنبه هفته آینده آماده پاسخ گویی به صورت حضوری در کانون هستم .
تاکید میکنم که من دکترین ها و اساسنامه را خوانده ام و به این نتیجه رسیده ام که دلایل من کاملا منطقی , عقلانی و ضروری برای بهبود حال کانون است .
ابعاد اعتراضات من در مورد کانون اصلاحات نیست , بلکه در حد انقلاب در کانون است .

شکورم:
اوپس!
پایه ی هر گونه اصلاح و حتی انقلابم
ولی از روی دید درست... باس دید حرفای تو چیه... حرفایی که چراغعلی هم با 80درصدش موافق بوده
ولی متاسفانه تا 6 روز دیگه تهران نیستم
و در آخر باس عرض کنم:
بابا منقلب
شکورم

اشکان شنبه 1 تیر 1392 ساعت 10:10

اینجا
یک قمی نشسته
که نگران پایان سینماست!!!
او
اعتقاد دارد
سینمای جهان در کماست!!!
ای دوستان
چیزی نمیگویم
قضاوت با شماست!!!

به توپشکن شنبه 1 تیر 1392 ساعت 12:51

روزی که انزلی چی
مطرح کند قضاوت
این را بدان که آن روز
روزی است چون قیامت
شکور

اشکان شنبه 1 تیر 1392 ساعت 20:33

هرچند کار ماست قیامت به پا کنیم
لیکن نوشته ام که قضاوت نمیکنم...
گر من قمی و ترک بُوَم هردو هم زمان!!
هرگز به گیل مرد جسارت نمیکنم...!!

شکور یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 00:16

مردان مدعی، همه جا، چون کلوخ و سنگ
زنبور بی عسل، چو یکی طبل، پر صدا
کف بر دهان، همگی خشمگین، زنند
حرف از قیامت عظمی! یا خدا!!

اشکان دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 01:26

ما گر چه انگبین سخن و شهد پروریم
وز اشتباه وزن شما نیز بگذریم...
زنبور نر ، برادر من ، خشمگین کنی
با نیش تیز خویش تن و جان تو بردریم...

شکور دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 03:01

از وزن شعر ما چه گذشتی که بدتر است...
شعرت، که ناقص است و خراب است و ابتر است
زنبور باشی یا نباشی ام چه فرق می کند
نیشت برای پوست ما بس که اصغر است

اشکان دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 19:33

مفعول فاعلات ندانی برادرم
خواهی به لابه گو که به یادت بیاورم...
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
با این نظام ، سخت دمارت بر آورم...!
زنبور و نیش اصغر و بسیار شر و ور...
گفتی و مفت بود و به چیزی نمی خرم...
آنچه تو داری و من از آن فارغم عمو!
تنها دو چشم و خال اضافه ست عنبرم...!
فتآمل در لغت آخر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد