کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

سونات پاییزی بیانگر روابطی پاییزی

 

 

خطر لو رفتن داستان وجود داره .

فیلمی از برگمانِ باشعور  از روابط انسانی

 

فیلمی راجب روابطی به ظاهر خوب اما با عمقی دردناک و ریشه
دار،روابطی از نوع روابط مادر و دختری که نمیشه نادیده گرفتش.

آیا می شود با تمام تنفرِ به حقی، که نسبت به مادرت داری با خودت کنار بیایی که این شخص مادرم هست و می توانم ببخشمش و دوسش داشته باشم؟ ایوا در جایی از فیلم مادرش را هیولایی خطاب می کنه که باید زندانی بشه.در سکانسی ایوا با نوعی هیجان از جهان بینی و احساسش به مادرش میگه . مادر بی توجه به صحبت های او تنها میگه : بهتره قبل از اینکه هوا تاریک بشه بریم قدم بزنیم ..هرچه قدر که فیلم جلوتر میره بیشتر با خصوصیات اخلاقی عجیب مادر آشنا میشیم . مادر از آدم های مریض بدش میاد و متنفره .حاضر نیست قدری آرامش و آسایش خودش رو حتی برای بچه اش به خطر بندازه . نکته مثبت فیلم اینکه برگمان در تصویر کردن چهره مادر یکسویه عمل نمیکنه . بدون شک مادر گناهکاره اما شاید کمی حق داشته باشه. 

ایوا به مادرش : یک مادر و یک دختر . چه ترکیب وحشتناکی از احساس ها و اشتباه ها و نابود کردن ها .همه چیز ممکن است به نام دوست داشتن و دلسوزی انجام شود . مادر باید زخم هایش را به دخترش منتقل کند . و دختر باید تاوان ناکامی های مادر را بپردازد . تلخکامی های مادر تلخکامی های دختر هم خواهد بود . مثل این است که بند ناف هیچ وقت بریده نشده است .

نفرت و برون ریزی احساسات در نیمه شبی پاییزی بین مادر و دختر به اوج میرسه  و سوال و ابهامی که در طول فیلم از روابط این دو داریم رو پاسخ میده ودلسوزی مارو نسبت به ایوا ورنجی که کشیده بر می انگیزه . ایوا قسمت خوبی دارد که این مجال را به دست می آورد وحرف های فروخورده اش  را بعدازبیست سال یا بیشتر به زبان میاره. خیلی به شانس اعتقاد ندارم.حتما خدابه دل پاک ِشکسته او رحم کرده است.من به جای او خالی شدم.

 

آیا ایوا مادرش را می بخشد؟آیا مادر اشتباهاتش را می پذیرد؟آیا روح ایوا تسکین می یابد؟

  

فیلم رو حتما ببینید و نظرتون رو بگید که خیلی دوست دارم غیر ازنظر خوب و بد بودن فیلم از نگاه شما دوستان،چرا یی اون و تحلیلتون رو بدونم و بخونم . 

 

مرسی آقای صفایی برای نمایش این فیلم

نظرات 1 + ارسال نظر
رادم دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 22:14

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد