ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یادمه تو آخرین جلسه ی ترم پیش که خودم مدیریتش کردم، بحث نمایشگاه کتاب خانم حنانی گر گرفت...
از میون بحث ها، خانم محبوبی، وسط اون همه هیاهو و ... یه جمله گفتن...
من بهشون نزدیک شدم و جمله رو شنیدم:
«من به شدت از نمایشگاه ایشون حمایت میکنم»
.
.
.
و ایشون تا جایی که من دیدم، به شدت و منظم تو نمایشگاه کتاب بودن...حتی تو دو پروژه ی دیگه نبودن و همه ی تمرکزشون تو نمایشگاه بود...
آورین به خانم محبوبی، روزی که زاده شدند و روزی که به دیار باقی خواهند شتافت...
شکور لب گور
سمیه محبوبی اگه نبود و کمک نمیکرد و با اون لحن مهربونش وقتی هر بار زنگ میزدم بهش واسه کارای نمایشگاه، نمیگفت:"نگران نباش...ما هستیم" من واقعنننننننننن نمیدونستم چیکار کنم
همونطور که امروزم تو جلسه اسم بردم خیلیا مثل سمیه محبوبی و سیما ترابی به شدت تو روند نمایشگاه موثر بودن...
خیلیا تو این نمایشگاه کتاب شکوفا شدن اگه از من بپرسین
حتی به نمایشگاه عکس هم همزمان کمک کردن
وااااااااااااااااااااااااااای