ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
امروز روز خوبی نبود...
اصلا روز خوبی نبود..
امروز به همراه لیلا ، دوست به نسبت معروف من تو کانون در نقشی مردانه رفتیم به یه جایی تو تجریش که منِ بچه جنوب شهری قُرخیدم!!!
این یه تیکه تو تجریش تقریبا بلند شده بود رو دست خزانه و جوادیه!!!!
آدمای اونجا تقریبا اسم کوچشون با خودشون همخونی داشت...
کوچه ی ذغالی ها با مردانی ذغالی....
جایی که هیچ خانومی اونجا نبود جز...من و لیلا
امروز لیلا به اندازه ی این یه ترمی که من تو کانون بودم واسه کانون دوید...
رفته بودیم دنبال 100 متر کنف و 10 متر سیم رابط با کلی پیچ و مهره!!
تجربه ی جالبی بود...
هم واسه من در مورد کانون و بچه هاش..
هم واسه لیلا به عنوان اولین فعالیت کانونی...
جهانی پور
هنوزم میگم شما نباس میرفتین در جایی که این همه عضو پسر هست