کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

فربد و ازآن‌جایی‌که هایِ خسته‌اَش

 

من البته فربد هستم 

 

و  

 

ازاون‌جایی‌که: 

 

- در نظراتِ پستِ قبلیِ من یا خود و نظرهای کلَن پست‌هایِ دیگه ، فیدبک‌هایِ مجازی و حقیقی و هرآنچه‌میانِ‌این‌دوست، و حتی در رویاهایِ صادقه و ناصادقه‌یِ من، اثری از اینکه "فربد چرا بی‌اجازه پست نوشتی؟" - "فربد دیگه بی‌اجازه پست ننویس" - "فربد پست بنویس تنها و تنها وقتی که مطلقه‌ی بروکراسی تو را حساب کرد" نبود، 

 

- طبق بدَوی‌ترین قواعدِ حساب داریم:  

(7-)/0/0 = 90/12/3 - 90/11/27 

 

و این یعنی یک هفته از پستِ قبلیِ من می‌گذره، 

 

- می‌توان ثابت کرد که جلسه‌یِ کانون - جلسه‌یِ عمومیِ کانون که درِش حتی در موردِ رنگِ سطلِ آشغالِ موجود در اتاقِ کانون بحث، مناظره، و رای‌گیری می‌شه - بعد از پستِ قبلی‌اَم، حداقل یک‌بار برگزار شده، (راهنماییِ1: کارِ سختی نیست! راهنماییِ 2: به تبصره‌هایِ اصطلاحَن اساس‌نامه‌ایِ احتمالن اخلاق‌هم‌محورلابد در موردِ تشکیلِ چونین-جلساتی، و اینکه بسیار بعیده به همین سادگی، جلسه برگزار نشه؛ یا حداقل سعی بر جبرانِ کنسلِ شدن احتمالی‌ مذکوره در طیِ یک هفته برنیامده‌بوده باشه، مگر اینکه [چیزی به ذهنم نمی‌رسه]، دقت کنید. راهنمایی3: بی‌خیال!) 

 

- شکوری (آقایِ) من رو در این بازه‌ی زمانیِ مشخص، دیده، و تذکراتی داده درباره‌ی اینکه می‌دونه که "خیلی حساس و زودرنج" اَم و چه‌می‌دونم بحثِ بروکراسی و مطلقیَت نیست و از این دست گفته‌هایِ شیرین و دل‌نواز، 

  

- شکوری (همان) این-طور-که-بر-می‌آیَدَن مسئولِ [باشکوهِ] وبلاگ یا چیزی شبیه به اینه، و از فرموده‌هایِ درخشانِ مکتوب و راحتَن-در-دسترسِ این مقامِ مسئول، اینه که "...یه مشکلِ قانونی وجود داره، که باس روش فکر کنم". 

 

- بگیریم که من آدمِ حساس، و رهاش کنیم؛ و بعد هر آدمِ دلخواهی رو بگیریم، و ببینیم که کامنت‌هایی امیدوارکننده زیرِ پستی که نوشتتِش و یک هفته از نوشتنِش گذشته، وجود داره، و یه مقامِ [با شکوه] هم اظهار مصرحانه‌یِ اختیار می‌کنه، هم از اون‌ور اِبیانِ (مضمونَن) "من حواسم بهت هست ها!"، و در نهایت اتفاقی که عملَن می‌افته اینه که هیچ اتفاقی نمی‌افته -- پست‌هایِ دیگه می‌یان رو پستِ پاسخ-داده-نشده‌ی قبلیِ اون آدمِ دلخواهَن-انتخاب-شده، تا تو گویی سنگِ قبری بی‌اهمیت رو این واقعه مانند کنه، و خلاصه! ببینیم که آن آدم حق دارد که مُحِقانه برنجد، 

 

 

این پست رو می‌نویسم که بگم که: 

 

من رنجیده‌ام.

نظرات 4 + ارسال نظر
رامین پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 11:01

سلام فربد جان....
من شما رو میشناسم و احتمال میدم که شما هم چیزی از قیافه ی من سر کلاس اقتصاد استاد نوفرستی یادت مونده باشه....
فربد عزیز من یه عذر خواهی به تو بدهکارم ..از این جهت که من چند روزی به وبلاگ نتونستم سر بزنم و پست شما هم دقیقا تو همون چند روز گذاشته شده بود و به دلیل حجم بالای پست های بهمن ماه.. پست تو سریع پایین رفت...!!
من حس تو رو خوب میفهمم و میدونم که به عنوان یک عضو عزیز قدیمی.. باید و حتما توی جلسه ی یکشنبه 30/11 در مورد ادامه فعالیت شما وقتی تخصیص میگرفت...!
ولی فربد عزیز میدونم که خودت حتما اولین جلسه ی کانون بعد از جشنواره ها رو به خاطر داری... تو جلسه ی 30/11 بحث در مورد اکران اصلی کانون اینقدر بالا گرفت که تو تایم 1 ساعتی کانون نگنجید...
امیدوارم که تونسته باشم گوشه ای از رنجیدگی خاطرت رو برطرف کرده باشم...

گذشته از همه ی اینها .. و مهمتر از همه اینها وجود عزیز و شخصیت تحسین بر انگیز شماست.. که به نظر من یک الگوی کانونی بسیار خوب برای من وامثال من بین ورودی های 90 کانون می تونید باشید...
با امید دیدارت فربد جان در کانکس

سلام

والا من تو مسائلی که برای جلسه گذاشته بودم که بگم، این رو نوشته بودم که به خاطر سوء مدیریتت !!!!!!!!!!!!!!!!!(این یه شوخی بودا، قاط نزنی...) اصلا وقت به من نرسید
به هر حال چیزی یادمه و مکتوب هم نیست اینه که اعضای نهاد تصمیم گیری فقط حق داشتن یوزر پسورد رو دارن
اگه این صحت داشته باشه...برای استثنائات باید رای گیری بشه...


درضمن، بابا، فربد رفیق خودمه...بچه خوبی هم هست...ولی اگه بخوای الگوی کانونیت بکنی، باید همیشه بشینی و فقط لبخند بزنی...راس نمیگم فربد گیس ویز ویزی؟ جون دایی راس نمیگم؟

شکورم

علی محیط پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 20:52

(کسی این نظر را با لحن تند نخواند- این نظر تنهای تنها یک گزاره ی منطقی است و لاغیر)

من تا توجه به متنی که خودتون نوشتید و بحث هایی که به زبان خودتان از آقای شکوری نقل قول کردید باید بگم که:

1- در رابطه با موضوعی که گفتید، این جای اعتراض و رنجش دارد که چرا در جلسه قبل مطرح نشده بود که "شما حق گذاشتن پست در وبلاگ کانون دارید یا خیر؟" و به احتمال بسیار زیاد با شناختی که من از عباس شکوری دارم حتماً جواب قانع کننده ای وجود دارد.

2- با توجه به حرف های خودتان اگر نمی دانید که حق پست گذاشتن دارید یا ندارید، پس چرا الان باز یک پست گذاشتید؟
من این حرکت رو می توانم به چهار نوع ترجمه کنم:

الف - به زبان بی زبانی، من می خواستم به بچه های کانون احترام بگذارم که رای گیری کنند وگرنه من خود صاحب اختیارم و بدون نظر آنها هم پست می گذارم ولی پستم را به زبان گلایه می گویم.

ب- قصد بدی نداشتید، فقط می خواستید که یک گلایه کنید ولی با کاری که خود عمل زیر سوال است( "اگر حق گذاشتن پست ندارید، پس چرا پست گذاشتید!!!!!!!")

ج- اصلاً به این فکر نکردید که گذاشتن پست توسط شما زیر سوال است و یک پست گذاشتید که با توجه به مضمون پست به نظرم این حرکت بی توجیه است.

د- چون هنوز مشخص نیست که "می توانید پست بگذارید یا خیر" ، پس پست گذاشتید که این هم یک مقداری زیرکانه و شیطنت آمیز محسوب می شود، زیرا که این مسئله اگر باید مطرح شود و ارزش رای گیری دارد، پس نگذاشتن متن توسط شما منطقی تر است تا گذاشتن آن.


من خود به شخصه به هیچکدام از این چهار دسته اعتقاد ندارم و احساسم این است که شما فکری دیگری کرده اید که در نظر من نبوده است با این حال، این تناقض مقداری شیطنت آمیز است.

زیرا گذاشتن پست در وبلاگ نه تنها به دلیل مسائلی که بسیاری از آنها به صلاح کانون است. باید گفت که بسیاری از بچه های کانون سره این موضوع که می توانند پست بگذارند یا خیر قبلاً در موردشان بحث شده است و این حرکت کمی توهین به کارهای قبلی و نامردی در حق کسانی است که برای پست گذاشتن انتخاب شده اند.

تو که علی محیط رو میشناسی فربد...
مهندسه
همه ی حرفا رو با مدار و سیم پیچ میبینه
کاملا شاداب بود وقتی داشت میخوند بحث های تو و گلایه ات رو
یه وقت فکر بدی نکنی...
بازم میگم
تو جلسه من نوشته بودم که برات رای بگیرم
ولی نشد
وبلاگی رای میگیرم حاجی
قربونت...
شکور
------------------------------------------------------------------------
من باز محیطم، حرف های عباس رو کاملاً تایید می کنم.
چاکریم

فربد به علی محیط پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 23:39 http://farbodsfairytale.blogfa.com

جوابِ من به دال نزدیک‌تر است:

شیطنت، و تو-گویی سوء استفاده از ندونستنِ تکلیف؛ اما "توهین"، نه؛ هرگز:

من نمی‌دونستم این رو که، مشابهِ این مسئله وجود داشته که، کسی خواسته بنویسه و ریجِکت شده؛ حالا یک به قولِ شکوری مهندس می‌تونه مهندس‌تر از این باشه و بپرسه که: خب فربد تو که انقدر داعیِ دقت و ملاحظه ای، "چرا احتمالِ این که این مسئله می‌تونسته قبلن وجود داشته بوده باشه و پست‌کردنِ تو در شرایطِ معلوم-نیستِ الان، می‌تونه تضییعِ ماتأخرِ حقوقِ قبلی-خواستارها باشه رو ندادی؟"

در این صورت من جواب می‌دم که:
قبلن هم گفتم که مدتی یه که "سره‌گرا" نیستم...معتقدم که لازم نیست همَش "درست" رفتار کنی و "درست" زنده‌گی کنی...بلکه می‌تونی "اشتباه" هم بکنی..."حقِ اشتباه کردن" با اینکه به شدت و به سرعت به تناقض می‌رسه جدی گرفتنش، ولی با ابهامِ خوشایندی، انگار، وجود داره...

خلاصه من حاضرم شیطنت کنم، اشتباه کنم، و "اپسیلون" حقی رو هم اگه ضایع می‌کنم در این مسیر، بکنم؛ اما به این شرط که تمام و کمال از خجالت و خسارتِش در بیام...

واسه همین، من از هر کسی که بدونِ اینکه من بدونم که در وضعیتِ مشابه بوده؛ و جسارت و خودخواهیِ من رو نداشته که پست بنویسه در شرایطِ رویِ‌هوا...و این کارِ من بهشِ منطقن یا احساسَن، احساسِ بدی داده، معذرت می‌خوام، و خواهش می‌کنم که این رنجشِش رو فاش بگه؛ و در حدِ بیان، کمکم کنه که از دلش در بیارم...

تعبیر اشتباهی از عبارت «انسان جایز الخطلاست» شده
این عبارت به این مفهوم نیست که انسان مجاز به اشتباهه
این عبارت به این مفهوم نیست که انسان حق اشتباه کردن داره
این عبارت به این مفهومه که انسان به علت انسان بودنش، اشتباهاتی انجام میده...
انسان فرشته نیست که همه کاراش برنامه ریزی شده باشه...اختیاری نداشته باشه و این حرفا...
انسان به خاطر اختیاراتی که داره همچنین به خاطر اینکه کامل نیست و ... اشتباه میکنه

فقط خواستم یه چی گفته باشم
شکور

زهراشاهتوری یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 10:08

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد