کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

یه عاشقانه‌ی کشکی...!

من سارا حنانی‌ام.چند ساعت پیش، با پریسا جهانی‌پور از دیدن فیلم "یه عاشقانه‌ی ساده" یا به تعبیر خودمون:"یه عاشقانه‌ی کشکی" برگشتیم.تصمیم گرفتیم راجع‌بهش یه پست مشترک بنویسیم.

باید بگم در یک نگاه اجمالی، نظر من و پریسا اینه که این فیلم به درد اکران می‌خوره ولی فقط برای ایام باشکوه ولنتاین

برای آگاهی از شدت علاقه‌ی ما به این فیلم،می‌تونید به ادامه مطلب مراجعه کنید.



سارا حنانی:


چون توی کانون کارگردان خیلی زیاده من گفتم مواد لازم برای تهیه‌ی یه‌ عاشقانه‌ی کشکی رو اینجا آموزش بدم همه بهره ببرند:

1.یه مثلث عشقی(شامل دو ضلع فقیر و یک ضلع پولدار)

2.مقدار خیلی خیلی زیادی اشک و صحنه‌های دراماتیک(از اونایی که بازیگره میره بعد برمیگرده پشتشو نگاه میکنه بعد مثلا سعی می‌کنه گریه کنه و بعد صورتشو می‌پوشونه و ادامه میده)

3.بازیگر نامناسب به تعداد لازم (مهناز افشار برای نقش دختر روستایی فقیر که هرروز یه دست لباس تنش بود، مصطفی زمانی که با اون صدای دوبلوری و شیوه‌ی خاص حرف زدنش عمرا کسی باورش بشه روستاییه، احمد مهرانفر در تکرار نقش ارسطو توی سریال پایتخت، خدای من، کابوسم تو کل فیلم: مهراوه شریفی نیا که خداییش خیلی بیشتر از بقیه سعی کرده بود یه تغییری توی حالت حرف زدن یه آدم روستایی با یه آدم شهری ایجاد کنه اما تلاش مذبوحانه‌اش منجر به این شده بود که تمام فیلم احساس کنم یکی از این خاله‌های برنامه کودک داره حرف میزنه، علی قربانی در نقشی که نه علت ایجاد نقش رو فهمیدم نه اصلا سرنوشت این نقش معلوم شد، فرهاد آییش و همایون ارشادی که البته به مراتب قابل تحمل‌تر از بقیه بودند، امیرحسین رستمی هم بود(شکور توی سریال شمس‌العماره!) که بود و نبودش زیاد حالیمون نشد و آتیلا پسیانی با سبیل نصفه نیمه‌ی وحشتناک تابلوی خنده‌داری که مثلاً جزو گریمش بود و این‌همه راه اومده بود که فقط توی یه صحنه بازی کنه!)



4.حیله و دغل و تهدید از طرف دوست قدیمی پولدار بدجنس به عنوان اهرم فشار برای دوست قدیمی فقیر خوش قلب!

5.اسلحه (در نقش "تیزی" همون ایام قدیم!)

6.تعصبات سنتی و "آبرو همه چیزیه که من دارم" و از این ماجراها

و خلاصه از این دست مواد هرچی دم دستتون بود اضافه کنید که ضرر نمی‌کنید

 

لوکیشن:

روستا.کجاش دقیقا معلوم نیست که مهم هم نیست.فقط می‌دونیم روستاست!جالبیش اینه که توی این روستا که دائم بهمون یادآوری میشه روابط مردم بر پایه‌ی همون مناسبات روستایی و خرافاتی و تعصبات سنتیه هیشکی حتی یه ذره هم لهجه نداره(تاکید می‌کنم خصوصاً مصطفی زمانی توی این مقوله خیلی رو اعصاب بود) اما همه لباس‌های محلی تنشونه و غذای محلی و نون محلی و...(کل این جریان لهجه و لباس محلی رو وقتی که هی با شرایط "یه حبه قند" مقایسش می‌کنم بیش‌تر عمق فاجعه نشون داده میشه.اون کجا و این کجا!)

 

خلاصه!این فیلم رو اگر تلویزیون هم نشون می‌داد من وسطش پا می‌شدم!

هیچ بازی خوبی وجود نداشت.هیچ دیالوگ به یاد موندنی جدیدی نبود.همه چی تکرار مکررات "فیلم‌فارسی"...(البته تا یادم نرفته بگم: بودند کسانی در سالن که خیلی جذب این فیلم شده بودند و حتی به شهادت یکی از دوستام گریه هم کرده بودند! و درست در همون لحظاتی که من از "فیلم‌فارسی" بودن برخی صحنه‌‌ها داشتم ریسه می‌رفتم یکی کنار پریسا نشسته بود که در نقطه‌ی اوج فیلم! و همون جریان تیزی کشیدن فیلم قدیمیا، نفسش بند اومده بوده و دست به دعا برداشته بود!)

من از سامان مقدم فقط یه خاطره‌ی خوب دارم و اون هم "کافه ستاره" است و مدام به خاطر همون یه استثنا هی به خودم می‌گم حالا شاید این یکی فیلمه هم مثل کافه ستاره از آب دربیاد و با این تفکر غلط "شمس‌العماره" و الان هم "یه عاشقانه ..." رو دیدم ولی دیگه امروز بر من مسلم شد که این سقوط از اون سقوط‌هاییه که حالا حالاها بلند شدن نداره.بعید می‌دونم این "صد سال به این سال‌ها" هم که هی حرفشو می‌زنن فیلم خیلی خوبی باشه!من از سامان مقدم قطع امید کردم...


سلام..
خانوم جهانم..

امروز با سارا رفتیم فیلم یه عاشقانه ی ساده!!!!! رو دیدیم....

خیلی حرف واسه گفتن داشت...خیلیییییییییییییی.....
سامان مقدم دقیقا اومده بود یه عشق کشکی رو ک قرار بود ب سرانجام نرسه به سرانجام رسوند...
در توضیح این فیلم فقط میتونم بگم
حیف سینما آزادی ....
حیف بالکن اصلیش...
حیف امکاناتش...
حیف وقت ملت....
حیف اسم فیلم رو این کار
کلا حیییییییییییییییییییییییییییییییییف...
بیش تر شبیه یه رمان بود از فهیمه رحیمی...
عشقایی ک از دوران بچگی شروع شده 
تا پسره پشت لبش سبز شده اومده دنبال عشقش...
هر روز عشقشون بیشتر میشه و به ناکامی نزدیک تر میشه
از خودگذشتگی به شدت کشکی و ب قول سارا 
آبدوغ خیاری رقیب تو دقیقه ی نود
اتفاقای غیر منطقی تو فیلم...
ب قول سارا خوبه بابای مهناز افشار فقیره....
دختره هر دقیقه و هر سکانس یه لباس پوشیده..
اونم چ لباسایی...
لباسای گرون محلی و نقش تورنج...
تازه خودشم خیاط بود ...
یعنی هر چی پارچه می خریده واسه خودش میدوخته....


جالب تر ازهمه این بود ک بابائه پول یه گونی گندم نداشته رفته یه گونی مخدر خریده ک بریزه تو نون ملت....
آخه مگه میشه؟؟؟
مرد حسابی چاقو گذاشته بودن زیر گلوت گفتن برو فیلم بساز؟؟؟؟
من عاشق بازی این مصطفی زمانی بودم...
لامصب یه جور زیر پوستی گریه میکرد ک اشکش نمی چکید....
من موندم جنس این قطره اشکآورش چی بود..
قد چسب چسبیده بود ب چشش...
مهناز افشار ک هیچیییییییییییییی...
در وصف نگنجد...
من فقط از چندتا تیکه ی فیلم خوشم اومد...
یه جاش اونجا بود ک مهراوه شریفی نیا آهنگ عارفو گذاشته بود
یه دونه از مدل لباسای مهناز افشار..
به دونه هم از ناد علی ای ک روی سنگ قبر مادر مهناز افشار حک شده بود...
همین

نظرات 10 + ارسال نظر
سارا حنانی جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 19:47

در ضمن یادم رفت بگم که کلا تجربه ی فیلم دیدن با پریسا خیلی باحال بود! یعنی به یه چیزایی توجه میکرد توی فیلم که اصلا مد نظر کارگردان نبوده!همش توی حاشیه‌ی تصویر فوکوس میکرد و یه نکاتی توجهشو جلب میکرد که اصلا به چشم نمیومد.در کل بسی جالب بود
البته همش به خندیدن من گیر میداد!اینقد فیلم ابکی بود من هی خندم میگرفت از این که نشستم و دارم این خزعبلات رو تماشا میکنم بعد این پریسا هی میزد بهم که واسه چی میخندی؟ نخند


سارا جون من چ کنم!!!
تو مرام ما تک خوری نیس...
تو تکی می خندیدی منم میزدم بهت ک آقا بگو باهم مسخره کنیم بخندیم خب...
تجربه ی فیلم دیدن با تو هم بسیار بسیار جالب بود ایشالا یه برنامه میریزم هر چی فیلم چرته با هم ببینیم حداقلش اینه سوژه های باحال فیلم واسه مسخره کردن حیف نمیشه...

جهان

اشکان جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 21:28

عالی بود...درود بر بانوان خوب کانون ...فیلمهای درپیت رو باید به همین شدت کوبید وله و لورده کرد...و هیچی به اندازه این کار حال نمیده!! من یکی از آرزوهام این بود که به جای شما این فیلمو میدیدم و خودم این حرفا رو میزدم (عباس میدونه)

ایشالا فیلمای بعدی و به طبع پستای کوبنده تر....
کوبیدن ادامه دارد....

جهان

جهان جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 21:40

در وصف این عکس آخری ک سارا گذاشته باید عرض کنم خدمت دوستای گلم ک نهایت انعطافی ک مهناز افشار تو این فیلم از خودش نشون داد یه جایی بود ک زل زده بود ب چشای مصطفی زمانی یه ذره چشاشو جهت اوبوهت(اگه درست نوشته باشم) تنگ کرده بود ک من از تو خوشم نمیاد و این حرفا...
تو کل فیلم عین میخی ک بلد باشه ژاپنی راه بره بازی میکرد و این عکس با این مدل خنده و ژست و تا شدن تا کمر هیچ جای فیلم نبود مگرررررررر..
پشت صحنه....
فک کنم پشت صحنه این فیلم هنری تر باشه...

جهان جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 21:45

آقا یعنی اگه من اینو نگم ظلم کردم ب هر چی سوژه خنده تو گریم این مملکته...
باور کنید اگه گریمور این کار دستتون بیفته تا ترور شخصیتی نکنیدش ول کنش نیستید...
اولا من نمیدونم چرا اینا اصرار دارن دخترای روستارو لپ گلی نشون بدن
دوما جهنم لپ گلی نشون میدی چرا اون رژگونه یا هر چیز دیگه ای استفاده میکنیو ب پهنای گردی ماه میکشی رو صورت بازیگر؟؟؟
باور کنید اگه ها میکردن تو گونه ی مهناز افشار سرخیش طبیعی تر میشد...
والا به خدا...

جواد شالیکار شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 08:36

وای چه روایتی...بچه های کانون تو روایت بسیار عالی بودن. امیدوارم فیلمای مزخرف ادامه داشته باشه تا بیشتر لذت ببریم

سارا حنانی شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 14:06

اقای توپ شکن واقعا حیفه آدم این سوژه ها رو استفاده نکنه یعنی من الان اندازه ی یه ماه پتانسیل میبینم تو این فیلم واسه کوبیدنش!
البته از اون طرف هم هست.به قول پریسا حیف این همه بودجه و زمان بازیگرا و تماشاچی ها واسه چیزی به این دم دستی...

الهه وفایی شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 14:43

نتیجه میگیریم سامان مقدم اگه یه کم جدی تر باشه در ساخت کمدی بسیار موفق عمل خواهد کرد!
یادمه جشنواره دو سال پیش با چن تا از بچه های کانون رفته بودیم "صد سال به این سال ها" ی همین آقا!
یعنی واقعا خوش گذشت...یه ردیف بچه های کانونو تصور کنید که با خلاقیت هر چه تمام تر لایو در حال کوبیدن فیلم بودن...
این فیلما دست جمعی له کردنش یه صفایی داره...
جای هممون خالی...

سارا حنانی(به خانم وفایی) یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 01:34

خانم وفایی پس شما صد سال به این سال ها رو دیدی؟ خیالم راحت شد!از بس هی اینور اونور خوندم که حیف شد اکران نشد و اصلا اگه اکران میشد سیر سامان مقدم فرق میکرد و از این حرف ها یه ذره شک کرده بودم نکنه خبریه!
پس اونم همین بوده!
یه سوال دارم: شما کافه ستاره رو دوست داشتین؟کلا یعنی بنظرتون در چه سطحی بود؟
آخه هرچی فکر میکنم نمیفهمم که چجوری کافه ستاره میشه یه عاشقانه...؟یا صد سال به این سال ها که شما اونجوری تعریفشو میکردین!
نمیخوام بگم کافه ستاره شاهکاره اما بنظرم خیلی سطحش فرق داره با این فیلمای اخیر سامان مقدم!
میخوام بدونم نظر بقیه راجع به کافه ستاره چی بوده؟شاید اونم همین قدر بد بوده و من نفهمیدم!
بنظر من حتی اگه آدم بگه کافه ستاره هم بد بوده درجه ی بد بودنش خیلی پایین تر از بد بودن یه عاشقانس
***
شاید به قول شما اگه بیشتر رو کمدی فکر کنه بهتر باشه

شکورم
به نظرم درمورد کافه ستاره فقط میشه گفت
یه فیلم قابل احترام

شاهتووریم یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 09:24

اگه یه اسم رد گم کنی برا این فیلم میذاشتن انقد اذیت نمیشدین. انتظار داشتین برین یه عاشقانه ی ساده ببینین خب.

دلنــاز طلاکوب سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 16:25

برای اولین بار اسمم رو تو یه فیلمی شنیدم! که البته تو تیتراژ نبود!!!

:)) از این زاویه نگاه نکرده بودم به قضیه...اسم مهناز افشار بود؟
رفتی دیدیش این روزا؟ نظرت چی بود؟
حنانی
----------
اسم ملیکا شریفی نیا بود!
منم پارسال تو جشنواره دیدم ... همین عنوانی که براش گذاشتین برازنده شه! توقعم از سامان مقدم بیش از اینا بود!
طلاکوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد