پست انتخاباتی...ممد زین العابدین زاده

مخلصیم!
زین ال...م

رک و رو راست(خودمونیم دیگه!):
نه سابقه  و تجربه ی عباس رو دارم؛
نه فن مذاکره و هنر اقناع وفایی رو؛
نه ریجکت و میرداماد امیدو؛
نه پشتکار مردیها رو؛
نه مهندس بازی های علی محیطو؛
نه قد دراز ممد ف۱؛
نه کمر شکسته ی بشیری!
فقط میدونم که تقوی یه مقدار از تنبلی و [تو پاورقی:یه اصطلاح پسرونه!] من رو داره و گنده تر این ک: شکوری یه مقدار از "افکار سازنده"[2] منو...
چیزی که فکر نمی کنم کسی تو کانون دنبالش بوده و من به اقتضای علایق فکری و رشته ام به شدت بهش توجه داشتم و پیگیری می کردم، سیر تطور و تحول تشکل ها ست به ویژه از نوع دانشجوییش!
تا اونجایی ک من دیدم، انصافا شریف ترین تشکل دانشگاه، همین گورستون دره است که داریم توش فعالیت میکنیم...

بر این اساس، همیشه در اوقاتی که تو کانون کار میکنم، همیشه حواسم به کانونیت کانون بوده و هست
چیزهایی که بتونن کانونیت کانون رو حفظ کنن...فعالیت های کانون رو همیشه استمرار ببخشن...مانع تعطیلی فعالیت های کانون بشن...کانون رو وابسته به وجود افراد خاص نکنن...و غیرو
با این اوصاف تنها کسی که تو این کانون حواسش به این چیزاست، عباس شکوریه با اون قذعبلات دکترین هاش و اینا...
ولی به نظرم بقیه بچه ها هم باید به این قضایا توجه داشته باشن وگرنه کانون رو به اضمحلال میره کما اینکه اگه به جذب ورودی های جدید توجه نمیکردیم، سال دیگه خبری از کانون نبود
درمورد دبیری هم باید به همچین مسائلی توجه کرد که کانونیت کانون حفظ، و ساختار، اصلاح بشه و رو به بهبود بره
دبیر به هیچ وجه نباید نظرات شخصیش رو به کانون تحمیل کنه و باید برآیند نظرات کانون باشه
لکن نباید منفعل بمونه تا فقط کانون بهش بگه چه کار بکن...در مواقع ضروری باید "نظر کانون" رو جویا بشه و بهشون عمل کنه
انتقاد پذیری نکته ی مهمیه که باید دبیر داشته باشه خصوصا تو این ساختار کانونی ای که ما داریم.

و ازونجایی که به نظرم شغل هندونه فروشی برای کاندیدای دبیری مورد نظرم مناسب نیست دیگه در مورد میزان مطابقت ممد ف۱با این ویژگیا حرف نمیزم [3]...




[2] میدونم که یه ذره شکسته نفسی کردم 

[3] اینجا یه اصطلاحی رو شفاها به کار بردم که پسرا اگه خواستن میتونن بیان ازم جویا شن



نظرات 11 + ارسال نظر
جهان جمعه 18 آذر 1390 ساعت 19:47

مستر زین ال صدا فرا قشنگگگگگگگ!!!!!!در هرحالی خود ثابت خودشو نشون میده چه شفاهی چه کتبی....

یاسمین جمعه 18 آذر 1390 ساعت 22:05

گورستون دره
قذعبلات دکترین
اضمحلال میره کما
هندونه فروشی



امید صفایی شنبه 19 آذر 1390 ساعت 14:18

سلام بر زین ال
یه راست برم سره اصل خون به قول مصطفی عطارپور خدابیامرز یا به عبارتی سره اصل مطلب
سیر تطور و تحول تشکلها:اولا درست صحبت کن بابا نه به اون جمله بندیای کوچه بازاریت نه به این حرفای گنده گورستون دره هم خودتی با اون صدای قشنگت و اون ریشهای مضمحل کنندت
نکته ی بسیار مهم که مورد توجه باید قرار بگیره:اینکه نوشتی هر وقت تو کانون کار میکنم حواسم به کانونیت و اینا...اساسا مگه تو هستی تو کانون؟تو جلسات که نمیومدی(پارسال که کلا به تعداد انگشتهای یک دست هم نبودی)(مگه این اواخر برا انتخابات) وبلاگ هم که اصلا برات مهم نبود و حتی حاضر نبودی یه پست بخونی...فقط فک کنم یه خبطی کردی و مدیر اجرایی کارگاه ۳ روزه ی عقیقی شدی که اونم چون علاقه ی شخصیت بود(که البته اگه علاقه شخصی برا کانون مفید باشه مشکلی نیست)
ممد جون اگه انقد کانونیت این گورستون دره به قول خودت برات مهم بوده کجا بودی؟البته خوب میگی من تنبل بودم(که با یک قیاس وحشتناک غیر منصفانه خودت رو با تقوی مقایسه کردی حتی یه مقدار هم مثه تو نیست چون اگه یه مقدار مثه تو باشه اصن دیگه نیست!!!!امیرحسین تقوی آدمیه که در اوج تنبلیش پوسترهای بی نظیری طراحی کرده و کلاس برگزار کرده حتی تو تابستون و کلی امور فرهنگی رفته و جلسات و رو پیگیر بوده و وبلاگ هم خیلی بیشتر از تو چک کرده و هر کاری از نظر فکری و جسمی ازش بر میومده انجام داده به بهترین نحو ولی تنبلیه تو اصن وضیتی... پس دیگه خودت رو با اون مقایسه نکن که ظلمه) ولی به نظرت یه آدم تنبل که انقد این چیزا براش مهم بوده و با توجه به رشتش حواسش خیلی جمع بوده به این مسائل واقعا ارزش نداشته که یه حرکتی حالا به یه طریقی بکنه؟وحالا که قضیه دبیری اومده وسط تنبلیت رو به شدت گذاشتی کنار به نظرم آدمی با ویژگی های تو مثلا تنبلی یا وبلاگ رو حتی وقتی تو اینترنت میری و کنار خودم نشستی سر نمیزنی و مسخره میکنی و حالا یادش مییاد که باید به فکر کانونیت کانون باشه اصلا فرد مناسبی برای دفاع از یک کاندیدای دبیری نیست چه برسه به اینکه بخواد با رای بچه ها وارد شورای مرکزی بشه وتصمیم گیری کنه
این هندونه فروشی هم توضیح بده ینی چی؟
آقا در نهایت به قول خودت مخلللللللللصیم

زین ال... شنبه 19 آذر 1390 ساعت 17:44

عطار پاره ی تن کانون بود!!!


سر گورستون دره قذعبلات و اینا.. بحثی ندارم که بزنید به حساب کافر همه را به کیش خود پندارد!!! منم ک همه چیز و اینطوری می بینم!!!
ولی سیر تطور و تحول!!!!! اساسا این استیل تناقض رو خیلی دوست دارم!!! یه آدم آویزون قاطی در و دیوار دوازده سال حموم نرفته یه یقه ی سفید بسته؛ یه کراوات قرمز هم زده!!!

بریم سراغ موضوعات جدی!!!
۱.حضور در کانون ام هیچ وقت زیاد نبوده و هیچ وقت ادعاشو نداشتم!!! لکن دیگه در این حد هم نبوده که می گی!!! شاید قد عباس و وفایی سر جدایی ندویدم ولی همچی کم هم نبودم!!! شاید عین وفایی سر آفریقا نیومدن ببرنم یا عین عباس بیخوابی نکشیدم ولی تعطیل هم نبودم!!! به هر جهت کار پاکان را قیاس از ما نگیر!!!
مثل خیلیا صبح تا شب کانون نبودم لکن کمتر جلسه ای هم پارسال بود ک پیچیده باشم!!!
۲. راجع به مقایسه من امیرحسین هم گفتنیه ک من هیچ وقت همچی کاری نمی کنم!!! کلی به امیرحسین حال بدم دیگه خیلی گندش کنم یه ذره از تنبلی منو داره!!!
۳.ولی راجع به کنار گذاشتن یهویی تنبلی و مربوط کردنش به انتخابات دیگه بی انصافی کردی!!! از همین جا رسما اعلام می کنم هیچ تغییر خاصی در این زمینه اتفاق نیافتاده!!! مطمین باشید!!! و میتونید از عباس بپرسید ک تا حالا چقد از دستم حرص نوش جان کرده!!!
۴.وبلاگ هم ک تکلیفش مشخصه!!! نه من ادعایی داشتم نه دارم نه....

sarallah 1984 شنبه 19 آذر 1390 ساعت 20:24

شما انقدربا همه رو راستی و تو چهارتا خط اول انقدر رک اعتراف کردید که دیگه هیچ جای شکی برای رای ندادن به جناب عالی باقی نذاشتید

جواد شالیکار شنبه 19 آذر 1390 ساعت 23:20

برای همه کاندیدا ها ارزوی موفقیت می کنم

دلناز یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 21:35

علیپور سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 14:33

سلیمیان دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 15:41

کاندیدی که توی متن تبلیغاتیشم فمینیستی برخورد کنه رای بیاره میخاد چیکار کنه دیگه
باید این حق برای دختر ها هم باشه که اگه خاستن بیان مورد {۳} رو جویا شن

شاه توری دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 19:04

آفرین .خوبه.اون اصطلاح رو هم همه بلدن آقا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد