کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

بازهم تخلف

آقا این صورتجلسه ی جلسه ی دوشنبه کجاس؟

این چه وضعشه؟

این یه تخلف اساسنامه ایه

و درست نیس ها

مدیر جلسه ی دوشنبه پاسخ بده...من شاکیم


شکور خشمگین

نظرات 13 + ارسال نظر
جهان پنج‌شنبه 26 آبان 1390 ساعت 23:38

به جناب فرامرزی مراجعه شود....... حالا که اومدین من اینم بگم من و سیما ترابی و آقا عطارپور و حسین فلاح و کاظم فاضلی + دوستشون که واسه عکاسی اومده بودن روز چهارشنبه پشت در کانون یخیدیم تقریبا .چون هیچ دربازکنی وجود نداشت.......
البته من واسم خیلی مهم نبود ولی آقا عطار بسیار بسیار ناراحت شدن و از هممون خواستن اینو بگیم تا یه فکری واسش بشه.....بازم شرمنده

محمد فرامرزی جمعه 27 آبان 1390 ساعت 01:31

من چه کنم؟؟؟
به کی باید شکایت کنم؟
به خدا باید شکایت کنم؟؟؟
آخه منه بدبخت چه گناهی کردم؟؟؟
منی که این هفته سرم خیلی شلوغ بوده
منی که با سرعت 1 کلمه در دقیقه تایپ میکنم
منی که واسه به خاطر اوردنه صورتجلسه باید 1 ساعت وقت بذارم
و با تمرکز بشینم پای نوشتنش...
منی که هر هفته باید یک تنه 3تا کلاس عکاسی رو تشکیل بدم و هندل کنم
منی که این هفته به این کارام مسئولیت تایید نظرات هم اضافه شده
منی که با علم به تمام اینا روز دوشنبه نمی خواستم مدیر جلسه شم
منی که ناخواسته و حتی باید بگم به جبر حضار این مسئولیت به گردن نهیفم افتیده ...
شما بگو خدا جون
من چه کنم؟؟؟
به کی شکایت بکنم؟؟؟

تو این مدت نصفی از صورتجلسه رو روی کاغذ نوشتم و هنوز تمومش نکردم
تمام این چند روز هم این صورتجلسه(که از جلسه اش هم دل خوشی ندارم) یه قسمتی از ذهنم رو اشغال کرده
این قضیه که نمیرسم بشینم پاش، حتی باعث شده یه جورایی افسردگی گرفتم
الانم کلا اعصابم خورد و خاکه شیره
ولی در عین حال میدونم که مقصرم و این حرفا باری از شونه ی من کم نمیکنه
مسئولیتی بوده که به هر تقدیر پذیرفتم
و الان شرمنده ی همم.

تو مرد خوبی هستی ، درود بر تو روزی که سرنگون شوی
ولی به نظرم برای قسمتی از مشکلاتت راه چاره هست
به طور مثال برای تایپ صورتجلسه میتونی از خانم محمد نزاد کمک بگیری که نمیگیری(همونطور که برای صورتجلسه ی قبلی از من کمک نگرفتی)
برای فراموش نکردن هم میتونی سر جلسه یه سری نت برداری
و حتی بلافاصله بعد از تموم شدن جلسه شروع کنی به نوشتن یه نمای کلی از جلسه
ولی بزرگترین انتقاد رو بهت دارم برای اینکه وقتی میدونی نمیرسی صورتجلسه رو بنویسی، میذاری که این سمت بهت جبر بشه
به هر حال میدونم که از روی تنبلی نبود
ولی امروز جمعه است و صورتجلسه برخلاف قانون، تو وبلاگ وجود نداره
شکورم

آروین ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پارسا جمعه 27 آبان 1390 ساعت 11:25

آقای شکوری خیلی خوشحالم برگشتید
منم به این قضیه انتقاد دارم که آقای فرامرزی در این مساله کم کاری کردنبه نظر من شاید بهشون تذکر جدی بدید بد نباشه

سلامت باشی حاجی
هر کس میتونه تذکر بده
و هرکس میتونه تذکر جدی بده
من فعلا همین پست رو میذارم
فرامرزی به شدت دنبال نوشتن صورتجلسه بود و یه مشکل شخصی داشت
باس ببینیم علت نوشتنش همون مشکل بوده یا تنبلی
شکورم

زهرا جمالی جمعه 27 آبان 1390 ساعت 12:50

واااااااااااااااااای سلام آقای شکوری . روحم شاد شد برگشتید . چرا انقدر دیر برگشتید. دلمون پوسید.
من ۳روزه منتظر صورتجلسه ی دوشنبم

سلامت باشید
شما لطف دارید
والا مشکلات شخصی بود دیگه
خوب باشید
شکورم

جهان جمعه 27 آبان 1390 ساعت 13:08

دوستان من در این لحظه از آقای فرامرزی دفاع میکنم چون من شاهد زحمتایی که با بدبختی تمام .....تکرار میکنم بدبختی تمام واسه کلاسای عکاسی میکشن هستم..شاهد روزایی بودم که باز هم با بدبختی ناهاری رو که باید ساعت 1 میخوردن رو ساعت 4 خوردن چون قبل از اینکه لقمه وارد دهنشون بشه یه کاری واسشون پیش اومده.........
از دوستان دربازکن که آقای فرامرزی و آقای محیط و بقیه که کلید دارن بنده خدا فقط جناب فرامرزی اکثرا در کانون هستن و بقیه خیییییییلی کم پیدان که البته حق دارن چون در شرف کنکورن...
در مورد مدیر جلسه هم از نظر من باز هم آقای فرامرزی به اجبار مسئولیتشو قبول کردن چون تقریبا 5 الی 10 دقیقه از 12 گذشته بود و کسی داوطلب نشد پس همین که شهامتشو داشتن که قبول کردن جای تشویق داره(البته من نمیخوام صورت مسئله رو پاک کنم ولی احساس کردم توی این پست مظلوم واقع شدن)
در مورد کلاسای عکاسی هم آقای فرامرزی خییییییییلی به کمک نیاز دارن چون تقریبا هر روز من دارم با ایشون تماس میگیرم که چند نفر اومدن واسه عکاسی زود بیاید واسه ثبت نام و سایر توضیحات اینم در نظر بگیرید که بچه های معماری تقریبا باعث شدن یه کلاس دیگه به دو کلاس اضافه بشه و آقای فرامرزی قبلا از بچه ها کمک خواستن که یه نفر مدیریت یکی از کلاسارو قبول کنه ولی کسی به روی خودش نیاورد......
خلاصه اینکه آقای فرامرزی بسیار بسیار به کمک نیاز دارن به نظرم بریم کمکشون....آقا فرامرزی شما خودتون میدونین من نمیتونم کلاسارو بیام ولی احیانا و باز هم احیانا برای کلاسای روز 5 شنبه کمکی در حد سوادنداشتم و توان و انرژی زیادی که نمیدونم از کجا اومده تونستم انجام بدم با کمال میل حاضرم کمکتون کنم البته اگه قابل بدونین مارو........

محمد فرامرزی جمعه 27 آبان 1390 ساعت 14:36

خانم جهانی پور خیلی خیلی ممنون
گرچه خب بچه ها هم حق دارن عصبانی باشن
اما ممنون که منو در دفاع تنها نذاشتین

محمد فرامرزی جمعه 27 آبان 1390 ساعت 15:05

به عباس

هم نت برداری کردم (البت تا جایی که تونستم، چون هم باید بحث رو پیش میبردم، هم نظم جلسه رو برقرار میکردم، هم این نت برداری بود)

هم بعدش سر کلاس نشستم تا یه حدی نوشتم

ضمن اینکه موضوعات مطرح شده به حدی پیچیده و گیج کننده بود که حتی تو خود جلسه یه عده سر در نمی اوردن که قضیه چیه (میخام بگم تمرکز زیادی لازم داشت اجماع مطالب)

اما تو این تعطیلات و اینا بنده خدا خانم محمدنژاد با اون مشغله اش رو از کجا گیر می اوردم

اینم هه

شکورم

نیلوفر مردیها جمعه 27 آبان 1390 ساعت 20:08

من از چند باری که آقای پارسا رو دیدم تقریبا مطمئنم که کامنتشون لحن شوخی داره.(Hoping)
من هم منتظر صورت جلسه بودم اما عصبانی نبودم. شاید بهتر بود که آقای فرامرزی می گفتن که نمی رسن صورتجلسه رو بنویسن ولی ممکنه یه کاری بعد از قبول مسئولیت(اجباری) براشون پیش اومده باشه. به این هم باید فکر کرد که وقتی کسی داوطلب نمیشه برای ناظم جلسه بودن باید چه کرد. درسته که آقای فرامرزی اگر نمی تونست به تنهایی مسئولیت رو کامل انجام بده باید کمک می گرفت ولی حالا پیش اومده و مطمئنن دفعه ی بعد این مشکل دیگه پیش نمیاد. به نظر من تو کانون کسی نباید طلبکار باشه، ولی خیلی خوبه که به هم به خوبی تذکر بدیم که کارها همیشه پیش بره.

بله کاملا با نظراتتون موافقم
متاسفانه من با اشراف به این که ممکنه نرسم،
پذیرفتم ولی با این فکر که حتما میتونم یه کاریش بکنم.
سر کلاس تدوین هم اینو گفتم من از کودکی وقتی کاری رو قبول میکردم، دوست نداشتم از کسی کمک بگیرم و میخاستم یه تنه انجامش بدم.
یا اگه سرگروه میشدم تو یه گروهی، کاره هیچ کدوم از اعضا رو قبول نداشتم و همه ی مسئولیت هارو خودم برمیداشتم.
میخاستم بگم این موضوعی که پیش اومده ریشه در کودکی داره
و حق با شماست باید از بچه ها کمک میگرفتم.

فرامرزی روانکاو

جواد شالیکار جمعه 27 آبان 1390 ساعت 21:15

به نظرم فرامرزیِ جان بسیار پر مشغله بود و باید کمی تا قسمتی بهش حق هم داد چون علاوه بر (خودش مثله عکاسی) کلا شکوری هم بود چون علاوه بر تایید نظرات کارای دیگه ای که شکوری انجام می داد هم رو دوشش بود مثلا هماهنگی این که کی بره پیش هاکوب یا جواب دادن به سوالای ما جوونای کانون که وقتی شکوری بود از اون پرسیده می شد خلاصه این که به معنای واقعی2 نفر بود و بازم می گم باید بهش حق داد حتی در حالی که خودش این اشتباه رو قبول داره... اگه می خوایم گیر بدیم باید بقیه(مثل خودم) گیر بدیم که چرا کم کاری کردن و مسئولیتی قبول نکردن

به خانم مردیها جمعه 27 آبان 1390 ساعت 22:53

حرف شما رو میفهمم
ولی درمورد مبحث امکان «طلبکار بودن» نمیدونم حرفتون درسته یا نه
در مقابل هر وظیفه ای، یه حقی هست
و در مقابل هر حقی، یه وظیفه ای
کسی که موفق به انجام وظیفه اش نمیشه، حق سایرین رو - به صورت عمدی یا غیر عمدی رو اصلا کار ندارم - نقض میکنه پس کسی که حقش نقض شده امکان داره که نسبت به نقض حقش احساس طلبکاری داشته باشه...
این احساس در مواقعی که طرف مقابل با تنبلی یا فکر خراب یا بی مبالاتی وظیفه اش رو انجام نداده کاملا قابل توجیه و درک و مشروعه
ولی در مقابل کسی که وظیفه اش رو به علل موجه...تکرار میکنم...علل موجه نمیتونه انجام بده، طلبکار بودن در مقابلش توجیه کمتری داره
من صحبتم در مورد مصداق فرامرزی نیست چون قبل از اینکه بفهمم علت تاخیرش چیه میدونستم که این تاخیر علت موجهی داره...من الان بحثم درمورد امکان طلبکار بودنه...
اگه من با تنبلی یا بی مبالاتی نظرات شما رو تایید نکنم و به کسی هم نسپرم و اطلاع هم ندم، دارم حق شما رو نقض میکنم و شما میتونید نسبت به من «طلبکار» باشید...
این البت نظر من است و اصلا با یه لحن خشک و پادگانی نخونید
این یه گفتار منطقیه که خوب قطعا گفتاری که صرفا منطقی باشه، یکم خشک میشه
برای درست شدن این خشکی هم:
شکور منطقی

الهه وفایی شنبه 28 آبان 1390 ساعت 00:20

آی لایک نیلوفرز کامنت:)))))
دفعه نخستی بود که ایشون مدیر جلسه بودن...من هم با وجود اینکه نیلوفر لطف کرده بود و در جریان جلسه قرارم داده بود باز هم وبلاگ رو برای صورتجلسه چک می کردم ولی خوب عب نداره... پیش می اد...تذکر چیز خوبیست برای جلوگیری از روال شدن بعضی چیزها اما من به شخصه عصبانی و شاکی نیسم ..پیششش میاد دیگه
برای بحث کودکی و اینا هم مراجعه کنید به روانشناس کانون آقای فرامرزی...ارزون حساب می کنم چون درمانتون به نفع من ارجح است:)))

اگر امکانش هست یه وقت واسه من در نظر بگیرید...
موش آزمایشگاهی هم میشیم
فرامرزی

آروین ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پارسا شنبه 28 آبان 1390 ساعت 00:51

به خانوم مردیها:
درست فهمیدید من قسمت آخر کامنتم شوخی بود اما قسمت اولش که گفته بودم به کم کاری آقای فرامرزی انتقاد دارم نه.
به نظر من اگه آدم کاری قبول می کنه باید به بهترین نحو انجامش بده و هرچقدر هم سرش شلوغ باشه نسبت به کسانی که اون کارو بهش واگذار کردن مسوله و خیلی به بقیه گرفتاری های اون آدم مربوط نمیشه به خصوص وقتی اون آدم پافشاری میکنه از کسی کمک نگیره.من فکر می کنم خیلی نباید ساده و بی تفاوت نسبت به این مساله میگذشتیم تا از دفعات بعد هر کسی مسوول جلسه شد بدونه مساله به موقع قرار گرفتن صورتجلسه برای بقیه خیلی اهمیت داره و اگه لحظه ای بخواد کم کاری کنه به خودش این اجازه رو نتونه بده.

خدا رو شکر با تفاوت نگذشتی
و الا میخاستی زنجیرمون کنی حاجی؟؟؟
بهت حق میدم شاکی باشی
و کاملا با حرفت موافقم
آدم یه مسئولیت رو قبول نمیکنه یا اگه کرد باید به نحو احسن و تا آخرش رو انجام بده.شاید یکی از دلایلی که نخاستم کمک بگیرم هم همین بود که نخاستم از زیر بارش شونه خالی کنم و بندازمش گردن یکی دیگه.
اما حالا هرچی و به هر دلایلی که بوده من نتونستم درست انحامش بدم و این انتقاد بهم وارده و عذرخواهی هم کردم.
و امیدوار بودم با دلایلی که توضیح دادم بتونم خودم رو از اتهام تنبلی و بی مبالاتی تبرئه کنم و بگم که در شرایط عادی این قضیه پیش نخواهد اومد. (خودم هم ازین موضوع ناراحت بودم تا حدی که مادرم از رفتارم فهمید و میگفت یه چیزی تو دلته که میخای با کسی مطرحش کنی؟؟؟ بنده خدا شاید فکر کرده قضیه عشقیه)
حالا باز هم با تمام این اوصاف اگر فکر میکنی نمیتونم با توضیحاتم (خواستی حضوری هم باهم صحبت میکنیم) قانعت کنم، از تو و دوستانی که عقیده ی تو رو دارن یه فرصت میخام، تا تو کارای بعدی جبرانش کنم.

ملخصم فرامرزی


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بابا بیخیال ...
بابا ممد
بابا مسئول
بابا وجدان
بابا انسان
بابا ...
شکور تحت تاثیر

آروین ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پارسا شنبه 28 آبان 1390 ساعت 21:00

به محمد فرامرزی:
حاجی شما سرور مایی...
من فقط می خواستم با این انتقاد اهمیت موضوع رو نشون بدم...
من به شخصه به صلاحیت شما شک ندارم و شک ندارم که شرایط سختی داشتید و به همین خاطر نتونستید صورتجلسه رو سر وقت آماده کنید.



چاکر آقا محمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد