کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

چند جمله از دبیر سابق

سلام

برای ماندگار شدن و ثبت شدن باس یه سری حرف های هرچند تکراری رو در وبلاگ گفت.

  

جدا که زمان چقد سریع میگذره،هفت ماه دبیری من هم تموم شد و مجتبی دبیر جدید ماس.یادمه روز اولی که کانون اومدم با استقبال گرم فرامرز رو به رو شدم. نازنین دبیر اون دوره.بی صدا جلسه ها رو میومدم، یادمه اون ترم سه شنبه ها ساعت یک تا دو بود.کم کم وارد فعالیت ها شدم پوستر زنی کمک تو اکران ها و این جور مسائل....چه روزگار خوبی بود. دوره بعد دوره دبیری امیر بود.،دکتر امیر حیدری:) دوره امیر هم دوره خوبی بود از نظر تعداد فعالیت میکنم به اوج رسیدیم،یادمه یه روز سر فیلمبرداری کشتن مرغ مقلد وقتی اون اتفاق اتیش و اینا پیش اومد و یکی از افراد حراست اومده بود و شلوغش میکرد امیر یه دفعه تقریبا رفت تو سینش گفت : چیه آقا این قدر سر و صدا، مسئولشون منم حرفی داری به من بزن.

.چقدر حال کردم با امیر اون موقع.و باز هم چه روزگار خوبی بود.ارشد امیر تموم شد و رفت مشهد و سعید چراغعلی دبیر شد.

چراغ بدشانسی اورد،کانون اون موقع به هرحال با رفتن امیر و سربازی رفتن شکور دو تا وزنه رو از دست داده بود.یادمه قشنگ چه فشاری رو چراغ بود.سر این که ی بار داشت در به در دنبال کسی میگشت برای این که پشت سیستم تو یکی از اکران ها بشینه و من گفتم کلاس دارم و فک کنم یه مشکلی پیش اومد من همیشه تو ذهنم هس که باس بابتش شرمنده باشم، ای کاش پیچونده بودم.و دبیری چراغ با اتفاق بدی تموم شد که حالا از نظر من تقصیر اون نبود و نمی دونم بگم نامردی یا بی اخلاقی یا همچین چیزایی از یه طرف دیگه بود... رسیدیم به دبیری خانم ترابی که خودم شدیدا موافق بودم با دبیریشون. چون از نظر من  عملکردی خیلی خوب تو کانون داشت.انتظار یه دوره خیلی خوب میرفت.اما ای وای ، ای وای...

به نظرم دوره بدی بود،جلسه معارفه ای برگزار نشد!!! تنها اکران اون دوره ، خسته نباشید بود. چه انرژی از ما تلف کرد اون پروژه.بی هیچ منتی به خاطر اون اکران در مدت دو هفته از 13،14 کلاسی که داشتم سر 3 یا 4 تاش رفتم.خانم باقری از اعضای خوب کانون بودن و هستن.. اما مدیر بدی برا پروژه بودن.اتفاقی که خیلی ناراحتم کرد و شاید اصن فراموشش نکنم این بود که تو اوضاعی که بلیطای فیلم بد میفروخت ، من رو بردن اتاق کنار کانون برای این که جذب ی کار بکنن. متاسفم جدا که دبیر وقت و مدیر اجرایی به همراه چند نفر دیگه تو اتاق بودن. این اتفاق خیلی برا من درد داشت و ناراحتی چون که من شبا پادرد داشتم از بس می دوییدم برا این که بلیطا بفروشه اما دبیر و مدیر اجرایی این رفتار رو داشتن.


بگذریم شرایط خوبی نبود کانون رسما تو سرازیری بود با مشورتی که داشتم دبیر شدم. ی علت کاملا روشن داشت، من خوشی که تو دانشگاه داشتم به خاطر کانون بود. مدیون کانون بودم و البته هنوز هم هستم.بنابراین خواستم که کاری کنم برای کانون.خدایی که بالا سر ماس شاهده از هیچ تلاشی دریغ نکردم.خیال راحتی دارم از بابتش.نسبتا راضیم از دوره ای که داشتم.میخواستم یه کارای دیگه ای هم بکنم یه سری مسائل حاشیه ای پیش اومد نشد....

سختی هایی داشت مثل این دو تا اتفاق رو میخواستن به ما تحمیل کنن از طرف امور فرهنگی.استاد مشاور و تعویض لوکیشن کانون. واقعا اینقدر ذهنم رو مشغول کرده بود سر کلاس تو راه تو خونه تو کانون تمام فکر و ذکرم همین بود، دو هفته ای اصن بد میخوابیدم سر این موضوعا.تو فرجه یادمه دو سه بار اومدم کانون از صب تا بعد از ظهر ، دم شکور هم گرم بعد از کارش خودش رو می رسوند ، امیر از پژوهشکده میومد، زینل اومد ، دم همشون گرم. تو اون مدت گزارش عملکرد کانون رو اماده کردیم.دم این دوستان گرم.با تلاش این دوستان تونستیم قضایا رو حل کنیم. اکران هامون هفتگی شد ، دو تا کلاس برگزار شد . داخل کانون بچه ها کارگاه برگزار کردن.پروژه خوشگل فجر . اکران دو تا پشت هم.و خیلی کارای دیگه.....

من سعی کردم فقط برا کاری که مسئولشم ،تلاش کنم، تمام تلاشم رو.چیزی که در دوره قبل از من رعایت نشد.

اسم هایی روز کانون گفتم برا تشکر اینجا هم میارم.خانم برخورداری و خانم حیدری که واقعا به داد من رسیدن خیلی جاها و خیلی کمکم کردن ، علاوه بر اینکه وظیفه خودشون رو خوب انجام میدادن.خانم نجاتی رفیق فوق العاده من که چقدر کمک هاش برام خوب بود، چه عملکردی عالی تو پروژه فجر داشت.هر چی که بگم کم گفتم. خانم جهانی پور که مسئولیت پذیریشون و قبول پروژه های سنگین از طرفشون قابل تقدیره.امیر حیدری که یه پشتگرمی خیلی خوب بود برام و مشورتای عالیش.عباس شکوری احتیاج به تعریف من نداره، نقدهاش ، تذکرهاش، کمک هاش همه و همه کمک کرد. و باز هم میگم که عباس شکوری وجودش برای کانون فیلم یک نعمته.لازم نیس سمتی داشته باشه تا کمک کنه و هیچ موقع هم انتظار فرش قرمز نداره.خانم سرداری و بهداد احمدی که چقدر امیدوار میکنن ادم رو به اینده کانون.دمشون گرم.عطار دوست داشتنی که چقد وقتی ادم کنارشه به ادم خوش میگذره.عموی کانون:)) و لذت میبرم از حضور ادمایی مثل کاظم فاضلی که خیلی بی سر و صدا کارشون رو انجام میدن. هانی و مجتبی که چقدر خوبن ، چقدر خوبن ...و نفر اخر محمد فرامرزی گل که خیلی ازش مشورت گرفتم. دمش گرم.اینا همه ادمایین هر جایی که باشن حضورشون مفیده وبا ارزش.

بچه های کانون درجه یکن.امیدوارم قدر زحمتی رو که برا این کانون کشیده شده بدونن و این مسیر رو ادامه بدن.

من رو هم حلال کنید به خاطر چیزایی که میخواستید و نتونستم انجام بدم.قطعا تا کنکور نیستم تو فعالیتا.

اما کنار و مراقب کانون هستم.

                                                       

                                                                                             خوب باشید

                                                                                               خداحافظ

                                                                                                  زرگرم


نظرات 10 + ارسال نظر
بهداد احمدی چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 21:02

کم و بیش خبر داریم از زحماتتون آقای زرگر.

حرفی نیست جز «دمتون گرم.»

مریم حیدری چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 21:28

هیچ کلمه ای ندارم که بتونه توصیف کنه که چه قدر ممنونم برای این همه زحمتی که کشیدید . دوران دبیری شما برای من دوران فوق العاده خوبی بود و بیش از پیش از بودنم تو کانون لذت بردم . اگر کمکی هم کردم قطعا لذت بردم از اینکه تونستم کاری کرده باشم .
امیدوارم هرجا هستید موفق و به قول خودتون خوب باشید .

جهان چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 22:32

خیلی خیلی خسته نباشید. شما از فوق العاده های کانون بودید و هستید و خواهید بود.. اصن یه وعضی...

اسدی پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 00:00

دمتون گرم ...
خیلی دمتون گرم ...

شهرزاد رمضانی پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 01:53

عطار پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 14:56

خسته نباشی مرد
ایشالا تو کنکور هم مثل دبیری موفق و سربلند باشی

برخورداری پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 22:09

خسته نباشید
ایشالا همیشه موفق باشید

محمدمهدی رسولی کهکی جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 09:34

تو ی پسر خیلی گل هستی ک نظمت برام قابل قبوله.امیدوارم زیاد بتونی کانون رو با بودنت فعال نگه داری مسعود عزیز . . .

سمانه سرداری جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 15:33

یه خدا قوت و یه آرزوی موفقیت از ته دل برای کنکورتون,,,ممنون بابت همه زحمت ها و امیدوارم همیشه موفق باشین

شکور شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 00:10

خسته نباشی جوان
عباراتی که دوست داشتم تو این پست ببینم این بود که کانون، باعث رشد و افزایش درکت شده. اینکه کانون بزرگت کرد و یادت داد چیزهایی که شاید باید با گذشتن 4-5 سال دیگه در اجتماع بهش می رسیدی. اگه کانون، درس زندگی، اخلاق، انسان بودن، درک ظرافت های تشخیص پستی از خوبی، عقل از سفسطه، دروغ از اشتباه لپی، و... رو بهت نداده باشه، حضورت در این سالها در این سمت، خیلی به نفع زندگیت نبوده حاج مسوت زرگر.

شکور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد