کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

یک رویوو بر فیم شبگرد

فیلم شبگرد که در پست های گذشته بچه ها در موردش بحث کرده بودن رو دیدم و یه رویوو از جیمز براردینلی به ترجمه اقای سیلاوی از سایت نقد فارسی اماده کردم براتون .


لازم به ذکره اقای براردینلی از بزرگترین رویوو نویس های در قید حیاته و قلمش میتونه کاری با یه تهیه کننده کنه که خود کارگردان با اثرش نتونه !


 

این [فیلم] سرگرمی جدی و خیالبافانه ای است که به تدریج جذاب و متقاعد کننده می‌شود.


«شبگرد[۱]/Nightcrawler» فیلمی تاریک و بدبینانه در عصری پوچگرا است. این اثر فضایی ملتهب دارد و هر از گاهی تماشایش ناراحت کننده می‌شود، این شاید به این دلیل است که گرچه داستان فیلم تخیلی است، اما بیننده می‌داند که حقایق زیادی در آنچه باید درباره اخبار محلی و اهمیت گزارشات شوک آور، که برای بالا بردن تیراژ رسانه ها تهیه می‌شوند، نهفته است. همان طور که یکی از شخصیت‌های فیلم می‌گوید، «هر جا خون باشه، پول هم هست.» یا شخصیت دیگری می‌گوید، « فکر کردن (درباره اخبار محلی) مانند تماشای زنی است که با گلویی بریده دوان دوان در خیابان می‌دود.» بعد تلویزیون را روشن می‌کنیم و تیزر شروع اخبار ساعت ۶ و ۱۱ را تماشا می‌کنیم. و این شما را به فکر فرو می‌برد.

برجسته‌ترین عامل نخستین تجربه کارگردانی دن گیلروی فیلمنامه نویس، بازی است که توانسته از جک جیلنهال بیرون بکشد. بر اساس سنت براندو، بیل، ترون و دیگران جیلنهال برای ایفای نقش لوئیس بلوم باید استحاله جسمانی بسیار شدیدی را تجربه کند. لوئیس شخصیتی مشوش و وحشت زده است و بازیگر خوب توانسته آن را دربیاورد. ظاهر نزار جیلنهال به طرز عجیبی نگران کننده است، البته نه نگران کننده تر از پرسونالیته لوئیس. لبخند جعلی، چشمان مرده و رفتار مؤدبانه‌اش نقابی است بر نیروی درونی که کنترلش از عهده هر عقل سیلمی خارج است. او ضد قهرمانی کلاسیک است، گرچه حتی این تعریف هم به خوبی نمی‌تواند شخصیتش را توصیف کند.

وقتی «شبگرد» شروع می‌شود، لوئیس سارقی است که آهن قراضه می دزد و به چندر غاز به مال خری می‌فروشد تا پول بخور و نمیری برای گذران زندگی به دست بیاورد. یک روز، سر یک صحنه تصادف جاده ای می‌رسد و متوجه مردی به نام جو لودر (با بازی بیل پاکستون) می‌شود که در حال فیلمبرداری از صحنه تصادف است. وقتی لوئیس از او می‌پرسد که چه کار می‌کند، جو به او می‌گوید دارد از این حادثه برای اخبار تلویزیون فیلم می‌گیرد و بعد همان کنایه «هر جا خون باشه، پول هم هست» را بیان می‌کند. لوئیس عاشق این کار می‌شود. یک دوربین ارزان قیمت و یک اسکنر پلیس می‌خرد و آن را روی خودش امتحان می‌کند. چند تلاش اولش با شکست روبرو می‌شوند اما بعد از این که موفق می‌شود چند صحنه انحصاری بگیرد می‌تواند آن‌ها را به نینا رومینا (با بازی رنه روسو)، کارگردان خبری کم طرفدارترین استودیوی خبری لس آنجلس، بفروشد. رابطه بسیار گرمی بین این دو شکل می‌گیرد و لوئیس به تدریج اخلاقیات را نادیده می‌گیرد و حتی گاهی اوقات قوانین را زیر پا می‌گذارد تا «لحظه های ناب» را شکار کند. دستیار ساده ای، ریک (با بازی ریز احمد) را استخدام می‌کند و خیلی زود موقعیت جو به عنوان بهترین شبگرد محلی را به چالش می‌کشد. اشتیاق بیش از حد لوئیس، او را به قلمروی تاریکی هدایت می‌کند، جایی که اقداماتش جان بسیاری را به خطر می‌اندازد و توجه پلیس را جلب می‌کند. اما این‌ها هیچ‌کدام به وخامت فیلمی که بیننده ها را میخکوب می‌کند و رتبه استودیو را بالا می‌برد، نیستند.

نمی‌توانم بگویم که آیا «شبگرد» همچون اسمش باعث شگفتی بیننده می‌شود یا خیر. شاید در گذشته بعید به نظر می‌رسید که فردی در زندگی واقعی تا این حد بی احتیاط باشد، اما اقدامات پاپاراتزی ها در مورد زندگی خصوصی پرنسس دیانا این باور را به چالش کشید. موضع گیلروی در خصوص انتقاد از صحنه اخبار محلی روشن است به طوری که حتی آنچه در اثر مشهور پیتر فینچ، «شبکه / Network» با دقت فراوان نمایش داده می‌شود را به چالش می‌کشد. در گذشته، تمرکز شبکه های خبری شبانه، بهره بردن از اطلاعات بود. اما حالا با شدید شدن رقابت، برای حفظ مخاطبانی که روز به روز کمتر می‌شوند، همه آن‌ها در پی بازی کردن با گرایش‌های اساسی بیننده یعنی خونریزی و ترس فروشی هستند. صحنه مورد علاقه من در فیلم «شبگرد» در طول یک گزارش خبری زنده رخ می‌دهد که در آن می‌بینیم که چگونه نینا از طریق گوشی به گوینده خبر نهیب می‌زند که پیاز داغ وحشت و پارانویای همراه با یکی از کلیپ‌های لوئیس را بالا ببرد. این چیزی است که امروز اخبار به آن تبدیل شده است.

روایت اپیزودی «شبگرد» هر از گاهی دچار برخی مسائل اساسی می‌شود و رابطه بین لوئیس و ریک، برخلاف اجتناب فیلمساز از نمایش خصوصیات ارتباطی لوئیس، جواب نمی‌دهد، چون در وهله اول به نظر می‌رسد که ریک بیشتر شبیه یک نویسنده مصنوعی است تا فردی واقعی. فیلم در تبلیغاتش به عنوان نمونه ای از ژانر تریلر نمایش داده می‌شود، اما بیشتر شخصیت محور است و در پی مکاشفه طرز فکر انسانی که در بهترین حالت مردم گریز و در بدترین حالت جامعه ستیز توصیف می‌شود، است. این [فیلم] سرگرمی جدی و خیالبافانه ای است که به تدریج جذاب و متقاعد کننده می‌شود و باعث می‌شود به آنچه اخبار تلویزیونی می‌فروشند بیشتر دقت کنیم. 

"منبع: سایت نقد فارسی" 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد