کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

انسان له شده زیر چکمه های مدرنیسم / نگاهی به آرا و ارزیابی منتقدین بزرگ به جنجال برانگیز ترین ساخته ی نابغه


پرتقال کوکی ی استنلی کوبریک آشفته‌ بازاری‌ست مسلکی ، پارانویایی خیالپردازانه جناح راستی همانند هشدارهایی که «اورول» می‌نوشت‌. فیلم تظاهر به ضدیت با دوران خفقان پلیسی و کنترل اجباری اذهان مردم می‌کند اما، تمام آنچیزی که انجام می‌دهد، تقدیس کردن قباحت قهرمان داستان، الکس است.

 

 الکس از آن دسته اشخاص ترسناکی است که که از آشکار ساختن لذات مشمئز‌کننده‌اش، هیچ ابایی نداشته. از آن دست بچه‌هایی که بالهای مگس‌ها را از هم جدا می‌کردند و یا مورچه‌ها را با ولع می‌خوردند

 

شاید با گفتن تنها واژه «متجاوزگر سادیست» نتوان کل شخصیت او را توصیف کرد و بیشتر عبارتی کلیشه‌ای به چشم می‌آید. اما کوبریک بغیر از عشق و علاقه‌ی الکس نسبت به بتهوون، چیزی دیگری از این شخص به ما ارائه نمی‌دهد. هیچ وقت شرح داده نمی‌شود که چرا او عاشق بتهوون است اما تصور من این است که عشق الکس به بتهوون همان و استفاده کوبریک از موسیقی‌های کلاسیک در فیلم‌هایش صرفا برای دادن بعدی جذاب و در عین حال بی‌ارزش و بن‌بست به آن، همان.

قصد کوبریک از انجام این کارها در این فیلم چیست؟ آیا او واقعا از ما می‌خواهد که با “الکس”ی که یک جامعه‌ستیز به تمام معنا با زندگی‌ای تحقیرآمیز است، احساس همدردی کنیم؟

 


 

 

ب فلسفه بافی بس است. نمی‌دانم. اما اکثر منتقدان «پرتقال کوکی» را بسیار بیشتر از آنچیزی که است، بزرگ کرده‌اند و بسیاری از مردم را هم بنا بر حس کنجکاوی‌ای که نسبت به این فیلم پیدا می‌کنند، به تماشای آن خواهند نشست. بسیار بد.

 

گزیده ای از سخنان راجر ایبرت (برداشته شده از سایت نقد فارسی)

 

تماشاگران فیلم از دروغ و تظاهر متنفرندُآن ها فیلم های سرگرم کننده را به فیلم های سنگین هنری ترجیح می دهند و می  خواهند (تءوری پردازی) به حداقل برسد . آن ها نمی پذیرند که ارزش های مورد قبولشان به راحتی به سخره گرفته شود . به همین دلیل است که پالین کیل به پرتقال کوکی واکنش منفی نشان می دهد . چون فیلم می گوید ظرفیت انسان برای شرارت پایان ناپذیر است . کیل که به حقانیت مردم (یا دست کم حقانیت تماشاگر) ایمان دارد این ادعا را نمی پذیرد و کوبریک را متهم می کند که جانیان و اشرار را مقبول نشان می دهد

 

بازتابی از سخنان پالین کیل (برگزیده از کتاب آناتومی سینما اثر برنارد اف دیک )


پرتقال کوکی ! فیلمی که صرفا بر اساس نفرت و تحقیر ساخته شده باشد فقط می تواند نفرت آمیز و سزاوار تحقیر از کار در آید . این نوع داوری اخلاقی است اما از داوری زیبایی شناختی جدایی ناپذیز است . تصویری بسیار تحسین شده . فیلم کوبریک در اصل چیزی نیست جز استفاده ی آگاهانه و خودخواهانه از امکانات فنی سینما به این نیت که موید برتری و تفوق کارگردان نسبت یه انسان خوار و تحقیر شده ای باشد که رو به دوربین قرار دارد و لاجرم روی پرده نشسته است


بخشی از سخنان راجر ایبرت درباره ی پرتقال کوکی (برگرفته شده از کتاب دیالکتیک نقد )


همه ی این ها را اضافه کنید به سی سال حبس این فیلم در کشور انگلستان و لعن و نفرین هایی که گاه و بیگاه نصیب این فیلم شد

اما براستی پرتقال کوکی چه دارد که همگان آن را بزرگترین چالش نابغه سینما می دانند و این چنین ارزیابی های عموما منفی را نسبیت به آن روا می دارند ؟

 

 بارت در مجموعه آثارش به یک نکته ی  به شدت حیاتی اشاره می کند

منتقد نباید به دنبال حقیقت باشد منتقد باید به دنبال اعتبار بوده و بنای نقد خویش را بر اسا همین اعتبار بنا سازد . حال این که این اعتبار خود ملهم از چه چیزیست خود جای بحث دارد و بازکردن آن چندان پیرامون این گفتار ضرورت چندانی ندارد . امام مهم ترین ثمره و دستاورد بارت به ویژه در زمینه نقد حول سه محور عمده می چرخد :

۱. جایگزینی مفهوم (تاویل) در نقد به جای (تفسیر) :‌وظیفه ی منتقد یافتن درونمایه ی پنهان چیزی نیست بلکه منتقد صرفا برداشت خود را از اثر اراءه می دهد .

۲.نفی جایگاه خداگونه ی منتقد و شخص مولف من باب توضیح اثر (مفهوم مرگ مولف به بهای تولد مخاطب)

۳. نفی اصول مسلم و ثابت بر نقد ( بارت به جای تمتع از اصول ثابتی که گویی ابزار کار هر منتقد به حساب می آید و در مواجهه با هر متنی (خواه نوشتاری و خواه تصویری) از آنها بهره می جوید بی آن که به ساختار اثر توجهی داشته باشد استفاده از درون مایه های فلسفی جامعه شناسانه و روان شناسانه را در بررسی اثر پیشنهاد می کند و توجه منتقد را معطوف به ساخت و بافت اثر می کند تا ذهنیت از پیش تعیین شده )


در بزرگی هر کدام از این سه منتقد هیچ جای بحثی نیست . از ایبرت گرفته تا کیل عاصی و ساختار شکن و صد البته وود   مسلما اظهار نظر هایشان می تواند به مثابه ی سنگینی در جهت ستایش یک اثر عمل کند و یا نتیجه ی عکس داشته باشد

به قول جیز ولکات : منتقدان فیلم ابهت ظاهری آدمکش های فیلم های وسترن را داشتند.در یک چشم به هم زدن اسلحشان را بیرون می کشیدند و سریع کفری می شدند آن ها قدرت کشتن فیلم های (خاص) را داشتند و می توانستد کل این حرفه را به زانو در بیاوردند

مسلما سرنوشت پرتقال کوکی جز این گفته ی دقیق ولکات نبود :‌ پیکر در خون غلطیده ی یک اسب سلاخی شده !


 

 شاید برداشت تمامیه این بزرگان یک نوع پایانی تلخ برای کوبریک و فصل الخطابی برای شاهکار بی بدیلش باشد ُ اما شخصا معتقدم هر سه بزرگوار فیلم را فدای (حقانیت) شخصی می کنند و به مانند تفاله ای به زمین پرت می کنند . این گرایش در شخص ایبرت به مراتب رادیکال تر از سایرین بوده است. 

این حقانیت به ترتیب عبارتند از :

حقانیت محکوم بودن خشونت به هر نحوی

حقانیت ارجحیت سلیقه ی مخاطب

حقانیت ذات پاک انسانی

ایبرت حتی پا را از تمامی این ها فراتر می گذارد و ترسیم شخصیتی بنام الکس را ناشی از ذهن بیمار کوبریک می داند ! 


اما مهم ترین دلایل منتقدان نسبت به این اثر ریشه در چه چیز داشته است ؟


الف) پرت شدن ناگهانی الکس به فضای داستان بدون هیچ نشانه ای از (دلایل) اختلالات او


بونوءل در مورد این فیلم می نویسد : قبل از دیدن این اثر از مخالفان سرسخت آن بودم اما بعد از مشاهده ی آن تازه متوجه شدم جهان مدرن چه بلایی بر سر انسان آورده است

دقیقا نکته بر این جاست که کوبریک به مثابه ی بزرگانی نظیر (برگمان) سینمایش چندان معطوف به جستاری در روان انسان به بهای یافتن (دلایل) این تاثیرات روانی نیست بلکه اساسا آن چه برای کوبریک مهم است نه چرخه ی علی معلولی بلکه واکنش انسان مورد بررسی نسبت به این تغییرات است . اما آیا نداشتن هیچ گونه پیش زمینه از شخصیت الکس خللی به داستان وارد می کند ؟ پاسخ بستگی به نگرش مخاطب نسبت به فیلم دارد . شخصا احساس می کنم الکس برای کوبریک کیفیتی جز یک عروسک خیمه شب بازی را ندارد . بزرگراهیست برای نیل به هدف اصلی داستان :‌ انسان تحت چکمه ی مدرنیسم ! 



ب) سعی در دم دستی نشان دادن خشونت در فضایی فانتزی


از دیگر ایراداتی که به فیلم وارد شده همین دم دستی بودن خشونت است .فیلم کوبریک سزاوار ۳۰ سال خاک خوردن به دور از پرده ی نمایش است چرا که سعی در تحریف ماهیت خشونت دارد . خشونت به خودی خود وحشتناک است اماکوبریک نه تنها آن را همان گونه که هست نشان نمی دهد بلکه آشکارا به تحریف آن می پردازد .

این نوع خشونت نه تنها مورد علاقه ی کوبریک نیست بلکه به طرزی فجیعی از این خشونت رنج می برد !

دم دستی شدن این خشونت واهمه ایست که کوبریک بسیار زودتر از سایرین به جوامع بشری گوشزد می کند (نمونه های دیگر اراءه ی این نوع خشونت در باشگاه مشت زنی فینچر / سگدانی و داستان های عامه پسند تارنتینو) و به پیش بینی آینده ی بشری پیش از موعد می پردازد

فضای فانتزی و به ویژه گریم ها و نوع لباس عجیب و غریب هم عملا یک نوع تلخ اندیشیست از ترسیم آینده که کوبریک در حال زنده اش می کند .جایگاه زن که عملا به فنا رفته است . از مجسمه های ابتدای فیلم و کاربردشان گرفته تا مادری با موهای ژولیده و آرایش به شدت جیغ که معمولا منبع آرامش بوده است و اینک به یک مانکن خوش رنگ لعاب مبدل شده که جز صدای منزجر کننده ی گریه اش هیچ چیز ازش نمی بینیم . دخترانی که در کشمکش به مثابه ی یک ابژه نشان داده می شوند . و عجیب تر از همه شخصیت خود الکس ! یک بدمن به تمام معنا که برای آرایش لباسش از رنگ سفید بهره برده شده است .


ج) استفاده ی نامرتبط از موسیقی


بتهوون نماد درد بشری و نقل مجالس روشنفکریست ! اما ایا کوبریک با تاثیر الکس از این شاهکار برای ارضای خشونت درونی خویش عملا سعی در شوخی با مخاطب را داشته است ؟ اصلا چگونه چنین امری را ممکن می سازد؟

مهم ترین کاربرد موسیقی در این فیلم به عنصر (الهام پذیری ) باز می گردد. آن هایی که کوبریک را متهم به دفاع از شخصیت دیوانه ی الکس می کنند اینجا دیگر استدلال هایشان ته می کشد . کوبریک اتفاقا هیچ بحثی در مورد بیمار بودن شخصیت اصلی داستانش ندارد : چرا که این فرد حتی یکی از دل انگیز ترین موسیقی های تاریخ سینما ( آواز در باران ) را منبع الهامی برای تجاوز بر می گزیند و از بتهون و حتی موسیقی دل نشین شهرزاد در راستای ارضای ذهن بیمار خود سود می جوید


د) سعی در بهتر نشان دادن شخصیت بیماری نظیر الکس


تمامی مخالفان به طور کل هیچ دلیل قانع کننده ای برای این امر نمی آورند که اساسا کوبریک در کجای داستان به شخصیت الکس جهت داده است و در مقام دفاع از آن بر آمده . هرچند خود کوبریک می گوید الکس برای من ویژگی های شخصیتی نظیر ریچارد سوم از حیث ( طمع ُ اراده ی برای بدست آوردن هرچیز باب طبعُ رک گویی و هوش فوق العاده) را دارد به نظر می رسد کوبریک به همراه تمشاگرانش در این زوال فاجعه آمیز الکس می نشیند و جز نگاه کردن هیچ کار دیگری نمی کند .

حتی تصویری سایه روشن هم از دلایل این اختلال به تماشاگر اراءه نمی شود که لاقل با بر گردن انداختن عوامل بیرونی اندکی دلش به حال او بسوزد . تماشاگر زمانی احساس ترحم نسبت به این شخصیت دارد که می بیند فاقد تمام کیفیات انسانی شده اما در گوشه ی ذهنش هیچگاه جنایات الکس را از یاد نمی برد و به آن مشروعیت نمی بخشد .

فریاد تماشاگر زمانی به اوج خود می رسد که  (ماهیت) مقابله گر با این نوع رفتار را می بیند و نمی تواند تحملش کند

الکس شایسته ی مجازات است

الکس حتی شایسته ی مرگ هست

اما شایسته این نوع مقابله نیست : تبدیل شدن به یک تکه آهن پاره 




نظرات 8 + ارسال نظر
محسن قدکساز شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 10:55

عمادجان انصافن با این پُستات حال میکنم ولی اهگ فونتش اینقدر درشت نبود و قسمت بیشتریش توی ادامه مطلب بود بهتر بود به نظرم.

دمت گرم حاجی
حله رسیدگی می شه
عماد
........................................
نظرم به قدکساز نزدیکه
زرگرم
-------------------
نظر قدک به جا بود واسه همین اصلاحش کردم
عماد
___________________________
نظر من چرا پاک شد
جهان
-------------
به جهان:
احتمالا همزمان نظر گذاشتین.
طلاکوب

علیرضا ملک محمدی شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 13:56

چقدر قشنگ بود من عاشق کوبریکم

قربونت
عماد

عبقریان شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 14:15

کوبریک با چند فیلم متوسط و ضعیف و یک فیلم خوب چطور نابغه است!

مسئول وبلاگ شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 23:14

دسته بندی "معرفی و نقد" زیر دسته داره. اونا رو هم انتخاب کنید.
در کل محدود به انتخاب کردن بک دسته نیستید.
طلاکوب

شکور یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 00:33

آورین
این فیلم، یکی از دو محور پایان نامه ی من بود
شکور

قربون دایی
پایان نامه ؟ یعنی استناد کردی به این فیلم ؟
عماد
--------------
پایان نامه ی من ارتباط متقابل جرم و سینما بود
شکور

امیر حیدری دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 13:35

وایستادم سر فرصت بخونم عماد جان.

عطار دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 21:54

یسیار عالی.
ممنون از همچین پستی عماد جان

درس پس می دیم مصطفی جون
عماد

عماد سه‌شنبه 11 شهریور 1393 ساعت 05:36

به امیرجان حیدری :‌مرسی از وقتی که می ذاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد