کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

من باب فجر - "دو فیلم و اندی"

سوال؛ سینما درنهایت هنری داستانگوست، یا واسطه‌ای برای لذت بصری؟

  

1-      "سیزده" نویسنده و کارگردان هومن سیدی

هومن سیدی فیلم زیاد دیده است، موسیقی زیاد گوش کرده و به طور مشخص به خرده فرهنگ‌های خیابانی علاقه دارد. سوال اینجاست که چه کسی است که این ویژگی ها را نداشته باشد؟ یک ربع اول فیلم بسیار چشم نواز است، شخصیت اصلی – پسری سیزده ساله – به خوبی معرفی می شود و نماهای زیبایی به نمایش در می‌آید، ولی مشکل دقیقاً از جایی اغاز می شود که کارگردان تلاش می کند داستان را بسط دهد؛ و ایده اصلی خود را از بین میبرد. داستان تا در اواسط فیلم کاملاً  تغییر می کند و این تغییر حتی با قرینه و یا تشبیه هم به ایده اصلی متصل نمی شود. شخصیت های فرعی درست پرداخت نمی شود و به طور کلّی به نظر می رسد این خودِ هومن سیّدی – و نه شخصیت های فیلمش- است که دچار عصیان می شوند؛ و این سوال که "خب چرا خب؟" تا آخر فیلم با من ماند که ماند. با این حال از فیلم خوشم آمد؛ ایده اصلی و جسارت کارگردان در پرداخت موضوع قابل تحسین بود و امضای هومن سیدی در همه جای فیلم به چشم می خورد. شاید کمی حوصله داستان را نجات می داد و کمی اعتماد به خط اصلی داستان حواشی زائد را حذف می کرد. فیلم را در معیت جناب گلخندان دیدیم و از بیانات ایشان هم استفاده بردیم.

 

2-      :همه چیز برای فروش" نویسنده و کارگردان امیر ثقفی

خراب کردن همه دنیا روی سر شخصیت اصلی فیلم برای ایجاد حس هم‌ذات‌پنداری در تماشاگر قطعاً حربهِ اصلی فیلم‌های بالیوودی است؛ حربه‌ای که آنجا هم تا حدی نخ‌نما شده حتی. با این حال بازی ها و فیلم برداری خوب فیلم تماشاگر را با خود همراه می کرد. موقعیت و بستر فیلم به سینمای بلوک شرق پهلو میزد با این تفاوت که نه داستان را پرداخت کرده بود و نه واجد بار معنایی عمیقی بود تا تماشاگر بتواند با فیلم درگیر شود. صحنه های کتک خوردن مداوم صابر ابر – که کم کم تیپِ گریه کنِ همه چیز از دست داده برایش عادی شده – و هیبت موقعیت – که نه با داستان که با فرم عریان شده بود – تماشاگر را درگیر ماجرا می کرد. اواسط فیلم "خالی" بود و تاکید کارگردان بر چند شخصیت فرعی غیرضروری مشخص نبود. پایان بندی فیلم تا حد زیادی فیلم را نجات داد و در نهایت امیرحسین ثقفی نشان داد که به فرم سینمایی بیشتر علاقه مند است تا به روایت سینمایی؛ حتی اگر با چیزی حمایت نشود. فیلم را در معیت جناب عبدی و سرکار خانم طلاکوب مشاهده کردیم.

 

3-      در مورد خط ویژه و گنجشکک اشی مشی چیزی به ذهن نگارنده نرسید.

 

خب؟ لذت بصری یا داستان؟ تجربه این دو فیلم نشان داد که لذت بصریِ صِرف کار یبسیار سخت است و فرمی که بر پایه داستانی سوارنشود الکن به نظر می‌آید؛ حدقلش این است که سوال های منطقی مداوم تماشاگر مجالی برای تلذذ بصری فراهم نمی کند. حدقل این نظر نگارنده است.

زیاده عرضی نیست، پایان جشنواره فجر.

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید سبزی جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 01:26

آقای چراغعلی در حدود دو هفته پیش پیشاپیش خدمتتان عرض کردم که قرار است دبیر کانون شوید و البته شما قویاً تکذیب کردید و حالا این اتفاق به وقوع پیوسته است، تبریک عرض می کنیم. اینکه که این انتخاب مبارک خواهد بود یا نه «زمان» بهترین داور است. من حالا پساپس تبریک عرض می کنم.
خوشا من، این من ناچیز
خوشا ما
باغ، من، مهتاب
و روح کائنات و این شب پاییز.
زیاده جسارت است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد