عصر روز سه شنبه (هجدهم اسفند ماه) در مراسمی به پاس نکوداشت چهار دهه فعالیت مستمر و تاثیرگذار هنرمند نامآشنا و گرانقدر استاد «پرویز پرستویی» در خبرگزاری فارس برگزار میشود. این مراسم با نام «ستاره شرقی» و با حضور هنرمندان عرصه سینما و تلویزیون و نیز مسئولین فرهنگی برپا میگردد. به همین مناسبت نگاهی داریم به بخشی از زندگینامه خودنوشت این بازیگر صاحب سبک. متنی که در ادامه میخوانید منتخبی از کتاب «ستاره بی نقاب؛ من پرویز پرستویی» است که در آن این ستاره شرقی به بیان خاطرات و سرگذشت کودکی خویش با زبانی بی پیرایه و صریح پرداخته است:
دریافت جایزه اسکار در مراسم اسکار که هرساله برای صنعت فیلم و سینما برگزار میشود بزرگترین دستاوردی است که میتواند در زندگی یک بازیگر اتفاق بی افتد. اما در پروسه دریافت جایزه یک مشکل بزرگ وجود دارد و آنهم صحبت کردن پس از دریافت جایزه بر روی صحنه است. حال تصور کنید در بزرگترین لحظه زندگی یک هنرمند پس از گرفتن جایزه اسکار بر روی صحنه که صدها میلیون نفر در حال تماشای مراسم آن هستند باید صحبت کند و احساسات خود را در مقابل گرفتن یکی از بزرگترین جوایز صنعت فیلم و سینما ابراز کند.
بازداشتگاه 17 فیلم خوبی است . ده سال زود تر از فرار بزرگ ساخته شده و اکثر المان هایی که در فرار بزرگ میبینیم در بازداشتگاه 17 وجود دارد . و چون بیلی وایلدر آن را ساخته طبیعتا با یک فیلم قصه گو مواجهیم .
اما در باره لامپ نکته جالبی کشف کردم . همه معتقدند که William Holden جاسوس است. اما حقیقت چیز دیگری است . William Holden به دنبال کشف راز نحوه جاسوسی جاسوس اصلی است که سایه چراغ (وقتی چراغ به سیم خود گره زده شده است یعنی پیامی وجود دارد) را روی دیوار میبیند و به آن مشکوک میشود. در نمای بعد برمیگردد و به چراغ در حال تکان خوردن نگاه میکند. اما سوال
منبع نوری که سایه ی چراغ را ایجاد میکند کجاست ؟ نور چراغ دیگری است یا نور طبیعی ؟
بلافاصله William Holden را میبینم که به چراغ نگاه میکند / در پشت چراغ هیچ منبع نوری نیست . و جالب اینکه منبع نور در این نما در محل سایه ی چراغ نمای قبل است چرا که سایه ی سر شخصیت روی ستون تخت افتاده .
همه افراد در زندگی کاری خود مرتکب اشتباهاتی می شوند. گاهی این اشتباهات به درس های بسیار ارزشمندی بدل می شوند. رابرت کی بگز از سایت fstoppers نیز به این مهم باور داشته و از این رو سراغ شماری از عکاسان برجسته رفته تا بزرگترین اشتباهات آن ها و ارزشمندترین درس هایی که گرفته اند را جویا شود. در ادامه این مطلب لنزک از شما عزیزان برای مطالعه این تجربیات ارزشمند دعوت می کنیم.
بدینوسیله آقای عبقریان به عنوان معاون مالی در تابستان جاری پیشنهادو تصدی این سمت توسط ایشان به رای گذاشته میشود
زمان رای گیری از 30 خرداد تا پنج روز
از دهه 60 میلادی به بعد با ظهور نگرش های مختلف و متفاوت، نظریه فیلم دچار تحولات فراوانی شد. ظهور نظریه های چپ و از طرفی دیگر بارورتر شدن نظریه های کلاسیک سینمایی به واسطه حضور تئوری مولف و انسانگرایی ساختارگرایانه، به مفهوم نقد و تحلیل فیلم کمک های فراوانی و آن را وارد مرحله بلوغ کرد.
مدتی هست که من ، یک عضو جدید و علاقه مند کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی ، داشتم به این وبلاگ و کارامدی یا ناکارامدی آن ، مزایا و معایب آن ، کارکرد آن برای کانون ، و حتی کمیت و کیفیت مخاطبان آن فکر می کردم. و البته با اعضای جدید و قدیم هم در این باره صحبت بسیار داشتم. تصمیم گرفتم ایده ی خودم رو به عنوان یک پیشنهاد در وبلاگ مطرح کنم و نظر همه ی دوستان رو جویا بشم، و در صورتی که به طرح جامعی دست پیدا کردم، اون رو به رای بذارم.
مسئله ی اصلی که در اینجا مطرح هست، اینه که ما در دنیای مجازی به دنبال امکانی بودیم که از طریق اون بشه اطلاع رسانی ها رو انجام داد، اعلام پروژه کرد ، رای گیری صورت داد ، بانک اطلاعات و آرشیو ایجاد کرد، مطالب تخصصی یا خبری و یا آموزشی و حتی متن اساسنامه رو قرار داد تا بتونه یک مرجع مطمئن و همیشگی باشه.
با توجه به این که در حال حاضر و با پیشرفت تکنولوژی و ظهور نرم افزار های مختلف اطلاع رسانی و شبکه های مجازی از جمله تلگرام، مراجعه مخاطبان به وبلاگ ها و صفحات شخصی این چنینی بسیار کاهش پیدا کرده، من پیشنهاد میکنم که در کنار وبلاگ ، یک کانال در شبکه ی اجتماعی تلگرام ایجاد بشه و بخشی از وظایف مربوط به وبلاگ در اون انجام بگیره.
به این ترتیب:
1.مطالب تخصصی ، آموزشی ، خبری و امثال اون در کانال قرار بگیره.
2.مطالب مربوط به رای گیری ها ، اعلام پروژه ها ، تذکرات اساسنامه ای ، مطالب مربوط به دکترین ، مطالب مربوط به تعیین سمت ها ، هماهنگی ها و مطالب مربوط به جشن ها (من جمله جشن روز کانون) ، صورت جلسات و مطالبی از این دست در وبلاگ قرار بگیره.
از معایب وبلاگ میشه به این موارد اشاره کرد:
1.عدم بازدهی و کارایی نسبت به گذشته
2.عدم بازدید توسط مخاطبان مورد نظر
3.عدم کارایی در شناساندن کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
4.عدم جذابیت فضای آن نسبت به سایر ابزار اطلاع رسانی
و البته از مزایای اون میشه این موارد رو نام برد:
1.طبقه بندی بهتر مطالب
2.تفکیک منظم تر نویسندگان
3.قابلیت قرار دادن مطالب طولانی تر و محتوای متنوع تر
4.قابلیت جست و جوی بهتر مطالب برای مخاطبین
همچنین از مزایای کانال میشه این موارد رو متذکر شد:
1.اطلاع رسانی سریع تر
2.بازدید بیشتر ( تقریبا اکثر مطالب ، و به صورت روزانه و در لحظه بازدید می شوند)
3.جذب مخاطب بهتر
4.قابلیت تبلیغ و معرفی آسان تر
5.امکان قرار دادن مطالب کوتاه و کاربردی تر
ضمن تشکر از همه ی دوستانی که این پست رو مطالعه می کنند ، تقاضا دارم با نظرات خودتون درباره ی این پست به بحث بپردازید و بنده رو در غنی کردن این ایده یاری بفرمایید
با تشکر
پیرو پست پاسخ به سوالات روی تخته پروژه (کانونی) " کشف و تحلیل ساز و کار نهاد های سینمایی در دانشگاه های دنیا " با مدیریت اجرایی خودم به رای گذاشته میشود . هدف از پروژه پاسخ به سوال "چه در کانون نیست؟" است.پروژه به سه فاز 1- شناسایی نهاد های سینمایی در دانشگاه های دنیا 2- تحلیل محتوا و فعالیت های نهاد های شناسایی شده 3- مقایسه، و ارائه نتایج. تقسیم میشود.
پ ن : برخی دوستان پیش از این اعلام آمادگی کردند . لطفا ذیل این پست مجددا بیعت کنند. چرا که این پست ویرایش و مرجع پروژه خواهد شد
پ ن : برخی دوستان دیگر که اعلام آمادگی نکردند. هیچوقت دیر نیست.
پ ن : طرفا جهت تهییج به گوشه ای از سایت دانشگاه مینسوتا در ادامه مطلب نگاه کنید
تقویم تاریخ : مصطفی عطار پور، دو سال گذشته در چنین روزهایی اولین دکترینش را در باب دموکراسی و آریستوکراسی نوشته است. در پروژه کشف و تحلیل ساز و کار نهاد های سینمایی در دانشگاه های دنیامشارکت کنید. خو ب است. ثواب هم دارد . مانع ورود مسئول ارتباطات اینترنتی به مقوله دکترین و کراسی ها هم خواهید شد. آفرین.
ویرایش شده - درج ادامه مطلب توسط خودم
ویرایش شده توسط خودم - کانونی بودن پروژه به دلیل برداشت اشتباه من از پروژه کانونی حذف شد. پروژه شخصی است /
ادامه مطلب ...
1. “In Praise of Love” (2001, Jean-Luc Godard)
2. “No Home Movie” (2015, Chantal Akerman)
3. “Like Someone In Love” (2012, Abbas Kiarostami)
4. “The World” (2004, Jia Zhangke)
5. “Hill of Freedom” (2014, Hong Sang-soo)
آخرین انیمیشن اکران شده ی کمپانی سونی با قصه ی اوریجینالش توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند. زوتوپیا نه دنباله است، نه مقدمه و نه بازسازی یک شاهکار قدیمی و کلاسیک. براساس هیچ یک از وقایع تاریخی هم ساخته نشده و یکی تلفیق اصیل است.(برگرفته از همشهری جوان، شماره 556)
من واقعا از تماشای زوتوپیا لذت بردم، داستان آرمانشهر حیوانات که شخصیت اصلی آن «جودی هاپس» خرگوشی است که خلاف جهت یک خرگوش عمل می کند و علی رغم جثه ی ریزش می خواهد پلیس شود. شخصیت ها به خوبی پرداخته شده و منطق داستانی در اتفاقات مختلف برقرار است. به طوری سازندگان این انیمیشن به جزئیات دقت کرده اند که حتی برای تحقیقات درباره اندام حیوانات از باغ وحش دنیای حیوانات در دنیای والت دیزنی دیدن کردند تا از نزدیک با شیوه زندگی آنها آشنا شوند.
زوتوپیا مخاطبش را به هیچ وجه دست کم نگرفته است و او را با ماجراهای تازه غافلگیر می کند.
پیشنهاد می کنم زوتوپیا را ببینید!
در مورد انتخابات شورای مرکزی چرا پست نمیذاری؟ چندین مسئله هست که باید توسط مسئول اساسنامه مطرح بشه. مثل تعداد کاندیداها و اینکه آیا حد مشخصی برای این تعداد داریم یانه؟ پارسال 5 کاندید داشتیم و دیگه رای گیری انجام نشد، آیا امسال هم به همون شکل هست یا نه؟ کامل بیا تو وبلاگ بحث کن.
سبک مونتاژ شوروی در سال 1924 در کلاسهای درس "کوشلف " در مدرسهی دولتی سینما و هنگام ساخت فیلم «ماجراهای عجیب آقای وست در سرزمین بلشویکها» به ظهور رسید.
نمیدونم این یادداشت به دست عوامل فیلم robocop محصول 2014 میرسه یا نه . ولی امیدوارم بچه ها همت کنن برسونن.
حالا من با بدنه ی فیلم کار ندارم که همه آنچه ما از روبوکاپ در ذهنمان داشتیم را شست و برد اما سکانس ابتدایی فیلم که مثلا گزارش زنده ای از تهران است قابل بررسی موشکافانه ای است که سعی میکنم به گوشه هایی از اشکالات این سکانس اشاره کنم.
داداش گلم. اون عزیزی که اون سر دنیا نشستی و قرار بوده تهران رو بازسازی کنی. آخه گلابی، کله پاچه طبقه ی دوم ؟ باشه داداش. طبقه دوم. اسم نداره ؟ قشنگ تابلوئه نه کله میدونی چیه نه پاچه. داداش کلپچ بره سفید مثلا یا کلپچ میرزا . کلپچ خالی که نمیشه. حالا از اونم بگذریم عزیز من لامپ مهتابی سبزش کو؟ این تابلویی که تو گذاشتی بیشتر تابلو خیاطی های طبقه دوم بازار رضاست تا کله پاچه های تهران.
این رای گیری با سیزده رای ب اتمام رسید ک از این سیزده رای سیزده نفر هم موافق بودن . چه میکنه این قادری ! زهرا قادری عزیز انتخاب شد .
عکاسی با گوشی های هوشمند در عصر ما، بسیار رایج و فراگیر شده است و به نظر می رسد جای پای خود را خوب محکم کرده است. تخمین زده شده که تقریبا دوسوم جمعیت جهان از تلفن همراه استفاده میکنند، که از این تعداد، نیمی صاحب گوشیهای هوشمند هستند. دانستن این که چه تعداد از این گوشیها برای عکاسی استفاده می شود غیر ممکن است، اما می توان حدس زد که این تعداد بسیار زیاد است. هر روزه ۳۵۰ میلیون عکس بر روی شبکه های اجتماعی گذاشته می شود، و سه تا از محبوب ترین دوربین ها در فلیکر گوشی های آیفون هستند. به نظر می رسد که عکاسی با گوشی هوشمند، دارد به معمول ترین راه عکسبرداری تبدیل می شود. در ادامه این مطلب لنزک، در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد.
با رشد عکاسی با گوشیهای هوشمند، پرسشهایی در مورد ذات عکاسی و آینده آن بر می خیزد. آیا گوشیهای هوشمند در حال نابود کردن عکاسی به عنوان یک هنر هستند؟ آیا عکاسی با گوشیهای هوشمند، به روشهای تصویرسازی خللی وارد کرده است؟ آیا گوشیهای هوشمند دوربین های واقعی هستند؟
بیش از هفده سال از مرگ استنلی کوبریک میگذرد و در این مدت بارها و بارها پرده از حقایق ریز و درشت زندگی شخصی و حرفهای فیلمساز فقید امریکایی برداشته شده است. با این حال، دوست و دستیار قدیمی او به تازگی در گفتوگویی اعلام کرده کوبریک درست قبل از مرگش تصمیم گرفته بود علاوهبر ساخت درامی جنگی با محوریت جنگ جهانی دوم، اولین فیلم کودک کارنامهاش را هم با اقتباس از قصه پینوکیو جلوی دوربین ببرد.
ادامه مطلب ...
استیو مککری در سال 1950 در فیلادلفیا متولد شد و در دانشگاه پنسیلوانیا به تحصیل در رشته سینما پرداخت. مک کری عکاسی خبری را به صورت حرفهای از جنگ شوروی در افغانستان آغاز کرد.
وی با چاپ عکس یک دختر افغان در مجله National Geography به شهرت جهانی رسید؛ تصویری که عنوان "فراموش نشدنی ترین عکس" را به خود اختصاص داد و چهره دختر را تبدیل به مشهورترین عکس روی جلد در تمام انتشارات ماه جون 1985 کرد.
این عکس همچنین در بروشورها، پوسترها و تقویمهای کمکهای بینالمللی مورد استفاده های مکرر قرار گرفت. هویت "دختر افغان" برای 15 سال پنهان بود تا اینکه مککری نام او یعنی "شربت گول" را به همه معرفی کرد. این عکس تبدیل به جنجالیترین تصویر شد و در اندازه های بزرگ و تعداد انبوه به چاپ رسید و نیز توانست مدال طلای مسابقه رابرت کاپا را به خاطر بهترین گزارش تصویری از آن خود کند.
ادامه مطلب ...