ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در ظاهر افراد به نقد تمایل دارند ولی وقتی تیغ تند نقد با آن ها برخورد کرده به شدت عصبی میشوند و از کوره در رفته اند و جبهه گرفته و به پرخاشگری میپردازند
گزیده ای از متن کتاب لذت نقد مسعود فراستی
نقد دیالوگ است. نقد،
برخورد چهره به چهره با اثر است. نقد، بخشی از فرایند دیدن است. نقد، نگاه کردن را
به دیدن ارتقا می دهد و به دریافت کردن. نقد، انتقال اشتیاق و دانش خود به دیگران
است. نقد، لبه ی تیز و حساس تجربه ی احساسی ما را تیز تر می کند و مشاهده و شناخت
ما را غنی می سازد.
نقد، بر خلاف فیلم که ذاتش با خیال، با احساسات و عواطف عجین
است و با لذت ناخودآگاه؛ با عقل، منطق و استدلال عجین است و با لذت هم خودآگاه و
هم ناخودآگاه. نقد از تنش، کشمکش و گفت و گوی مدام این دو عنصر دلی و عقلی، شکل می
گیرد. نقد، تیغ دل و عقل است . . .
اثر هنری، با یاری نقد، قابل خواندن و درک شدن می شود. هر نقد و
تحلیلی از اثر هنری، هر تئوری هنر، می بایستی به ما یاری کند تا هر اثر را آنچنان
که هست ببینیم و بفهمیم. نقد به ما یاری می دهد تا ببینیم که در اثر هنری چه
چیزهایی هست. چه چیزهایی هست که نباید باشد. چه چیزهایی نیست که می تواند باشد . . .
منتقد – و نقد- چوب لای چرخ نیست؛ چرخ اضافی است و کمکی. یک چرخ
دنده است. ممکن است حتی چوب لای چرخ شود، اما نه برای ایست دائمی، که برای حرکت
بعدی . . .
نقد به ما می آموزد که چطور می توان سرگرم شد و از هنر لذت برد،
چراکه در سینما، هنر عمدتاً از پس سرگرمی می آید . . .
نقد هم پنجره است و هم آینه. پنجره ای به روی فیلم و آینه ی دید
منتقد نسبت به خود، نسبت به فیلم، و به فیلمساز . . .
با هنر – و با نقد- باید لذت برد، و به این دنیا، ارزش زندگی
کردن، و تحمل کردن بخشید
منبع :http://www.farasati.blogsky.com/
ساختن فیلم های جدی و عمیق، آسان تر از فیلم های تجاری قراردادی است. آگاهی من وادارم می کند که تجاری کار کنم... در سینما، کارگردان باید با بهای گزافی خود را بیان کند.این بها، سرگرمی است.
هیچکاک
ادامه مطلب ...من خودم وقتی همچین نمره هایی و درباره بعضی فیلم ها دیدم شاخ در آوردم مثل dark knight ولی بیشتریاشو تقریبان هم عقیده با نمرها بودم اما در مورد بعضی فیلم ها مثل fight club وinception وher که مخالف با استاد هستم باید چندین بار دیگه فیلم ها رو ببینم و با دیگران درموردشون بحث کنم.نمیدونم شاید واقعان این فیلم بد باشن
فیلم ها (در امتیاز دهی) اول با خودشان مقایسه می شوند. یعنی اینکه اگر فیلمی دارد حرف کوچکی می زند و چیز کوچکی می گوید و درآمده است، نمره می گیرد، اما یک فیلمی که ادعای خیلی بزرگی دارد و در نیامده است، نمره ی کمتری نسبت به فیلم اول می گیرد. به همین دلیل مثلاً شما می بینید که به "راشامون" صفر می دهم با اینکه معلوم است که فیلم صفر نیست به معنی متداول، اما وقتی کاری را که می خواهد بکند نمی تواند انجام دهد، صفر است. یعنی نسبت به مجموعه ی سینما صفر نیست و ممکن است از خیلی فیلم های صفرِ دیگر خیلی بالاتر باشد، اما دارد یک حرف بزرگ می زند، یک کار فرمی بزرگ می کند، و به شدت در این کار ناتوان است. این، متر ستاره دهی هاست که برخی دوستان از آنها تعجب می کنند. "همشهری کین" صفر می گیرد. "راشمون" صفر می گیرد. چون دارند حرف بزرگی می زنند و ادعای فرمی بزرگی می کنند و در هر دو زمینه نموفق اند و به همین دلیل است که صفر می گیرند. اما یک فیلم کوچک تر که ادعای خیلی کمتری دارد و کار فرمی کوچک تری هم انجام می دهد، نیم ستاره، یک ستاره می گیرد. این یعنی چنین فیلمی از آن فیلم های به اصطلاح بزرگ هم بالاتر است؟ به این معنی که گفتم، بله ادامه مطلب ...
حرفای فراستی در مورد متروپول رو کاملا حدس می زدم. ولی کسی می دونه دومین فیلمی که فراستی بهش توپیده چیه؟:
مسعود فراستی در روزنامه اعتماد نوشت: چگونه میشود فیلمهایی به این پرت و پلایی ساخت. فیلمهایی که به سختی میشود یک ربع شان را هم تحمل کرد. فیلمهایی که اکثرا حتی بد هم نیستند. کاش بد بودند. فیلمهایی که نه تلخاند نه شیرین نه حتی گس. مزهیی ندارند.
ادامه مطلب ...