ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
"یک تئاتر و یک فیلم با یک بلیط !"
هیچ سبک سینمایی ای به اندازه سبک وس اندرسون التقاطی، بافتی و کاملاً قابل تشخیص نیست. از طرح تولید ژرفنمایی گرفته تا دکور عروسک مانند؛ حروف نگاری گرافیکی پر زرق و برق. بازی ها آنقدر تئاتری است که غالبا فیلم را مانند برداشتی وسترن گونه از تئاتر های سنتی ژاپنی به نمایش می گذارد. ساختار لایه لایه در یک داستان که با طعم منحصر به فردی از هوس شروع به حرکت می کند، و در نهایت ختم به تقارن های نمادین وس اندرسونیزه شده که چه کسی می تواند آنها را فراموش کند، می شود. این قرینگی ها آنقدر تیز و برجسته هستند که هر فریم را مانند کره برش می دهند. همه این عناصر در یک هماهنگی زیبا با هم به کار می روند تا تجربه ای مانند ورق زدن یک کتاب داستان مصور رنگارنگ اما در عین حال با روایت یک بیمار مالیخولیایی را ایجاد کنند. البته که، همه فیلمهای وس اندرسون برابر نیستند اما وجه اشتراکات قوی ای میان آنها وجود دارد و همین موضوع باعث شناخته شدن فیلم هایش در همان سکانس ابتدایی می شود.
فیلم سینمایی شهر سیارکی در دهه 1950 در یک شهر کوچک بیابانی در جنوب غربی آمریکا اتفاق میافتد - جایی که در واقع صحنهای برای نمایشنامهای است که توسط کنراد ارپ افسانهای (با بازی ادوارد نورتون) نوشته شده است - شهر سیارکی ممکن است پیچیدهترین، دقیقترین و حتی وسواسآمیزترین اثر اندرسون در ساخت جهان خلق شده به دست او باشد. سخت است که از همان لحظه ای که قطار مخاطب برای اولین بار وارد شهر می شود، از زیبایی پر رنگ و لعاب بیش از حد شیک لذت نبرد. قطار و جزئیاتی که با نگاهی جزئی تر متوجه خمیری بودن آن می شویم و این موضوع را می توان ادای احترام اندرسون به خودش و آثار پیشینش دانست. یک غذاخوری دنج دهه 50 ای، یک پمپ بنزین کهنه تک پمپی، و تکه ای شهاب سنگ غول پیکر که به عنوان یک جاذبه توریستی به شمار می رود، تنها عناصر معدود شهرسیارکی هستند که جذابیتی بصری از خود به نمایش می گذارند. هیپنوتیزم کردن بینندگان با شکوه رنگارنگ و تکنیک سینمایی شاید حجت وس اندرسون در این فیلم است.
پلان ها و المان های کمدی مینیمال و زیبا نیز بهطور منحصربهفردی خندهدار هستند، مانند مجموعهای بیپایان از ماشینهای فروش خودکار که حتی شامل قطعههای کوچکی از زمینهای به ظاهر بیارزش میشود و یا برای مثال نمایی از تعقیب و گریز خودروهای پراکنده و شلیک پلیس که گهگاه در نوار اصلی شهر میچرخد. والبته ناگفته نماند که یک نمایش خنده دار و استاپ موشن از یک موجود بیگانه که در یک شب سرنوشت ساز از ساکنان جامعه بازدید می کند.
از آنجایی که شهر سیارکی از نظر بصری و بافتی غنی است، صحنه ها و لحظاتی که در آن وجود دارد چندان ارزشمند و غنی نیست. بهدلیل دیالوگهای بیاهمیت، بی هدف و چشمکزن، که شخصیتها را بیشتر شبیه کاریکاتورهای پیش پا افتاده، و ساختار فرا روایی گیجکنندهای که بیش از آنکه بتواند به مقصودش برساند، بهطور مداوم بینندگان را در فاصلهای نزدیک نگه میدارد.
هر یک از بازیگران مجذوب کننده و محبوب آن - که شامل جیسون شوارتزمن، اسکارلت جوهانسون، تام هنکس، تیلدا سوینتون، برایان کرانستون، آدرین برودی، استیو کارل، و مایا هاوک میشود، نه تنها به عنوان شخصیتهای مربوطه خود در صحنه بازی میکنند، بلکه در همان زمان بازیگران در شهر سیارکی نیز نقش دارند. یک نمایش تلویزیونی سیاه و سفید به نام «شهر سیارکی» که توسط میزبان (با بازی برایان کرانستون) روایت می شود.
این فیلم یک ترکیب عمیقا گیجکننده است که منجر به کند شدن هر دو جریان روایی میشود. در نتیجه، به نظر می رسد که دو فیلم مختلف به زور در یک اثر نامتجانس ادغام شده اند و درون مایه خود را در مورد غم و اندوه از نظر عاطفی بی اثر و توخالی نشان می دهند - هیچ بخشی به اندازه ای که فکر می کند اشک آور است.
اثری جایی به اوج خود می رسد، جایی که آگی استین بک از شوارتزمن، عکاس جنگی که اخیراً بیوه شده و پس از خراب شدن ماشینش به همراه چهار فرزندش در شهر گیر افتاده است، صحنه را متوقف می کند تا درباره انگیزه های شخصیتی که آن را نقش آفرینی می کند با کارگردان نمایش، شوبرت گرین (با بازی آدرین برودی) صحبت کند. شهر سیارکی مملو از لحظات گیجکنندهای مانند این است که هر پردازش و شتابی را از شخصیتها و روایت سلب میکند و چیزی جز بازخوانی بینظیر از بزرگترین موفقیتهای اندرسون نیست. فاحش ترین آنها شخصیت پردازی پسر استین بک، وودرو یا « مغز متفکر» (با بازی جیک رایان) است که چیزی بیش از تقلید سطحی از مکس در فیلم راشمور نیست.
سلسله مکالمات پراکنده و ضربات روایی آن چیزی بیش از برداشتی یک نت از اگزیستانسیالیسم، از دست دادن و رترو-آمریکا است. اگرچه دیدن آن زیباست، اما شهر سیارکی پس از افتتاح درخشان خود به سرعت بازدهی کاهشی پیدا می کند. یک آزمایش علمی تخیلی و متا که امیدوار است عشق را به دست آورد، اما باید با صرفا یک تحسین خشک و خالی کنار بیاید. یک ناامیدی واقعی از یکی از با استعدادترین مردهای سینمای دنیا. به هر حال پیشنهاد بنده این است که به تماشای این فیلم بشینید و نظرات خودتون را با ما به اشتراک بگذارید.
نویسنده : ماهان کلانتری