پروژه ی شخصی

با سلام

قصد اکران و بررسی فیلم «انجیل به روایت متی« اثر پازولینی را دارم. در صورت موافقت با طرح می کوشم موافقت محمدرضا اصلانی را برای نقد بگیرم ولی قول نمی دهم.

در صورت مخالفت اکثریت با اکران این فیلم، فیلم اودیسه ی فضایی را پیشنهاد می کنم، ولی منتقدی برای این فیلم در نظر ندارم.


محمدرصا ضیغمی

کوبریک قصد داشت «پینوکیو» را بسازد


بیش از هفده سال از  مرگ استنلی کوبریک می‌گذرد و در این مدت بارها و بارها پرده از حقایق ریز و درشت زندگی شخصی و حرفه‌ای فیلمساز فقید امریکایی برداشته شده است. با این حال، دوست و دستیار قدیمی او به تازگی در گفت‌وگویی اعلام کرده کوبریک درست قبل از مرگش تصمیم گرفته بود علاوه‌بر ساخت درامی جنگی با محوریت جنگ جهانی دوم، اولین فیلم کودک کارنامه‌اش را هم با اقتباس از قصه پینوکیو جلوی دوربین ببرد.
  ادامه مطلب ...

مقایسه ی نولان با کوبریک از زبان خود نولان

بعد از اکران فیلم تلقین، در یک جلسه ی نقد چنین سوال و جوابی بین نولان و منتقد رخ داد:

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/bc097d8ca62754e81.png

- خب جناب نولان! اجازه بدهید با خودتان شروع کنیم. شما تاکنون دو فیلم کوتاه و هفت فیلم بلند ساخته‌اید که هریک به ‌شکل خاص خود دیده شده‌اند و مورد تشویق و تحسین قرار گرفته‌اند. فیلم‌هایی که نام شما را بر زبان مخاطبان جدی سینما انداخت و معروف کرد. ساخت آثاری با این میزان بدعت، تفکری را میان منتقدان و سینما دوستان برانگیخته و آن این است که خیلی‌ها سینمای شما را به‌ شدت به ‌استنلی کوبریک ‌کبیر شبیه می دانند و نبوغ‌تان را با او مقایسه می‌کنند. خودتان این شباهت را در داستان‌پردازی می دانید یا ساختار بصری؟

- خب به ‌نظر می رسد که باید خیلی قدردان این حرفت باشم. ممنونم! (خنده) این نکته را خیلی جاها خوانده‌ام، اما با نهایت احترام به‌ معتقدان این تئوری، باید بگویم که این بیش از هر چیز همانند یک شوخی بی مزه اسکاتلندی است! چنین قیاسی درست شبیه این است که بخواهید ارزش یکی از صدها کبوتر رها شده در اولد تاون لندن را با یکی از کوالاهای کمیاب استرالیایی بسنجید! من درست یکی از همان کبوترها هستم و دستاوردهای سینمایی استن(کوبریک) برای من، قله‌ای دست نیافتنی است. من هنوز حتی برای اینکه دست خط خودم را داشته باشم هم، خام و بی تجربه‌ام. ساخت همه این آثار به‌ من کمک می کنند که راه اصلی خودم را بیابم و منحرف نشوم. تنها شباهتی که بین خودم و کوبریک می بینم، جاه طلبی سیری ناپذیری است که در وجود هر دوی ما وجود دارد. من معتقدم که روز مرگ هر سینماگری روزی است که یکی از نقادان اصلی مجموعه آثارش، با تماشای ساخته جدید وی، مشعوف شود و او را فردی همه چیز تمام بخواند! آنجاست که این حقیقت به‌ سراغت می آید که: اوه! ببین، فریبت روی سخت‌گیرترین مخالفت هم جواب داده و حالا برو و استراحت کن. به ‌نظرم سراشیبی سقوط یعنی همین!

نگاهی به دکتر استرنجلاو ! آخرین عطش بشریت برای پرواز


شاید زمانی که مردم اروپا با این شر و شور به استقبال جنگ جهانی می رفتند و از آن بنام جنگی ملی-میهنی یاد می کردند،عواقب آن را آنچنان که باید درک نمی کردند . نمایش ترومن هم در ژاپن ضمیمه اش شد تا پیش بینی های ژول ورن از پیشبرد صنعت و گسترش آن نه تنها رنگ و بویی از آثار شیرین و روان او نداشت بلکه مبدل به ساتوری شد برای سلاخی بشریت !


جنگ سرد در قامت یک جنگ تمام عیار بود و طرفین دعوا که قضیه را با یک روبوسی صوری به ظاهر فیصله داده بودند هرآن منتظر بهانه ای بودند تا دنیا را یکبار دیگر از نمایش پرشکوه آتش بازی خود بهره مند سازند .

همین قضایا کافی بود که بشریت در لباس مدرنیته و در قاموس انسان های عصر حجری پس از یه دهه و اندی تازه متوجه شوند که چه بلایی نصیب خود و دنیا کرده اند . ضمن اینکه ماشین کشتار جمعیشان که حداقل 40 دهه بود خوراکش را از انسان تامین می کرد در سراشیبی سرعت افتاده بود .

بشر قرن بیستم بیش از آن که از مرگ بترسد از چگونه مردن واهمه داشت !

در همین اثنا و مابین این همه هیاهو و صدالبته تجربه ی آمیخته به خون بحران موشکی کوبا (استقرار موشک های روسی در خاک کوبا و نگرانی آمریکا از این امر که خود می توانست مبین شروع یک جنگ جدید باشد ) کافی بود که ذهن سرشار از نبوغ کوبریک و بسیاری دیگر به این نکته پی ببرند که (فاصله زمانی موشکی) شوخی ای بیش نیست و همین امر دستمایه ی یکی از شاهکارهای تاریخ سینما شود . کوبریکی که از دست بردن به هر ژانری هیچ ابایی نداشت این بار کمدی سیاه را به استادانه ترین شکل ممکن طراحی کرد.

  ادامه مطلب ...