کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

وای کف کردم...جلسه ی بعدی کیه؟

وای کف کردم

 

جلسه ی بعدی کیه؟

کسی مث امید میگه که یکشنبه ما یه جلسه برگزار کردیم

خوب با این فرض، ما یکشنبه یه جلسه برگزار کردیم بدل از دوشنبه...یعنی به نظر من اگه حرف امید درست باشه (که به نظر من منصفانه نیست) ما جلسه ی دوشنبه رو برگزار کردیم(ولی در روز یکشنبه) پس هفته ی دیگه باید جلسه روز سه شنبه برگزار بشه

 

ولی موضوع اینه که کسی مث من معتقده که ما یکشنبه جلسه برگزار نکردیم بلکه یه گردهم آیی بود نه یه جلسه... چون ما مشروعیت لازم رو برای تشکیل جلسه خارج از وقت مقررش(یعنی دوشنبه) کسب نکردیم...پس اون جلسه نبود...پس فرامرزی هم مدیر جلسه نبود...پس فرامرزی هم موظف به نوشتن صورتجلسه نبود...پس گردهم آییمون هم تو شمارش حساب نمیشه...پس هفته ی دیگه جلسه روز دوشنبه خواهد بود

 

به هر حال که الان به نظرم هفته ی دیگه جلسه باید دوشنبه باشه نه سه شنبه...اگه کسی معتقده که ما یکشنبه جلسه ی رسمی برگزار کردیم، باید به نظرم معتقد باشه که هفته ی دیگه هم جلسه باید سه شنبه باشه نه دوشنبه چون یکشنبه رو ما به بهانه ی تعطیلی دوشنبه برگزار کردیم یعنی ما جلسه ی هفته مون رو برگزار کردیم که نوبت دوشنبه بوده نه سه شنبه

ولی اگه کسی مث من معتقده که روز یکشنبه ما جلسه برگزار نکردیم...فکر کنم که باید مث من موافق باشه که هفته ی دیگه جلسه دوشنبه باشه نه سه شنبه

 

من همش دارم فکر میکنم و نمیدونم واقعا چی بگم

اگه یکشنبه جلسه بوده باشه، هفته ی دیگه سه شنبه جلسه اس

ولی اگه جلسه نبوده باشه، هفته ی دیگه دوشنبه جلسه خواهد بود

باید اینجا تذکر بدم که توجه بفرمایید که پست پیشنهاد برای روزهای جلسه

که من نوشتم یه پیشنهاد بود که تو هیچ جلسه ی رسمی مورد تصویب قرار نگرفت...وگرنه الان خیلی روشن بود که باید چه میکردیم

 

شکورم

صورتجلسه ای از یک گردهمایی (15 آبان)

اللهم اکتب جلساتنا فی الوبلاک و احفظنا من النسیان


جلسه با تعداد بسیار کمی از اعضای قدیمی (من و خانم ها باباگلی و شاهتوری) و با تاخیری 10 دقیقه ای شروع شد. از اعضای تازه نفس هم

خانم ها جهانی پور و دوستشون ندا علی پور

و آقایان شالیکار

پارسا

فاضلی

موسوی و دوستش

ارشادی

و یه دوست جدید دیگه (فامیلیشو پرسیدم ها باز یادم رفت)

و در ادامه پس از تاخیری چند،

صفایی

عطارپور

تقوی

و شکوری

هم به جمع اضافه شدند.


این اولین جلسه ای بود که من مدیر جلسه شدم (خودتون ببینید درشروع چه قحطی رجالی بوده که همه قبول کردن من مدیر جلسه شم) خدا رو شکر که جلسه ی سختی هم نبود.

چیزی که در این جلسه خیلی اهمیت داشت، این بود که آیا اعضای حاضر در جلسه حق تصمیم گیری درباره مطلبی رو دارن یا خیر؟


این نکته ای بود که شکوری در آغاز صحبت هاش بهش اشاره کرد و گفت با توجه به اینکه از پیش هم ذکر شده که تصمیم گیری ها فقط در روز های دوشنبه هست (و بعدا در یک دوشنبه، سه شنبه رو هم به مشروعیت رسوندیم) بنابراین جای بحث داره که آیا ما این حق رو داریم امروز تصمیم گیری ای انجام بدیم. که در نهایت با صحبت هایی که انجام شد نتیجه این شد که در این جلسه درباره هر مطلبی که بحث میشه اگه تصمیمی گرفته شد، مصوبه در یک جلسه ی رسمی و مشروع مطرح شه و اگر مشکلی نبود سریعا مشروعیت بدیم بهش.


موضوع بعد این بود که قرار شد از این به بعد (البته پس از تصویب مجدد در یک جلسه ی رسمی) رای گیری در وبلاگ با شرایط زیر مشروع باشه؛


1-مواردی مجاز به رای گیری اند که در حد فاصل دو جلسه ی متوالی احتیاج به تصمیم گیریِ نهاد تصمیم گیری دارند و در دسته ی موقعیت های اضطراری قرار میگیرند، مثل امور مربوط به یک پروژه یا سِمت، که باید تا پیش از جلسه ی بعد، درباره اش تصمیم گیری شود. در این موارد اگر فوریتِ پیش آمده نیاز به اقدامی سریعتر از مدت زمان یک رای گیریه وبلاگی (حداقل 48 ساعت) داشته باشد، مدیر اجرایی یا مسئول سمت، میتواند بدون رای گیری در وبلاگ اما با رای گیریِ تلفنی (در صورت امکان و در حد توان) تصمیم گیری کند. طبیعی است که شخص باید بتواند فوریت و اضطراری بودن موقعیت را در مقابل پرسش نهاد اثبات کند.


2- موارد دیگر در صورتی که قبلا در جلسه مطرح شده باشند و بحث های اولیه درباره ی موضوع انجام شده باشد میتوانند در وبلاگ به رای گذاشته شوند. مثل اساسنامه که به گفته ی عباس شکوری به تصویب رسوندنِ بند بندِ اون زمان زیادی میخاد و با این شرایط حجم بحث ها میتونه در جلسه و وبلاگ تقسیم شه و در نهایت طی چند روز رای گیری شه.


چند نکته:

-          در مورد مدت زمان رای گیری در وبلاگ یه صحبت هایی شد که نتیجه این بود؛ رای گیری حداقل باید طی 2 روز (48 ساعت) انجام بشه. بنابراین وقتی قرار باشه مثلا درباره ی اتفاقی که قراره روز قبل از جلسه بیفته تصمیمی گرفته بشه ، پست مربوط به اون باید از 2 روز قبل از اتفاق گذاشته بشه و به رای برسه.

-          همونطور که میدونید، مدیر اجرایی در موارد جزیی (مواردی که کانون را دچار مشکلات ساختاری و مشکلات فراکانونی نکنه مثلا در نوع تزیینات در یک پروژه یا چگونگی تبلیغات و... ) میتونه همه ی تصمیمات رو خودش بگیره و نباید به رای گیری بذاره. اما باید همیشه آماده ی جواب دادن به سوال «چرا و به چه حقی؟» باشه. بنابراین مواردی که دربند 1 اومد مربوط به مسائلی است که در آن مدیر، ملزم به نه تنها صرفِ مشورت بلکه رای گیری است.

-          بازم میگم که این 2 بند، در جلسه با موافقت اکثریت روبرو شد اما باز هم تا زمانیکه در یک جلسه ی رسمی تصویب نشن مشروعیت ندارن.

 

در ادامه با پیش کشیدن موضوع حق رای توسط ارشادی، خانم مردیها دوباره یادآور شد که هرچی زودتر باید یه کار اساسی کنیم.

شکوری گفت تا قبل از یه حبه قند خیلی درگیر این مسئله بوده اما یه حبه قند نذاشته تکمیلش کنه.

حتی گفت به نظر من بعضی مواردی که درباره یه حبه قند تو جلسات مطرح میشد، فقط جنبه اطلاع رسانی داشتن و جای این چیزا صرفا باید در وبلاگ باشه تا وقت جلسات گرفته نشه. و دوست داشت این پیشنهادش رو بعدا به رای بذاره.

شکوری همچنین از علت تاخیرش گفت. وی در یک اطلاع رسانی ساده ابراز کرد که تاخیر پیش آمده به علت پی گیری کارهای جناب ملک نیا و بوبین های باقی مانده بوده است و بس.

لطفا کم و کسری ها رو بگید.


فرامرز بن کاتب الرجانی

ایراد اساسنامه ای

سلام

میدونم که اصلا نیازی به این نیست که الان صورتجلسه توی وبلاگ باشه

میدونم که اصلا کسی در حال حاضر نیاز نداره که صورتجلسه رو بخونه

میدونم که ممد فرامرزی در حال تایپ صورتجلسه س

همه ی اینا رو میدونم

ولی فقط و فقط و فقط برای اینکه نشون بدم دیگه کانون داره یه نظم به شدت خوشگل میگیره میخوام یه نکته ای رو تذکر بدم

ایراد اساسنامه ای...

مطابق با پست صورتجلسه ی امروز مدیر جلسه موظف به ارائه ی صورتجلسه تا 24ساعت بعد از اتمام جلسه اس


که این اتفاق برای جلسه ی اخیر نیفتاده

بازم میگم...هیچ مشکلی نیست

میخوام سعی کنم این اصل رو کمی برای بچه ها جا بندازم

میدونم که تا دقایقی دیگه صورتجلسه در وبلاگ خواهد بود

و میدونم که فرامرزی به شدت به وظایفش مقیده

 

شکورم

وبلاگ یک ساله شد

تو سیر تاریخی حیات کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی، اتفاقات متفاوتی رخ داده

بعضی برای بقا و استحکام کانون مفید و بعضی مضر بودن

امروز سالگرد یکی از مهمترین این اتفاقات در جهت استحکام کانونه...

یک سال پیش پس از پیشنهادی که خانم وفایی در جلسه ای رسمی در کانون دادن، شانزدهم آبان ماه سال 89، وبلاگ رسمی کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی توسط خود ایشون خلق شد

این وبلاگ به شدت در میزان اطلاع رسانی و هماهنگی اعضای کانون و بعضا در ارتباط کانون با سایر افراد موثر بوده...

من به عنوان مسئول کنونی وبلاگ کانون نه تنها استمرار بلکه تقویت این وبلاگ رو در حال حاضر به شدت برای هرچه دموکراتیک تر شدن فضای کانون و هماهنگی اعضای کانون فیلم لازم میدونم

توجه داشته باشید که با توجه به صحبت هایی که در جمع بعضی از اعضای کانون روز یکشنبه رخ داد، ایشالا اهمیت وبلاگ در همه ی کارای کانون چندین برابر خواهد شد....

همچنین با همکاری علی محیط و مجید ارشادی ایشالا قراره که امکانات بیشتری در وبلاگ برای کانون به وجود بیاد

 

شکور

مدیران اجرایی کلاس های عکاسی

سلام 

 

کلاسهای عکاسی ایشالا از هفته آینده شروع میشه 

 

اما ازونجا که احتمالا باید 3 تا کلاس برگزار شه، 

من تنهایی وقت نمیکنم هر 3 کلاس رو مدیریت کنم 

اینه که به 2 نفر مسئول برگزاری کلاس احتیاج دارم 

تا یکی کلاس مقدماتی یکشنبه 5-7 رو مدیریت کنه 

یکی هم کلاس مقدماتی چهارشنبه بعد از ظهر (که احتمال زیاد واسه بچه های معماری بذاریم) 

 

مدیر ترجیحا اگه از بچه هایی که کلاس رو میان باشه خیلی بهتره. 

 

لطفا علاقه مندان قیام فرمایند 

 

فرامرز قائم الاطباء (شکوری درست گفتم؟)

نوستالژیا

سلام 

 

 

الان که دارم این مطلب رو مینویسم ساعت نزدیک یک نصفه شبه... 

ولی احتمالا فردا این متن رو میذارم تو وبلاگ 

الان داشتم با یکی از قدیمی های کانون حرف میزدم 

یهو یاد کلی خاطره افتادم... 

من اخیرا شاید از همه ی قدیمی های کانون بیشتر با جوونای جدید؛ دم خور بودم (قدیم و جدید رو من باب زمان ورود به کانون میگم نه من باب شانیت) برا همین یهو حسی بهم دست داد که تصمیم گرفتم این متن رو بنویسم 

 

یادمه سال آخر کارشناسی که داشتم از کانون میرفتم به جوونای اون دوره که یکیشون خود خانم وفایی خودمون بود گفتم که بچه ها؛ یاد زحمت های قدیمی ها باشید...یادتون نره که چقد برای این کانون زحمت کشیده شده...اصلا باورتون نمیشه که چه دردسرهایی برای این کانون کشیده شده و باورتون نمیشه که چقد الان کار شما ساده اس 

 

خیلی ها تو زندگی کانونی من؛ از کانون رفتن...ولی بازم من هستم...این احساسم خیلی عجیبه...اینکه همش اومدن و رفتن دوستاتو به کانون میبینی ولی بازم هستی...احساس بنجامین باتن دارم...حس خوبی نیست 

و الان میخوام به شما جدیدی های جدید همون حرفا رو بزنم...همون حرفایی که یه روزی به جدیدی هایی مث صفایی و وفایی میزدم.... 

درمورد قدیمی هایی که یه زمونی برای من جدیدی بودن 

بچه های جدید؛ شما باورتون نمیشه چقد برای این کانون زحمت کشیده شده 

شما نمیدونید چقد برای اینکه کانون بتونه الان بین دانشجوها جایگاه داشته باشه؛ زحمت کشیده شده 

من یادمه...از روزای اول یادمه...از کسایی که حتی الان ایران نیستن یادمه...از خاطرات اخیر هم یادمه 

الان کسایی مث صفایی و وفایی و محمدنژاد و بشیری و زین ال و تقوی و...به خاطر مشغله هایی که براشون پیش اومده کمتر تو کانکس دیده میشن 

ولی من یادمه 

یادمه خانم وفایی رو که چقد با هم سر دوربینی که الان تو کانونه دویدیم؛ سر اون در فلزی اتاق!!! یادمه چقد عرق ریختن... چقد اعصابشون سر اکران های کشوری به هم ریخت...یادمه چقد از پول و وقتشون برای کانون زدن... 

یادمه زین الی که همیشه از تنبلی خودش حرف میزد یهو چقد با صلابت و آقا؛ دوتا کلاس عقیقی رو چرخوند 

یادمه خانم بشیری - که هرجان سلامت باشن و ایشالا همین روزا میبینیمشون - چقد سر هرکاری بدون هیچ گونه ادعا و من و مون؛ کمک میکرد 

یادمه فرامرزی رو سال پیش...اون موقع هم اینقده بلند بود و تک و تنها همش دنبال عکس و عکاسی زحمت میکشید...تک و تنها کلاس عکاسی برگزار کردنش رو یادمه 

یادمه خانم محمد نزاد سر ساخت فیلم خودم چقده آروم و با تمانینه من رو تحمل کرد...دوندگی هاشون و استرس هاشون سر آفریقا رو یادمه 

فینی زاده ی جوان رو یادمه...قطعا یادمه...گشتن محله های پامنار رو برای پیدا کردن لوکیشن یادمه...یادمه با موتور؛ به ی بسم الله؛ تو فیلمبرداری پلان اول فیلم؛ من و خودش و دوربین رو کویبد زمین... 

خانم نعیمی رو یادمه...یادمه قبل از اینکه حتی یکی از شما بیاید کانون؛ چقد با هم به جرز دیوارهای کانکس خندیدیم...اصرارشون سر یه حبه قند رو از قبل از تابستون یادمه  

صفایی رو یادمه ولی اصلا یادم نیست چقد چقد مدیر اجرایی بود...پیشرفت آروم و عاقلانه اش رو تو فیلم سازی خودم دیدم...یادمه چقد اصرار داشت برای کلاس تدوین...صحبت هاش سر ضامن دار رو یادمه...وقتی سر اکران آفریقا رفت زیر سرم؛ خودم رسوندمش درمونگاه  

دقت و وسواس خانم باباگلی جوان رو سر معارفه اول سال یادمه

خانم سلیمیان رو یادمه...یادمه که حتی برای اکران جدایی؛ با آمبولانس راهی بیمارستان شد...یادمه سر فیلم خودم چقد آروم و ساکت کاراش رو انجام میداد طوری که خیلی ها بعدش بهم گفتن که قدر این آدمای گروهت رو بدون 

یادمه علی محیط رو با اون  پراید زاقارتش...یادمه سر همه ی اکران ها میشد تاکسی تلفنی گروه... 

یادمه خانم مردیها رو که قبل از هر پروژه استرس میگرفتشون و سعی میکردن که برنامه ریزی کنن...یادمه سر اکران ها ساکت و آروم میرفتن یه گوشه و کارایی که میتونستن انجام بدن رو انجام میدادن 

تقوی رو یادمه...کسی که وقتی تو کانون باشه؛ بلااستثنا همگی سه برابر انرژی میگیرن...یادمه وقتی تصویرش تو اکران خصوصی ضامن دار اومد همه لبخند زدن...یادمه بدون هیچ مقاومتی هر وقت که میشد پیداش کرد برای پروژه ها پوستر میزد 

جوونیای خودم و عمو عطار رو یادمه...یادمه چقد سخت بود وقتی دو نفری جمعه میرفتیم رو داربست و بنر میزدیم...یبنر مرد سیندرلایی رو یادمه 

 

یادمه 

شما هم یادتون باشه که تا چشم به هم بزنید میشه خاطره 

میشه «یادمه» 

میشه افسوس و آرزوی برگشتن به گذشته... 

یادتون نره که به سادگی هرچه تمام تر میگذره...شلوغی های زندگی اونقد مجبورتون میکنه جلوی علاقه تون به کانون رو بگیرید که به شکل زشتی بزرگ میشید...به شکل چرکی عاقل میشید...به شکل افتضاحی مرد و زن زندگی میشید... 

اون وقته که یه لحظه 

بعد از مرور یه اتفاق  

به خودتون خواهید گفت: 

یادمه...یادش به خیر 

 

 

شکور....

پوستر زنون

الان ممد پیام داد که امروز ساعت دوازده برای پوستر زنون بیاین کانون  

پوستر های کلاس عکاسیه قطعا

میدونم الان دیره برای اطلاع رسانی وبلاگی ولی گفتم شاید کسی چک کنه 

با ممد هماهنگ باشید 

۰۹۳۶۹۹۰۵۵۶۵ 

 

شکورم

محمد فرامرزی...من...بارون

امروز من زیر بارون منتظر تاکسی برای آقای هاکوب بودم که دیدم ممد فرامرزی با کلی زحمت قدش رو زیر یه چتر قایم کرده تا خیس نشه و میرفت به سمت پایین 

دوس داشتم علی محیط با اون پرایدش با سرعت دویست تا از کنارش رد بشه و اونهمه تلاشش رو با کلی گل و شل بشوره بریزه تو جوق خیابون 

 

داشت میرفت معماری برای پوستر های کلاس عکاسی  

 

درود بر او روزی که اولین نگاتیوش را ظاهر کرد و روزی که عمر فلش دوربینش به پایان خواهد رسید... 

 

شکور

ادامه ی آپارات

از ۸ تا ۱۰ صبح؛ شالیکار و بعدش من با آقای هاکوب بودیم برای آپارات 

ولی هنوز مشکل تموم نشد 

درضمن دوستان مشکل صوتی یه حبه قند سر نمایش ۳۵میلی متری ربطی به تعمیر یا مشکل آپارات نداره بلکه صدای فیلم دالبی بود در صورتی که آپارات ما؛ فقط مونو یا استریو پخش میکنه 

من با آقای هاکوب صحبت کردم و ایشون گفتن که اگه یه فیلم دالبی بهش بدیم میتونن با تست آپارات صوتش رو طوری تنظیم کنن که بشه هر سه نوع صدای فیلم ها رو باهاش پخش کرد 

شکورم

ادامه ی بحث مالی یه حبه قند

امروز شالیکار و من رفتیم پیش خانم برزگر و فاکتور ها و پولهای باقی مانده رو به خانم برزگر تحویل دادیم...

قراره که ادامه ی پروسه ی مالی تعمیر آپارت رو امورفرهنگی انجام بدن



شکورم

چند سر و گردن بالاتریم

من و مجید ارشادی و اشکان توپ شکن امروز سرمون خلوت بود نشستیم همینطوری درمورد کانون حرف زدیم

یه بحث پیش اومد و باعث شد که  دو سه ساعت درمورد اساسنامه و البته قسمت حق رای و معیارهای احرازش بحث کنیم

بحث جالبی بود

ولی انتهاش فقط به این نتیجه رسیدیم که تو این دانشگاه از همه ی گروه های دانشجویی جلوتریم که داریم اینقد دموکراتیک صحبت میکنیم و همچین بحث های عمیقی رو با هم داریم

واقعا این بحث ها تو هیچ گروه دانشجویی دیگه رخ نمیده

 

 

شکورم

توجه توجه...یادتون نره که سمت تایید نظرات لغو شد

توجه توجه...یادتون باشه که الان ما سمت «تایید نظرات» نداریم بلکه سمت «مسئول اطلاع رسانی اینترنتی» داریم

من هر از چند گاهی از این سمت تحت عنوان «مسئول وبلاگ» نام میبرم چون فعلا اطلاع رسانی اینترنتی مون محدوده به وبلاگ نه چیز دیگه...


توجه داشته باشید که الان اختیارات این سمت از اختیارات سمت پیشین بیشتر شده...

و فعلا من مسئول وبلاگ یا مسئول اطلاع رسانی اینترنتی هستم

فعلا حدود و ثغور اختیارات و وظایف این سمت مشخص نشده

تنها بحث دادن یوزر و پسورد مطرح شده که دارم اجراش میکنم ولی از بقیه اش مطمئن نیستم...

برای شروع هر کس که درمورد وبلاگ بحثی داشت با من مطرح بکنه


درضمن...به عنوان مسئول وبلاگ و البته به عنوان کسی که دنبال هرچه قانونی تر کردن فعالیت های کانون هستم، سر اینکه میشه تو وبلاگ رای گیری کرد یا نه مونده ام حیروووون.

یه چیزی مسلمه ، اینکه اگه تو یه جلسه ی رسمی گفته باشیم که فلان رای گیری تو وبلاگ انجام خواهد شد، اون رای گیری تو وبلاگ مشروعیت داره

ولی درمورد بقیه اش من که فعلا نظری ندارم و نمیدونم چه باس کرد

مخصوصا تو موقعیت های بحرانی ای که تا جلسه ی بعدی وقتی باقی نمونده مث پست قبلی که توسط مهندس نوشته شده...
نمیدونم باس چه کرد

اصلا نمیدونم

بهتره که در اولین جلسه ی رسمی به رای گیری وبلاگی یه مشروعیت دائمی بدون نیاز به تایید در جلسات رسمی بدیم و خلاص


شکورم

طعم خاطره می زند...

با اینکه ازش چند روز میگذره

اما دلم نمیاد طعم خوبش رو از ذهنم بیرون کنم

دلم نمیاد بذارم این

سیل پست هامون

یه حبه قندِ میرکریمی

رو آب کنه و دیگه ازش هیچی نگم

و از طعم و خاطره هاش ناگفته بگذرم

این شد که نظری رو که برای پست یه حبه قند میخاستم بذارم رو

اینجا نوشتم


خدارو شکر

 

همه چی خوب پیش رفت

گرچه تلفات مالی (و حتی نیمه جانی) هم داشتیم اما بازم

تو دلم یه غرور و شکوه خاصی به پاست

که داره رو لبم لبخندی با صلابت به حلاوت یه حبه قند میندازه.


بازم کانون یه کار بزرگ کرد

کانون تک خوری نکرد،

کانون جون کند،

تا


از یه حبّه قند...

یه کلـــّــه قند
ساخت تا لذتش به تمام دانشجوها برسه و کام همه رو شیرین کرد؛

کانونیا جوون بودند اما

با یه حبه قند
یه کوهِ بلـــند
از تجربه ساختند و با غرور پرچم کانون رو به سمت قله ی جدیدی از افتخار به دوش کشیدند.

و کلی پَـنـــد ، واسه بچه ها چه اونا که جدیداند، چه اونا که قدیم تر از جدیداند؛

اما شیرین تر از این چند

اونا که خیلی وقتا نیستــند

با یه حبه قـــند

دور هم جمع شدنــد

و به هم بخشیدند

یه دنیـــا شور و لبخنــد
ازبرای چهره های خسته ی همچون « پسنــد »

یک طعم خاطره انگیز

شیرین و تلخی در یک بند

یک حبه قند

محمد فرامرزی

دوشنبه تعطیل و خاطر ما دوباره مکدر شد.

از اونجایی که چند هفته است که جلسه ها داره 3 شنبه می افته و من خوب نمی تونم بیام. پیشنهادم اینه که این هفته که دو شنبه تعطیله، جلسه رو یک شنبه بگذاریم. ما به خدا مشتاقیم باشیم ها.

صرفن یک پیشنهاد نمی دونم قانونیه نیست، هست.

اگر موافقید که اعلام بفرمایید.

امیرحسین تقوی

کارت سینه

دوستانی که کارت سینه هاشون رو تحویل ندادن، بیارن بذارنش تو کانون

فکر کنم 4 تا از کارت سینه ها نیست

نیگا کنید دستتون یا تو کیفتون یا احیانا رو گردنتون جا نمونده باشه


شکور

پس لرزه های یه حبه قند

درجریان باشید که پس لرزه های یه حبه قند عبارتند از

1- تموم کردن بحث های مالی با مشارکت شالیکار

2- تموم کردن سرویس آپارات با مشارکت شکوری و فرامرزی

3- تموم کردن بحث آپاراتچی با پس دادن بوبین های امانت و بحث مالیش


شکورم

مسئول وبلاگ

این افراد امکان گذاشتن پست رو تو وبلاگ در حال حاظر دارن

امید صفایی

الهه وفایی

اشکان توپ شکن

نیلوفر مردیها

علی محیط

محمد فرامرزی

محمد فینی زاده

الهام محمد نزاد

محمد زین العابدینی

نسیم نعیمی

مژده بشیری

...

در ادامه به این لیست افراد جدید اضافه خواهند شد..

هرکدام از دوستان نهاد تصمیم گیری که این تمایل رو دارن به من مراجعه کنن تا یه توضیحاتی بهشون بدم و بعدش یوزر و پسورد رو داشته باشن


سایر افراد میتونن اگه پستی دوس دارن تو وبلاگ داشته باشن، یا متنشون رو به یکی از این افراد بدن که بعد از مطالعه بذارن تو وبلاگ یا اینکه برای وبلاگ ایمیل کنن البته با درج عباراتی با مفهوم اینکه دوس دارن ایمیلشون به صورت پست در وبلاگ قرار بگیره


شکور

شکارچی شنبه

شنبه تو تالار ابوریحان مث اینکه از طرف نهاد رهبری فیلم شکارچی شنبه نمایش داده میشه

شالیکار گفت که باحاله اگه قراره بریم ببینیم، تو یه پست بذارم که همگی با هم بریم ببینیم

من چیزی از این فیلم نمیدونم و یکی از بچه ها که رفته بود دیده بود گفتش که فیلم خیلی ضعیفیه..

ولی اگه میریم، با هم بریم و فیلم رو ببینیم چطوره

فیلم شنبه ساعت 2 شروع میشه و مث اینکه رایگان هم هست و کارگردانش هم میاد


شکورم

آرشیو کانون

منتظر تموم شدن یه حبه قند بودم که به خوبی برگزار شد...

و اما آرشیو...

 

آرشیو فیلم ایرانی:

- من لیست فیلم های کانون رو به خانم برزگر دادم(جهت تکمیل). از ایشون پرسیدم که بودجه ای برای خرید فیلم های ایرانی به کانون میدن، که مخالفتی نشد و پی گیری می خواد. نظر مثبتتون چیه؟

- از بچه های کانون می خوام که هر کس فیلم قدیمی ایرانی داره در قسمت نظرات بنویسه.

 

آرشیو فیلم خارجی:

- دوستانی که فیلم با فرمت کم حجم دارن لطف کنن برای کانون بیارن

- نهایتا تا یکشنبه کانون هارد دار میشه. آقای فلاح (عضو جدید) لطف کردن و می خوان هاردشونو امسال در اختیار کانون بگذارن. هارد آقای فرامرزی هم قراره کمک هایی بکنه.

- دوستانی که امکان دانلود فیلم دارن اسمشون و شمارشون رو در نظرات بگذارن.

- من خودم در هفته 4 فیلم دانلود می کنم (فعلا رندوم و برای کانون).

- اگر بچه ها درخواست فیلم داشته باشن دانلود می کنم در غیر این صورت کارگردانی پیش میرم.

- برای شروع از آلفرد هیچکاک شروع می کنم، هر کسی که فرمت کم حجم از هیچکاک داره در نظرات بنویسه من اسمش رو یادداشت می کنم.

- بچه ها می تونن از آرشیو DVD موجود در کانون استفاده کنن. بچه ها لطفا روزانه حد اکثر 5 DVD ببرید و اسم خودتون، فیلم ها و روزی که اونارو بردید بنویسید(توی یه دفترچه ی با جلد سیاه که کنار فیلم ها گذاشتم). لطف کنید فیلم ها 1 روز پیشتون باشه و رایتشون کنید فرداش بیارید و توی همون دفترچه بنویسد که تحویل دادید.


- دوستانی که فیلم های کوتاه ایرانی و خارجی دارن حتما برای کانون بیارن.


- آرشیو موسیقی کانون هم در نظرتون باشه.


- به درخواست دوستان: کسایی که انیمیشن ها رو با دوبله ی قدیمی ایرانی دارن بیارن.


نیلوفر مردیها


 

اولین خون

بچه ها من عاجزانه خواهش میکنم به این مسئله توجه کنید که ما شهرستانی ها نمی تونیم از کلاسای ترمیکی که آخر هفته است استفاده کنیم ...
در ضمن برای تهرانی های عزیز هم فک نکنم زیاد بد شه چون میتونن از یه روز تعطیلشون کاملا استفاده کنن و یه روز که تا دانشگاه اومدن تا دیر وقت بمونن و از کلاسا استفاده کنن
من حاضرم یه دفتر بر دارم و از تک تک بچه ها ساعتای خالی روزای هفته شونو بپرسم تا با اکثریت یه کلاس خوب اوکی کنیم...نظرتون چیه؟؟؟

مغرور میشویم

من عباس شکوری ام...بعضی روزا دوس دارم همه بدونن که اولین عضو این کانون بودم
یکی از این روزا، دوشنبه 9 آبان بود
به همه ی بچه های جدید بگم که تا حالا تو هیچ اکران یا پروژه ای، این تعداد اعضای کانون با هم کار نکردن
مغرور شدم وقتی می دیدم کسائی مسئولیت های مشخص خودشون رو دارن که بار اوله دارن کارت سینه ی کانون رو به گردن آویزون میکنن
وقتی دیدم خانم جهانی چه با حلاوت بلیط ها روچک میکنه، مغرور شدم
وقتی اشکان پیام داد که چه محشری کرده تو خیابونا تا فیلم رو برسونه، مغرور شدم
وقتی عمو عطار رو میدیدم که چقد معرکه داره بچه ها  رو نظم میده، مغرور شدم
وقتی فرامرزی رو می دیدم که همش داره باهام درمورد ردیف های دختر و پسر بحث میکنه مغرور شدم
وقتی فینی داشت فیلم پشت صحنه میگرفت مغرور شدم
وقتی تو درگیری همه، شالیکار پی کارای پولی خودش بود، مغرور شدم
وقتی رفتم روی سن و دیدم که خانم محمد نزاد موسیقی رو سر جاش دقیق شروع کرد، مغرور شدم
وقتی موسوی دم در ایستاده بود که پسرا و دخترا رو از اول راهنمایی کنه، مغرور شدم
وقتی حتی 35کارت سینه هم کم اومد مغرور شدم
وقتی همه بودن، همه بودمی، نزدیک به 40 تا عضو قدیمی و جدیدی میدویدن مغرور شدم
و وقتی کلیپ اصلی کانون رفت روی پرده دیگه خیلی خیلی مغرور شدم...


ولی این وسط باید یه جمله قصار رو حتما ذکر کنم
فینی بهم گفت: به عطار که داشت بچه های جدید رو منظم میکرد گفتم من چه کنم...
عطار گفت: تو قدیمی ای...می دونی چه کنی...اون کاری رو بکن که لازمه!!!کارای ناقص رو تکمیل کن...

جمله ی عطار نشون داد که پشت سکوتش تو جلسات، کلی تجربه هم هست...


عطار و اشکان تو اکران یه حبه قند، من رو بیش از همه نسبت به اینکه اولین عضو کانون فیلمم مغرور کردن...
آفرین بر آنها روزی که زاده شدند و روزی که به درک واصل خواهند گشت

شکور

پیشنهاد برای روزهای جلسه

قرار شد که ما هر هفته یه روز جلسه داشته باشیم که به صورت متناوب و یه هفته در میون بشه دوشنبه و سه شنبه

ولی گهگاه وقتی نوبت به یکی از این روز ها میرسه، میخوره به روز تعطیل

من پیشنهاد میکنم که رویه رو عوض کنیم و هر هفته ما جلسه رو داشته باشیم و اگه به روز تعطیل خورد، روز دیگه رو انتخاب کنیم یعنی اگه این هفته نوبت دوشنبه بود و خورد به تعطیلی، سه شنبه اش رو جلسه بذاریم و هفته دیگه بشه دوشنبه

همین رویه رو ادامه بدیم و اگر هم مثلا دو هفته پشت سر هم سه شنبه تعطیل بود، هر دو هفته رو دوشنبه جلسه بگیریم و هفته ی بعدیش بشه سه شنبه و رویه ی سابقمون رو ادامه بدیم


شکورم

صورتجلسه ی امروز

سلام 

 

 

1-  خوشحالم که به قواعد کانون چند تا قاعده اضافه کردم

اولین قاعده، قاعده ی مدیر جلسه هست که بچه ها دو نکته رو درموردش پذیرفتن

اینکه اول جلسه، کسایی که دوس دارن مدیر جلسه باشن، دستشون رو بالا می برن و بچه ها از بینشون یکی رو انتخاب میکنن

و دوم اینکه مدیر جلسه فرصت داره تا24ساعت بعد از اتمام جلسه، صورتجلسه رو بذاره تو وبلاگ

این بار هم این اتفاق افتاد ولی ازونجایی که کسی خودش رو پیشنهاد نداد، من دستم رو بالا گرفتم و مدیر جلسه شدم 

 

 

2- مجید ارشادی و عمو عطار پیشنهاد کلاس بازیگری رو دادن

5تا گزینه برای استادی هم پیشنهاد  کردن: حبیب رضائی، افشین هاشمی، مهتاب نصیرپور، دوتای دیگه رو یادم نیست...دوستان کامل کنن

خانم محمد نزاد گفت که قبل از تصویب کلاس بازیگری، کلاس فیلمنامه ی مهاجر توسط زین ال بزرگ و کلاس تحلیل روانشناسی جرم توسط اسد اکبری به رای رسیده ولی صفایی گفت که به خاطر ماهیت فنی کلاس بازیگری، برگزاری این کلاس منافاتی با کلاس های دیگه نداره

...

بحث در گرفت که این کلاس به درد ما میخوره یا نه

نعیمی مخالف بود و این کلاس رو در حوزه ی کاری تاتر میدونست

دلیاری هم بعدش مخالفت کرد و گفت که شاگردای این کلاس احتمالا به هدف بازیگری نخواهند پرداخت و کارای الکی زیاد میکنن

ولی ارشادی و عطار همچنان معتقد بودن که بازیگر جزء جداناپذیر سینماس و از طرفی هر کس از این کلاس استفاده نکنه، خودش ضرر کرده و این دلیل نمیشه که برگزارش نکنیم

به هر حال که ماهیت کار با اکثریت آرا به رای رسید

قرار شد دوستان مدیر اجرایی (ارشادی و عطار) و با همکاری امید، بیفتن دنبال هماهنگی های استاد و ریز جزئیات این کلاس رو با توجه به گزینه های متفاوت استادش، تا هفته ی دیگه در بیارن و برای کانون بیارن تا درمورد استاد و زمان بندی اش هم رای گیری بکنیم 

 

 

3- اسد اکبری از کلاس نقد روانشناسی گفت

استاد ارسیا تقوایی، که کلاس تحلیل روانشناسی فیلم رو در دانشگاه های مختلفی از جمله امام صادق هم انجام داده و الان به شدت برای انجام این کلاس آماده اس

حداقل جلسه 8 جلسه خواهد بود که به انتهای ترم میرسیم و اگه مطالب بمونه، جلساتی به ترم بعد هم میکشه

روز های کلاس احتمالا 5شنبه خواهد بود که در هر بحث با محوریت توضیح یه فیلم خاص انجام میشه

موضوع به تصویب رسید و این کلاس برگزار خواهد شد 

 

 

4- شالیکار درمورد بحث مالی یه حبه قند گفت 

 

 

5- خانم جهانی پور پیشنهاد داد که دوستان خاطرات مثبت پروژه های کانون رو تو وبلاگ بنویسن و خودشون هم شروع کردن به انجام این کار...که بسیار آفرین بر شما باد 

 

 

6- فرامرزی گفت که از هفته ی دیگه کلاس عکاسی شروع میشه

برای دیدن فیلم «مرگ، کسب و کار من است» گفت که برای کلاس تدوین باس بریم ببینم 

 

 

7- اشکان گفت که دوستان کلاس ها رو یه طوری بچینن که وسط هفته باشه تا شهرستونی ها هم بتونن باشن

من گفتم که نمیشه این اتفاق بیفته مگه اینکه ما یه سری کلاس خاص رو تو داخل هفته از اول پر کنیم، با اعلام وسیع و بعدش استاد رو اوکی کنیم 

 

 

8- دلیاری دو تا پیشنهاد داد

اول نمایش و بررسی فیلم های 5 کارگردان خاص یعنی هیچکاک، کروساوا، فلینی، کوبریک،برگمان رو داد

و همچینن بررسی فیلم های کوتاه

که اسد اکبری هم گفت که برای فیلم کوتاه میتونه خیلی کمک کنه چون کلی فیلم کوتاه خوب داره 

 

 

9- شکوری در مورد دو موضوع مهم (که بیشتر مربوط میشه به ماهیت اساسنامه) صحبت کرد

اول بحث وبلاگ بود و پیشنهاد کردم که هم سمت «مسئول تایید نظرات» به سمت «مدیر اطلاع رسانی اینترنتی» تغییر کنه تا هم اختیاراتش بیشتر بشه و هم اگه وبلاگ تبدیل به سایت شد، نیاز به تغییر قواعد نداشته باشیم

این سمت موظفه که یوزر و پسورد وبلاگ یا سایت رو فقط به کسایی بده که صلاحیتشون رو احراز میکنه

اینطوری دیگه هر کس که عضو فعال کانون باشه، نمیشه که یوزر داشته باشه، بلکه اول باید صلاحیتش رو هم به دست بیاره

دوستان این نظر رو تایید کردن و به رای رسوندن

و این یه اصل اساسنامه خواهد بود در آینده البته با اضافه شدن کلی جزئیات دیگه بهش

دوم من بحث حق رای رو مطرح کردم و گفتم که حالا که اینقد حجم فعالیت زیاد شدن باید دو کار کرد

هم باید قواعدی رو برای احراز حق رای گذاشت که قابل احراز باشه

و هم باید دایره تصمیم گیرندگان برای کانون رو از «فعالین» کانون  به «فعال تر ها» ی کانون تغییر داد تا اینطوری مجبور نباشیم برای هر تصمیمی از 30 نفر نظر بگیریم

این حجم زیاد اعضای نهاد تصمیم گیری خودش داره مانع کار ها میشه...

این یه پیشنهاد بود که بچه ها برن روش فکر کنن و تو وبلاگ درموردش بحث کنیم 

 

 

اگه چیزی از قلم افتاده بگید و

دوستانی که تو جلسه حضور داشتن اعلام حضور کنن

شکورم

بامزه های یه حبه خــَـــند

خانم جهانی پور (اگه درست گفته باشم)

از من درخواست کردن بگم


دوستانی که در جریان اکران یا نمایشگاه عکس اتفاق جالب و شنیدنی ای دارن در نظرات بذارن بخندیم.


فرامرزی overBorder

یه حبه قند


لذت همکاری را  روزی دیگر تجربه کردیم ، لذت با هم بودن را هم تجربه کردیم ، به امید تکرار چنین روزهایی

ع.م

ازش حرف زیاد دارم

خیلی زیاد

خیلی خیلی زیاد

ولی دارم از خستگی میمیرم

پس فعلا به قول ممد فوکوس:

 

دم...بچه های...کانون فیلم و...عکس...دانشگاه...شهید بهشتی...گـــــــــــــــــــــــــــــــــــرم


شکور