این پست از کافه سینما برداشت داشته شده.
کارگردان:
فرزاد موتمن
بازیگران:
فریبرز عرب نیا، سیامک صفری، آتیلا پسیانی، ژاله صامتی، محمدرضا غفاری، بهاران بنیاحمدی، آناهیتا درگاهی، روشنک گرامی، مجتبی سلمانی، شیوا کریمی، عمار تفتی، شبنم فرشادجو، علیرضا ثانی فر، امیرحسین فتحی و با معرفی: آناهیتا درگاهی
طبق معمول از فرادید ی سری عکس منتخب میزارم :)) بقیه دوستان هم پست بزارید ، این نشد وضع وبلاگ.
خبرگزاری رویترز به عنوان یکی از معتبرترین خبرگزاری های جهان و دارنده یکی از مهمترین سرویس های عکس خبرگزاری ها 95 عکس گزیده سال 2015 را منتشر کرد. این عکس ها در عین اینکه زیبا و جذاب هستند گاه به دلیل اینکه اتفاق مهمی را پوشش داده اند در لیست برترین های سال قرار گرفته اند. در زیر گزیده ای از این عکسها را میبینید.
مستند Finding vivien maier در تاریخ مقرر بیست و سوم آذر ماه اکران شد. با توجه به بضاعت مزجات گونه ی مستند در جلب نظر مخاطب، استقبال تا حدودی قابل قبول بود. العهده مع الراوی
با تشکر ویژه از جناب آقای عطارپور بابت پیگیری و رایزنی های مربوطه با معاونت محترم فرهنگی.
سپاس از جناب آقای یوسفی جهت تدوین مستند.
قدر دانی از دبیر محترم کانون آقای طغیانی که زحمت مدیریت اجرایی به دوش ایشان بود، همچنین جناب آقای عبقریان و بختیاری بابت پیگیری اکران.
سرکار خانم احمدی هم که زحمت طراحی پوستر و تراکت رو کشیدند همینجا مجددا ازایشان تشکر میکنم.
همچنین از دوستان عزیز خانم ها آقایان: زرگر، ایران نژاد، طغیانی، عبقریان، سرکشیک، نجاتی، قنبران، عبدالهی، نصرالهی، اسدی و دیگر دوستانی که در نصب پوستر ها و پخش تراکت ها همکاری کردند.
ساعت، دم دمای 5 عصره و توی دانشگاه شهید بهشتی پرنده پر نمیزنه.
خورشید پشت کوی شهدا قایم شده و پنهانی گرد طلا میپاشه به زیر ابرهای بریده بریدهای که آسمون بالای ساختمون آی تی رو پوشوندن.
ولی تو همین دانشگاهِ خالی و ابری که داره بعد از یه روزِ سنگینِ علمی و پژوهشی ( و شاید حتا عاطفی!) اولین نفس های استراحت عصرانهش رو میکشه، یه سری آدمِ گلِ متعهد وجود دارن، که تو سکوت، دم دادن به دمِ خستهی دانشگاه، پشت میزهای سفید، روی صندلیهای پلاستیکی و ناراحت سفید نشستن و منتظر خریداری هستن که میدونن دیگه خبری ازش نیست.
ولی خب... مسئولیت قبول کردن دیگه! باید تا تهش بمونن!
ادامه مطلب ...
همیشه برا من دیدن فیلم های تارانتینو جذاب بوده، . فیلم هایی پر از قاب ها و دیالوگ های قشنگ.
ادامه مطلب ...
سلام
پارسال همین روزها بود که مشغول ضبط فیلم مصطفی عطارپور بودیم.روزهای گرم تهران بود و لوکیشن ما تمام خارجی ولی گرم تر از لوکیشن ها فضای معنوی صمیمی بین بچه ها بود که سختی کار رو از یادها می برد.برای من پروژه ی بسیارخوبی بود.شهریور ماه هم سالگرد پایان یک دلقک هست و همه مون بی صبرانه برای اکران این فیلم لحظه ها رو می شماریم. . . دانه دانه . . .
به همین بهانه چندتا عکس از پشت صحنه ی پایان یک دلقک را باهم می بینیم و چشم انتظار اکران می مانیم...
یادم می آید دکتر کاظمی، دیگر هر وقت چشمش به من می افتاد، خنده اش می گرفت...
آخرین بار فکر کنم حدود یک سال پیش بود... به عنوان مدیر فرهنگی پردیس عباسپور، در ساختمان معاونت فرهنگی در جلسه ای شرکت داشت. من را که دید زد زیر خنده: «تو نمیخوای بری پسر؟»... من را که می دید، همیشه این جمله را می گفت...
وقتی دکتر کاظمی می رفت، دکتر صالحی، شاداب تر و خندان تر
از دکتر کاظمی آمد. یادم نمی رود روزی که سمت مدیریت فرهنگی قرار بود بین این دو جابه
جا شود... گرگیجه گرفته بودم.[1]
بعدها، دکتر صالحی زاده با آن روحیه ی شاداب و طنز، مسئول روابط عمومی دانشگاه شد... و حالا این دکتر کاظمی است که این پست را از دکتر صالحی تحویل می گیرد...
داستان این جابه جایی ها داستان جالبی است... یکی که دوستش داری بعد از مدتها در جایی که ربطی به چیزی ندارد، باز پیدایش می شود. و بیشتر می فهمم که واقعاً زمین گرد است.
خلاصه که همانطور که دیروز خداحافظی کردیم، امروز، سلام
دکتر جان. من هنوز اینجام! [2]
همچین که فارغ التحصیل میشی، همچین که جزو قدیمیا میشی، همچین که کم کم اسمت از لیست فعالین حذف میشه، همچین که دیگه تو عکسهای دسته جمعی، اکثریت جدید میشن و تو دیگه نمیشناسی و میشه گفت همچین که از عکسهای دسته جمعی حذف میشی ...
حس می کنی که بوی کهنگی و نا گرفتی و وقت خداحافظیت رسیده.
آخرین نمره ی لیسانسم چهل روز پیش اومد و این یعنی تمام.
بدو بدو های اکرانها، پوستر زدن ها، جلسه ها، پنج شنبه ها، مسئولیت ها و خیلی چیزهای دیگه – منطقاً- تمام.
ولی اگر من آدم منطقیی بودم، این دلناز نبودم. به هر حال من دوست دارم باز هم باشم و فعال باشم. همین. :)
بنده و آقای فرامرزی -دبیر وقت کانون- در حال چانه زنی برای گرفتن مجوز اکران با آقای صالحی زاده - مدیر آن زمان.
تصویر متعلق به مستند کانون است.
ایده ی کمی تکراری با کمی خلاقیت
فیلمنامه ی فوق العاده
بازی عالی نقش اول زن و دانشمند نسبتاً دیوانه (با بازی و چهره ای به شدت شبیه به چراغ خودمان)
دیالوگ های به شدت درگیر کننده، ولی برخلاف کار
اخیر نولا، قابل درک
ادامه مطلب ...
دوتا پیشنهاد دیدن فیلم دارم به طرفدارای جلوه های ویژه
اولی پیشنهادیه برای کسایی که وقتی که روزه داره از پا درتون میاره بتونید تا افطار با انرژی ادامه بدید.
هرچند فضا و داستان فیلم به شدت شبیه به فضا و حتی خورده داستان ها و شاید حتی کاراکتر های فیلم کتاب الی هست، ولی در مقایسه با اون فیلم، فیلمی پر از اکشن های جدید، جلوه های ویژه بسیار پیچیده تر و همچنین موسیقی انرژیکه که اون رو کلاً تبدیل کرده به بمب انرژی:
مکس دیوانه(جاده ی خشم)
حتی شاید در مقایسه ی کتاب الی و مکس دیوانه(جاده ی خشم) به این نتیجه برسیم که یکی در تحبیب دین و یکی در نقد به شرایط حال حاضر اون در جامعه است
ادامه مطلب ...
طبق رای تمامی اعضای شورای مرکزی از دیروز مجتبی طغیانی رسما دبیر کانونمون شد.هممون باس کمکش کنیم تا موفق باشه تو کارش. آرزوی موفقیت آقا مجتبی:))
حالا از اون روزا خیلی گذشته و خانم باقری فارغ التحصیل شدند و تقریبا دیگه کانون نیستند اما تلاش ها و فداکاری های یک عضو همیشه به یاد میمونه
تو چهارمین روز کانون، از سه تا از اعضای خعلی فعال خداحافظی کردیم. نه به خاطر اینکه قراره برن. به خاطر اینکه با فارغ التحصیل شدنشون، به احتمال زیاد، کمتر پیداشون میشه.
ایشالا که همچنان اعضای خوب کانون خودشون بمونن.
افراد حاضر در بحث، در مورد مصداق مناسب دبیری آینده ی کانون و همچنین جایگزین او در صورت وقوع استعفا یا حادثه ای که مانع از ادامه ی فعالیت مصداق اصلی میشد، به یک اشتراک نسبتاً قوی دست یافتند.
بنابراین این دوستان، پیشنهاد خویش را در این پست در این قالب ارائه می دهند:
ائتلافی متشکل از 6 نفر به وجود آمده است با هدف انتخاب شورای مرکزی و همچنین انتخاب دبیر و تفکر برای انتخاب جایگزین احتمالی دبیر در مواقعی که در طول فعالیت دبیر، حادثه ای منجر به عدم امکان ادامه ی دبیری فرد مورد نظر شود.
اعضای ائتلاف متشکل هستند از:
- عباس شکوری
- امیر حیدری
- مصطفی عطارپور
- مسعود زرگر
- مریم حیدری
- مجتبی طغیانی
ادامه مطلب ...یکسری عکس دیدم از عکاس ایرانی «کیارنگ اعلایی» و دوست داشتم تماشایشان را با شما به اشتراک بگذارم. از مجموعه «سوی پنهان خانه» و «هیچ کجای دوردست» . با نگاه کردن به آثار این هنرمند حس خوبی به مخاطب منتقل می شود. برای ترم آتی فکری به سرم زده که ایشان را به کانونمان دعوت کنیم، نمایشگاهی از آثار او داشته باشیم و یا کارگاهی با حضور او برگزار کنیم. نظرتان چیست؟ معرفی او را در ادامه مطلب گذاشته ام.
خودتان عکس ها را ببینید:
وقتی یه نفر خوابش میاد چه فرقی میکنه تو کانون جلسه اساسنامه باشه یا سه نفر ادم بی سر و صدا...
اما مجتبی عضو خوب و باحال و فعال ماس.حیف که دیر اومد، چه فایدی...
اگه فیلم های قاتلین بالفطره، شبکه، و فیلم های دیگه ای که به بحث رسانه پرداخته ان رو دیدید و ازشون خوشتون اومده، پیشنهاد میکنم حتماً این یکی رو هم ببینید:
۵شنبه، اولین اکران اولین تولیدی عطار بود.
برای اینکه بخوام در مورد فیلم دقیق صحبت کنم، نیاز دارم که یکی دو بار دیگه ببینمش. ولی دوست داشتم تا تصویرش از ذهن ها پاک نشده در مورد حیرتم از تدوین فوق العاده اش بنویسم:
من از تدوین فوق العاده اش حیرت کردم!
با اینکه ممکنه یه بار دیگه فیلم رو ببینم، کمی از شدت توصیفم کاسته بشه ولی اگه الان بخوام احساسم رو نسبت به چیزهایی که در اولین تماشای فیلش بهش دقت کردم بگم باس عرض کنم که: انتخاب موسیقی، هارمونی و هماهنگی تصویر و موسیقی، دقت در انتخاب فونت، و البته که تدوین فوق العاده زیبای این دزدان احمق من رو به این نتیجه رسوند که در این سالها که عطار فقط در تولید فیلم های دیگرون به عنوان یکی از عوامل - نه کارگردان - حضور داشت، یک حضور هدفمند بود. نگاه تولید کننده در حین تولید به پس از تولید و بخصوص تدوین، نمیتونه فقط از «دیدن فیلم» و «حضور داشتن صرف در تولید فیلم ها» به دست بیاد. به نظرم عطار این نگاه رو «با تجربه کردن واقعی روند تولید فیلم با حضور در تولید ها و فکر کردن به اون» به دست آورده.
اولین تولید عطار، در زمینه ی تدوین، از نظر من، فوق العاده بود.
اگه یه کار دیگه با این دقت تدوینی انجام بده باید معتقد باشیم که در کانون شاهد طلوع یک تدوینگریم.
شکور