ما نمونه‌ی یک کانون تیپیکال و عادی هستیم!

ساعت، دم دمای 5 عصره و توی دانشگاه شهید بهشتی پرنده پر نمی‌زنه.

خورشید پشت کوی شهدا قایم شده و پنهانی گرد طلا می‌پاشه به زیر ابرهای بریده بریده‌ای که آسمون بالای ساختمون آی تی رو پوشوندن.

ولی تو همین دانشگاهِ خالی و ابری که داره بعد از یه روزِ سنگینِ علمی و پژوهشی ( و شاید حتا عاطفی!) اولین نفس های استراحت عصرانه‌ش رو می‌کشه، یه سری آدمِ گلِ متعهد وجود دارن، که تو سکوت، دم دادن به دمِ خسته‌ی دانشگاه، پشت میز‌های سفید، روی صندلی‌های پلاستیکی و ناراحت سفید نشستن و منتظر خریداری هستن که می‌دونن دیگه خبری ازش نیست.

ولی خب... مسئولیت قبول کردن دیگه! باید تا تهش بمونن!


 

ادامه مطلب ...