کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

ملکه دیشب...!!!!

دیشب حول و حوش ساعت 7:30 اینا بود که پدرم اومد خونه.... بعد از احوالپرسی و اینا به من اشاره کرد (از اونجایی که میدونست من جدیدا زیادی در مورد فیلم حرف میزنم ) و گفت که رامین واسه امشب دعوتنامه ی دیدن فیلم داریم  از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد تو سالن خصوصی خودشون!!!!  

    

          منم یه خورده مکث کردم و بعد از یه ریست کلی از هنگی در اومدم و گفتم اِ چه خوب!!! 

    حالا چه فیلمی هست؟؟   

    بابا : ملکه!!!  ساعت 10 !! 

  

    ساعت 9 شد و منم که از اسم وزارت به وجد اومده بودم کلی خوشتیپ و عطر و از این چیزا ... !!  بالاخره راه افتادیم ... 

  

      رسیدیم اونجا من بودم و بابا و مامان و داداشم و خانومش !!!   

بعد از یه پذیرایی مفصل... چون هنوز نیم ساعت مونده بود به شروع فیلم..همه رو دعوت کردن تا از نمایشگاه کتابشون دیدن کنیم...!!! 

  خلاصه با بهونه های مختلف 10:30 بود که رفتیم تو سالن ... 

"اخطار: احتمال لو رفتن موضوع وجود داره...!!! " 

 فیلم از محمد علی باشه آهنگر ..!! 

   کلن تو تیتراژ اول فیلم اسامی خاندان باشه آهنگر رو میشه دید.. 

فیلم از تو لنز یه دوربین شکاری و زنبور و کندو و  دوچرخه و پالایشگاه و خمپاره و اینا شروع میشه... 

منم با کلی ژست سینمایی کنار پدرم ( یه پام رو هم انداختم رو اون یکی پام)  نشستم و با حس تمام دارم فیلم و میبینم... یک ربع اول فیلم با صدای باز شدن چیپس و پفک و پپسی و خمپاره و گلوله و داد و بیداد میلاد کی مرام و ... همراه بود... 

تو یک ربع بعدی همه ی سالن سکوت و فیلم هم آروم تر بود....  

بعد از چند دقیقه یه صدای آشنا همه رو به وجد آورد .. آره صدای قشنگ مصطفی زمانی که منم ازش خوشم میاد..!!  

  ولی زیاد طول نکشید که سالن رو جو خمیازه و خواب گرفت .. ساعت هم که از 11:30 گذشته بود بعضی ها خواب رو  توی خونه ترجیح دادن و رفتن..!!! 

یه دفعه یه نگاهی به بابا که کنارم نشسته بود انداختم و دیدم که  بللللللله بابا هم حوصلش سر رفته!!!

فیلم میخواد به بحث جنگ با یه روحیه ی منعطف تر از قبل نگاه کنه..به اینکه عراقی ها هم مجبور به جنگن.. با یه زاویه ی متفاوت.... 

نه فقط این...در کل سعی کرده محیط نبرد و احساسات رو قاطی کنه... البته احساسات مردونه.. چون اگه تو لیسته بازیگر ها هم نگاه کنین میبینین که همه از یه جنسن..  مذکر....!!!! 

  

خلاصه بیشتر نمیگم .. چون شاید کسی علاقه به دیدن بازی خوب میلاد کی مرام و داستان نوین آقای باشه آهنگر داشته باشه.... 

و فقط اینکه اگه بخوایم واسه هفته دفاع مقدس یا مناسبت دیگه ای یه کاندیید اکران داشته باشیم .. این فیلم میتونه گزینه ای با درجه ی 2 ستاره (البته از نظر من) داشته باشه...!! 

 

ببخشید که زیاده گویی کردم...!!! 

 

                                رامین 18

تقسیم بلیط های وزارت علوم

تقسیم این بلیط ها خودش معضلیست...


ازونجا که هم فرصت قرعه کشی نیست، هم اگه فرصتش باشه و بشینیم قرعه کشی کنیم باز یه سری تداخل های زمانی و ... پیش میاد که بچه ها باید دنبال تاخت زدن باشن...و اینکه فیلم ها هم اونچنان فیلمای خاصی نیستن (مثلا اینبار، راه بهشت و چک و قربانی(محصول چین))... قرعه کشی زیاد راهکار تقسیمی خوبی نبود...این بود که با مشورتی که کردم دیدم بهتره بلیطارو به صلاح دید های مبنی بر موقعیت تقسیم کنم....


ادامه مطلب ...

روز اول جشنواره با سه فیلم

امروز من سه تا فیلم دیدم!!! این آخری دیگه اینجوری بودم

برای توضیحات بیشتر به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید...


لطفا دوستانی که میرن فیلمی میبینن، چند خطی توضیح برای آشنایی کلی دیگران، تو وبلاگ بنویسن. ممنون


فرامرزی

ادامه مطلب ...

فیلم بیداری -خواب بهداد

امروز این فیلمو در جشنواره دیدم  

فیلم متوسط رو به پایین و یا حتی ضعیفی بود    این فیلم به درد جشنواره نمیخورد ولی اگر اکران عمومی شود در بین فیلمهای روی پرده میتواند فیلم آبرومندی باشد 

  

بازی بازیگران در حد متوسط و بازی بهداد ضعیف بود    من به هیچ وجه توصیه نمیکنم که این فیلم را در دانشگاه اکران کنیم     مرسی از توجه شما-مجید

روزهای جلسات رسمی در ترم جدید

پیشنهاد میکنم برای ترم جدید روز جلسات در یک روز خاص در هفته ثابت بشه و از حالت یک هفته در میون در بیاد...

برای این کار راهکارم اینه که دوستان روزها و ساعت هایی که اصلا نمیتونن تو جلسه باشن رو اینجا اعلام کنن

از امروز تا ده روز دیگه تو نظرات این پست اعلام کنید

از اونجا که تجربه نشون داده پیدا کردن یه وقت مشترک خیلی مسئله ی سختی خواهد شد لطفا زمان هایی رو بگید که به هیچ وجه نمیتونید بیاید...

تکرار میکنم، به هیچ وجه...

 

الحاقیه: 

توجه! در ترم دوم فاصله زمانیه بین کلاس های قبل و بعد از ظهر 2 ساعت (12 الی 2) است. اینطوری میتونیم برای جلساتی که زمان بیشتری لازم داره بیشتر بمونیم.

محمد فرامرزی طویل

جلسات چایی نقد پهلو

شکوری یه پیشنهاد داشت که قرار بود تو یکی از جلسات اون رو به تصویب برسونه... پیشنهادش این بود که دبیر ملزم بشه به برقراری جلسات دو نفره با اعضا که دبیر بشینه و با اون شخص به تبادل نظر درمورد مسائل کلی و جزئی کانون بپردازه

اسم این جلسات هم میتونه به نظر من «جلسات چایی نقد پهلو» باشه

غرض از این صحبت ها اینه که در یک سیستم و جایی مث کانون با این حجم عظیم از اعضا یه هماهنگی و هم فکری خوبی پیش بیاد

اگه هر عضو بیاد بشینه و انتظارات خودش رو از کانون و دبیر و همچنین انتقادات و پیشنهاداتش رو بگه و در مقابل دبیر هم درمورد مسائل کلی قوانین و روال های موجود در کانون صحبت کنه اینطوری اون هماهنگی لازم پیش میاد و دبیر هم بیشتر با کم و کاستی های موجود آشنا میشه

بعدا این رو تو یه جلسه تصویب خواهیم کرد. اما من جلوتر از اینکه برام این یه تکلیف بشه چون این حرکت رو دوس دارم ازتون خواهش میکنم هر کسی یه زمانی رو مشخص کنه با من هماهنگ کنه تا بشینیم با هم چایی بخوریم و گپ بزنیم...

محمد فرامرزی

انتخاب مدیر مالی

والا فکر کنم دبیر سرش شلوغه  

و کس دیگه ای هم حواسش نیست 

برا همین من آرا رو شمردم  

و آرای ارائه شده برای انتخاب مدیر مالی به این شرح هست: 

 

تعداد آرای موافق آروین پارسا:۵ رای (بدون احتساب رای موافق خانم وفایی) 

تعداد آرای موافقین سیما ترابی:۴ رای 

  

افرادی که رایشون رو شمردم: 

رامین 

مردیها 

فرامرزی 

جهان 

شکوری 

ایرانی
شالیکار 

حنانی 

پیروزبخت 

  

افرادی که رایشون شمرده نشد: 

وفایی 

 

 

مسئول احراز حق رای بفرمایند که آیا تمامی دوستان در فاصله ی زمانی 5/11 تا 12/11 حق رای داشته اند یا خیر؟

پیشنهاد میکنم دبیر گرانقدر و طویل، نام مدیر مالی رو زیر همین پست با یه رنگ خوشگل بنویسه... 

 

شکورم



فرامرز هستم

به این ترتیب اولین مدیریت مالی کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی تعیین شد:

آروین پارسا


شروع درد سر ها رو بهت تبریک میگم



زمان کاندیداتوری سمت مسئول اساسنامه

دوستان تا شنبه شب (ساعت 24 روز شنبه 15 بهمن) کاندید بشن... 

 

 

برای رای به اصل موضوع و مصداق هم باید به پست  

رای گیری وبلاگی - مسئول اساسنامه 

مراجعه کنید 

 

 

شکور

پوسترینگ فراخوان ها...فک کنم 4

سلام...


بچه ها شنبه و یکشنبه پوسترینگ داریم تعداد پوسترا 50 ، 60 تا بیش تر نیست...

خواهش میکنم دست تنها نذارید مارو...

گناه داریم....

از بس سر این پوسترینگا قندیلای بهشتی رو از رو دیفالا کندیم دستامون پوسیده.....

بیاید کمک!!!!!



هر کی میتونست ساعت 12 تا 1 بیاد کانون واسه کمک بیاد.

واسه هماهنگیم اگه خواستید با من و سیما ترابی تماس بگیرید چون ممکنه ما زودتر از شما بریم سر وقت پوسترا...


 جهانی پور     09367187084


دیالوگ های ماندگار ۲ (ایرانی)

مرد اگه خیلی مرد باشه، خدا بهش پسر نمیده

(زن ناخدا خطاب به ناخدا، که پسر نداره)

(ناخدا خورشید، ناصر تقوایی)



- یه آب بزن به صورتت، تند نرو، فکرم نکن

- آب میزنم به صورتم، تندم نمیرم، فکرم که... نمیشه نکرد

(مرسدس، مسعود کیمیایی)




- دفعه ی آخر گفتم، دفعه ی آخره که میگم؛ دفه ی دیگه نفس نداری...

(اعتراض، مسعود کیمیایی)




- این روزا مردونگی خیلی کم شده، آخه همه شو تو قبضه کردی...

(قیصر، مسعود کیمیایی)




- مرد باید گریه کردن هم بلد باشه

- از کجا معلوم که ما بلد نیستیم؟!

(سرب، مسعود کیمیایی)




- یه نفس گرگ می ارزه به زندگی صدتا شغال...

(رئیس، مسعود کیمیایی)




- تا نفس آخرم، تا آخر نفسم، مدیون تو هستم

(جرم، مسعود کیمیایی)




- خونمون اینجایی بود که الان اتوبانه...دوتا اتاق بیشتر نداشت...کوچیک بود... ولی بود...

(سلطان، مسعود کیمیایی)




- اون اصلا می دونه تو پسرشی؟

- من که می دونم اون پدرمه...

(جدایی نادر از سیمین، اصغر فرهادی)




- به داداشت بگو ما انقده مرد هستیم که سهم نامردا رو هم بدیم...این چاقو رو هم بده بهش تو زندون باهاش خیار پوست بکنه...جا گذاشته بود تو پشت ما...

(دشنه، فریدون گله)






عمو عطار

(تایپ: بابا شکور)




بیوگرافیزززز!!!

            

             

            برای علاقه مندان به بیوگرافی ها !!!  

                                         

                              part 1: sTanley Kubrick

ادامه مطلب ...

بلیط های وزارت علوم...ضایع می شویم

دوستان اصلا دلتون رو به بلیط های وزارت علوم خوش نکنید و همون تعدادی که توی قرعه کشی گیرتون اومد رو دو دستی بچسبین که بهتر از اونا نصیبتون نخواهد شد.


امروز 6 دانه بلیط دادن دستمون؛ به این شرح:

بخش بین الملل، قربانی، محصول چین 2010

سینما ایران1، چک، کاظم راست گفتار

سینما ایران 1، راه بهشت، مهدی صباغ زاده


بلیط ها رو به دبیر تحویل دادم


الهام محمدنژاد

علی حاتمی و حسن کچل...

سلام...


شاید این کار به نظرتون خسته کننده و حتی بیهوده باشه چون هممون حداقل یه بار فیلمای کارگردانای بزرگ خودمونو دیدیم ولی من دوس دارم تو وبلاگ کانون فیلم و عکسمون علاوه بر پرداختن به بازیگرها و کارگردانای بزرگ خارجکی ب کارگردان ها و بازیگرای به نسبت بزرگ خودمون هم پرداخته بشه این کارو با علی حاتمی و معرفی فیلماش شروع میکنم فیلمایی ک حتی خیلیامون از یاد بردیمشون مث همین حسن کچل ک من تو بچگیام با هاش دورونی داشتم...

یادش بخیر


علی حاتمی (۲۳ مرداد ۱۳۲۳ در تهران - ۱۵ آذر ۱۳۷۵ در تهران) کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس بود. حاتمی در جایی متولد شد شبیه همان جایی که رضا خوشنویس در هزاردستان به ‏مفتش آدرس می‌دهد؛ خیابان شاهپور، خیابان مختاری، کوچهٔ اردیبهشت.‏ او دانش‌آموخته از دانشکده هنرهای دراماتیک است. علی حاتمی حداقل ۱۵ فیلم بلند سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ساخته‌است.‏

اولین اثر سینمایی حاتمی در سال ۱۳۴۸ با عنوان حسن کچل ساخته شد و آخرین فیلم نیمه‌تمامش با نام جهان پهلوان تختی که یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های سینمایی او بعد از مجموعهٔ هزاردستان بود، به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریم‌مسیحی (به نام‌های کمیتهٔ مجازات و طهران، روزگار نو) ساخته شد.

علی حاتمی همواره در آثار سینمایی خود پیوندی ناگسستنی بااصطلاحات و گویش های کوچه بازار داشت، بطوریکه کاربرد این دیالوگ ها به عنوان امضای وی در تقریبا تمامی آثار سینماییش حضور داشته و سینمای حاتمی را یک سینمای منحصر به فرد ساخته است. برخی ازاین دیالوگ های ماندگار عبارتند از:

فیلم "مادر" «تلخی با قند شیرین نمیشه، شب رو باید بی‌چراغ روشن کرد» فیلم "کمال الملک" دیالوگی از زبان مظفرالدین شاه «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید» فیلم "سوته دلان" «همه عمر دیر رسیدم» فیلم "سوته دلان" «ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه، چون زنگاشو زده» فیلم "مادر" «خورشید دم غروب، آفتاب صلوة ظهر نمیشه» و دهها دیالوگ ماندگار دیگه


معرفی فیلم

حسن کچل اولین فیلم سینمایی علی حاتمی است. او این فیلم را در سال 1348 کارگردانی کرد. او در این فیلم، علاوه بر کارگردان، نویسنده فیلم نامه و سراینده اشعار نیز بود.

این فیلم در حال و هوای ایران قدیم ساخته شده و بصورت آهنگین (موزیکال) می باشد. از آنجا که فیلم حسن کچل آغاز راه علی حاتمی است، این فیلم از جهاتی قابل تامل است. علی حاتمی در طول دوران کارگردانی خود به مسائل بسیار مهمی در فرهنگ و اخلاق ایرانی پرداخت و به گفته ای، یک دوره از ادبیات را با فیلمهایش مرور کرد و فیلم حسن کچل به مثابه مقدمه ای فوق العاده برای این کتاب ادبیات است. علی حاتمی در هر فیلمش، جدای از داستانی کلی که کم نقص است، نکته ای اساسی در اخلاق را موضوع فیلم قرار میدهد، و نگرشهای فرهنگ عامه را در مورد آن به نقد میکشد، و در انتها - در اغلب فیلمهایش - نگرش صحیح به آن موضوع را به مخاطبین نشان میدهد. از آنجا که اخلاق در سایه ی غایات معنی پیدا میکند، پیش از وضع هر قانون اخلاقی، میبایست علت و غایت آن قانون تبیین شود. دغدغه علی حاتمی در فیلم حسن کچل تبیین و نشان دادن این غایت است و همچنین ارائه معیاری برای تمییز خوب و بد. در این باره در ادامه صحبت خواهد شد.



          

ادامه مطلب ...

We Need To Talk About KEVIN

به نظر من ما باید اینجا درباره‌ی کوین و این فیلم صحبت کنیم...

فیلم: We Need To Talk About KEVIN یا "ما باید درباره‌ی کوین صحبت کنیم" یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌هاییه که تا به حال دیدم. فیلم ساخته 2011 هست به کارگردانی Lynne Ramsay و در کمال تعجب من، این فیلم هم برگرفته از یک رمان پرفروش بوده به همین نام. نویسنده‌ی کتاب Lionel Shriver هست که داستان کتاب رو به شکل مجموعه نامه‌های مادر کوین به همسرش روایت کرده.


 

(من موقعی که فیلم رو میدیدم نمی‌دونستم از یک رمان اقتباس شده و وقتی چند لحظه پیش این قضیه رو فهمیدم، تازه متوجه شدم که من "ناخودآگاه" جذب فیلم‌های ساخته شده از روی کتاب میشم و این به نظرم معجزه‌ی کتاب و نویسندگیه. یک داستان قویه که میتونه این‌جوری به یه فیلم پر و بال بده.صد البته که انکار نمی‌کنم عوامل دیگه هم میتونه به همین اندازه موثر یا مخرب باشه)

اگه از من بپرسند میگم که این فیلم صد در صد از اون فیلم‌هاییه که نمیشه بدون یه تحلیل روان‌شناسانه به عمقش پی برد.

نماهای ابتدایی فیلم فوق‌العاده است و دقیقا همون مقدمه‌ی لازمیه که ما رو کم کم با محیط فیلم آشنا کنه.نمی‌دونم توی فیلمسازی بهش چی میگن اما توی ادبیات اسمش هست:"براعت استهلال" (یا معادل فارسی اش: "شگرف‌آغازی!") یعنی یه مقدمه چینی فوق‌العاده که مارو در همون ابتدا با فضای داستان آشنا می‌کنه.

زمان توی فیلم پس و پیش میشه اما زیاد طول نمیکشه که به کمک گریم‌های متفاوت بازیگر نقش مادر کوین Tilda Swinton توی هر کدوم از مقاطع داستان، دستمون میاد که فیلم در آن واحد داره چه تعداد بازه‌ی زمانی رو به ما نشون می‌ده.

 

طبق معمول،اصلا دلم نمی‌خواد با تعریف ماجرای فیلم هیجان فیلم دیدن رو از بین ببرم.اما توی چنین مطالبی نمیشه از گفتن یه گوشه‌هایی از داستان امتناع کرد. پس اگر دلتون نمی‌خواد فیلم براتون لو بره بی خیال خوندن ادامه‌ی این یادداشت بشید...


 

از دید من داستان فیلم در حقیقت داستان زندگی یک زنه به اسم Eva از زمان ازدواجش تا زمان حال(یعنی زمانی که می‌بینیم دنبال کار می‌گرده و در جای کوچیکی مشغول به کار تایپ میشه)

Evaصاحب یک پسر شده.اما از همون بدو تولد توی ارتباطش با این بچه دچار مشکله (صحنه‌های گریه‌های بی پایان کوین در نوزادی که کاملاً Eva رو عصبی کرده) مشکل ارتباط‌گیری بین این مادر و پسر توی دوران کودکی و نوجوانی کوین هم ادامه پیدا میکنه.اما در کودکی کوین بین اون و مادرش اتفاقی میفته که یه جورایی Eva رو به کوین مدیون میکنه و دقیقاً از این‌جاست که Eva توی یه رابطه‌ی حق‌السکوتی با کوین میفته که شاید بشه گفت تا آخرین صحنه‌ی فیلم هم همین رابطه است که طناب ارتباط بین کوین و مادرش رو صد در صد قطع نمی‌کنه...

در این رفت و آمدهای زمانی فیلمه که متوجه میشیم کوین به یه علتی زندانی شده و اون علت، چیزیه که تا اواخر فیلم بهمون دقیق نشون داده نمیشه و البته آخرین حلقه‌ای که توی این زنجیره‌ی حوادث منتهی به علت زندانی شدن کوین می‌بینیم از اون چه که تصور می‌کردیم خیلی شوک‌آورتره...

و ما رو با یه سوال خیلی بزرگ رو‌به‌رو می‌کنه: پس چرا هنوز Eva به دیدن کوین میره؟براش وکیل می‌گیره  و به نوعی ازش حمایت کرده؟

بعد از گذشت چندین روز از تماشای این فیلم، من هم‌چنان به این سوال و جواب‌های احتمالی‌اش فکر می‌کنم.

آیا این یه فداکاری مادرانه است؟

یا شاید هم با توجه به آخرین دیدار کوین و مادرش در زندان، باید بگم که Eva هم‌چنان می‌خواسته به عنوان یه مادر کاری رو که به هیچ وجه نتونست در رابطه با کوین حتی شروع کنه به اتمام برسونه: یعنی تربیت‌اش کنه.

یا اینکه این رابطه در ادامه‌ی همون رابطه‌ی حق‌السکوت‌ گرفتن کوین از مادرش بوده؟

شاید هم باید با توجه به سکوت Eva در برابر اون سیلی‌ای که توی خیابون خورد و ماجرای  خرید از فروشگاه،این طور گفت که Eva خودش رو مقصر تمام این ماجراها می‌دونسته و شاید حتی یه جورایی شریک جرم!

شاید هم باید از دید کوین نگاه کرد: برخلاف ظاهر ماجراها، اتفاقا تنها کسی که کوین توی خانواده دوست داشته مادرش بوده و Eva هم این موضوع رو به مرور و خصوصاً با "کشته نشدنش" درک کرده.

.

.

.

خیلی دوست دارم کسانی که فیلم رو دیدند نظرشون رو راجع به جواب احتمالی این سوال بدن.واقعاً چرا بعد از همه‌ی اون اتفاقات Eva هم‌چنان به دیدن کوین میره؟



تا یادم نرفته بگم یه چیزی توی این فیلم خیلی تو ذوقم زد و اون گریم پدر و مادر کوین در دوران جوونیشونه!کلا گریم کردن افراد مسن و جوون نشون دادنشون اصلا جواب نمیده و کاش یه فکر دیگه واسه این تیکه‌اش می‌کردند!

در کل فیلم از اون فیلم‌هایی بود که خیلی ذهنمو درگیر کرد.شاید چون یه جورایی به مقوله‌ی جرم که مرتبط با رشته‌ام هست و روان‌شناسی که مبحث مورد علاقه‌ام هست ربط پیدا می‌کرد. کوین به عنوان یه کودک، هیچ پیش‌زمینه‌ای برای این همه رفتار نامتعارف نداشته (یا حداقل ما چیزی در فیلم نمی‌بینیم،کما اینکه خواهر کوین در همین خانواده بزرگ میشه و کاملاً رفتار‌های متعادل داره.) اما همین رفتار ناسازگارانه‌‌ی کوین که در نوجوانیش ادامه پیدا می‌کنه اون رو به سمت ارتکاب جرم می‌کشونه.اون هم یه جرم غیر قابل چشم‌پوشی...

به نظر من که فیلم شدیداً تحلیل جرم‌شناسانه-روان‌شناسانه می‌طلبه...

نظر شما چیه؟


ویرایش:

از اون جا که هنوز هیچ واکنشی به این یادداشت صورت نگرفته، به نظرم رسید فیلم خیلی ناشناخته است واسه کانونیا!گفتم لیست جوایزی که فیلم برده یا کاندیدشون شده رو هم قرار بدم که یه معیاری باشه واسه اینکه بدونید این فیلم،فیلم کم اهمیتی نبوده.می‌تونید اینجا رو ببینید

نقد به کانون و دبیر کانون

شاید عده ای ندونن ولی من تو انتخابات دبیری به فرامرزی رای دادم


همچنان به رایم معتقدم ولی همونطور که تو پست انتخاباتی ام نوشته بودم، نباید دبیر می شدم چون کسی رو مث خودم منتقد دبیر نمی بینم...


در همین راستا، بعد از چند بار صحبت با فرامرزی، به این نتیجه رسیدم که سلسله پست های مربوط به انتقاد به دبیر رو شروع کنم...باشد که شما هم آغازش کنید و اینطوری دبیرمون متوجه ضعف هاش بشه و برای رفعشون تلاش کنه...


من از همون اول شروع انتخابات، بعد از خودم، فرامرزی رو کسی میدونستم که نسبت به سایرین انطباق بیشتری با دکترین سابقم یعنی دکترین دبیر ایده آل داره...خداروشکر هنوز هم بهش معتقدم ولی همونطور که تو دکترین مذکور نوشتم، توقع نمیره که کسی پیدا بشه که انطباق کامل با ویژگی هایی که عرض کردم رو داشته باشه

عین عباراتم اینه : «میدونم که داشتن یه دبیر با تمام این ویژگی های ایده آل بسیار بسیار دور از واقعیته ولی فقط به نظر من باید بدونیم که دبیر ایده آل اینه و هرچقد مصداق خاص این سمت، به این ویژگی ها نزدیک تر باشه، دبیر بهتریه...»


ممد هم نقد هایی بهش وارده

ازین به بعد برای خودش این نقد ها رو اغلب به صورت مصداقی و موردی تو وبلاگ مینویسم

باشد که خداوند کانون را از شرش در امان نگاه دارد...



هدف من و علت اینکه جرئت نقد در وبلاگ رو به خودم دادم به این ترتیبن

اول، بازم مث سابق بر اصل آزادی بیان پافشاری کنم

دوم، یکی از محسنات ممد رو ،انتقاد پذیریش می دونم

سه، یکی از محسنات ممد رو این میدونم که اگه منطقی به صحبتی که من گفتم معتقد شد، برای حل مشکل مورد نظر، فکر و تلاش میکنه

چهار، دوس دارم رویه ای در کانون به وجود بیاد که همیشه دبیر یادش باشه از نظارت در امان نیست و این چماقی باشه بر سر دبیر که باعث بشه بیشتر به ارتقای خودش فکر کنه

 

 

البت من بعد از اینکه این نقد ها رو به دبیر نوشتم، به این فکر افتادم که کلا یه موضوع راه بندازم به عنوان «انتقادات و پیشنهادات»

 

یکی از اصولی که درمورد تکالیف دبیر بهش معتقدم اینه که دبیر، موظفه، تکرار میکنم، موظفه برای رفع خلاء های کانون تلاش کنه...(این امکان برای سایرین حق محسوب میشه نه تکلیف)

دارم درمورد مطلق «خلاء» حرف میزنم نه یه مورد بخصوص


با یه مصداق روبرو شدم

جلسه ی مربوط به تقسیم بلیط ها

و یه سری از این خلاء ها رو تو اون جلسه دیدم...ولی ممد رو ندیدم...


از قبل در دکترین ایده آل گفته بودم که یکی از وظایف دبیر اینه که وقتی میبینه همه چیز داره درست پیش میره، و بدون مدیریتش جریان خوب انجام میشه، دخالت نکنه تا ملت بتونن یاد بگیرن...

ولی اگه شرایط طوری بود که عدم دخالت و مدیریت دبیر داشت به موضوع و جریان لطمه میزد، و جریان هم مدیری نداشت (مثلا مدیر اجرایی یا مسئول سمت) این دبیره که باید خلاء مدیریتی رو پر کنه

باید نظم رو برقرار کنه

و ملت هم موظفن که با کمی صبر و حوصله حرفاش رو گوش کنن و اگه مخالف صریح مسائل مهم و قانونی نمی دونستنش، باهاش همکاری کنن...

 

عین متن من در این مورد تو دکترین دبیر ایده آل اینه:

«- این دبیره که باید بچه ها رو هماهنگ کنه که بتونن تصمیم بگیرن که چه باید کرد... نیازی نیست که مثلا مدیریت جلسه با دبیر باشه ولی اینکه بچه ها تصمیم بگیرن که این مدیریت جلسه چجوری رخ بده یا برعهده ی کی باشه، تکلیفی بر دوش دبیره

از طرفی من اخیرا به این اعتقاد رسیدم که دبیر حتی شاید گاهی بهتره که اصلا وقتی میبینه که بچه ها دارن کار خودشون رو میکنن، دخالت نکنه و بذاره مدیریت به صورت منطقی و خود به خودی رخ بده و اگه دید که یه جایی داره نظم و نظام به هم میریزه، اعمال مدیریت کنه... »

 

خوب به نظر من دبیر باید خلاء ها رو پر کنه (مگه داره خود به خود پر میشه و درست هم پر میشه)

تو جلسه ی تقسیم بلیط ها من خلاء مدیریتی دیدم

و جریان هم مدیر اجرایی نداشت (خانم محمد نزاد فقط تا گرفتن بلیط ها اختیار داشتن و بعدش دیگه هیچ کس برای انجام تقسیم مدیر نشده بود پس این جریان باید با مدیریت دبیر انجام بشه)

به نظرم بی نظمی حاکم بود

هم بی نظمی حاکم بود و هم بی توجهی به قانون

 


1-      بی نظمی


الف- شلوغی و این مسائل

خوب این انتقاد اول به بچه های کانونه

اینکه همگی دارن صحبت میکنن ولی اصلا نگاه نمیکنن که بابا برای راحت پیش رفتن کار ها باید یه نظمی داشت

و اصلا یادشون رفته که دبیر داریم برای همین مسائل

اما وقتی یه کلاس شلوغ باشه، ملت نمیان از بچه ها انتقاد کنن، بلکه از معلم انتقاد میکنن که چرا کلاسش اینطوریه...منم الان انتقادم به دبیره که چرا جلسه ی تقسیم بلیط ها اینقده بی نظم بود؟

چرا وقتی یه بلیط چرت کشیده شد، اختلاف شد که برای خانم عسگری برداشته شده یا خانم جهانی پور؟ چرا همه چیز شفاف نبود؟

هرچند عاملین این بی نظمی، ما اعضای کانون بودیم ولی اساسا دبیر رو مورد نقد قرار میدم که باید یه کاری میکرد که این بی نظمی رخ نده

 

 

ب- کوچیکی کانکس

وقتی دبیر میدونه که قراره چند نفر بیان تو کانکس، و مسئله هم مدیر اجرایی نداره، چرا حواسش به این مسئله نبود که جای دیگه ای رو برای ماجرا ترتیب بده؟

این حق همه اس ولی تکلیف دبیر

خلائی که در محدودیت مکانی حس کردم رو منتسب میکنم به دبیر

و این نقد رو بهش دارم که حواسش نبوده...

البت عذر «بی توجهی برای یه بار» به نظرم درمورد این مسئله قابل قبوله...

 

 

2-      بی توجهی به قانون


فرامرزی تو وبلاگ به شکل شفافی حتی نحوه ی تقسیم بلیط ها رو به رای رسونده بود

من دو نقد دارم

لحن و سبک صحبت دبیر طوری بود که من فکر کردم خودشم به چیزایی که داره میگه مطمئن نیست ولی وقتی الان به وبلاگ مراجعه کردم دیدم تمام حرفایی که زده رو به تصویب رسونده!!!!!! (حتی درمورد اینکه بلیط های انتهایی هم به کدوم یکی از اعضای کانون برسه هم دچار خلاء قانونی نبودیم چون تمام بند های رای گیری بر میگرده به بند دوم که محقین بلیط ها رو مشخص کرده!!!!)

میتونید به این دو پست مراجعه کنید:

رای گیری وبلاگی - نحوه ی تقسیم بلیت های جشنواره فجر

ماده ای پیشنهادی برای رای گیری نحوه ی تقسیم بلیط


ولی انتقاد اصلی من الان به بچه های کانونه

دوستان! ما مطابق با جلسه ای که در پست

«صورتجلسه ای از یک گردهمایی (15آبان)»

منعکس شده و من تو نظراتش نوشتم: «قرار شد که رای گیری ها تو جلسات رسمیمون باشه مگر در دو مورد
1-
موردی که با تصویب در جلسه ی رسمی، رای گیریش به وبلاگ محول بشه
2-
موردی که وقوعش بین دو جلسه بوده باشه که نشه (یا برای از دست نرفتن موقعیت نخوایم که) منتظر جلسه ی رسمی بشیم»

 

مطابق با پست هایی که ممد تو وبلاگ گذاشت و بهشون رای دادیم، شیوه ی تقسیم مشخص بود

با هیچ خلاء قانونی مواجه نبودیم

هیچ خلائی

ولی من در اوج تعجب دیدم که حتی چند تا از دوستانی که هنوز نظر مثبتشون به رای گیری دبیر، تو نظرات پست هست، داشتن برای مسئله ای مخالف با اونچه به رای رسیده رای گیری میکردن!!

این چطور ممکنه؟!


ما نه در محیط وبلاگ بودیم و نه در جلسه ی رسمی و با خلاء قانونی هم مواجه نبودیم، هیچ فورس ماژوری هم با وجود قانون مصوب، وجود نداشت

پس این حرکت یعنی چی؟


اینطوری میخوایم تابع قانون های مصوب خودمون باشیم؟!

یکی بیاد کلی فکر کنه، فک بزنه، با رعایت موارد انصاف به رای برسونه، بعدش بیایم فراموشش کنیم و چیز دیگه ای رو تصویب کنیم؟

به راحتی میخواستیم خلاف اونچه به تصویب رسوندیم، و خلاف منطق تقسیم بلیط ها، غایبین رو از حق بلیط سوم، محروم کنیم....!!!

آیا حق نمیدید کسایی که امروز تو کانکس نبودن، اگه این تصمیمات رو میگرفتیم، از دستمون شاکی می شدن؟

 

من قبول دارم که قسمتی از این «اشتباه گروهی» به خاطر عدم دقت به الفاظ و البته فراموشکاری بوده

کاملا با فراموشی، آشنام

ولی وقتی یکی داره داد میزنه که بابا ما مصوب کردیم و فلان است و بیصار، چرا (به قول شالیکار) «ان قلت» ها تموم نمیشه؟


جالب هم اینجاست که اون کسی که داره داد میزنه، کسیه که خودمون به عنوان دبیر انتخابش کردیم

سمتی که دقیقا برای همین مواقع بهش احتیاج داشتیم

من که سر در نمیارم!!!

باور کنید اگه اینطوری به قوانین و مصوبات خودمون پشت کنیم، تو مسائل حساس تر، جریان بیخ پیدا میکنه ها

من دیدم ها

تازه خوبه که دبیر، تو اون لحظه داشت داد قانون رو میزد نه داد نظر خودش رو...

 

من نمیدونم چرا جریان تقسیم بلیط ها اینطوری بود!!!

 


 

3-      یه نقد کوچیک دیگه


این یه نقد کوچیکه

دبیر گرانقدر بهتره که همه چیز رو مکتوب کنه تا فراموش نکنن

شنیدم که خانم باباگلی از قلمشون افتاده بود که مستقیما نقد به دبیر وارده که البته کاملا عذر «فراموشی» تو همچین مسئله ای به نظر من پذیرفته اس


 

4-      پیشنهاد:


پیشنهاد میکنم که دبیر متن مصوبه ی مربوط به جلسه رو با خودش بیاره که اینطور درگیری پیش نیاد و با یه سند مکتوب، دیگه ملت آروم بگیرن...

 

 

شکور منتقد

شکور پیرمرد

شکور ...

 

 

بلیط های کاظم فضلی

یه سری بلیط داره کاظم که اگه بخواید میتونید ازش تهیه کنید

مث اینکه از همه ی این بلیط ها دو تا دونه هست و اگه میخواید با تخفیف فروخته میشه

قیمتشون هم هست 3000تومن

دوستانی که طلبه ان، با کاظم فاضلی تماس بگیرن


09361191518




رای گیری وبلاگی - مسئول اساسنامه

در راستای دکترین ترس از آینده و اتفاقات جدیدی که میبینم داره دم به دم رخ میده، این مصوبه رو به رای شما میذارم:


اول: ببینید به خلق سمت «مسئول اساسنامه» رای میدید؟


دوم: ببینید با مصداقش هم موافقید یا نه؟ هر کس فکر میکنه که میتونه تو این سمت بهتر از من عمل کنه، کاندید بشه که اگه ماهیت سمت مورد تصویب قرار گرفت، اولین مصداق این سمت هم انتخاب بشه...:

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اول: خلق سمت «مسئول اساسنامه» بدین شرح:


مسئول اساسنامه:

فردی است که با نگاهی قانونی میتواند در هرچه قانونی تر شدن کارهای اعضا مفید باشد، نگاه او کاملا اساسنامه ای (و در مواردی، نگاه به مصوبات مدت دار) است و با وظایف ذیل برای یک سال انتخاب میگردد


1- جمع آوری اصولی که برای درج در اساسنامه ی کانون مورد تصویب قرار میگیرد با درج زمان و مکان و نحوه ی تصویب(یعنی به صورت اینترنتی یا جلسه ی حضوری)


2- تذکر اساسنامه ای در صورت مشاهده ی هرگونه رفتار خلاف اساسنامه هم در وبلاگ و هم به شخص متخلف


3- موظف به ارائه ی نظر تفسیری در صورت سوال هر عضو کانون (این نظر صرفا نظر تفسیری است نه لازم الاتباع)


4- موظف به آمادگی در هر لحظه برای ارائه ی اصول تصویب شده (و در صورت امکان، مصوبات مدت دار)


5- پیشنهاد برای تصویب اصول جدید به ویژه در صورت ایجاد رویه های عملی خاص در موضوعات مشابه و همچنین ارائه ی پیشنهاد اصلاح اصولی که به نظر او مشکلاتی در تصویبشان وجود داشته است


6- موظف به اطلاع رسانی درمورد نظر خویش درمورد هر گونه مشکل در تصویب مشروع اصول اساسنامه

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوم: اولین مصداق این سمت:


کاندیداها:

1- عباس شکوری

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوستان تا شنبه شب (ساعت 24 روز شنبه 15 بهمن) کاندید بشن و از اون لحظه تا جمعه شب (ساعت 22 روز جمعه 21 بهمن) ، رای گیری انجام میشه...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

توجه: فرق اصول اساسنامه با مصوبات مدت دار:

مصوبات مدت دار نمونه اش همین مصوبه ایه که دبیر برای نحوه ی تقسیم بلیط ها انجام داد یا اون جلسه ی پایانی ترم که خودم به رای رسوندمه

ولی اصول اساسنامه مسائلی هست که دوس دارم همیشه بر کانون حاکم باشن مثلا تفکیک پروژه ی شخصی با کانونی یا وظایف سمت مدیر مالی

 

 

شکور فرتوت

دوستان بلیط دار و بلیط ندار توجه...توجه

امروز بلیط ها قرعه کشی و تقسیم شدن


روزهای 12، 16 و 19 بهمن هم بلیط های وزارت علوم رو باید بگیریم که فردا اولین سری بلیط ها توزیع می شن.

بنا بر گفته های امور فرهنگی در مجموع این سه روز، 9 سری بلیط به دستمون میرسه(فردا تعداد دقیق سری ها مشخص میشه)؛ به محض مشخص شدن تعداد بلیط ها توی وبلاگ مینوسم که چه روزی برای تقسیم بلیط ها جمع بشیم؛ پس حتما حتما وبلاگ رو چک کنین.

نکته ی مهم مهم


باز هم تاکید میکنم

انتهای بلیط هاتون رو حتما نگه دارین و در اولین فرصت به من تحویل بدین، در غیر این صورت هزینه ی بلیط ها رو باید بپردازینا!!


 جشنواره به همگی خوش بگذره


الهام محمدنژاد





یه موضوع جدید: آخرین رای گیری ها

ازونجایی که امکان رای گیری وبلاگی به وجود اومده، با هماهنگی با دبیر تصمیم گرفتم برای اینکه بچه ها از اوضاع با خبر باشن و راحت تر بتونن تو رای گیری ها مشارکت کنن، موضوع آخرین رای گیری ها رو بذارم...

توجه کنید که نتیجه ی این رای گیری ها بعضا میتونه بره تو موضوع اساسنامه


شکور- مسئول وبلاگ

دکترین: ترس از آینده

 انتهای سال پیش من یه دکترین نوشتم با این مضمون: بوی بد بحران

تو اون دکترین من درمورد این گفتم که نگرانم

نگران اینکه سال بعد نیرو نداشته باشیم و نیاز داریم که یه کاری براش بکنیم

درمورد بحران نیرو گفتم و اینکه ما نیاز سریع داریم به یه کاری برای اینکه بتونیم این نیروهامون رو بیشتر و بیشتر کنیم

عده ی زیادی از اون پست استقبال نکردن

و ممکنه که الان هم گفته بشه که اگه کاری برای این قضیه نمیکردیم...اتفاقی که امسال افتاد، می افتاد...و بحران نیرو رخ نمیداد

به هر حال با اینکه کسی توجه خاصی به اون پست نکرد، با توجه به اینکه از ته دل به نگرانیم معتقد بودم و کانون رو به شدت در خطر میدیدم، روز معارفه با مدیریت فینی زاده متفاوت ظاهر شدیم و نتیجه ای رخ داد تا نگرانی من برای بحران نیرو، مرتفع بشه

بازم ادعا دارم که این روز معارفه بود که تونست باعث بشه اون ترس از بحران نیرو، به نتیجه ی تلخی نرسه...

 

 

و حالا نگرانی های دیگه ای وجود داره

دو نگرانی عمده

 

1- بحث عدم انتقال تجربه که قبلا بهش پرداخته بودم و نمیدونم چرا بازم کسی بهش  توجه چندانی نداره

2- بحث کانونیت کانون در سال آینده

اشتباه نشه...من به بچه های جدید معتقدم، نیروهای فوق شاهکاری همین امسال به کانون اضافه شدن

ولی فکر کنید سال بعد چه اتفاقی قراره بیفته

آیا واقعا نگران کننده نیست؟

ما از یه طرف با نیروهایی روبروئیم که تا حالا تو امور فرهنگی تک و تنها نبودن

تاحالا تنهایی ویدئو پروژکتور رو نصب نکردن

تاحالا تنهایی نرفتن دنبال گرفتن تالار

.

.

.

این از این طرف

از طرف دیگه فکر کنید اگرم داشته باشیم نیروهای فنی و مجرب و این حرفا

سال بعد آیا همگی حواسشون هست که کانونی که تا امروز رسیده به یه محیط دموکراتیک سوئیسی، حفظ بشه؟

آیا سال بعد اعضا از رای گیری خسته نمی شن؟

آیا سال بعد اعضا (بدون کسایی که ضعف های دیکتاتوری، بی قانونی، و حتی دموکراسی غیرسوئیسی رو تجربه کردن) به اینکه این همه قاعده و قانونگذاری و سلسله مراتب و تفکیک قوا و ... مسخره بازی بوده معتقد نمی شن؟

آیا سال بعد فکر نخواهند کرد که حرفایی که زمانی شکوری می زده یه سری چرت و پرت و توهم بوده؟

آیا فکر نخواهند کرد که شکوری تو توهم بوده؟

آیا گفته نخواهد شد که رای گیری برای خیلی از مسائل فقط برای اینه که رای گیری، مد شده؟

آیا به این معتقد نخواهند شد که اینهمه فکر سر قانونگذاری و این حرفا فقط وقت اعضا رو خواهد گرفت طوی که از اصل، جا بمونن...؟

.

.

به فرض که سال بعد هم اعضا به افکار من معتقد بمونن

آیا با به وجود اومدن مشکلات و شرایط جدید، امکان قانونگذاری هست؟

آیا میتونن بدون تجربه ی قانون گذاری، از صفر قانون بنویسن؟

آیا بدون اینکه تجربه ی چندین ساله از محیط های غیراداری داشته باشن، میتونن قوانینی بنویسن که نه افراط باشه و نه تفریط؟

آیا کانون به دیکتاتوری و یا برعکس به یه نوعی از آنارشیسم کشیده نمیشه؟

آیا از لفظ دموکراسی سواستفاده نمیشه؟

آیا به خاطر عدم تجربه در قانون نویسی، از قانون برای دیکتاتوری استفاده نمیشه؟

سال بعد آیا دبیر، مالک نمیشه؟

.

.

.

.

من نگرانم

بازم نگرانم

بازم دلشوره دارم

و بازم میخوام دنبال راه چاره بیفتم

به نظر من راه چاره هام هر از چند گاهی جواب میده

البت این یه ادعا بیشتر نیست و بچه ها حتی ممکنه که با تفحص در گذشته هم نتونن بالاخره ببینن راه چاره هام جواب داده یا نه...

به هر حال این بار هم اومدم که دنبال راه چاره بگردم...

به نظر من باید برای جلوگیری از وقوع احتمالاتی که در بالا گفتم، تمام سعی رو کرد

برای احتمال اول (درمورد مسائل فنی) که خودم آستین بالا زدم و حداقل موسوی و فلاح رو میخوام تا یه جایی برسونم

درمورد بحث های بروکراتیک هم از دبیر میخوام که یه فکر خلاقانه کنه

باید احتمال وقوع این احتمالات ناجور رو پایین آورد

و به نظر من، عملیاتی ترین راه، و ممکن ترین راه، برای رفع نگرانی های بعدیم (در حیطه ی کانونیت کانون) در حال حاضر، دو چیزه: قانونگذاریه و عملیاتی کردن قانون

تا امروز به شیوه ی کامن لا و انگلیسی، قانون نگاری کردیم

البت بعضا شیوه های انگلیسی و فرانسوی رو ترکیبی جلو رفتیم

ولی داره دیر میشه

داریم به انتهای سال نزدیک میشیم

داریم به بیابون قانون میرسیم

داریم به زمانی میرسیم که جوونا مجبور میشن خودشون گلیم خودشون رو تک و تنها از آب بیرون بکشن

قصد دارم سعی کنم از امروز، جوونا رو برای سال بعد کمک کنم

کمک من، به عقل من، به نظر من، در حیطه ی قانونگذاریه

پس سلسله قانون هایی که به نظرم نیازه که خلق بشه رو به رای شما میرسونم

امیدوارم که با بحث و نظر و تغییرشون باعث بهتر شدنشون بشید و بعدش هم بهشون رای بدید...

بازم شعارم رو تکرار میکنم

قانون بد بهتر از بی قانونیه

(بی قانونی همون خلاء قانونه)

پس پیشنهاد من رو بپذیرید و اجازه بدید تا انتهای سال قوانین اساسی کانون رو وضع کنیم....

 

 

شکور مضطرب مصمم

یه تذکر اساسنامه ای

این مصوبه تو صورت جلسه ها اومده ولی تو بخش اساسنامه نیومده برای همین من اینجا مینویسمش تا بتونم تو موضوع بندی بیارمش تو بخش اساسنامه

دوستان توجه کنن

مطابق با بند اول پست

تکمیل صورتجلسه ی خانم سلیمیان

قید «عدم امکان رای گیری وبلاگی توسط هرکس» که درجلسه ی دوشنبه ای که من نبودم و به مدیریت فرامرزی انجام شده بود، تا وقتی که ما رو دچار مشکل نکنه برداشته شد


جلسه ای که من نبودم هم هست:

صورتجلسه ی 23 آبان



شکورم

صرفا جهت یادآوری..

سلام...

امروز گوشی من دیلینگ و دولونگ صدا میداد ک خانوم جهان فردا باید بیایم واسه تقسیم بلیتا؟؟؟

چه ساعتی؟؟؟خودتم هستی؟؟؟بلیت ب منم میرسه؟؟؟


فک کنم بعد از وبلاگ من شدم اطلاعات کانون..


دیدم آقا گوشی خودم و گوشی اینترنشنال بابامم دیگه جوابگوی این همه پیام و سوال نیست..

گفتم بیام یه بار دیگه اینجا یادآوری کنم تا اگه کسی یادش رفته یادش بیاد...


فردا سه شنبه 11 بهمن ساعت 12 قرعه کشی و تقسیم بلیت توی کانکس انجام میشه...

جهت اطلاع در مورد اینکه آیا بلیت بهتون تعلق میگیره یا نه به پست حق بلیت دارها یه سری بزنید


توجه:

بلیت به افرادی تعلق میگیره که حداقل دو جلسه از 4 جلسه ی گذشته حق رای داشتن..


هرکسی هم اعتراض داره به موضوع حق رایش توی این 4 جلسه و به تبع اون حق بلیتش فردا سعی کنه 11 کانون باشه تا به بررسی حق رایش بر اساس دفتر احراز حق رای بپردازیم


ارادت




رای گیری برای یک اکران

سلام...

مبنی بر صحبت هایی که با عباس شکوری داشتم.

میخوام تو ترم جدید یک فیــــلم اکران کنم .

اما اون فیلمی که میخوام اکران کنم که آقای شکوری قبلا"  توو  وبلاگ معرفیش کرده...

اسم فیلم بازگشت  هست


اما این فیلم و میخوام دو بار اکران کنم


یک بار اکرانه خصوصی برای بچه های کانون

که هرکی مخالفه بگه


و یک بارم اکران دانشگاهی

کسایی که موافق و مخالف هستند اعلام کنند


توجه : رای گیری تا ساعت 10 شب پس فردا یعنی چهار شنبه 12 بهمن  ادامه خواهد داشت


خوابگاه بچه ها-3

نامه، مکتوب و به امضای دبیر کبیر درااااااز مزین گشت و در اختیار کارشناس کانون ها قرار گرفت...

باشد که پیگیری ها منتج به نتیجه گردند

شکور

دیالوگ های ماندگار

میگن این دیالوگا جزو دیالوگای ماندگار سینمای ایرانه...
البته میگن....


سلامتی سه تن ... ناموس و رفیق و وطن ... سلامتی سه کس ... زندانی و سرباز و بی کس ... سلامتی آزادی ... سلامتی زندونی های بی ملاقاتی ....
[ اعتراض - مسعود کیمیایی ]

اگه رضایت دادی که دادی وگرنه من میمونم و تو و یه ضامن داره انقدری...
[ گوزن ها - مسعود کیمیایی ]

هی گفتی می گیرمت. ای تف به این لغت می گیرمت. کی رو می گیری؟ چی رو می گیری؟ من اگه بخوام شوهر کنم، من می گیرمت.
[ حکم - مسعود کیمیایی ]


آفرین...آفرین... کریم آب منگل با ما... امیر نظام با تو... می شناسیش... قصه ی او را کوتاه کن... مایلیم ناموس ملت را به دست تو بسپاریم!
[ ناصرالدین اکتور سینما - محسن مخملباف ]


سر شام گریه نکنید، غذا رو به مردم زهرنکنین. سماور بزرگ و استکان نعلبکی هم به قدر کفایت داریم. راه نیفتین دوره در و همسایه پی ظرف و ظروف.آبروداری کنین بچه ها،نه با اسراف. سفره از صفای میزبان خرم می شه،نه از مرصع پلو. حرمت زنیت مادرتون رو حفظ کنین. محمدابراهیم،خیلی ریز نکن مادر،اون وقت می گن خورشتشون فقط لپه داره و پیاز داغ
[ مادر - علی حاتمی ]

کاش این دنیا هم مثل یک جعبه موسیقی بود،همه صداها آهنگ بود، همه حرفها ترانه
[ دلشدگان - علی حاتمی ]


با زخم باید ساخت طول میکشه ولی خوب میشه
[ سگ کشی - بهرام بیضایی ]

اونکه شتر رو برده بالای بوم، می دونه چه جوری اونو بیاره پایین
[ حکم - مسعود کیمیایی ]

ما یه سر خاک و فاتحـه باس بیایم... که خب اونم میایم ... فاتحه اش رو هم میشه از همین راه دور پیشکی حـواله کرد..! ...(با دست محکم میزنه تو پیشونیش!شق!) فـاتــحــه..!!
[ مــادر - علی حاتمی ]

(زن به عباس میگه: که شما بعد از جنگ کلی امتیاز گرفتید ... عباس هم جواب میده): ما وقتی جنگ شد داشتیم تو مزرعه مون کار می کردیم با تراکتورمون ... وقتی هم که جنگ تموم شد برگشتیم همون مزرعه بی تراکتور!

[ آژانس شیشه ای - ابراهیم حاتمی‌کیا



ادامه مطلب ...