سانتاگ، در « علیه تفسیر»، وظیفه منتقد را قطع رابطه با محتوا می داند تا « بتواند خود اثر را تماشا» کند. به عقیده او: « کار نقد باید این باشد که روشن کند آنچه که هست چگونه است یا حتی این است آنچه که هست، نه اینکه نشان دهد این چه می خواهد بگوید.»
ادامه مطلب ...
مقدمه:
سینما هنری است که در آن حوادث به شکل تصویری و با ترکیبی خاص و توام با صدا نمایش داده می شوند و در لابه لای آن مفاهیم متنوع اخلاقی ، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و ... به مخاطب انتقال داده می شود .امروزه سینما دیگر فقط هنر نیست، بلکه به دلیل تاثیرات گسترده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که دارد به یک صنعت مهم در جهان تبدیل شده است و از آن به عنوان یک هنر - صنعت یاد می شود.
ادامه مطلب ...
سلام ...
از معاونت ارشیو تقاضا میشه که فیلم های کانون رو بر اساس کارگردانشون دسته بندی کنه . این کار چند تا فایده داره من جمله سرعت بالای جست و جو و این که بدونیم چه کارگردانایی رو هنوز کاور نکردیم . نرم افزاهایی هم برای مدریت ارشیو فیلم وجود داره که به این امر کمک میکنه . مثل Movie Label 2014 Professional 9.2.1 که خیلی قویه. یه نکته دیگه پوستر فیلم هایی که داریم که اون اولویت بعدی ولی اگه بشه خیلی خوبه.
با تشکر
بنده قصد دارم انیمیشن لوراکس (ورژن موسسه گلوری) تحت قالب پروژه شخصی اکران کنم . اگر دوستان مشکلی با این قضیه دارن اعلام کنن.کسایی هم که مایلن همکاری کنن اعلام کنن.شایدم از عوامل دوبله دعوت کنیم بیان که زحمت این قضیه به دوش خانم عبدالهی است.
ملک کار اولی
میشاییل هانکه، فیلمساز پرآوازه آلمانی سه سال بعد از فیلم درخشان روبان سفید (2009) توانست بار دیگر برنده نخل طلای کن شود تا برای دو فیلم آخر خود، این معتبرترین جایزه جشنوارهای دنیا را بدست آورده باشد.
ادامه مطلب ...دیشب برای دومین بار فیلم هوگو رو (این بار با کیفیت عالی) دیدم . در بین نقدهایی که برای فیلم وجود داشت راجر ایبرت خیلی خوب به قضیه پرداخته بود گفتم بد نیست دوستان هم ببینن.
ادامه مطلب ...فرانسوا تروفو، فیلم ساز سر شناس موج نوی سینمای فرانسه ششم فوریه سال 1932 در شهر پاریس به دنیا امد. این فیلمساز از 7 سالگی به تماشای فیلم پرداخت و با سالن تاریک سینما آشنا شد او با اینکه علاقه ی شدیدی به مطالعه داشت، در مدرسه چندان موفق نبود . در 14 سالگی مدرسه را رها کرد. و یه کارگری پرداخت. در سال 1947 یک باشگاه نمایش فیلم پیدا کرد و در همانجا بود که با آندره بازن که یکی از منتقدان بنام فرانسه بود آشنا شد. بزودی بازن برای تروفو حکم یک استاد را پیدا کرد و رابطه ی صمیمانه ای بین آنها بوجود آمد حتی یک بار بازن تروفو را از زندان آزاد کرد. او در سال 1953 اولین نقد سینمایی خود را در کای دو سینما چاپ کرد. در این مجله تروفو و تعدادی از دوستانش که عشق زیادی به کشف جنبه های پنهان سینما و فیلم سازان داشتند، از سیاستی دفاع کردند که به زودی به "تئوری مولف" مشهور شد. طبق این تئوری کارگردان مولف اصلی فیلم است و او ست که با دیدگاه خود دست به خلق اثر تالیفی خود می زند. تروفو در سال 1954 اولین فیلم کوتاه خود را کارگردانی کرد. در سال 1957 با کارگردانی "لس میستونز" اولین گام را برای ورود به سینمای حرفه برداشت. در سال 1959 ، "چهارصد ضربه" که اولین فیلم بلند او بود با استقبال گسترده ی مردم و منتقدین روبرو شد. این فیلم آغازگر موج نوع سینمای فرانسه بود. این فیلم به گونه ای اتوگرافی خود کارگردان است.فیلم در رشته ی بهترین فیلمنامه نامزد جایزه ی اسکار شد. منتقدان از تروفو بعنوان بزرگترین کارگردان تاریخ فرانسه یاد کرده اند. در حقیقت او تاثیر گذارترین کارگردان دهه ی 60 اروپا می باشد. او به شدت به هیچکاک علاقه داشت. و به همین دلیل در سینمای دلهره آور آن هم به سبک هیچکاکی آثاری از خود بجا گذاشت که از مهمترین آنها می توان به "عروس سیاهپوش"(1968) و "مستخدمه ی می سی سی پی" (1970) اشاره کرد. او این علاقه را با انتشار کتاب "هیچکاک به روایت تروفو" اثبات کرد. فیلم های پایانی او مانند "زنی در همسایگی"(1981) بیشتر به بررسی وضعیت آدمهای مختلف در شرایط متفاوت روحی و اجتماعی می پردازد. گله ی منتقدان از تروفو این است که فیلمهای پایانی او کیفیت آثار اولیه اش را ندارد. تروفو سال 1983 آخرین فیلم خود را با نام "بالاخره یکشنبه" کارگردانی کرد. او مدتی بعد از ساخت این فیلم در گذشت.
نام کانون در هالیوود آشناست جایگاهی دلپذیر و با صفاست کاف کانون کوشش و کارایی است کسب علم و دانش بینایی است جنبش کار و تلاش ابتکار هست بهر اهل کانون ، افتخار این الف هم مظهر انگیزش است رهنمای جنب و جوش و خیزش است هرکه با کانون ما دمخور بود شاهد توفیق بی پایان بود نون کانون نغمه ی بیداری است نور و آگاهی در اینجا جاری است صحن کانون جای فیلمسازان بود بهترین کاشانه ایران بود واو کانون هم نشان ویژگیست ولز و هیچکاک و کوبریک و شکوریست نون دیگر مظهر نو آوری است باعث نام و نشان برتری است چون که کانون خانه ی آباد ماست جای رشد و فکر و استعداد ماست
بخشی از یادداشت مسعود فراستی دربارهی فیلم درخت زندگی
صحبت بهمیانآوردن از آل پاچینو، بدون مطرح کردن نامی از رابرت دنیرو و مقایسات ضمنی این دو، حداقل در میان هممیهنان پیگیر سینما امری است نامأنوس و غیرعادی. اگر در جمعی باشید و صحبت از بازیگران محبوب سینما باشد، تقریباً محال است که نام یکی، بدون مطرح شدن اشارتی به تشابهات و تفاوتهای احتمالی شیوهی بازیگری دیگری به میان آید. جالبتر اینکه این مقایسات در برخی از موارد منجر به صفبندیها و جهتگیریهای متعصبانهای میشود که به هیچوجه پشتوانهی علمی ندارد. مقالهی پیش رو نیز فارق از بحث ارزشگذاری، با رویکردی تحلیلی به مقایسهی شیوهی بازیگری این دو غول سینما میپردازد. این نوشته به قلم رضا کیانیان و از کتاب «تحلیل بازیگری» اوست که در روز تولد آل پاچینو و با اندکی تلخیص و ویرایش پیش روی شما قرار گرفته است.
اینگرید برگمن با بازی در چندین نقش ماندگار نام خود را برای همیشه در تاریخ سینما ماندگار کرده است. اگر علاقه مند به دانستن زندگینامه اینگرید برگمن هستید می توانید به خواندن این مطلب بپردازید. در طی سالهای مختلف چهره های گوناگونی بر پرده عریض سینما ظهور کرده و به اوج رسیدند. بسیاری از آنان با به جای گذاشتن آثاری بدیع و خارق العاده میراثی برجای گذاشتند که امروز به عنوان گنجینه ای عظیم و گرانبها برای تمامی دوستداران سینما است. در میان این نامهای بزرگ و به نوعی اسطوره های افسانه ای سینما بدون شک اینگرید برگمن جایگاه ویژه ای دارد. این بازیگر سوئدی با استعداد خارق العاده اش و اشتیاقی که برای بازیگری داشت توانست به جایگاهی دست پیدا کند که از او به عنوان یکی از سه بازیگر زن برتر در تاریخ سینما یاد شود.
ادامه مطلب ...