ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
تمام حرفی که میخواهم بزنم دور این ترکیب میچرخد: چسبانهکاریِ همگن! خُب برویم سر وقت آنکه ربطش به فیلمِ جدید اُدیار چیست!... یک لحظه!... شاید بهتر باشد، پیش از آن بپردازیم به چیستیِ ترکیبِ شترگاوپلنگِمان، و سری هم بزنیم به تعریف چسبانهکاری / کلاژ!
در هنرهای تجسمی، فنِّ Collage به آن دوز و کلکی گفته میشود که ماده خامهایِ ناهمساز را بههم پیوند بزند تا از بطنِ این سنتز، شالودهیِ اثر هنری ساخته شود؛ امّا خُب، اغلب اوقات بافتِ این اثرات هنری ناهمگن است، عینهو وصلهپینهیِ لباس، تکههایی از هم سوا که تو گویی یکی چسباندهاِشان گَلِ هم، میدانید؟
امّا چسبانهکاریِ فیلمیک - اُدیار همگن است؛ خُرده روایتهاییست درهم تنیده که دوّارگون قصهیِ پرسوناژهایش را روایت میکند. در برخوردِ نخست با عنوان فیلم، حدسهایی میزنیم راجع به صنعتِ مَجاز جزء به کل! چگونه؟ منطقهای از پاریس میتواند بازتاب جامعهی فرانسه باشد، هان؟ خُب این فرض را برای خودمان نگاه میداریم تا نقض یا تایید شود. اوّلین چیزی که در فیلم خواهید دید آپارتمانهای بُتنیست (یک هیچ به نفع فرضمان!)؛ که دَرشان انسانی تماشا میکند، فردی دیگر غرقه در روزمرگیست و شخصی دیگر نیز سرمَستِ شادمانیِ معاشقه.
همگی این انسانها عضو یک محله و منطقهاند؛ امّا کارگردان میخواهد داستان کدامِشان را برایمان بگوید؟ منتظر چه هستید؟ بروید از نظرگاه کارگردان، جنب و جوش و روابط انسانی را به تماشا بنشینید تا ببینید؛ امیلی، کمیل، نورا و اَمبر که از نژاد و طبقه و جنسیّت و گرایشهایِ متفاوتاند، چگونه به مراودات اجتماعی میپردازند، و باز هم ببینید که چگونه انسان در چرخههایِ عادت خویش سرگردان میشود؛ تکرار میشود! پس درک کنید بعد تعبیر کنید و بعدِ بعد، به نقد بنشینید.
تصدّق خاطرتان،
ن.ب.