کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا موسوی

علیرضا موسوی بعد از مجید ارشادی؛ دومین عضو از بچه های سال اولی کانونه که به جمع پست نویسان وبلاگ ملحق شد و اولین پستش رو با اقتدار نوشت... 

 

شکور...مسئول وبلاگ

"کــانون فیـــــــلم و عکـــــس"

پیرو نظراتی که دلیاری به پست "بالاخره دبیر کیه؟؟؟" داده بود و جواب های که آقای شکوری بهش داده بود.که به نظر من هم تا حدودی حرف دلیــــاری درسته هم تا حـدودی حرف آقای شــکوری. منـم خواستم نظر خودم راجع به این موضوع در قالب یک انتقاد بگم.انتقادی که در قالب یک تقسیم بندیه.

.

.

خوب اگه بخوام تحلیل خودم و از چند وقت اخیر "کانون فیلم و عکس" بدم.باید تحلیل خودم رو به دو قسمت کنم.


1-کانون :باید بگم که چیزی که قسمت عظیم وقت اکثر جلسات کانون و گرفته بحث درباره کانونیت کانون بوده.نه حتی وقت بلکه بیشتر کارهای کانون تا آخرین جلسه در جهت بهبـــود بخشی کانونیت کانون بوده.و این خوبه.چرا خوبه؟چون باعث ســازمان بخشــی کارهایی که در مســیر هنری کردن کانونه میشه.


2-فیلم و عکس:اما این قسمت که به طور کلی به تمام فعالیت های هنری در قالب فیلـم وعکس مربوط میشه.که به نظر من تو کانون ما بهش کم پرداخته میشه.یعنی از نظر من از اول ترم بخــوام تخمین بزنم %70 کارهای کانون در مسیر کانونیت کانون بوده.و فقـط %30 در مســیر هنــری بودن کانون.که آه دلیاری از همینجا بلنـــد میشه.

.

.

یادمه که تو کلیپی که برای کانون ساخته شده بود تو اون روزی که واسه همایش معارفه اومده بودیم.آقای شکوری یک جمله گفت:"دانشجوهای دانشگاه شهید بهشتی دو دسته اند یا عضو کانون فیلم و عکس هستند یا عضو کانون فیلم و عکس نیستن".که کاملا" درسته.حالا از نظر من 

کسایی که میان به کانون فیلم و عکس خودشون دو دسته اند:

.

.

1-کسانی که در جهت کانونیت کانون تلاش میکنند.

2-کسانی که در جهت هنری شدن کانون(فیلم و عکس) تلاش میکنند.

(البته عده ای در هردو هستند که دمشان گـــرم)

.

.

پس:ای کسانیکه فقط در جلسه ها شرکت میکنید و نقشی بیشتر از نشستن در کانون و در جلسات شرکت کردن و تماشا کردن یکدیگر انجام نمیدهید.مطمئنا" هر کدام از شما پی هدفی به کانون آمده اید.که اکثر شما مثل من و کسانی دیگر در جستجوی ارتقای سطح هنری خود به کانون آمده اید.پس هرچه زودتر دست به کار شوید کاری برای بالا بردن قسمت دوم کانون یعنی هنری کردن کانون انجام دهید.گر نه.از نظر من شما عضو صوری کانون بیش  نیستید.



                                                                                               

                                                                                                     "علیرضا موسوی"

تاثیر سینما بر جرم

دوستان کانون فیلم

در راستای بحث هایی که من درمورد تاثیر متقابل سینما و جرم دارم؛ قرار هست که روز چهارشنبه در کلاس ۳۰۵ دانشکده ی حقوق؛ مقدمه ای بر این بحث رو به صورت مولتی مدیا در قالب یه تحقیق کلاسی ارائه کنم

البت فرصت من برای ارائه ی قسمتی از این پروژه ی تحقیقاتی؛ فکر کنم فقط فوقش نیم ساعت باشه

سعی دارم قسمت هایی از قاتلین بالفطره؛ پرتقال کوکی و مخمصه رو در رابطه با سه مبحث از تحقیق در کلاس جرمشناسی کارشناسی ارشد حقوق جزا نمایش بدم

دوستانی که تمایل دارن تو این بحث حضور داشته باشن؛ قبلش با من یه هماهنگی بکنن

تاکید میکنم که هنوز قطعی نشده...


شکورم

تغییر آدرس ایمیل «فراخوان عکس عاشورا»

خانم جهانی پور ازم خواستن که به دلیل مشکلات پیش اومده درمورد ایمیل خاصی که در پوستر ذکر شده بود، چه دوستانی که عکساشون رو به ایمیل قبلی فرستاده بودن (مجددا) و چه دوستانی که میخوان بفرستن، به آدرس جدید بفرستن یعنی:

p_jahanipoor@yahoo.com


شکورم

قابل توجه آقایان علاقه مند به نرم افزار ایدیوس

دوستان علاقه مند به یادگیری نرم افزار ایدیوس...توجه داشته باشید که امکان داره که من شنبه صب از ساعت 9 بخوام فیلم «اینک بهشت» رو برای سه شنبه تدوین مجدد کنم

دوستانی که دوس دارن از نزدیک برای قدم اول این اقدامات رو ببینن...برای این ساعت و این روز هماهنگ باشن...

البت هنوز زمانش قطعی نیست

برای اطلاع از قطعی شدنش، جمعه شب با من تماس بگیرید

برای اولین قدم بهتره که این دفعه آقایون علاقه مند حاضر باشن و در قدم بدی ایشالا خانم ها...



شکور...

زمان اکران اینک بهشت

امروز یه سری از بچه های کانون دور هم بودن و من موقعیت رو مغتنم دیدم و یه سری سوال پرسیدم و به این نتیجه رسیدیم در آخر که بهتره

1- همین سه شنبه 1تا3 فیلم رو اکران کنیم

2- قیمت بلیطش رو 500 بذاریم


دوستان این یه رای گیری نبود...

به نظر شخص خودم که این چیزا میره تو صلاحیت مدیر اجرایی

مدیر اجرایی در این مسائل موظف به مشاوره هست ولی نه موظف به رای گیری...

البت به نظرم اکران های کشوری متفاوته


بقیه هم میتونن تو این مشاوره و صحبت مشارکت کنن

و البت اگه دوستان موافق این صلاحیت برای مدیر اجرایی هستن، این رو اعلام کنن...


شکور

توضیحات و نقد مربوط به «اینک بهشت»

کارگردان هانی ابو اسعد
نویسنده هانی ابو اسعد
برو بیر
بازیگران قیس ناشف
علی سلیمان
لبنی ازابال[۱]
مدت زمان ۹۰ دقیقه
زبان عربی، انگلیسی
اینک بهشت (به عربی: الجنّة الآن؛ به انگلیسی: Paradise Now) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۵، به نویسندگی و کارگردانی هانی ابو اسعد. فیلم در رابطه با دو مرد جوان فلسطینی است که قصد دارند در اسرائیل عملیات انتحاری انجام دهند.

اینک بهشت در سال ۲۰۰۶، در مراسم جایزه گلدن گلوب برنده جایزهٔ بهترین فیلم خارجی‌زبان شد. اینک بهشت همچنین در مراسم جایزه اسکار نامزد دریافت بهترین فیلم خارجی‌زبان بود.
در  زمینه ی  کارگردان:خلاصه فیلم: یکی از مجاهدین کشته شده فلسطینی که پس از سال ها زندگی در فرانسه به نابلس بازگشته است با سعید جوان مکانیک شاغل در نابلس آشنا شده و علاقه متقابلی بین این دو ایجاد می شود ...                       نگاهی به فیلم( نقد ):

فیلم "اینک بهشت" ساخته هنی ابوسعد کارگردان فلسطینی، که مورد استقبال جشنواره های بین المللی نیز قرار گرفته است، فیلمی داستانی و مستندگونه است که نگاهی واقع بینانه و منتقدانه از درون جامعه عرب و مسلمان به بحران خاورمیانه دارد. این فیلم با ایجاد فضایی باورپذیر و به دور از شعار زدگی به خوبی توانسته است دو دیدگاه بنیادگرایانه و صلح طلبانه جهان اسلام درخصوص مناقشه اسراییل و فلسطین را در مقابل یکدیگر قرار دهد. طرح بسیاری از عقاید و باور ها در قالب گفتگوها، از یک سو این امکان را برای مخاطب بیرون از مناقشه ایجاد می کند تا درک مناسبتری نسبت به علل و عوامل شکل گیری و پرورش بنیادگرایی در جهان اسلام پیدا کند و از سوی دیگر با نگاهی مسئولانه صاحبان تفکرات بنیادگرایانه را به تفکر دوباره در خصوص عواقب عملکرد خود دعوت می کند.

در این فیلم سوها نماینده تفکر صلح طلبانه و سعید نماینده تفکر بنیادگرایانه جهان عرب در حالی در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند که بیرون از این مباحث با عشق و علاقه یکدیگر مواجه هستند. بخش های گفتگو میان این دو نقشی کلیدی را در فیلم ایفا می کند. در بخشی از این گفتگوها سوها می گوید: "هیچ فکر کرده اید پس از شما چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد" و در جایی دیگر سعید می گوید: "وقتی که هیچ امکانی وجود ندارد تا ما و اشغالگران از حق یکسانی در زندگی برخوردار باشیم، لااقل می توانیم در مرگ با یکدیگر سهیم شویم".
نقد    از وبلاگ  فیلم  اسکار  سینما                            این مطلب توسط  من به  درخواست  مدیر  اجرایی  طرح  اماده  شده و بیشتر  از  این  در مورد این فیلم  چیزی  وجود  نداره       {  دلیاری  }

سورئال /فیلم / لینچ/بونوئل و ......

هفته  دوم  اسفند  نمایش  چند  فیلم  کوتاه  طبق  برنامه ای  که چندی  پیش  برای  ارتقا  سطح  فرهنگ و  خرد  هنری  از  طرف  اینجانب  ایراد  شد  و  بنده مسولیتش را  پذیرفتم                                  نمایش چند  فیلم و بررسی روند  حرکتی  نگاه  سورئال در  تاریخ  سینما    و  فرم  و  تکنیک در  سینمای  سورئال{با  محوریت  تاریخ سینما }       من  از شنبه  شروع  می کنم  و  این  موضوع  کاملا  خاص(هنری)  هست  و  کانون هم  جای  کارهای  هنریست   {اکه  کسی هست واسه  کمک  اعلام  کنه}  


دلیاری

بالاخره دبیر کیه؟؟؟

من جواد شالیکارم... مشخصآ  به خاطر این که عقاید شورای مرکزی در انتخاب دبیر بین ۲ کاندیدا ۳به۲ شد مطابق با بسته ی پیشنهادی مصوب انتخابات باید به دور دوم کشیده بشه.

آما  باید به خاطر موضوع پیش امده در مورد صلاحیت کاندیداها از سوی امور فرهنگی دور دوم انتخابات رو به تعویق بندازیم. و در این بین به عنوان مدیر اجرایی انتخابات خواستار برگزاری جلسه ای اضطراری در همین رابطه در روز شنبه (طبق روال عادی ساعت۱۲ تا۱) هستم. موافقین می توانند تا ساعت ۲۱ جمعه اعلام بفرمایند

                                                                 جواد شالیکار

ابراهیم‌حاتمی‌کیا بودن یا نبودن!




فرارو- ده سال پیش بود که ابراهیم حاتمی‌کیا و اصغر فرهادی کنار هم نشستند و فیلم‌نامه‌ی «ارتفاع پست» را از آب و گل در آوردند، فیلم‌نامه‌ای که از آن بهترین فیلم جشنواره بیستم فجر در آمد و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران هم شد و حالا ده سال گذشته این دو روبروی هم قرار گرفته‌اند، یکی از آن‌ها در ارتفاع بلندکارنامه‌اش، انتظار نتایج اسکار را می‌کشد و دیگری...فیلم‌اش همچنان در محاق توقیف. 

به گزارش سرویس فرهنگی هنری فرارو، ارتفاع پست هم از آن اصطلاحات متناقض‌نماست که شاید واکنشی به یک نگاه تقابلی دیرینه باشد، نگاه غلطی که چیزی را به عرش و ارتفاع می‌رساند تا چیز دیگری را به قعر پستی بکشاند، نگاه غلطی که یک‌بار مثلا «اخراجی‌ها» را در برابر «جدایی نادر از سیمین» قرار می‌دهد و بار دیگر ابراهیم حاتمی‌کیا را در برابر اصغر فرهادی. 

شاید همه چیز از وقتی شروع شد که سینمای ایران در مرزهای اغما سرگردان بود و ناگهان اصغر فرهادی و فیلم آخرش همچون پیشامدی شگرف اتفاق افتاد و خلاصه بدل به پدیده‌ای شاخص و عمومی شد که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را به مقام قیاس و تقابل کشاند. 

و چنین شد که یک شبه فیلم فرهادی پدیده‌ی تاریخ سینما شد و حاتمی‌کیا یک شب در یک برنامه تلویزیونی شرکت کرد و به شکلی تلویحی فیلم «جدایی نادر از سیمین» را نواخت وگفت: «خفقانی که هنرمند با هنر خود ایجاد می‌کند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است. نباید در فیلم‌مان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ می‌گویند. بچه و بزرگ دروغ می‌گویند. همه جبرا دروغ می‌گوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجه‌گیری کنیم که برویم آن سوی آب.» 

حاتمی‌کیایی که فرهادی را متهم کرده بود که «یخی را به جان جامعه می‌اندازد و نوید پوچی به جامعه می‌دهد یا القا می‌کند که آسمان ابری است و هیچ منفذی برای عبور نور وجود ندارد.» خودش در گفت‌وگویی با «شهروند امروز» در فروردین 1387 گفته بود «این شهر خفه‌ام می‌کند.» 

شاید همین حرف‌های متناقض بود که اصغر فرهادی در واکنش به پیغام کنایه‌آمیز حاتمی‌کیا در برنامه تلویزیونی راز به همشهری جوان به جمله‌‌ای کوتاه بسنده کرد و گفت: «ایشان باشعورتر از آن هستند که این حرف را از سر اعتقاد و صداقت گفته باشند، بگذریم!» 

فرهادی که چندان علاقه‌ی به شرکت در این بازی‌های تقابلی ندارد در پاسخ به پرسش حسین معززی‌نیا که همکاری او و حاتمی‌کیا را در «ارتفاع پست» وسط کشیده بود گفت: «خب دلیلش این است که ارتفاع پست در واقع فیلمنامه آقای حاتمی‌کیا است، من نویسنده‌ی آن فیلمنامه‌ام. اما مولفش نیستم. در زمان نوشتن، سعی کردم با مولفه‌های ذهنی حاتمی‌کیا بنویسم.» 

اما ماجرا وقتی بیخ پیدا کرد که ابراهیم‌ حاتمی‌کیای که اعتقادی به جوایز و سلایق سینمای جهان ندارد به بهانه‌ی تحسین و ستایش از «یه حبه قند» میرکریمی، باز هم به فرهادی و «جدایی نادر از سیمین» یادداشتی نوشت که از صراحت بیشتری برخوردار بود. 

در ابتدای این یادداشت کنایه‌آمیز آمده بود: «خیر ببینی آقا سیدرضای میرکریمی. کامت شیرین. اگر این حَبّه قندت نبود، یادمان می‌رفت کجایی هستیم و با کامِ تلخ در صفِ سفارتِ خرس‌نشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتاب‌مان به جبرِ همکار تلخ‌مزاج، همه مهر دروغ بر پیشانی و متقاضی، به سرزمین همیشه ابری پناه بگیریم. خیر ببینی برادر.» 

حسین معززی‌نیا یکی از اولین منتقدانی بود که به یادداشت حاتمی‌کیا واکنش نشان داد: «این یکی از تاسف آورترین متن‌هایی است که در زندگی ام خوانده ام. بعد از خواندنش حالم بد شد. دلم گرفت. غمگین شدم. چون دیدم کسی که روزگاری از خالص ترین و صادق ترین آدم های این مملکت بوده، چنان دچار بغض و کینه نسبت به همکار فیلمسازش شده که از نخستین روزهای امسال که در برنامه یی تلویزیونی حاضر شد و به اصغر فرهادی تاخت تا الان که به قول خودش فصل «برگ ریزان» فرا رسیده، هنوز نتوانسته بر احوالش فایق آید و ...» 

در فصل برگ‌ریزان حاتمی‌کیا بودن یا نبودن؟ حاتمی‌کیا ماندن یا نماندن؟ به قول خودش «مسئله حاتمی کیا ماندن خودم است که هزینه دارد، بخشی با توقیف فیلم هایم، بخشی با همین فریادها»، این آخرین حرفی است که حاتمی‌کیا در گفت‌وگوی آخرش با «چلچراغ» عنوان کرده است.
 
خلاصه ابراهیم حاتمی‌کیا سینماگری است که نمایش فیلم‌ آخرش مسئله دارد، سینماگری که زمانی هنگام دریافت جایزه‌اش سکوتی نمادین می‌کند، زمانی دیگر مهمان تلویزیون می‌شود و رو به دوربین بغضش می‌ترکد، سینماگری که  حرف‌های گاه و بی‌گاهش واکنش‌های مثبت و منفی به همراه می‌آورد و شاید همه‌ی این‌هاست که سینماگری مثل او را به ارتفاع پستی کشانده که قضاوت درباره‌ی او را دشوار می‌کند

 

 

 

کپی-پیست:  

شکور

گزارش های یک مدیر اجرایی

درمورد کلاس تحلیل روانشناسی: اسد اکبری مدام در حال تماس و هماهنگی با استاد هستن 

 

درمورد اکران اینک بهشت...خانم ایرانی امروز طرح اکران فیلم رو که نوشته بودم رو بردن امور فرهنگی 

علی محیط هم درحال تدوین مجدد فیلمه 

 

شکورم

صورتجلسه ی امروز

به خاطر اینکه یه بحث عجیب و غریب انتخاباتی مطرح شده بود من پیشنهاد مدیریت جلسه رو دادم که دوستان هم پذیرفتن...  

 

 

1- بحث انتخابات و تماس عجیب و غریب و بنیان کن خانم برزگر

همونطور که تو جلسه گفتم، خانم برزگر 5 دقیقه قبل از شروع جلسه با من تماس گرفتن و گفتن که سوتفاهم شده

با چشم پوشی ازینکه این سوتفاهم ناشی از اشتباه در فهمیدن یا فهموندن کی بوده، نتیجه اش به اینجا ختم شده که بعد از اینکه اعضای شورای مرکزی توسط انتخابات تعیین شدند، باید برای احراز صلاحیت، اسامیشون به امور فرهنگی فرستاده بشه...!

خلاصه که موندیم که چه گلی باید به سر گرفت و این حرفا...  

 

 

2- درمورد این صحبت کردم که باهماهنگی امور فرهنگی، کلاس تحلیل روانشناسی رو میخوام بذارم از 20 بهمن ماه که جشنواره ی فجر هم تموم بشه

ولی یه سری بحث شد

امید میگفت که ما موقع تصویب، به این ترم بودن این کلاس رای دادیم

ولی قطعا مشخص بود که حداقل نصف جلسات کلاس قراره تو ترم بعد برگزار بشه و الان بحث من این بود که همه ی کلاس رو بذارم برای ترم بعد یا نصفش رو

در این بحث خانم محمد نزاد هم درمورد شرط عدم تداخل صحبت کردن

و من گفتم که باید قائل به تفکیک باشیم...به نظر خود من تداخل زمانی نباید مانع اجرای یکی از دو کلاس باشه بلکه تداخل مفهومی باید باعث این بشه مثلا هیچ تداخل مانعی بین کلاس عکاسی و کلاس روانشناسی فیلم در یه زمان واحد وجود نداره...

ولی خوب این یه مبحث کلیه که باید سرش بحث کرد

خلاصه که مث اینکه تاجایی که من یادمه ملت موافق این بودن که به خاطر اینکه امتحانا نزدیک شده و این حرفا، کلاس رو بذاریم برای ترم بعد

ولی سوال باقیمانده اینه که اگه تو همون ساعت و روز ، کلاس دیگه ای رو میخواستیم برگزار کنیم، اول اینکه این تداخل یا عدم تداخل و نوع تداخل رو چجوری باید بحث کنیم و اینکه اگه تداخلی که مانع از برگزاری دو کلاس بود وجود داشت، کدوم یکی از این کلاس ها باید لغو بشن

از طرفی فرامرزی پیشنهاد داد که مدیران اجرایی  دو کلاس با هم هماهنگ کنن برای برگزاری هر دو کلاس در دو زمان مختلف و در انتها مجبور باشیم به برگزاری همزمان  

 

 

3- دلیاری دو موض رو بررسی کرد  

 

الف- بحث ساخت فیلمش که دوستان با من موافقت کردن که بدون نیاز به شنیدن فیلمنامه، رای بدیم که ایشون برن سراغ بروکراسی های ساخت فیلمش...  

 

ب- ایجاد شاخه ای تو وبلاگ کانون برای یه مجله ی هنری...یه سری بحث شد از جمله بحث فنی

قرار شد که دلیاری بره یه بحث هایی رو با بقیه از جمله محیط انجام بده ببینیم چی میشه

از طرفی بحث این بود که اگه بخواد وبلاگ تبدیل به سایت بشه، داستان میفته برای ترم بعد که...پس بماند... 

  

و البت که قرار شد لیست فیلم هایی که میخواد برای طرح کلیش به دانشگاه برای نمایش پیشنهاد بده رو برسونه که مث اینکه قراره علی محیط بذاره تو وبلاگ  

 

 

4- شالیکار گفت که ساعت 5 هر کس میخواد بیاد رای ها رو بشمریم  

 

 

5- خانم یاسمین درمورد مجمع عمومی فرادانشگاهی گفتن...که بحث های قانونی روبراشون روشن کردیم  

 

 

6- بحث انتقاد موسوی پیش اومد که حق داشت و من و صفایی و خانم محمد نزاد و فرامرزی به خاک افتادیم و طلب استغفار کردیم که مرحمت فرمودند و پذیرفتند...  

 

 

7- فرامرزی درمورد این صحبت کرد که یه سری پول تو پروژه ها باید به بعضی ها که انصراف میدن پس داده بشه

بعد از پیشنهاد خانم مردیها مبنی بر اینکه برای این قضیه یه قاعده گذاری کنیم که مثلا تا چند جلسه میشه انصراف داد و چه میزان از هزینه برگردانده میشه من نظرم رو گفتم که : با توجه به شرایط به شدت متفاوت هر پروژه با پروژه ی دیگر، و البته با توجه به اینکه به نظر من این بحث های مالی سنگینه که باید به تصویب نهاد تصمیم گیری برسه، بذاریم صلاح کانون رو در مورد اون پروژه ی خاص خود مدیر اجرایی تشخیص بده...اینکه تا چه جلسه ای امکان انصراف هست و در این صورت، چه میزان از هزینه بازپس داده خواهد شد...

 

 

اگه چیزی از حافظه ی فرسوده ی بنده پاک شده؛ اشاره بفرمایید!

شکور

نتایج انتخابات

اعضای شورا مرکزی کانون انتخاب شدند:(به ترتیب تعداد آرا)
شکوری:۳۱
فرامرزی:۲۹
صفایی:۲۵
مردیها:۲۱
محمدنژاد:۱۶
تقوی:۱۴
زین ال:۱۳

رییس کل ستاد انتخابات دبیری کانون جواد شالیکار کوچولو

شمارش آرا کیه؟؟؟

رئیس (برو بینیم بابا) ستاد انتخابات دبیری کانون فیلم و عکس

بدین وسیله اعلام می دارم که شمارش آرای انتخابات رآس ساعت 5 سه شنبه مورخ 90/9/22 بعد از اتمام اخذ رآی آغاز می گردد. از این رو از کسانی که می خواهند در زمان شمارش حضور به عمل برسانند دعوت می شود که حضور به عمل نرسانند. (چنانچه کسی متوجه شوخی ما نشد اعلام می کنیم که شوخی کردیم)



جواد شالیکار کوچولو

دیدار گذشتگان

امروز دوتا از قدیمی های کانون اومده بودن به کانون سربزنن 

بسی خوشحال شدیم 

محمد شفیعی (البت پدر بزرگوار کانون تاترن)

طه زارعی  

خوش بودیم و از دوران رضاخان چکمه پوش خاطره گفتیم  

ظهر هم از یکی از قدیمی های کانون تاتر و کانون فیلم و عکس خداحافظی کردیم 

شادی قاهری 

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد 

 

شکورم

کلاس تحلیل روانشناسی

با هماهنگی امور فرهنگی؛ استاد ارسیا تقوا و اسد اکبری؛ ایشالا این کلاس رو از ۲۰بهمن آغاز میکنیم 

استاد قول دادن که قبل از عید ۴جلسه و بعد از عید هم حداقل ۴جلسه داشته باشیم 

 

تکلیف ابتدایی برای این کلاس:  

فیلم های جدامانده با بازی تام هنکس و دایره ی مینا؛ یکی از کارای قدیمی داریوش مهرجویی ؛   

 

هر کس که این فیلم ها رو داره یه ندا بده وگرنه از استاد تهیه شون کنم

 

شکور

اینک؛ اینک بهشت

فیلم مورد تایید امورفرهنگی قرار گرفت 

تالار مولوی اشغاله 

قرار شد که تالار شهید رحیمی دانشکده ی بهداشت برای نمایشش هماهنگ بشه... 

یه سری کار داریم... 

طراحی پوستر 

تدوین مجدد 

هماهنگی فنی با تالار 

... 

آماده باشید 

 

شکور

تولد کانونی جهان

سلام....
خانوم جهان هستم ۱۹ سالهاز کانون فیلم و عکس....
خواستم ۲۴ ساعت از دیروز یعنی یک شنبه ۹۰/۹/۲۰ بگذره تا واقعا ب یه خاطره کانونی تبدیل بشه هر چند یه خاطره نزدیک...
حس شما رو نمیدونم بچه ها ولی این یه هفته توی این بلبشوی انتخابات دبیری انگار اتفاق دیروز (جمع شدنمون دور هم) یه آنتراک واقعی بود.
دیروز احساس کردم دیگه نیازی نیست حداقل برای یک ساعت ب جو سنگین انتخابات ک خودشو انداخته بود روی کانون فکر کنم....
نمی دونید چه حس خوبی داره وقتی فک کنی ۲۰ تا آدمو ب بهونه ی بحث های شیرین سینمایی و دور هم بودن و باهم چایی خوردن و در آخر یه تولد همینجوری ب صرف چای گرفتن دور هم جمع کردی.....
شاید من اشتباه کنم شاید از بس دیروز ذوق زده بودم اینطور فک میکنم ولی بزارید ب همین خیال خوش باشم  ولی دیروز انقدر کانون شلوغ بود ک احساس کردم قراره یه اکران عمومی داریم ک کلی آدم اومدن البته قیاس خوبی نیست ولی احساس میکنم که کانکس کانونمون بعد از یه حبه قند خیلی وقت بود که یه جمعیت ۲۰ نفری بخودش ندیده بود ...
اینارو نمیگم ک بگم ب خاطر تولد من بودا اصلا
چون اصلا جز چند نفر از این موضوع اطلاع نداشتن.
(مدیونید اگه اینجوری فک کنید)
می خوام دیروز رو برای بچه هایی ک نبودن تعریف کنم...

آقا دیروز ما اومدیم کانون دیدیم برقا خاموشه کانون سووووووووت وکور رفتیم جلو....با خودمون گفتیم هَی واااااااای هیچکی نیومده چقده بد
رفتم سمت در..
وقتی درو باز کردم دیدم آقا زین ال یه کلاه بوقی گذاشته سرش هی می پره بالا پایین با اون فش فشه ای که دستشه با یه صدای بسیار بسیار ظریف ک من تعجب کردم و ب این فک کردم ک آقا این صدا از کدوم حنجره ی زین ال در میاد داره می گه :
"تولد....تولد...تولدت مباااارک....."
واااااای من خییییییییییییییییییلی
.
.
.
.
.
ترسیدم
گفتم نیگا کن الانه که کانون کلا رو سر ما خراب شه وقتی زین ال خان اونطوری بالا پایین بپره...
حالا آقا بیا زین ال خانو بی خیال کن ک حاجی سر جدت بی خیال مرسی ب ما رحم نمیکنی ب کانون رحم کن انقد ذوق زده نباش آخه چرا با اون چهره ی ملوست با اون کلاه بوقی قشنگت انقد ورج و وورجه میکنی؟؟؟حیفه ریشای پر پشتت نیست؟؟؟
خلاصه از ما اصرار از ایشون انکار در هر حال هر طوری بود این طفل بزرگنما رو کنترل کردیم...
بعدش تلفن کانون زنگ خورد....
دیلینگ دیلینگ .... دیلینگ دیلینگ
گوشی برداشتم گفتم بله بفرمایید
طرف گفت سلام از امور کیک و شیرینی پزی فوق برنامه و اینا تماس میگیرم میتونم با خانوم جهانی پور صحبت کنم؟
گفتم بله بفرمایید خودم هستم
گفتش بَه.... تولدتون مبارک خانوووووم... ما ب سلامتی 19 سالگیتون یه کیک ب چه گندگی براتون داریم میفرستیم بگید بچه ها بپرن دم بوفه علوم زمین بیارنش...
گفتم بابا مرررررررسی راضی ب زحمت نبودیم حالا چی کادو فرستادین؟؟؟
گفتش چی دوست دارین؟؟؟واسه همین تماس گرفتیم....
منم گفتم حاجی خدا خیرت بده یه دست جارو و تی واسه کانون، من راضیم ...
گفت بی خیال خانوم شما بزرگوارید....جارو چرا؟؟؟
گفتم حاجی روز تولدی چرا هندونه می کاری واسه ما؟؟؟اگه کوزِت بدبخت بزرگوار بود مام بزرگواریم...
گفت اختیار دارین چرا کوزت؟؟؟
گفتم جناب از بچه های کانونیم دیگه هر کی یه نقش مهمی تو کانون داره مام نقشمون کوزت واره مثلا جناب ارشادی منو می بینه یاد چایی میفته سایر دوستان هم مارو میبینن یاد جارو و تی و صاب تی....
شما همون جارو و تی رو مرحمت کنید ما راضییم..
گفتن باشه حالا ک اصرار دارین چشم
آقا ما گوشی رو قطع کردیم....قطع کردن همان کف زدنا وتبریکای مکرر زین ال خان همان....هی من میگفتم آ.زین ال ب خودتون فشار نیارین دنیا دو روزه یه روز ب دنیا میای یه روز میمیری انقد ب من تبریک میگید دنیا طلب میشم دیگه نمی خوام دل بکنما ولی کو گوش شنوا...
بسه دیگه خیلی تعریف کردم....اگه میبینید آقا زین الو اذیت کردم ب خاطر اینه که دیروز کلی منو اذیت کردن منم ب شوخی تلافی کردم
دیروز برای من روز قشنگی بود...ممنون از همه
ارادت
جهان 19 ساله

"انتقـــــــاد"

متن نامهامروز (دوشنبه) ساعت یک و نیم قرار بـــود اتفاقی بیفته.
اما
.
.
.
اما با بردن یک چیز از کانون برای مراسم خداحافظی با خانوم قاهری
.
.
جلسه با 35 دقیقه تاخیر شــــروع شد.
واین خوب نیست راستش الان که دارم انتقـــاد می کنم طرف روبه روم نمیودنم کیه؟
شاید یک جمع باشه.
ولی این یعنی ایجاد بی نظمی بدون هماهنگی.
این یعنی بی احترامی به کاری که داره تو کانون انجام میشه.
من که از قبل اعلام کرده بودم...


موسوی

ستاد انتخاباتی دبیری کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی!!!!!


رئیس ستاد (برو بینیم بابا )  بدینوسیله اعلام می کند هرگونه پست یا نظر له یا علیه هر یک از کاندیداها از ساعت 8 صبح دوشنبه  21/9/90 مصادف با آغاز انتخابات دبیری ممنوع می باشد.



جواد شالیکار کوچولو

کد «ناشناس»

دوستان 

به قسمت مدیریت داره نظراتی داده میشه با نام «ناشناس» 

از دوستی که این نام رو برای خودش قرار داده خواهش میکنم که اسم خودش رو به من اعلام کنه...البته میدونم که بعضی دوستان با نام مستعار میومدن ولی در این اوضاع و احوال به نظرم محیط وبلاگ رو به هم خواهد ریخت 

البت من نمیگم که حرف بدی میزنه یا خوب 

ولی برای اینکه انتقادی به من وارد نباشه مجبورم تایید نکنم 

به طرفداری از هر کسی که باشه فرقی نمیکنه 

میدونم که این  به صورت قطعی در اختیاراتم نیست ولی در مورد یه سری مسائل یه رویه ای ایجاد شده بود شبیه این

دوستان میتونن نظرات این ناشناس رو در قسمت مدیریت بخونن 

نظراتی که ایشون مینویسن بد نیست ولی تاییدش شاید منجر به اتفاقات بدتری بشه 

فقط کافیه که اسمتون رو بنویسید که خیالم تخت تخت بشه 

قربون دایی 

شکور-مسئول وبلاگ 

خطاب به عباس شکوری عزیز

خیلی کوتاه می نویسم تا همه بخونن

از بچه هایی که پست تبلیغاتی من رو خوندن قبل از اینکه عباس شکوری این پست رو خطاب به من بنویسه و بیان کنه که من از نوشتن این پست همچین نیتی داشتم یا حتی پست من چنین حس بدی به بچه ها القا می کرده؛خوندن؛ازشون می خوام تا اگر واقعا از خوندن پست من تو همون بار اول چنین برداشتی کردن و چنین حسی بهشون دست داده تو وبلاگ اعلام کنن تا من حس بدشونو قبول کنم و حرفای آقای شکوری رو بپذیرم.


(شرمنده من فقط ۵ دقیقه به نت دسترسی داشتم چون اینترنت خونمون قطعه)


امید صفایی

بچه ها!! کانونمون....

زمانه برنامه ی ورودیها ی جدید بود که همه ی بچه های کانون درگیر برنامه ریزی بودیم

دغدغه ی همگی این بود که با چه کارایی میتونیم بچه ها  رو جذب کنیم به کانونمون

چه برنامه ی جذابی میتونیم داشته باشیم که روزهای معارفه غرفه ی کانون "فیلم و عکس" بین همه ی غرفه ها تک باشه

چجوری میتونیم کانون رو گسترش بدیم

یادمه تخمین اکثر بچه ها با درنظر گرفتن تجربه ی سالهای پیش این بود که نهایتا 20 نفر از بچه ها میان و حداکثر از بین اونها 2 نفر فعال میمونن که باید خیلی ام خوشحال باشیم

همگی تلاشمون رو کردیم، یه سریمون صبح تا شب تو کانون موندیم،بچه هایی ام که حضور نداشتن تلفنی کارارو پیگیری میکردن چون براشون مهم بود برنامه های کانون. برای ساخت کلیپ فوق العادمون کلی وقت گذاشتیم؛ مخصوصا آقای شکوری که مجبور میشدن تا شب تو کانون بمونن

چقد همگی موقع ساخت کلیپ خندیدیم

تا این که برخلاف پیش بینی همه با اومدن ورودیهای جدید کلییییییی ذوق زده شدیم و حسابی خستگیمون در رفت، چقد خوشحال بودیم که نتیجه ی این همه تلاشمون بی فایده نبوده

خوشحال بودیم که با وجود این همه بچه ها ی فعال و عاشق کانون آینده ی فوق العاده ای پیش رو داریم

چقدر برای بچه ها از خوبیهای کانون گفیتیم جوری که  دلشون میخواست زودتر ازینا میمودن دانشگاه و توی برنامه های خوب و جذاب کانون ،توی فیلم ساختنای کانون حضور داشتن

....

امروز نظر یکی از بچه های کانون رو خوندم، یه لحظه همه ی اون روزا که مشغول بودیم برای برنامه ی ورودیها از ذهنم گذشت

بچه ها ما کاری کردیم که یکی از بچه ها گفته:چرا پست ها و نظرات داره به یه سمتی میره که به شخصه دارم حالت تدافعی می گیرم؟
احساس می کنم به جای جذب برای انتخاب درست داره پس می زنه
تو همین مدت کوتاهی که با کانون همراه شدم اولین باره که اینطور برخوردهایی رو می بینم
ای کاش این بحث ها قبل از ورود به خروجی وبلاگ بین خود بچه ها و به صورت غیرعلنی حل و فصل می شدرا پست ها و نظرات داره به یه سمتی میره که به شخصه دارم حالت تدافعی می گیرم؟
احساس می کنم به جای جذب برای انتخاب درست داره پس می زنه
تو همین مدت کوتاهی که با کانون همراه شدم اولین باره که اینطور برخوردهایی رو می بینم
ای کاش این بحث ها قبل از ورود به خروجی وبلاگ بین خود بچه ها و به صورت غیرعلنی حل و فصل می شد)

چرا داریم از اهدافمون دور میشیم

شاید من به عنوان کسی که برای دبیری کاندید شده درست نباشه این حرفارو بزنم که برداشتهای بدی میدونم در ادامه داره اما واقعا متاسفم شدم و نتونستم سکوت کنم

هردو گروه طرفدار اشتباهاتی کردن که نگیم نکردن که دلیل دارم و مصداق!

اما شاید درجه ی اشتباهتشون نسبت به هم متفاوت باشه و کم و زیاد

اشتباهاتی از قبیل متهم کردن همدیگه بطور غیر مستقیم، با گوشه کنایه حرف زدن، تند صحبت کردن و یه جاهایی نرسوندن صحیح مطالب که باعث سوء برداشت شده و ...

امیدوارم انتخابات به خوبی و خوشی برگزار بشه و بازهم روزهای خوب و آروم کانون رو ببینیم و به بچه های جدید نشون بدیم که ما همون کانونیهای صمیمی و شادی هستیم که توی کلیپ روز معارفه دیدن...


خوب باشید

الهام محمدنژاد





همه حامی، ما هم حامی!!!

به نام خالق هستی بخش

 

همه حامی، ما هم حامی!!!


کلاً خوبی بعضی چیزها در مخفی بودنشان است و زیبایی بعضی دیگر در آشکار بودنشان!

عده ای می خواهند مخفی باشند، عده ای هم می خواهند در آشکارا باشند. در این بین یک دسته دیگر هستند که می خواهند نگویند که آشکارا چیستند، در لفافه و سخنان زیبا و بی طرف حرف می زنند ولی در حقیقت می خواهند بگویند چیستند. این دسته سوم دسته جالبی هستند، "بی طرف های با طرف".

اینکه در اصطلاح "من نظرم نزدیکِ کیست." یا "چه کسی را صلاح می دانم". امری است منطقی ، روشن و آشکار که هر کس با این جهت دهی می تواند ادعا کند که تلاش خود را در برگزاری انتخاباتی سالم، انجام داده است.


شاید در میان این مدعیان کانون دوست، حق پرست ، طرفدار عدالت و زیرآبی روندگان، یک نکته ی بسیار کوچک فراموش شده باشد. نکته ای که شاید گره گشای بسیاری از این اتفاقات است. این نکته چیست؟


کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی، یک اتاق شش متر در سه متر نیست، که بعضی ها با جدیت به دنبال تصاحبش هستند. کانون را این دیوارهای سفید با عکس کارگردانان سینمایی که بر رویش هستند هم نمی سازد. کانون فیلم و عکس مجموعه هزاران قانون و سخت افزار هم نیست!


کانون فیلم و عکس را دانشجویانی که درونش هستند معنی می دهند نه این دیوارها.


 لطافت، صمیمیت و همکاری است که اسم کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی را از مرزهای این دانشگاه فراتر برده است نه دشمنی ها و کدورت ها. کانون مجموعه ای است از هزاران دل و قلب که اگر با هم بتپند و با هم یکدل باشند نامش جاودان خواهد ماند وگرنه، اگر تبدیل به مکانی شود برای آنهایی که می خواهند مطرح باشند و خودخواهی ها جای فداکاری ها را بگیرد، کانون فیلم وعکس دانشگاه شهید بهشتی تنها نامش می ماند و بعد از مدتی هیچ از آن نخواهد ماند.

من کیستم؟


من علی محیط. دانشجوی سال آخر کارشناسی ارشد، گرایش فناوری اطلاعات – معماری سازمانی.


این که چه کرده ام، بماند.


 اگر من رو می شناسید، که هیچ.


 اگر نمی شناسید، از آنهایی که می شناسند بپرسید.


 و اگر پرسنده ای پیدا نکردید می توانید در دیوارها و نوشته های کانون دنبالم بگردید. من به عنوان کسی که کانون را با دوستی ها شروع کردم، عشق ورزیدم و  شب و روز عمرم را در کانون گذراندم و کانون را پایگاه رسیدن به ذوق ها، امید ها و احساساتم می دانم و اینکه برایم بسیار مهم است که عمر این موجود زنده ای که الان آنرا به نام "کانون فیلم وعکس" می شناسیم، پایدار بماند و همیشگی شود و مرز وجودیش از زمانش به یادها راه یابد از یک چیز اعلام بیزاری و از چیزی دیگر اعلام حمایت می کنم:


1-       از هر کس که کانون را محل خودخواهی ها، تخریب چهره ی دوستان و دشمنی ها می کند، اعلام بیزاری می کنم و برای هر کس که اینگونه فکر می کند آرزو می کنم که ارزش کانون برایش آشکارتر شود.

و


2-       از هر کسی که دروغ نگفت و بیهوده مسائل را بزرگ نکرد و مانند یک دانشجو (نه مانند یک  دبیرستانی)، کانون فیلم و عکس را محفلی برای آموختنِ "درست زندگی کردن" دانست و تلاشش را برای یک انتخابات بدون کدورت ها، سو تفاهم ها و دشمنی ها به کار بست، اعلام حمایت می کنم، و او را انسانی بزرگ می پندارم که همکاری در کنارش برایم افتخار است.

برای اینکه الکی خود را بی طرف نخوانم، یا با تلفن زدن به دیگران؛ جاسوسی ، ستون پنجم بازی و ... در نیاورم، در اینجا اعلام حمایتم از کسی که احساس می کنم با دبیر شدنش موجب کاهش سوءتفاهم ها و ایجاد دوستی ها در کانون می شود یعنی، محمد فرامرزی را اعلام می کنم. چرا که اعتقاد دارم دبیر وظیفه اش داشتن کارنامه درخشان و پُز تبلیغاتی نیست(به­ به ، چه­ چه لازم نیست دنبالش باشد و اینکه بگوید من با همه خوبم هم لازم نیست.) ، بلکه وظیفه اش ایجاد همبستگی در محفلی است که دانشجویان یک دانشگاه از رشته های مختلف با یکدیگر کار کنند.


و آغاز هر کار فرهنگی را داشتن اخلاق و فرهنگ همکاری می دانم از این رو به جای به تصویر کشیدن افتخارات پیشینم، به تصویر کشیدن بزرگی خودم و نشان دادن اینکه چه ها می کنم و شعار عدالت محوری سر دهم، اعلام می کنم که دوستی، صمیمیت و درست کار کردن لطف و ارزشش از هزاران پست، مقام و جبران کمبود ها بیشتر است و هر کس، چه موافق رای من و چه مخالف آن، اگر این نکته را رعایت نمی کند من با او مخالف، و هرکس که تلاشش رسیدن به کانونی متحدتر و بزرگ تر و سرشار از صمیمیت است را موافق خود می دانم و دستش را می فشارم و مانند یک همکار گرامی و حتی یک دوست در کنارش قرار می گیرم.


به امید روزی که همه یک دل، یک زبان و پشتِ سره هم باشیم نه در جلوی هم...

والسلام

علی محیط