کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین: نظر عملیاتی برای رفع خلا قانونی حد نصاب

در جلسه ی گذشته من گفتم که دوتا موضوع رو دکترین هاش رو میذارم تا بحث کنیم و بعدا بهترین نتیجه رو بذاریم برای رای گیری و تبدیل کردن به قانون

۱- معیار جدید حق رای (عضویت در نهاد تصمیم گیری) 

۲- حد نصاب 

 

با بحث هایی که شنیدم، لازم دیدم این یه روزی که دانشگام و دسترسی به وبلاگ دارم، اینجا تذکر بدم که هنوز بحث حد نصاب نه قانون شده و نه حتی ارائه ی دکترین و بحثی براش انجام شده... 

به همین علت، علت لغو هیچ جلسه ای نمیتونه «به حد نصاب نرسیدن» باشه... 

 

بعضی از دوستان فکر کردن که علت تشکیل نشدن جلسه ی آخر سال 90، به حد نصاب نرسیدن بوده ولی من از دبیر پرسیدم که گفت خیر، اینطور نبوده و من هم به کسی نگفتم که به علت نرسیدن به حد نصاب جلسه تشکیل نمیشه.... 

 

حالا باید درمورد راهکار عدم تشکیل جلسات خلوت بدون داشتن قانون حد نصاب بگم که:

ادامه مطلب ...

دکترین: درمورد پست تقوی - از طرف مسئول اساسنامه

من خیلی وقته که نتونستم به وبلاگ سر بزنم

ولی خوب همین الان با خوندن وبلاگ، به نظرم مفید اومد تو این وقت بسیار محدودی که دارم یه سری جمله بنویسم که میتونه مفید باشه ...

بحث های زیادی درمورد پروژه ی شخصی و کانونی پیش اومده

مشکلی هم سر ساخت فیلم مشهدی پیش اومد

حالا رسیدیم به یه پروژه ی جدید که در پست

سینما ی مستقل و همت عالی

گذاشته شده...


ادامه مطلب ...

دکترین - به مدیران اجرایی و مسئولین سمت ها

دوستان عزیز

لطفا! ازین به بعد...

جهت هماهنگی بیشتر...

هر موقع، هر کسی، برای هر کاری خواست بره امورفرهنگی (چه پیش دکتر چه خانم برزگر) قبلش با من هماهنگ کنه...حتی الامکان به صورت یک اس ام اس خبر بده.

لطفا! لطفا! لطفا!

کسی بی اطلاع نره.


ممنونم از همه ی کسانیکه توجه میکنن.

صحبت های یه مرد خوب - دکترین: در تشریح مفهوم همکاری و وجدان

آقا کاظم فاضلی تا امروز بهم نشون داده که حداقل حداقلش یه مرد خوبه...

هنوز اونقد شناخت ندارم ازش که بخوام بگم از نظر من انسان منطقی ایه یا ... ولی وقتی تو چت همچین حرفایی میزنه، دل آدم گرم میشه:



ادامه مطلب ...

دکترینی نسبت به جمله ای از سعید پشت مشهدی:

مشهدی با اینکه تخلف عجیبی در نقض اساسنامه انجام داده بود و به روی خودش هم نمی آورد و تو صورتجلسه ای هم که نوشته یه طورایی شاکی بود از اینکه چرا من به این نقض گیر دادم، ولی حرفای خوبی هم زد

قشنگ ترین جمله ای که این استاد وحشت انجیز گفت یه جمله ی سوالی بود با این مضمون که:

وقتی طرحی با 20 رای موافق تصویب میشه، چرا فقط 5 نفر به انجامش کمک میکنن؟

خوب باید به این مسئله فکر کرد

باید دید که اصلا با این مخالفیم یا موافق

به نظرم، چنانچه به اون تز طرح شخصی و کانونی، به صورت قانونی معتقد بشیم، مسئله فیصله داده میشه

به این صورت که رای دهندگان به طرح دارن اعلام آمادگی میکنن برای کمک به پروژه...برای همین اگه طرح کمتر از 10 رای موافق داشت، به خاطر نداشتن یه جوشش کانونی، میتونه در قالب یه پروژه ی شخصی انجام بشه...

البت باید بیشتر روی این موضوع فکر کرد

دوستان به جمله ی مشهدی فکر کنید و دنبال این باشید که اصلا کانون باید از اعضاش چه توقعی داشته باشه؟

اصلا ما در حال حاضر دچار مشکل هستیم یا چیزی که باهاش مواجهیم، جزو ذات کانون دانشجوییه...؟

شکور- مسئول اساسنامه

دکترینی در باب موقعیتی که خانم طلاکوب ایجاد کردند...

خانم طلاکوب، با اکران تهران 1500 مخالفت کردن و فیلم پله ی آخر رو فیلم بهتری برای اکران تو دانشگاه میدونستن

سوال اینجاست که وقتی اکران تهران 1500، تو جلسه ی پیش به تصویب رسیده (حداقل به این صورت که بعد از پذیرایی ساده نمایش داده بشه) آیا حالا میشه لغوش کرد؟

به نظر شخص من همه چیز دست نهاد تصمیم گیریه...البت به صورت منصفانه

یعنی به نظر من در حال حاضر که برای اکران این پروژه زمان باقیه...جلب موافقت کانون برای لغوش، اصلا تعارضی با ماهیت دموکراتیک ما نداره

ولی اگه کار شروع شده باشه، به جاهایی رسیده باشه، موافقت هایی گرفته شده باشه، و اینطور بگم که زحماتی کشیده شده که قابل چشم پوشی نیست، لغو پروژه حتی با رای اکثریت کانون هم با انصاف و عدالت ناسازگاره...

شکور – مسئول اساسنامه

دکترین: ارتباط فیلمساز و دغدغه

این یه کار جدیده...

امیدوارم که باحال و خوب باشه...

شکورم

:

ادامه مطلب ...

دکترین: منافعی که شخص از کانون میبرد...

شرایط استفاده از امکانات کانون چیست؟

آیا هر کس میتونه به هر میزان که خواست از کانون بهره مند بشه؟

ادامه مطلب ...

دکترین درمورد وجوب پذیرش درخواست مدیراجرایی و پیشنهادخانم حنانی

من برای تفکیک پروژه ی شخصی و غیرشخصی، و همینطور کمک به مدیران اجرایی پروژه های کانون که گاها دست تنها می مونن، یه پیشنهاد دادم امروز توی جلسه به این شرح که :



ادامه مطلب ...

در پاسخ به خانم محمد نزاد: دکترین بحث مالی پروژه ی شخصی

خانم محمد نزاد پرسیدن که درمورد بحث مالی پروژه های شخصی، آیا امکان اینکه در آینده، سوبسیدهای تعلق گرفته، دچار معزل شود، میتواند مانعی برای اجرای پروژه ی اخیر باشد یا اینکه مثلا برای قسمت مالی رخ داده، نیاز به رای گیری هست؟

ادامه مطلب ...

دکترینی در پاسخ به سوال امید صفایی: بحث مالی کلان چیست؟

بحث مالی کلان به چه مفهوم است؟

ادامه مطلب ...

دکترین: مقدمه ای بر تفکیک پروژه ی شخصی و غیرشخصی

من تو این بحث اول باید بپرسم هدف ما برای تفکیک این دو پروژه چیه؟

ادامه مطلب ...

جلسات چایی نقد پهلو

شکوری یه پیشنهاد داشت که قرار بود تو یکی از جلسات اون رو به تصویب برسونه... پیشنهادش این بود که دبیر ملزم بشه به برقراری جلسات دو نفره با اعضا که دبیر بشینه و با اون شخص به تبادل نظر درمورد مسائل کلی و جزئی کانون بپردازه

اسم این جلسات هم میتونه به نظر من «جلسات چایی نقد پهلو» باشه

غرض از این صحبت ها اینه که در یک سیستم و جایی مث کانون با این حجم عظیم از اعضا یه هماهنگی و هم فکری خوبی پیش بیاد

اگه هر عضو بیاد بشینه و انتظارات خودش رو از کانون و دبیر و همچنین انتقادات و پیشنهاداتش رو بگه و در مقابل دبیر هم درمورد مسائل کلی قوانین و روال های موجود در کانون صحبت کنه اینطوری اون هماهنگی لازم پیش میاد و دبیر هم بیشتر با کم و کاستی های موجود آشنا میشه

بعدا این رو تو یه جلسه تصویب خواهیم کرد. اما من جلوتر از اینکه برام این یه تکلیف بشه چون این حرکت رو دوس دارم ازتون خواهش میکنم هر کسی یه زمانی رو مشخص کنه با من هماهنگ کنه تا بشینیم با هم چایی بخوریم و گپ بزنیم...

محمد فرامرزی

دکترین: ترس از آینده

 انتهای سال پیش من یه دکترین نوشتم با این مضمون: بوی بد بحران

تو اون دکترین من درمورد این گفتم که نگرانم

نگران اینکه سال بعد نیرو نداشته باشیم و نیاز داریم که یه کاری براش بکنیم

درمورد بحران نیرو گفتم و اینکه ما نیاز سریع داریم به یه کاری برای اینکه بتونیم این نیروهامون رو بیشتر و بیشتر کنیم

عده ی زیادی از اون پست استقبال نکردن

و ممکنه که الان هم گفته بشه که اگه کاری برای این قضیه نمیکردیم...اتفاقی که امسال افتاد، می افتاد...و بحران نیرو رخ نمیداد

به هر حال با اینکه کسی توجه خاصی به اون پست نکرد، با توجه به اینکه از ته دل به نگرانیم معتقد بودم و کانون رو به شدت در خطر میدیدم، روز معارفه با مدیریت فینی زاده متفاوت ظاهر شدیم و نتیجه ای رخ داد تا نگرانی من برای بحران نیرو، مرتفع بشه

بازم ادعا دارم که این روز معارفه بود که تونست باعث بشه اون ترس از بحران نیرو، به نتیجه ی تلخی نرسه...

 

 

و حالا نگرانی های دیگه ای وجود داره

دو نگرانی عمده

 

1- بحث عدم انتقال تجربه که قبلا بهش پرداخته بودم و نمیدونم چرا بازم کسی بهش  توجه چندانی نداره

2- بحث کانونیت کانون در سال آینده

اشتباه نشه...من به بچه های جدید معتقدم، نیروهای فوق شاهکاری همین امسال به کانون اضافه شدن

ولی فکر کنید سال بعد چه اتفاقی قراره بیفته

آیا واقعا نگران کننده نیست؟

ما از یه طرف با نیروهایی روبروئیم که تا حالا تو امور فرهنگی تک و تنها نبودن

تاحالا تنهایی ویدئو پروژکتور رو نصب نکردن

تاحالا تنهایی نرفتن دنبال گرفتن تالار

.

.

.

این از این طرف

از طرف دیگه فکر کنید اگرم داشته باشیم نیروهای فنی و مجرب و این حرفا

سال بعد آیا همگی حواسشون هست که کانونی که تا امروز رسیده به یه محیط دموکراتیک سوئیسی، حفظ بشه؟

آیا سال بعد اعضا از رای گیری خسته نمی شن؟

آیا سال بعد اعضا (بدون کسایی که ضعف های دیکتاتوری، بی قانونی، و حتی دموکراسی غیرسوئیسی رو تجربه کردن) به اینکه این همه قاعده و قانونگذاری و سلسله مراتب و تفکیک قوا و ... مسخره بازی بوده معتقد نمی شن؟

آیا سال بعد فکر نخواهند کرد که حرفایی که زمانی شکوری می زده یه سری چرت و پرت و توهم بوده؟

آیا فکر نخواهند کرد که شکوری تو توهم بوده؟

آیا گفته نخواهد شد که رای گیری برای خیلی از مسائل فقط برای اینه که رای گیری، مد شده؟

آیا به این معتقد نخواهند شد که اینهمه فکر سر قانونگذاری و این حرفا فقط وقت اعضا رو خواهد گرفت طوی که از اصل، جا بمونن...؟

.

.

به فرض که سال بعد هم اعضا به افکار من معتقد بمونن

آیا با به وجود اومدن مشکلات و شرایط جدید، امکان قانونگذاری هست؟

آیا میتونن بدون تجربه ی قانون گذاری، از صفر قانون بنویسن؟

آیا بدون اینکه تجربه ی چندین ساله از محیط های غیراداری داشته باشن، میتونن قوانینی بنویسن که نه افراط باشه و نه تفریط؟

آیا کانون به دیکتاتوری و یا برعکس به یه نوعی از آنارشیسم کشیده نمیشه؟

آیا از لفظ دموکراسی سواستفاده نمیشه؟

آیا به خاطر عدم تجربه در قانون نویسی، از قانون برای دیکتاتوری استفاده نمیشه؟

سال بعد آیا دبیر، مالک نمیشه؟

.

.

.

.

من نگرانم

بازم نگرانم

بازم دلشوره دارم

و بازم میخوام دنبال راه چاره بیفتم

به نظر من راه چاره هام هر از چند گاهی جواب میده

البت این یه ادعا بیشتر نیست و بچه ها حتی ممکنه که با تفحص در گذشته هم نتونن بالاخره ببینن راه چاره هام جواب داده یا نه...

به هر حال این بار هم اومدم که دنبال راه چاره بگردم...

به نظر من باید برای جلوگیری از وقوع احتمالاتی که در بالا گفتم، تمام سعی رو کرد

برای احتمال اول (درمورد مسائل فنی) که خودم آستین بالا زدم و حداقل موسوی و فلاح رو میخوام تا یه جایی برسونم

درمورد بحث های بروکراتیک هم از دبیر میخوام که یه فکر خلاقانه کنه

باید احتمال وقوع این احتمالات ناجور رو پایین آورد

و به نظر من، عملیاتی ترین راه، و ممکن ترین راه، برای رفع نگرانی های بعدیم (در حیطه ی کانونیت کانون) در حال حاضر، دو چیزه: قانونگذاریه و عملیاتی کردن قانون

تا امروز به شیوه ی کامن لا و انگلیسی، قانون نگاری کردیم

البت بعضا شیوه های انگلیسی و فرانسوی رو ترکیبی جلو رفتیم

ولی داره دیر میشه

داریم به انتهای سال نزدیک میشیم

داریم به بیابون قانون میرسیم

داریم به زمانی میرسیم که جوونا مجبور میشن خودشون گلیم خودشون رو تک و تنها از آب بیرون بکشن

قصد دارم سعی کنم از امروز، جوونا رو برای سال بعد کمک کنم

کمک من، به عقل من، به نظر من، در حیطه ی قانونگذاریه

پس سلسله قانون هایی که به نظرم نیازه که خلق بشه رو به رای شما میرسونم

امیدوارم که با بحث و نظر و تغییرشون باعث بهتر شدنشون بشید و بعدش هم بهشون رای بدید...

بازم شعارم رو تکرار میکنم

قانون بد بهتر از بی قانونیه

(بی قانونی همون خلاء قانونه)

پس پیشنهاد من رو بپذیرید و اجازه بدید تا انتهای سال قوانین اساسی کانون رو وضع کنیم....

 

 

شکور مضطرب مصمم

دکترین: احراز حق رای سایر افراد و خود مدیراجرایی و مسئول سمت

من با نظر عباس شکوری درمورد اینکه در حوزه ی احراز حق رای یک خلائی وجود داره موافقم

ما احراز حق رای اعضای زیرمجموعه ی پروژه ها و سمت ها رو تعیین کردیم (به ترتیب با مدیر اجرایی و مسئول سمت) ولی سایر افرادی که زیرمجوعه ی این دو عمل نمیکنن و احراز فعالیت خود مدیر اجرایی و مسئول سمت رو تعیین نکردیم

من هم موافقم که احراز حق رای در این قسمت باید با دبیر باشه...

امیدوارم که تو یه جلسه این رو به تصویب برسونیم

ولی الان در راستای وظیفه ی انسجام و هماهنگی اعضا، این کارو میکنم چون هنوز این وظیفه در قالب «احراز حق رای سایر افراد» برای من مصوب نشده...

در این راستا برای جلسه ی آتی به نظر و دید من به عنوان دبیر، این افراد، حق رای در نهاد تصمیم گیری دارن:

 

عباس شکوری ... فعالیت در سمت مسئول وبلاگ و مدیر اجرایی پروژه ی اینک بهشت

خانم جهانی پور... فعالیت در مدیریت اجرایی فراخوان عکس دانشجو-امتحان- دانشگاه

امید صفایی... فعالیت در مدیریت اجرایی کلاس های تدوین و کارگردانی

خانم ترابی... فعالیت در مدیریت اجرایی فراخوان عکس یادگاری در برف

خانم محمد نژاد... فعالیت در مدیرت اجرایی بلیط فجر

خانم مردیها... فعالیت در سمت مسئولیت آرشیو

 

 

اگه کسی از قلم افتاده لطفا با من هماهنگ کنه...و اگه کسی هست که نامش از فعالین پروژه ها از قلم افتاده، با مدیر اجرایی یا مسئول سمت مربوطه هماهنگ کنه

محمد فرامرزی

 

شکورم-حیران در تکالیف مسئولیت وبلاگ-دکترین مسئولیت وبلاگ1

توجه داشته باشید که این متن رو بعد از امتحان جزای عمومی مینویسم...میدونم چی میخوام بگم ولی روی متنش خیلی کار نکردم و علت اینکه نوشتم هم اینه که فراموش نشه و ادامه پیدا کنه...:



به نظرم مسئول وبلاگ نباس خیلی جای مانور داشته باشه وگرنه میتونه از انتقال حقایق و آزادی بیان جلوگیری کنه

میتونه از موقعیتش سواستفاده کنه

و از وارد شدن نظرات مخالف دوستاش جلوگیری کنه

میتونه فکر خودش رو با تایید نکردن نظرات دیگرون به زور بچاپونه تو فکر همه

میتونه کانون رو اونطوری که دوس داره، نشون بده، نه اونطوری که هست

و کلی کار دیگه

داستان، داستان صدا و سیمای کشورها و البت مطبوعات اون کشوره  که میتونه نمایانگر جامعه باشه یا اینکه تحریف کننده اش...

و اینکه ما میخوایم از محیط وبلاگ چه استفاده ای کنیم...اصلا شاید موافق تحریفیم و این رو برای کانون مفید میدونیم...شاید میگیم که فقط باید حقایق رو گفت نه واقعیات رو

از طرفی باید بگیم که خط مرزهامون برای انتقال واقعیت و حقیقت چیه؟

فقط یکی از موارد این خطر مرزها روشن و مشخص و شفاف و بدون تعارض نظر همچنان برقراره و بقیه اش اختلافیه


بحث چالش آیا مانعی برای تایید نظرات و دلیلی برای گیر دادن به پست هاست؟

آیا مودب بودن، اسم نویسنده رو نوشتن، توهین نکردن به کانون و این جور مسائل دلایلی برای عدم تایید نظرات و گیر دادن به پست ها از طرف مسئول ارتباطات اینترنتی میتونه باشه؟

این دکترین رو الان مطرح میکنم چون چهارمین مصداقی که من رو به شک انداخت هم چند روز پیش رخ داد (البت از نگاه من)

و یه سوال دیگه هم بحث یوزر و پسورده که مفصل سرش بحث دارم

میزان قائم به شخص بودن این مسئولیت هم باید روشن بشه



من مسئول وبلاگم و به خودم اطمینان دارم و میدونم که هر لحظه برای انجام تکالیفم به این مسائل دقت میکنم و بسیاری کارها رو برخلاف میلم، به خاطر سکوت قانون و اجرای آزادی بیان انجام میدم...ولی برای بقا و گسترش کانون باید این موضوع روشن و شفاف بشه و در اساسنامه هم وارد بشه


به شخصه به شدت مخالفم که نگاه به «مسئول وبلاگ» همون نگاه به «مدیر اجرایی» باشه


بعدا بحث رو ادامه میدم

شکور-مسئول وبلاگ و ارتباطات اینترنتی

دکترین: در تکمیل وظایف دبیر

من درمورد دبیری زیاد حرف زدم، یه دکترین خیلی خوشگل هم (البت به نظر خودم) دادم تحت عنوان «دبیر ایده آل» ولی در عمل حوادثی رخ میده که فکر میکنم هنوز هم بحث های دبیری کار داره و باید نوشت و نوشت و نوشت...

 و حالا:

به نظر من دبیر سه دسته وظایف داره

 

الف- مسائل کلی که همگی «مستقیما» مربوطن به انسجام و در عین حال گسترش بیشتر کانون فیلم...

مصادیقی که مستقیما منجر میشن به این مسائل کلی، بعضا میتونن یه پروژه باشن و بعضا نه...

فکر درمورد اینکه باید چه کنیم که اعضای کانون بیشتر بشن

فکر درمورد اینکه چه کنیم که کانونمون فرادانشگاهی بشه

فکر درمورد اینکه چه کنیم که کانونمون با نهادهای سینمایی و عکاسی لینک بشه

فکر درمورد اینکه دلخوری بین فلان عضو و فلان عضو رو باید حل کرد یا نه و اگه آره به چه صورت

فکر درمورد اینکه فضای فیزیکی و فرهنگی کانون باید به چه صورتی باشه که برای کانون انسجام بیاره نه ابتذال

و...

مسائلی هستن که تو این دسته قرار میگرین ولی:

 

ب- مسائل جزئی خاص

راحت بگم: دبیر باید دنبال راه حل پیدا کردن برای سوراخ سمبه های به وجود اومده تو کار سایر اعضای کانون (به ویژه خرابکاری هایی که مسئولین سمت ها و مدیران اجرایی کرده اند) باشه...

یه مدیر اجرایی تو اجرای کارش گیر کرده، باید دبیر به فکر راه چاره باشه

یه مدیر اجرایی پول کم آورده، دبیر باید با تصمیم گیری نهاد تصمیم گیری و صحبت های مدیر مالی، به فکر راه چاره باشه

یه کسی از کانون سر یه رفتاری از یه عضو دلگیر شده، باید ببینه چه میتونه انجام بده..

 

 

و در اخر

ج- نقش نظارتی

همه ی ارکان کانون باید یه استقلال نسبی داشته باشن

نه استقلال مطلق

بلکه استقلال نسبی

به طور مثال همگیه مدیران اجرایی، مسئولین سمت ها و در جایی که هیچ کدوم از اینها دخیل نیستن، خود عضو، مکلف به گزارش دادن به دبیرن...

دبیر باید به کار همگی اعضا نظارت داشته باشه

باید حواسش باشه که مسئول آرشیو خواب نیست و داره برای آرشیو کار میکنه

باید حواسش باشه که مدیر وبلاگ دموکراسی رو مراعات میکنه و از غفلت اعضا برای دیکتاتوری سواستفاده نمیکنه

باید حواسش باشه که مدیر اجرایی بعد از اینکه مدیر اجرایی شد، میدوه نه اینکه صرفا اعضای کانون رو برای پوستر چسبوندن بفرسته تو سرما و این حرفا

باید حواسش باشه که مدیر مالی داره واقعا مدیریت مالی میکنه نه صرفا جمع و تفریق

و از همه مهمتر، نقش نظارتی دبیر به صورت ریش سفیدی و پدریه...(البت این نیاز به یه حالت کاریزماتیک داره که باید خلقش کنه وگرنه اگه توانایی رسیدن به این حالت کاریزما رونداره، سر این مسئله فقط تا حد توانش مکلفه و بس)

تو این قسمت باید بگم که بعضا وظیفه ی دبیر؛ سکوته...این دیگه خیلی وحشتناکه که بعدا مفصل درموردش میگم

 

شکور کهنسال

دکترین: مدیر مالی

خوب من طبق روال سابقم این سمت رو هم پیشنهاد دادم

و به صورت اعلام در جلسه هم همراه با پیشنهاد روز و هفته ی کانون در 26 آذر مطرح کردم که تو پست صورت جلسه شنبه 26 آذرماه 90

هم اومده و اعلام کردم که به نظرم ما نیاز به این سمت داریم ... فکر پیشنهاد این طرح از اتفاقاتی که تو اکران جدایی رخ داد به ذهنم رسیده بود

اخیرا دبیر گرانقدر و طویل کانون سوالی از من پرسیده که اینجا میارمش:

«به نظرت با حضور دبیر چه نیازی به داشتن سمت مدیر مالی هست؟»

خوب وقتی این سوال از من پرسیده شد هرچند من دلیلم رو گفتم و ممد هم قانع شد ولی تصمیم گرفتم که پاسخم رو به صورت مفصل در قالب یه پست هم بیارم تا هر کس که از تئوریسین این تئوری، سوال درمورد علت وجودی  این تئوری داره، خود به خود پاسخش رو بگیره...و البت اگه با این تئوری مخالفه، با استدلال در مقابلش به غنی تر شدن فکر من درمورد این موضوع کمک کنه

خوب حالا داستان چیه؟

اصلا من چرا به این فکر افتادم؟

.

.

دقیق اتفاقاتی که باعث شد من به این فکر کنم که کانون نیاز به همچین سمتی داره رو یادم نیست

ولی یادمه که یه چیزی بود

یه تصوری تو ذهنم هست از جریانات جدایی و کلاس رضویان و این حرفا...ولی دقیق یادم نیست

از یه جا پول در آوردیم، به یکی پول دادیم، کم آوردیم، زیاد آوردیم، خلاصه که یه کسر و زیادی ای باعث شد که من به این نتیجه رسیدم که «مدیر مالی» یه پروژه ی خاص نمیتونه مشکلات کلان مالی رو پوشش بده

پروژه ی الف پول زیاد میاره، پروژه ی ب پول کم میاره...این وسط بچه های کانون برای پروژه ی ب از جیباشون پول میذارن، یهو از انجام پروژه ی ج، پول دسمتون میاد، کانون نیاز به مواد خام داره، ملت حواسشون نیست به بدهی ها و میان مازاد باقی مونده سر پروژه ی الف رو خرج مواد خام کانکس میکنن...یهو از قدیم معلوم میشه که یکی از کانون طلبکاره(کما اینکه الان به همچین مشکلی هم مث اینکه داریم میخوریم) یکی مرام میذاره پولی که طلبکارمون میخواسته رو از جیب میده، میخوایم پولش رو بدیم میخوریم به پیسی...و ازین حرفا...


سوال: آیا مدیرهای اجرایی میتونن حواسشون رو به این مسائل جمع کنن؟

به نظر من مدیر اجرایی پروژه ی ب اونقد درگیره که حواسش به پروژه ی الف نیست، اگرم باشه دیگه حواسش به طلبکار سابق که نیست...

وقتی چند تا پروژه با هم داره برگزار میشه، آیا ما باید مدیران اجرایی رو موظف کنیم به اینکه از جزئیات مالی پروژه ی دیگه مطلع باشن تا اگه مثلا میخواستن وعده ی پولی بدن، الکی نگفته باشن؟

آیا این ممکنه؟

به طور مثال الان ما سر کلاس تحلیل روانشناسی فیلم، دچار کمبود مالی شده بودیم که امور فرهنگی گفت که 200تومن به بچه های این کلاس سوبسید خواهد داد...آیا اگه نمیدونستیم که این دویست تومن وجود داره، کلاس رو به راحتی کنسل نمیکردیم؟

 

به نظر من علاوه بر مدیران اجرایی که از دخل و خرج پروژه ی خودشون مطلعن، کانون نیازمند یه کسی هست که تمام خروجی های مالی پروژه های کانون + خرج های زیربنایی کانون +  ورودی های غیرمترقبه ی کانون رو دستش باشه

به طور دقیق، میزان کلی دارایی بالقوه و بالفعل کانون رو بدونه تا هر کس که میخواد دست به کاری بزنه و کارش میتونه مربوط به پول بشه رو بتونه مطلع کنه که آیا باید پول به دست بیاره یا اینکه میتونه به کمک مالی کانون هم امید داشته باشه...

...

این اولین علت بود برای اینکه به نظر من مدیر مالی نیاز هست...

این شخص با این حرکت صرفا یه حسابدار برای کانون تلقی میشه...

ولی من چیز دیگه ای هم تو این کانون دیدم که با پیشرفت کانون، احتمال داره که قوت هم بگیره...

داستان، پول های بعضا گنده ایه که تو کانون میمونه...به طور مثال اگه واقعا کلاس بازیگری تشکیل بشه، شاید ما یهو در حدود دو ملیون پول مجبور باشیم تو کانون نگه داریم

از طرفی کلی پروژه ی دیگه هم داره انجام میشه که پول هاش اول گرفته میشه از اعضا و بعدا باید خرج بشه مثلا به استاد کلاس داده بشه

تو این مدت زمان، این مبالغ همیشه میموند پیش مدیر اجرایی و خاک میخورد...

خوب من به فکر «مدیر» مالی افتادم

کسی که باید این مبالغ رو مدیریت کنه

یعنی نذاره این مبالغ خاک بخورن

باید همش به این فکر کنه که چه راهکاری وجود داره که تو این مدت که این پول میخواد خاک بخوره، خاک نخوره، بلکه بشه نیروی محرکه ی یه حرکت دیگه و بعد از سه ماه دوباره پول برگرده...

این یعنی مدیریت مالی...

به طول مثال فرض کنیم که یکی میخواد تو کانون فیلم بسازه و منتظر وامه...وامش رو دو ماه دیگه قراره بهش بدن...مبلغ 3 ملیون در اختیار کانونه که باید 4 ماه، پیشش بمونه...این فرد نیاز به یک ملیون برای ساخت فیلمش داره ... در اینجا مدیر مالی از این موضوع مطلع میشه و بعد از بررسی میاد تو نهاد تصمیم گیری مطرح میکنه و قرار میشه که این یه ملیون رو به طرف بدن و ازش تعهد بگیرن که بعد از یه ماه برگردونه

اینطوری این پول بدون اینکه خاک بخوره، شده نیروی محرکه ی یه حرکت...

و تازه این صرفا یه مثال بود

اگه بشه که مدیر هدفش این باشه که تدابیری رو بیندیشه تا این پول زیاد بشه، دیگه معرکه اس

...

...

...

حالا سوال ممد

آیا با حضور دبیر، نیازی به داشتن مدیر مالی هست؟

این سوال رو دو مرحله ای جواب میدم

قسمت اول پاسخ من:

اگه پیشنهاد من درمورد ماهیت «مدیر مالی» پذیرفته بشه، به هیچ وجه صلاح نیست که دبیر، این کارها رو هم برعهده بگیره

چون داستان «مدیر مالی» داستان «مدیریته»...یعنی مدیر مالی خودش یه مدیر کانونه ولی درمورد اموال و دارایی های کانون

و این مدیریت به شدت نیاز به وقت و تفکر و تعمق داره

و دبیری که مغز و تفکر و تعمقش همش باس حول محور های گسترش کانون باشه، مگه چقد جا داره؟

به شدت معتقدم که دبیری که فکر میکنه هر جفت این کارا رو میتونه در نهایت خوبی انجام بده، متوهمه...

 

و پاسخ دوم با این پیش فرضه که تئوری من پذیرفته نشه و مدیر مالی صرفا یه حسابدار باشه

در این حالت آیا با حضور دبیر نیازی به حسابدار هست؟

من شکوری هستم

و معتقدم که... البته که نیازه

بحث حسابدار (و به طریق اولی مدیر مالی) با بحث هایی که به صورت ماهیتی مربوط به دبیر میشن، متفاوته

یه نگاهی بندازید به تمام شرکت ها...هم مدیر مالی دارن هم مدیر عامل

هم حسابدار دارن هم مدیر عامل

دبیر، مدیرعامل کانونه

البت ممکنه بگید که شرکت ها آبدارچی هم دارن، و این دلیل نمیشه که ما بگیم باید آبدارچی داشته باشیم

بله میدونم...اون رو صرفا مثال زدم...و میخوام بگم که بحث مدیریت مالی از مدیریت کلان هم جداست...این رو تو شرکت ها میتونید ببینید...حالا درمورد کانون به نظر خود من هم در جایگاهی هستیم که این تفکیک رو نیاز داشته باشیم...یعنی اینطور بگم که اگه این تفکیک رو انجام ندیم و بندازیم این کار رو گردن دبیر، داریم دبیر رو مشغول مسائلی میکنیم که باعث میشه به کارهای اصلی و اساسیش نرسه

داستان اینه که دو دو تا چهار تا و این حساب کتاب ها وقت گیر و اعصاب خورد کنه...و دبیری هم سمتی وقت گیر و اعصاب خوردکن تر...چرا باید وقتی دبیر میتونه از ذهن و فکرش برای گسترش کانون و فکر های عمیق استفاده کنه، نیروی مغذیش رو برای حساب کتاب (و به طریق اولی افزایش دارایی کانون) مشغول کنه؟

...

درضمن باید این رو به صراحت بگم که ورود به مباحث مالی یعنی دردسر...یعنی مکافات...یعنی بانک و دفترچه حساب و امنیت و این مسائل...کلا دردسرهاش زیاده

و نگهداری پول ها و حساب کتاب ها به صورت تکه تکه در دست مدیر های اجرایی پروژه ها هم به نظر من هم در عمل و هم در نظر، یعنی بازم دردسر

به نظر من باید یه سمت تعریف کرد

سمتی که مربوطه به صورت کاملا مستقل و مستقیم به بحث های مالی

و این سمت تا جای امکان از سمت دبیر جدا باشه...

...

...

به نظر من دبیر باید کارهای خیلی خیلی جلوتری انجام بده

این کارها، کارهایی هستن که من بهشون میگم روتین...یعنی کارهایی که سابقه دارن و باید سابقه براشون به وجود بیاد

ولی دبیر (حداقل برای کانون فیلمی که تاریخچه اش 6 سال بیشتر نیست) یعنی خلاقیت...

دبیر باید خلاقیت کنه و مثلا برای انسجام کانون به فکر پیشنهاد تاسیس سمت «مدیر مالی» بیفته...نه اینکه بشینه پشت ماشین حساب و خودکار دستش بگیره ببینه شکوری چقد گیرش اومده و سلیمیان چقد لازم داره و این حرفا

دبیر باید مثلا به مدیر مالی بگه که «حاجی بدهکاریم یا طلبکار؟» و بعدش برای بدهی دنبال چاره بگرده و برای پروژه های جدید قول پول بده نه اینکه بخواد از این و اون بپرسه که پول دستتون هست یا نه و این حرفا...

البت منظور من این نیست که دبیر حق این کارا رو نداره ها...نه...اتفاقا در صورت کم کاری و این حرفا یکی از وظایف دبیر همینه...منظور من اینه که ما باید برای اینکه دبیر در جایگاه اصلی خودش قرار بگیره، تصمیم گیری و فعالیت کنیم...و کس دیگه ای رو «مکلف» کنیم به این امور، و برای دبیر فقط «حق» توجه به این مسائل رو قائل باشیم نه «تکلیف»...بلکه «تکلیفش» تو این مسائل صرفا تکلیف «سرکشی» باشه... مگه البته در مواقعی که مسئول سمت، گندی زده باشه و این مسائل ... که تو دکترین بعدی نظرم رو خواهم گفت...

 

پس اگه کسی میخواد صحبت های آخر این دکترین رو دقیق متوجه بشه (یعنی وظیفه ی دبیر در مسائلی که براشون سمت قرار دادیم) به دکترین بعدیم هم یه نگاهی بندازه

 

شکور

 

 

پیشنهاد برای نداشتن جلسه - مقدمه ای بر دکترین حد نصاب

شکوری هستم 

ما تو رسمیت داشتن جلسه ی نهاد تصمیم گیری؛ هیچ حد نصابی رو برای اینکه اگه از اون کمتر بشه جلسه از رسمیت میفته نذاشتیم و این به اون معناس که جلسات میتونه با یه نفر هم تشکیل بشه 

این اتفاق به نظرم اتفاق غیرمنطقی ایه 

باید یه حد نصاب براش قائل بشیم مثلا اگه تو جلسه کمتر از نصف دوستانی که تو اون جلسه حق رای دارن حاضر باشن؛ دیگه جلسه رسمیتی نداره و تصمیمات؛ غیرنافذ میشه... 

ولی خوب این «حد نصاب» ی که اینجا نوشتم یهو به ذهنم اومد و بهتره که خودم روش بیشتر فکر کنم 

ولی چیزی که تقریبا الان بهش مطمئنم اینه که درست نیست جلسات رسمی حد نصاب برای رسمیت نداشته باشه... 

ازونجایی که ما قید «حد نصاب» رو وارد قانونمون نکردیم و این هفته هم ممکنه خیلی ها نباشن پیشنهاد ذیل رو دارم: 

 

 

 

از این هفته (و خود این هفته) جلسه ای نداشته باشیم (مگه غیرنافذ و غیررسمی) تا بعد از تعطیلات بعد از امتحانا و تصمیمات فقط تو وبلاگ گرفته بشه اونم با رعایت یه مدت زمان معقول برای رای گیری وبلاگی مگه در صورت بروز حالت فورس ماژور... که قبلا درموردش مفصل در یه جلسه بحث شده

 

 

دوستان به این پیشنهاد رای بدید 

چنانچه آرای موافق برای این پیشنهاد بیشتر از آرای مخالف باشه...از این هفته و خود این هفته تا تعطیلات بعد از امتحانا؛ تصمیم گیری ها صرفا وبلاگی میشه...

کارهای باقی مانده برای: اینک بهشت-دکترین انتقال تجربه

۱- هماهنگی با تالار برای قطعی بودن رزرو 

۲- چک کردن تالار از لحاظ فنی...به شدت به دوستان توصیه میکنم که همگی برای این چک کردن باشید تا یاد بگیرید که باید چه چیز هایی تو یه تالار رو برای اکران باید بررسی کرد 

۳- تدوین مجدد 

۴- نصب پوستر ها 

۵- طراحی بلیط 

۶- فروش بلیط 

۷- هماهنگ کردن زیر نویس با نسخه ی تدوین مجدد شده ی فیلم 

 

 

از همگی بچه ها خواهش میکنم که تو تمام مراحل باشن تا یاد بگیرن 

الان ما دچار یه مشکلیم 

خداروشکر برای مشکلی که سال پیش مطرح کردم؛ راه حل معارفه جواب داد و الان کانون برای سال بعدش نیرو داره ولی مشکل جدید؛ انتقال تجربه به نیروهای جدیده

ما افرادی رو داریم که سال پنجم و ششمشونه که تو کانونه 

خیلی ها رو داریم که سال سوم و چهارمشونه 

سال دومی هم داریم 

ولی خیل کم داریم کسایی که یه ساله که تو کانون هستنو تجربه ی انجام یه اکران رو به مدیریت خودشون داشته باشن...و بعدش یه تعداد زیاد اعضای جدید داریم 

درمورد انتقال تجربه دچار ضعفیم... 

اگه خدای نکرده با تموم شدن سال؛ شکوری و فرامرزی و محمد نزاد و بشیری و صفایی و محیط و مردیها و وفایی نباشن؛ آیا ابتدای سال بعد بچه های باقیمونده همه ی کارهای مربوط به یه اکران رو بلدن؟؟؟؟ 

آیا انتقال تجربه نیاز نیست؟ 

همگی بچه ها باید شروع کنن در زمینه های مورد علاقشون به یاد گرفتن 

از طراحی پوستر بگیرید تا کارهای بروکراتیک و در انتها؛ کارهای اجرایی 

درسته که یه حبه قند خیلی خوب بود ولی به نظرم برای بچه های جدید فقط تجربه ی اجرایی داشت 

نه تجربه ی بروکراتیک داد 

نه تجربه ی فنی 

نه دنگ و فنگ های هماهنگی با تهیه کننده رو این حرفا 

 

تنبلی نکنید بچه ها 

یاد بگیرید تا سال بعد کانون یه وقت دچار مشکل نشه 

 

شکور

دکترین: رابطه ی معکوس عضویت در کانون با میزان عقل

رابطه ی میزان جنون با عضویت در کانون


تا حالا شده از خودتون بپرسین: "من واسه چی دارم انقد تو کانون میدوم؟" "ماها چمونه که درس و مشقو بیخیال شدیم و زدیم تو کار کانون و فیلم و عکس و هزارتا چرت و پرت فوق برنامه؟"


من سال اولی که اومده بودم با خودم میگفتم: "این بچه ها معلوم نیست هر کدوم چقدر پول به جیب میزنن که اینجوری دارن واسه یه کار تو کانون اینقد خودشونو به آب و آتیش میزنن."


اما بعد یه مدت دیدم نه بابا چیزی که گیرشون نمیاد، هیچ؛ تازه بعضی جاها از جیبشون هم مایه میزارن.


امسال اوایل ترم به یه نتیجه ی کلی رسیدم.


اونم اینکه

یک فرد

یا باید دیوانه باشد، تا کانونی باشد.

یا باید دیوانه شود، تا کانونی شود.

باور کنین به مصادیقش هم رسیدم هااا

کلی فکر کردم رو تزم.


تو این ایام که اگه وقت آزاد گیر اوردین

بشینین کلاتونو قاضی کنین

ببینین چقدر کانونی هستین.


حالا این وسط هرکی بیشتر کار میکنه واسه کانون یعنی دُز جنونش بیشتره.

یعنی بالا خونه رو به مدت زیادتری اجاره داده.

یعنی هرچی فعالتر باشی از نعمت عقل کمتری برخورداری و دیگه اوضاعت مشخصه و بهت میگن معلوم الحال.


فرامرزی مجنون

دکترین: حال حاضر کانون//در پاسخ به فینی


 

فینی از من نظرم رو پرسید و پرسید که به نظرت الان آیا کانون فیلم در دوران طلاییشه؟

گفتم به نظرم «کانونیت» کانون فیلم در دوران طلاییشه

ولی «فیلم بودن» کانون، دچار مشکله


به نظرم فیلم باز های کانون باید یه حرکتی بکنن

فعلا فقط دلیاریه که داره کاری میکنه

منم با اسد اکبری مدیران اجرایی کلاس روانشناسی فیلمیم

امید هم مدیر اجرایی تدوینه

از ارشادی هم باید پرسید که کلاس بازیگری به کجا کشید

چرا کس دیگه نمیاد پیشنهادی در زمینه ی فیلم بده؟

به این میگم تنبلی

عطار و قربانی و دوستانی که تو زمینه ی فیلم باز بودن خیلی توپن چرا پیشنهاد پخش فیلم و تحلیل و صحبت درموردش رو نمیدن؟

شکورم

 

 

 

دکترین: حقوق دبیر


داریم به انتخاب دبیر نزدیک میشیم

یک دکترین دادم قدیما درمورد دبیری به عنوان 

دکترین: دبیر ایده آل

 (پیشنهاد میکنم بخونیدش، و احتمالا بخوام به رای برسونمش)

اون دکترین، وظیفه مدار بود

حالا میخوام حق مدار بنویسم:


همونطور که همیشه گفتم، باید به این اصل معتقد باشیم: «دبیر هیچ حقی ندارد مگر بتواند اثباتش کند»

خوب با این اصل ممکنه که ما تو یه جاهایی دچار معضل بشیم

یعنی یه جاهایی نیاز به تصمیم گیری هایی باشه که اصلا براش برنامه ای گذاشته نشده و جزو حقوق دبیر هم تلقی نشده، پس باید از همین الان برای جلوگیری از سو استفاده از اصل «بی حقی دبیر» یه کاری کرد


به نظرم باید یه اصل رو تصویب کنیم به این صورت:

«درمورد مسائلی که برای آن رویه یا عرف یا قانون یا منطق قانونی تصویب نشده، و همچنین مطابق با اصلی که تصویب کردیم، مهلت یا امکان رای گیری وبلاگی وجود ندارد، یا موضوع از مسائل جزئی محسوب میگردد، دبیر با الزام به مشورت، برای جلوگیر از توقف فعالیت های کانون، ملزم به تصمیم گیری است»


قطعا به این اصل یک انتقاد وارده: 1- مسائل جزئی چیه؟ 2- چه کسی تعیین میکنه که مسئله ی پیش اومده، جزئی محسوب میشه یا نه؟

باید روی اینا کار کنم

فقط نکته ی مهم اینه که دبیر باید توجه داشته باشه درمورد تصمیم که داره میگیره، 3 چیز وجود نداشته باشه، وگرنه ملزمه که طبق همون 3 چیز عمل کنه


1- رویه و عرف: کارایی که تو کانون در این موارد انجام میشده

2- قانون: قوانینی که در نهاد تصمیم گیری به تصویب رسیده

3- منطق قانونی (روح قانون): علت و منطقی که یک قانون برای اون تصویب شده، به طور مثال ما درمورد وبلاگ، میدونیم که مسئول وبلاگ فقط میتونه مانع از ورود نظراتی به وبلاگ بشه که با مسائل امنیتی مغایره...خوب علت اینکه ما اینقد دست مسئول وبلاگ رو بسته نگه داشتیم چی بوده؟ پاسخ اینه: «آزادی اعضا در بیان نظرات» و این چیزیه که به خاطرش اینطوری ماده رو تصویب کردیم...به این میگن منطق و روح قانون...

 

فقط باید توجه داشت که در تعارض رویه و عرف و قانون و روح قانونی، منطقا قانون حاکمه ، بعدش رویه و عرف، و در آخر روح قانون

اگه میشد بحث حقوقی کرد، درمورد منطوق و مفهوم قانون هم حرف میزدیم...

درضمن اصل پیشین که مربوط به رای گیری وبلاگی بود رو هم نباید از نظر دور داشت


شکور

دکترین: دموکراسی/فیلم/ما خیلی جلوتریم//در پاسخ به سوال اکبری

دکترین: دموکراسی – فیلم – ما خیلی جلوتریم

آقای اکبری انتقادی وارد کرد و بهم گفت که چرا کانون اینطوریه؟ چرا ما تو جلسات کانون اینقده بحث بروکراتیک و قانون و این مسائل داریم؟ کانون های دیگه جلساتشون، بیشتر یه پاتوق فیلمه...یعنی بحث تو جلسات مربوطه به فیلم و این حرفا...چرا تو کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی، همش جلسات مربوطه به قانون و رای گیری و بروکراسی و این مسائله؟؟


پاسخ من اینطوری بود:


تو دچار اشتباهی

ما 6 سال پیش تقریبا اینطوری بودیم که تو میگی یعنی فقط یه جلسه داشتیم و تو این جلسات فقط بحثمون فیلم بود و فیلم بود و فیلم

ما تو این 6 سال به یه سری سوال و یه سری تصمیم رسیدیم:

تصمیمی که بهش رسیدیم این بود که باید کانون تا میشه باز باشه، یعنی همیشه باید درش برای کسایی که میخوان فعالیتی در راستای فیلم باشه، باز باشه...هر وقت کسی میخواد بیاد تو کانون بشینه و از فیلم حرف بزنه یا کلیپ بسازه یا یه فیلمی رو خودش بشینه ببینه یا همچین کارایی کنه، با در بسته مواجه نشه...

پس اون یه جلسه ای که میگفتی، ما سعی کردیم که تبدیلش کنیم به یه جلسه ی همیشگی، یعنی همیشه در حال اجرا باشه

 

- سوالی که برامون پیش اومد این بود که کانون باید چجوری اداره بشه؟ دیکتاتوری یا دموکراسی؟

و پاسخی که براش داشتیم، دموکراسی بود

ما برای ایجاد دموکراسی برای اداره ی این کانون دو تا موضوع رو داشتیم:

1- همه حق نظر دادن و صحبت کردن تو کانون رو دارن ولی فقط کسایی حق تصمیم گرفتن درمورد کارای کانون رو دارن که براش زحمت میکشن (و حالا میگیم که : بیشتر زحمت میکشن)

2- برای دموکراتیک بودن تصمیم گیری های کانون، نیاز به امکاناتی هست

از جمله اطلاع رسانی به کسایی که میخوان بیان درمورد کارای کانون بگن و بشنون و تصمیم بگیرن...تعیین یه زمان خاص برای امکان تصمیم گیری و این حرفا...مدیر جلسه برای نظم و این مسائل...

...

نه تنها فکر میکنم در این رابطه هیچ انتقادی به ما وارد نیست بلکه علت اینکه رویه ی ما با بقیه متفاوته اینه که ما خیلی خیلی خیلی بهتر و فکر شده تر و معرکه تر داریم کار میکنیم

ما به معنای واقعی کلمه کانونیم...

 

شکورم

پاسخ به خانم ایرانی

پاسخ به خانم ایرانی

 

ازونجایی که بحث های خانم ایرانی رو شاید خیلی ها داشته باشن، به عنوان پیشنهاد دهنده ی این موارد، پاسخ هام رو برای همه مینویسم:

خانم ایرانی:

اولا :واقعا یه خسته نباشید اساسی به خودتون و انگشتان بیچارتون می گم!!!!!!!!!!!!!http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gifدوما :فکر نمی کنید اکه معیار حصور در جلسات برای حق رای برداشته بشه به مرور تعداد اقراد حاضر در جلسه بر می گرده به همون زمانای قدیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوما :با بقیشم کم و بیش موافقم و میدونم که شما به چند وچون کاروارد ترینhttp://www.blogsky.com/images/smileys/025.gif

 

شکور:

اولا: منم به چشماتون خسته نباشید میگم و ممنونم که خوندید و پیشنهاد میکنم که حالا که اینقده حوصله و صبر دارید، تو قسمت سرچ وبلاگ کلمه ی «دکترین» رو سرچ کنید و همه ی دکترین ها رو که فکر کنم نزدیک به 15تا میشه رو بخونید

 

دوما: عرض کنم به خدمتتون که

والا من از سال پیش تو بحث با «سید گردان فربد» به این فکر افتادم که باید در کنار دموکراسی، راهکارهایی رو داشت که کارها سریعتر پیش بره

از طرفی نگران به وجود اومدن وضعیت سال اول هم بودم

من با شروع امسال وقتی شلوغی و ازدحام موجود در جلسات رو دیدم و دیدم که علت هم فقط حق رای نیست بلکه کسایی که حرف برای گفتن دارن، جلسه رو میان نه برای حق رای بلکه برای کانون، مشاهده کردم که ازدحام موجود داره به کانون ضربه میزنه و پیشگویی سید گردان فربد تا اندازه ای درسته و حتی دیدم که یه عده از اعضای کانون نه تنها از حضور تو این جلسات ناراضی هستن بلکه یک نفر هم به خاطر همین جلسات از کانون رفته...من به این نتیجه رسیدم که الان با حذف جلسات از معیار حق رای، نه تنها تا اندازه ای جلسات از نظر کمی کوچیکتر میشه و بحث ها و رای گیری ها سریعتر انجام میشه، بلکه به مدد حضور افرادی که به شدت به آینده ی کانون اهمیت میدن، احتمال اینکه جلسات مث سال اول خلوت بشه، خیلی کمه

ولی من برای کم کردن این احتمال کم هم پیشنهادی دارم که خواهم داد

تو این پیشنهادی که میدم، حضور در جلسه هم میشه یه فعالیت، برای همین الزامی نیست ولی انجامش تحت شرایطی حق رای آوره...فرد میتونه یا با فعالیت های دیگه یا با فعالیتی مث حضور در جلسه، حق رای پیدا کنه

این رو به صورت یه پیشنهاد مفصل توضیح خواهم داد

 

 

سوما: به استدلال رای بدید نه به من

ممنونم

 

شکور