ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
قلمروی طلوع ماه، آقای فاکس شگفت انگیز و هتل بزرگ بوداپست، نمیتونه کارگردانی داشته باشه جز «وس اندرسون».
«تو چشم ترین» امضای این کارگردان، استفاده از میزانسن های مکانیکی برای دوربین و دکوپاژهای پیچیده است. ولی قطعاً در زمینه های مربوط به فیلمنامه هم، یه علایق خاصی داره...
دیدن هتل بزرگ بوداپست حسی رو به من داد که با دیدن شهر بچه های گمشده و آملی هم بهش رسیدم البته در اون دو فیلم خیلی بیشتر بود و در بوداپست بیشتر غرق بازی های شاهکار، طنز فوق العاده، تدوین معرکه، فیلمبرداری مدیریت شده ی معرکه و ترکیب تصاویر، رنگ ها، و موسیقی بودم. (آملی رو بسیار بزرگ تر از بوداپست می دونم)
طراحی شخصیت و حتی ظاهر کاراکترها و بازی بازیگراشون من رو حیرت زده کرده بود. بازی رالف فاینس در گوستاو (که قرار بود جانی دپ بازی کنه که البته قطعاً با حضور دپ هم شاهکار میشد چون خیلی کاراکتر به سبک بازی دپ می خورد)، آدریان برودی کاراکتر دیمیتری، اشراف زاده ی بد ذات و ویلم دفو هم در نقش قاتل شاهکار بودن و همچنین بازیگر نقش وکیل، ادوارد نورتون در نقش پلیس و رهبر زندانی هایی که میخواستن فرار کنن با اون بازی روی بدنش و همه و همه به شدت بازی عجیب و یک دست و بی نقصی رو ارائه دادن. این یک دستی این رو به من می رسونه که قطعاً دست اندرسون در یک نواخت کردن بازی این بازیگرها با هم و همچنین ایجاد هارمونی بین بازی اونا با سبک فیلم در کاره.
فیلم به من حس یه کارتون خیلی بزرگ رو داد. بعدها شنیدم که اتفاقاً با همین اصطلاح هم به فیلم حمله شده و فیلم رو سطحی توصیف کرده ان.
واقعاً به نظر من هم چیز اساسی ای که از این فیلم تو ذهن ها می مونه، بازی ها، دکوپاژ و میزانسنه (یعنی تمام وظایف اساسی کارگردانی) نه مسائل ماهوی داستان. به نظر من از ماهیت داستان این فیلم چیزی تو ذهن ها باقی نخواهد ماند جز:
«هنوز هم نشانههای کمرنگی از تمدن در این کشتارگاه وحشیانه که زمانی انسانیت در آن موج میزد، دیده میشود.»
ولی آیا به این علت میشه گفت که فیلم سطحیه؟
شکور
عبارات قرمز، در ساعت 20:50 اضافه شدن
من که ریختم ببینم فلشم پکید، امروز فلشم سوخت!
ولی کاش جانی دپ بازی می کرد ها ... :)
شاید بازی الان مناسب تر باشه برای این فیلم تا اغراق دپ در طنز.
کاراکتر الان خیلی آدم محترم و مهربونی شده. نه شوخ و طنز. شاید اگه دپ می آمد، با پیش فرض هایی که نسبت بهش وجود داره، از بیخ میشد یه کاراکتر طنز.
شاید حیف میشد شاید بهتر .
من که از وضعیت الان کاملاً راضی ام
شکورم
ببینید دیگه چقد فیلمش سنگین بوده.
به همگی اخطار میکنم مواظب باشید موقع دیدن فیلم، اتفاقی که برای فلش خانم فلاح افتاد برا مخ شما رخ نده
شکورم
میبینیم حتما
جدا من که لذت بردم از دیدنش.عالی بود
اگر مثلِ امیلییه نبینیم پس.
دقیقاً شبیهش نیست
ولی همون جنس حسی که امیلی داشت رو بهم داد
شکورم
یه چیزی از این فیلم از دیروز تا حالا ذهنم رو درگیر کرده
اینکه اگه دوست آقای گوستاو یعنی دوست خانوادگی شون در اون قطار نبود و در همون درگیری اول اتفاقی که آخر فیلم گفته شد (شلیک گلوله و کشته شدن گوستاو) رخ میداد فیلم همونجا تموم میشد و اینهمه اتفاق نمی افتاد ....
نمیدونم آیا قصدشون از ساخت این فیلم رسوندن این پیام هم بوده یا نه ولی واقعا فوق العاده ست نشون دادن حقیقتی به نام مرگ به این ظریفی ...
فیلم جذابی بود...با وجود علاقه ام به جانی دپ اما باید بگم بهتر که رالف فاینس نقش رو بازی کرد...ادوارد نوترون تکه