ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
آیا «من خیلی روشنفکرم پس پذیرایی ساده معرکه است!» ؟
در حال حاضر یه چیزای مسخره ای شده اصل:
اگه تو فیلم فحش زیاد باشه، پس فیلم معرکه اس...!
اگه فیلم سر و ته نداشته باشه، پس فیلم معرکه اس...!
اگه هیچی از فیلم معلوم نشه، پس فیلم معرکه اس...!
اگه فیلم تلخ و سیاه باشه، پس فیلم معرکه اس...!
و حالا پذیرایی ساده:
اولش حس معرکه ی «طعم گیلاس» رو بهم داد و گفتم که شاید فیلم میخواد تو همین مسیر جلو بره ولی هرچی میرفت جلو دیدم:
هیچی به هیچی وصل نیست
علت وقوع روند عصبی شدن مانی حقیقی... هیچی
علت وقوع روند ترسو شدن ترانه علیدوستی... هیچی
علت اینکه مانی حقیقی با اون راننده کامیون ها این کار رو میکنه... هیچی
علت اینکه اینقد معلمه رو میزاره تو فشار... هیچی
حتی فیلم نمیاد یه نشانه هایی بده که ما مطمئن بشیم که این دوتا شخصیت(لیلا و کاوه)، دوتا موجود سادیسمی مردم آزارن...
اینهمه تحقیر برای چی؟ برای رسیدن به چه هدفی؟ برای لذت بردن لیلا و کاوه؟ اگه اینطوره پس چرا به مخاطب نمی رسونه که میخوان لذت ببرن؟ از طرفی مدام می بینیم که این دو شخصیت میخوان سریعاً کارشون رو تمام کنن و برن... اصلاً هرچی میره جلوتر، تعارضات بین اطلاعات فیلم بیشتر میشه. و دلیل مشخصی هم برای ایجاد این تعارضات داده نمیشه!
اولش یه طوری نشون میده مثل اینکه این دو نفر میخان بیان یه وظیفه ای رو که ازش حتی کراهت دارن رو سریعاً انجام بدن و برن ولی بعدش بدون هیچ دلیلی می بینیم که تو مصادیق اجرای این وظیفه شروع میکنن به انجام کارهای فلسفی روانشناختی و امتحان کردن سوژه ها و این مسخره بازی های روشنفگر مآبانه... چرا؟ هیچی... خدا شدن؟ چه می دونیم... میخوان یه تذکر اجتماعی بدن!!! چیزی معلوم نیست... میخوان تو مسیر انجام وظیفه شون یه چیزایی از ذات بشر برا خودشون روشن بشه؟ اشاره ای نمیشه... کلاً همه چیز رو هواس. علت چیه؟ حتما به خاطر اینکه خعلی فیلم خوبیه!!!
هیچی به هیچی...
و هر بار که به این هیچی می رسیم، به نظرم مخاطب دو دسته میشه
1- مخاطب جو زده، که با خودش میگه: حتماً خبری هست که من نمیفهمم. حتماً مانی حقیقی یه چی می دونه دیگه! مانی حقیقیه دیگه، کم کسی که نیست! حتماً فضا یه شکل فضای سوررئالیه وگرنه من حالیم میشد پس معرکه اس! حتماً فلان! حتماً بیصاره! اصلا بعضی ها رو چنان جو گرفته که از بیخ و بن تو فکر و احساسشون این مسائل هست نه اینکه واقعا بدونن چرا از فیلم خوششون میاد...
2- و مخاطب بی رحم و منطقی که پیش خودش میگه: این چه چرندیه دیگه! کارگردان و نویسنده فکر کرده کیه که هرچی دلش بخواد بسازه و بگه که این یه فیلمه... اونم یه فیلم شاهکار!!!
در آخر باس بگم، شاید حتی تمام منتقد ها هم بیان بگن که مفهومی که این فیلم میخواست القا کنه، بحث رابطه ی انسان با اخلاق نسبت به مسائلی از قبیل پول و این مسائل هست که حتی حاضر به پذیرفتن تحقیر در ازای گرفتن پول میشه... ولی حواسمون باشه که داریم فیلم می بینیم! آیا اگه پشت این فیلم اسم «مانی حقیقی» نبود، اینقد نقد ها با محبت همراه میشد؟ اینقد در نقد ها، آرامش دیده میشد؟ من که همچین فکری نمیکنم.
از طرفی مبهم و رو هوا بودن فیلم ها هم در حال حاضر شده ملاک معرکه بودن.
به همین دلیل هم اسکورسیزی ها (در سینمای جهان) و میرکریمی ها (در سینمای خودمون) متهم هستند به «هنری نبودن» به خاطر اینکه اونچه می سازن «سر و ته» داره!
شکور
کلا با دو جمله آخرت حال کردم.
اصن اشاره به اشخاص مشخصی نداشت
اوپس! خوب نداشت واقعا!
شکور
به آقاى شکورى( پیرو کامنت آقاى آى تى گر):
داشت جناب ، کاملاً داشت :))
صد در صد موافقم
یکی حرف دل منو زد راجع به این فیلم بالاخرهههههههههههههههههههههههههههه
من فیلم رو همون موقع اکرانش تو سینما دیدم اصن درکش نکردم تنها قسمت اش که واسم جالب بود این بود که حس مشمئز کننده ی تحقیر رو تونست بهم منتقل کنه
بعدشم هرچی نقد خوندم مثبت بود و ستایش گرانه یه نفر نمیگفت اصلا داستان چی بود همه فقط به به و چه چه!