ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
درونِ آمبولانسی که با شتابِ زیاد در خیابانهای آتن پیش میرود، زن جوانی بر روی یک برانکارد خوابیده است؛ مبهوت، خونآلود و بیحرکت، با لولهی اکسیژنی در بینی. این صحنهای در آغازِ آلپ است که به دلیل کمبودِ اطلاعاتِ پسزمینه، تماشاگر را گیج و سردرگم میکند. مردی بهیار که گویی خارج از قابِ تنگ و ثابتْ این پا و آن پا میکند، به زن میگوید که به طرزِ بدی مصدوم شده و به «احتمالِ زیاد» خواهد مرد. در چنین موقعیتِ اضطراریای که آدم انتظار دارد از چیزهایی مثلِ حقوقِ واپسینِ بیمار، احتمالِ آلرژیهای کُشنده و یا حتا اهدای عضو بشنود، مرد بلافاصله بیانِ تشخیصِ ناخوشایندش را ادامه میدهد و از بیمار میپرسد: بازیگرِ محبوبش کیست؟ زن نمیتواند صحبت کند و مرد اسمهای مختلفی را پیشنهاد میکند و از او میخواهد که هرکدامشان که درست بود علامتی بدهد، «برد پیت؟ جانی دپ؟». شاید عجیب به نظر برسد اما اینها در ادامه اطلاعاتی حیاتی خواهند بود.
ادامه مطلب ...