ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شاید خرداد امسال آخرین روزهای کانون آمدن من بعد از چهار سال بود . خانه ام را به کرج منتقل کردم و همین باعث قطع یا کم شدن ارتباط من با کانون خواهد , مشخص نیست دست تقدیر من را به دانشگاه بهشتی برگرداند یا اینکه دورانی تازه در دانشگاه خوارزمی یا شیراز منتظرم است .
از بدو ورودم به کانون بچه ها لطف ویژه ای به من داشتند شاید به این دلیل بود که مختصر دستی در فیلم دیدن و کلا مطالعه هنر داشتم . اما طولی نکشید به دلیل بهانه گیری های شخصی ترجیح دادم در سایه کانون باشم تا در متن آن و به تعبیر عباس شکوری به یک عضو بی خاصیت اما بی ضررکانونی تبدیل شدم .
این پست را می نویسم برای اینکه به قول هم کانونی های قدیم موضع خودم را روشن کنم و هم اینکه تجربه ای باشد برای
آیندگانی که می آیند .
تجربه شخصی ام در این چهار سال نشان داد کانون سه دسته مخالف داشت (مخالفت نه با اصل تاسیس کانون , منظور مخالفت با رویه کانون ادامه مطلب ...