ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
عارضم خدمتتون سر اولین پروژه بنده بودیم که احتیاج به مدیر تولید داشتیم . مهدی قربانی عزیز بی هیچ سوالی این مسوولیت پذیرفت . ما قرار بود به رسم دیرینه کانون واسه بچه ها یه چیزی بگیریم که متناسب زمان و فصل باشه و بهشون بچسبه . سر پروژه هرکی یچیزی بود . ما قرار شد که مقدار ۱۸ بسته نسکافه بخریم (تیم ما ۱۳ نفر بود ۵ تا ام اضافه گرفت که کم نیاد) . قرار شد مدیر تولید عزیز من آخر کار نسکافه ها رو واسه بچه ها بیاره بگذریم از این که اون قد دیر اورد که داشتن امور فرهنگی رو می بستن . من که خسته از یه روز پر مشقت انتظار داشتم با خوردن نسکافه خستگی از تنم درآد و کمی فراغ خاطر داشته باشم ُ اولین جرعه رو ک سر کشیدم دیدم بیشتر مزه آب می ده تا نسکافه
حالا خودم هیچی جلو بچه ها خیلی بد شده بود بخصوص ک چند نفر اعضای خارج کانون بودن
مهدی کشیدم کنار گفتم مهدی چرا اینا مزه آب می دن ؟
ادامه مطلب ...