به شکل غیرقابل باوری محمد شفیعی من رو قانع کرد که تو ترم بعد حداقل یه فیلم دیگه بسازم
البت این یه احتماله
ولی به هر حال از یکی دو سال پیش ایده ای رو داشتم که با جلسه ای که با دوست و پایه ی همیشگی این پروژه هام انجام شد، پروروندیمش و به احتمال زیاد بعد از امتحانا چنانچه از طرف کانون و دانشگاه برای اجراش مشکلی نباشه، پیش تولیدش رو شروع خواهیم کرد...
گره کور اسم موقتیه این فیلمه...
نه به بزرگی ضامن دار و نه به شوتی مخمصه...
از همه ی دوستانی که علاقه و لطف کمک به من رو دارن
و از همه ی کسایی که احساس میکنن تلاش تو این کار بهشون حس مثبت میده دعوت میکنم که با قطعی شدن این پروژه، آمادگیشون رو ابراز کنن...
تا الان به صورت خیلی مختصر، شفیعی و عطار و فینی زاده اعلام آمادگی کردن
البت قبل از من دلیاری به صورت شفاهی و مکتوب و همچنین قربانی به صورت شفاهی درمورد فیلمسازیشون تو این ترم گفته بودن...
حالا ببینیم چه باید کرد
امیدوارم که هر کس طرح ساخت فیلم داره با برنامه ریزی موفق به انجامش بشه
این آخرین پروژه ی تولیدی من در دانشگاه شهید بهشتی حداقل در حوزه ی فیلم و به صورت حضور فیزیکیم خواهد بود...
شکور
به پیشنهاد موسوی، فیلم بازگشت رو دیدم و قرار شد که تو این بحبوحه ی درس و مشق برای یه تنفس امروز ساعت ده صب برم کانکس و با هم حرف بزنیم
جالب بود که اول بحث امیرحسین کوهستانی هم اومد و به ما پیوست
همچنین دوست موسوی
بازگشت، اولین فیلم کارگردانش، یه فیلم روسی که من بهش میگم عجیب و غریب
تا قبل از اینکه صحبت های کوهستانی رو بشنوم توصیفم از این فیلم این بود
کارگردانیِ دیوانه کننده...قدرت قاب و دکوپاژ در حد لالیگا...فیلمبرداری به حدی خوب که اعصابت به هم میریزه...موسیقیِ شاهکارِ جانسوز با ته مزه های «آخرین وسوسه ی مسیح»...بازی های شاهکار و کلا یه کار حول کارگردانی...
با فیلمنامه مشکل داشتم و وقتی فیلم تموم شد، برام همینا موند و بس
حتی معتقد بودم کارگردان در ساخته و پرداخته کردن کاراکتر پدر اشتباهی کرده که مخاطب اشتباها و از روی جو تصاویر، اون رو یه نوع هنرنمایی میدونه...
ولی کوهستانی صحبت سنگینی کرد:
تو سینمای مدرن، منتقد جزئی از فیلمه...
و شروع کرد تحلیلش رو درمورد فیلم به تشریح...
اگه فرض کنیم که واقعا این حرکت درسته که این جور فیلم ها رو باید با شنیدن نقد منتقد، دید و فهمید!!! باید بگم که نظرم به این شکل تغییر کرده و تکمیل شده:
هر لحظه که داره میگزره بیشتر به این احتمال نزدیک تر میشم که فیلمنامه اش هم به شکل ناراحت کننده ای خوب بوده و من عمق قضیه رو درک نکردم
هر لحظه که داره میگذره بیشتر اعصابم خورد میشه از تصور قدرت یه کارگردان در روایت داستانی که تو باید هی ازش بگزره و بشتر بهش فکر کنی تا بیشتر به این نتیجه برسی که جزئیات مجهول فیلمنامه ای که دیدی، اشتباهات کارگردانی نیست، بلکه جزئیاتیه که حتی فکر کردن به اینکه براش برنامه ریزی شده هم اونقد مشکله که باید از دیدن فیلم و شنیدن تحلیل ها یه میزانی از زمان بگذره...
یه فیلم تمام عیار برای هر کس که عاشق فیلم های کسل کننده اس
هرچند این نوع فیلم ها به مزاق من خوش نمیاد ولی ازش خوشم اومد و میدونم که اگه از مخاطبین این جور فیلم ها بودم، با پیشنهاد موسوی یکی از بهترین مصادیقش رو دیدم...
به شدت به موسوی پیشنهاد میکنم که با تبلیغات مفصل این فیلم بی نقص، و در عین حال کسل کننده رو اکران کنه ولی به شدت روی این قضیه فوکوس کنه که «این فیلم یه فیلم خیلی خاصه...» تا ملت به هوای دیدن یه فیلم معمولی، عامه پسند و حتی یه فیلم هنری با ذهنیات خودشون، نیان تو تالار
همچنین تالار خیلی کوچیکی براش تهیه بشه تا خود این عمل نشون دهنده ی خاص و کم مخاطب بودن فیلم باشه
همینجا بگم که تو حین دیدن فیلم، فیلم های پدر و 400ضربه هم جلو چشام می اومد...مخصوصا پدر مجیدی که به نظرم این دو فیلم تو خیلی از اتفاقات به هم شبیه میشن...
به نظر من افراد کمی این فیلم رو دوس خواهند داشت ولی هر کس که این فیلم رو دوس داشته باشه،اون رو شاهکار میدونه نه یه فیلم خوب...
و در آخر هم بگم که شاید الان که خیلی از دیدن فیلم نگذشته، دچار جو هستم که اینقد به نظرم فیلم، فیلم خاصی اومده...و با دیدن مجدد فیلم از نظراتم برگردم
شکور
من فقط برا اینکه بگم یوزر پس گرفتم دارم این پستو می ذارم. همین و بس
شالیکارم
سلام بر دلیاری
قبل از اینکه بیای کانون این پست رو گذاشتم فکر کنم:
پس تو هم رعایت کن چون اولین مسئولیت مدیر وبلاگ، تایید نظراته و وقتی کسی تو قسمت مدیریت به یه نظر پاسخ بده من دیگه نمیتونم درمورد اون حرکت، مسئولیتم رو اجرا کنم
در پست
این موضوع رو رعایت نکردی و علتش قطعا این بوده که پست بالایی رو نخونده بودی...قربونت حاجی
از بقیه ی دوستانی که یوزر پسورد گرفتن هم خواهش میکنم لینکه ابتدایی این پست رو مطالعه بفرمایند تا من بتونم به وظایفم بهتر عمل کنم
شکورم
همه بخونن مخصوصا آقای شکوری و موسوی...
ببینید دوستان من میخواستم اینو تو نظرات پست بنویسم ولی وقتی دیدم دو نفر اولی که این پستو خوندن هر دو به نوعی با این موضوع مخالفت کردن گفتم بهتره نظرمو به صورت پست بزارم تا همه بخونن...
خب آقای موسوی ممنون بابت توجهتون...
من از نظر خودم چند نکته رو مطرح میکنم..
1.من نظرم اینه که شما یا پست رو دقیق نخوندین یا من دوباره دچار بکارگیری الفاظ اشتباه شدم..من توی این پست اعلام کردم که این فراخوان رو بعد از برگزاری دو تا نمایشگاه خواهیم داد...
پس هیچ گونه تداخل زمانی بین این 3 فراخوان وجود نخواهد داشت چون زمان برگزاری هر دو تا نمایشگاه شاید تا 5 یا حتی 10 اسفند طول بکشه...
2.از نظر من این فراخوان به هیچ عنوان خسته کننده نیست حتی اگه بلافاصله تو 20 بهمن برگزار بشه چون پایه ی این حرکت بر اساس یه اردوی چند ساعته از طرف دانشگاه مثلا به توچاله و اینطور نیست که بچه ها به صورت انفرادی بخوان این کارو بکنن و یا در یک مدت زمان دو،سه هفته ای بخوان برای ما عکس بفرستن اتفاقا از نظر من این حرکت نه تنها خسته کننده نیست بلکه پر از انرژیه...
3.چرا فکر میکنید برای یه نفر از بچه های غیر کانونی که به عکاسی خیلی علاقه منده 3 تا فراخوان هر چند همزمان افراط محسوب میشه و خسته کننده؟؟؟اتفاقا من دارم نظر شخص خودمو میگم که به فیلم کمتر از عکس علاقه دارم از نظر من اکران 10 تا فیلم برای من که به فیلم کمتر علافه دارم به شدت خسته کننده ست اما برای مثلا سیما ترابی که ب فیلم دیدن خیلی علاقه داره اصلا خسته کننده نیست پس این بر میگرده به میزان علاقه مخاطب..
4.اتفاقا من هم قبول دارم که برای پر رنگ کردن عکس نباید فقط به فکر فراخوان دادن باشیم اما از نظر من فعلا این بهترین کاره...
ببینید دوستان از 50،60 نفر بچه های کانون شاید فقط 5 نفر باشن که اولویت علاقشون عکسه نه فیلم و برای انجام کارای بهتر در زمینه عکس اول باید نیروی علاقه مند لازم رو داشته باشیم که قبل از فیلم به فکر عکس باشه و من اینو بیان میکنم که سال دیگه به کمک خدا و شده تنهایی کاری میکنم که طرفدارای صرفا عکس حداقل 3 برابر شده باشن همین کاری که الان هم دارم انجام میدم و واقعا دارم میدوم دنبال بچه هایی که میدونم به عکس خیلی علاقه دارن دارم اینارو یه جا جمعشون میکنم و در این مورد کلیم فک کردم انقدر که از حالا دارم برنامه میریزم برای سال کفیای 91 معماری که اصلا یه حرکت قشنگ روز معارفشون تو دانشکده خودشون انجام بدم که بیان از همون اول عضو کانون بشن چون خیلی ب عکس علاقه دارن..
یکی از هدفهامم از این اردو همینه که با بچه ها دوست بشم و دعوتشون کنم که عضو کانون بشن تا با فکر باز اونا عکس رو هم بزرگ کنیم...
ببینید اگه بر فرض آقای موسوی میاد تو وبلاگ یه بخشی رو میزاره تحت عنوان معرفی فیلم به خاطر اینه که میدونه حداقل 40 نفر تو نخ فیلم دیدنن اما من اگه بیام یه حرکتی مثل این انجام بدم نتیجه نمی گیرم هیچ حتی سرد هم میشم چون هیچ کسی توجه نمیکنه به نظر خودم منی که عکس رو واقعا دوست دارم اول باید 4 تا آدم مثل خودم که به عکس خیلی علاقه مندن پیدا کنم تا بتونم کارای متنوع تری انجام بدم...
ببینید دوستان همیشه صحبت حضوری نتیجه بهتری داده تا تو وبلاگ اگه بشه حضوری صحبت کرد به نظرم بهتره...
یه نکته:
شاید این نقد بر من وارد باشه که اگه میخواستی الان این فراخوانو ندی و بزاری بعد از اون 2 تا چرا از الا ن مطرحش کردی؟؟؟دلیل این کارم 2 تاست...
1.میخواستم بدونم که این حرکت (اردو از طرف کانون با هماهنگی امور فرهنگی) به قول آقای شکوری عملیاتیه یا نه...که اینو همون اول پست پرسیدم ولی تا به حال کسی ج نداده..
2.خواستم رو حرف خودم که اول باید طرح رو تو وبلاگ مطرح کنی بعد حضوری پایدار باشم که البته انگار خیلی زود اقدام کردم که اینو باز قبول دارم...
پریسا جهانی پور
الان ساعت یازده و ۵ دقیقه اس که یهو وبلاگ قاطی کرد
با محیط چت میکنم
داریم احتمالات مختلف رو بررسی میکنم
یکی از احتمالات اینه که این اشکالات یهو از اینترنت داخلی به وجود اومده
امیدوارم مشکل از حجم زیاد پست ها نباشه
دوستانی که با دیدن وبلاگ گیج شدن نگران نباشن
اشکال از مغز اونا نیست
همچنین باید بگم که وبلاگ در محیط blogsky و مدیریت مشکلی نداره
و الان متوجه شدم که در explorer این مشکل وجود داره ولی مثلا در فایرفوکس همه چی روبه راهه
شکور-مسئول وبلاگ
سلام...
آبدارچی کانون صحبت میکنه...
یه راست میرم سر اصل مطلب...
عرض کنم خدمت دوستای گلم که مطمئنا بحث تمیز و مرتب بودن و خوشگل بودن کانون برای همه کانونی ها مهمه (یکی کمتر،یکی بیشتر) من جزو دسته ی یکی بیشترام...
فک کنم همه قبول داشته باشین که من نسبت ب بقیه ب ظاهر کانکس بیشتر اهمیت میدم و بیشتر رو تمیز بودنش اصرار دارم...(البته اگه موافق این موضوع باشین)
ببینید دوستان من میخوام پیشنهاد بدم که یک و اگه لازم بود دو روز آخر دی رو که کسی امتحان نداره و کم کم بچه ها می خوان برن شهراشون بیایم کانکسو زیر ورو کنیم...فک نمیکنم بحث تمیز کردن فضای کانکس نیاز ب رای گیری داشته باشه چون کفِش از نیاز به طِی یا تِی فریاد میزنه..
پس من تصمیم دارم دو روز آخر دی حتما و حتما کانکس رو تمیز کنم امیدوارم همه تون کمک کنید
یه نکته خیلی مهم
من از دبیرمون خواهش میکنم که تو طول مدت این یک ماه اگه ب امور فرهنگی سر زدن حتما و حتما جواب قطعی رو در این مورد که آیا ب ما کانکس بزرگتری میدن یا نه از دکتر و خانوم برزگری بگیرن تا من و بقیه دستمون بیاد ک باید چه کنیم...
از همین حالا اعلام میکنم که وضیت تمیز کاری کانون 2 حالت بیشتر نداره..
1.به ما کانکس بزرگتری میدن
2.به ما کانکس بزرگتری نمیدن
در حالت اول ک خوش خوشان منه باید عرض کنم بحث از تمیز کاری و تعمیر و تعویض اسباب کانون میگذره و میرسه به خونه تکونی و نقل مکان...
در این صورت فک کنم باید دوستان رای بدن که آیا موافقن من مدیریت این حرکتو ب دست بگیرم یا نه چون دیگه بحث،تمیز کاری نیست باید یه نفر باشه که از بقیه بپرسه چه وسایلی برای کانون نیازه تا بدیم دبیر ک بره امور فرهنگی.(هر چند ب قول آقای شکوری همین الانشم ما ب کلی تجهیزات نیاز داریم مثل یه کمد...)
در این صورت من پیشنهاد میدم که دوستانی ک تو شهرای دیگه ان و دو هفته اول بهمن تصمیم دارن ک برن شهرشون دو سه روز برنامشونو عقب بندازن تا کانکس جدیدو ببندیم بعد برن. چون کلی کار داریم ک از پس یکی دو نفر بر نمیاد..
در حالت دوم باید با همین کانکس بسوزیم و بسازیم و هر دفعه مهربون بشینیم تا بتونیم همه با هم بحث سینمایی انجام بدیم و در یک کلام زندگی کنیم...
پس باز هم میمونه تمیز کاری،تعمیر و تعویض یه سری از وسایل کانون...
دیروز وقتی داشتیم از کلاس تدوین برمیگشتیم، با فلاح صحبت میکردم و گفتم که ما برای ترم بعد ممکنه دچار مشکلاتی بشیم
اگه من و تقوی و محیط با هم بریم سال بعد، بحث تدوین و فیلمبرداری و پوستر به کجا میرسه؟
امروز داشتم فکر میکردم که یهو برای این مشکل یه ایده به ذهنم رسید:
کارگاه تکمیل کلاس های کارگردانی:
کلا کلاس های کارگردانی تشکیل میشن از یه سری بحث های کارگردانی + یه سری آموزش نسبتا سطحی از رشته های مختلف مورد نیاز برای ساخت فیلم مث تدوین و فیلمبرداری و گریم و بازیگری و این مسائل...
ما کلاس های کارگردانی و فیلمنامه و تدوین رو داریم ولی هم تو فیلمبرداری فنی دچار مشکلیم و هم تو بحث های عملی تدوین...
1- کارگاه یک روزه ی توضیح و یادگیری دوربین sony170 با استادی یکی از دوستای خودمون که مسلطه (ببینیم تقوی چی میگه)
2- کارگاه یک روزه ی توضیح و یادگیری دوبین z1 و z7 با استادی یکی از دوستای خودمون که مسلطه (باس از تقوی بپرسم)
3- کلاس یادگیری و توضیح نرم افزار edius احتمالا با خودم
4- کلاس یادگیری و توضیح نرم افزار adob after effect و نرم افزار های مورد نیازش مثل adob photoshop احتمالا با محیط
فقط درمورد بحث هزینه ها و این مسائل نمیدونم باید چه کنم
قطعا برای گزینه ی 1 و 2 باید پول بگیریم چون باید دوربین کرایه کنیم و به استاد پول بدیم
ولی برای گزینه های 3 و 4 نمیدونم پول بگیریم یا نه، به هر حال اگرم بگیریم خیلی کم میگیریم...
دوستانی که با این قضیه موافقن و میگن که پایه خواهند بود، با بیشتر کردن نظراتشون تو این پست، اراده ی من رو برای اجرای این طرح قوی تر کنن
اگه ببینم استقبال خیلی خوبه و همگی دوس دارن که این قضیه رو راه بندازم، احتمال وقوعش میره بالا
ولی اگه ری اکشن های مثبت زیاد نباشه، بیشتر احتمال میدم استقبالتون سر این قضیه مث همون دو جلسه ای که برای نرم افزار ادیوس راه انداختم، استقبال سردی باشه
توجه داشته باشید که علت این حرکتم صرفا و صرفا برای کانونه پس اگه از طرف بچه ها استقبال نبینم، آموزش ادیوس رو به ناچار محدود میکنم به کسایی که خیلی دنبالشن مث حسین فلاح تا مطمئن باشم که حداقل یه نیرو برای سال بعد تربیت میشه
شکور خسته
سلام دوستان....
چطورایین؟؟؟؟
من 2 نفر میباشم ، خودم و سیما....
در این دو روز ما مدیران اجراییِ ناشی چه ها کردیم؟؟؟!!!!
دیروز من و آقای فرامرزی در پی پوستر و به دنبال آقای سمیعی درحال دویدن بودیم تا این که در آخر تونستیم آقای سمیعی رو به چنگ بیاریم و سر ناهار پوسترا رو ازشون بستانیم....
دیروز این دوستان کمک کردند و نیمی از پوسترینگ رو به اتمام رسوندیم...
آقای شکوری
اقای شالیکار
آقای فرامرزی
آقای بذر پاچ
پیروزبخت
محبوبی
فلاح
توپ شکن
ترابی
جهانی پور
مرا حافظه یاری نمی دهد اگه کسی بوده و ما یادمون نبوده بفرمایید لطفا...
امروز من و پریماه بدو بدو رفتیم پیش امور فرهنگی جهت
پیگیری بنر،کلی هم وایستادیم جاتان خالی. که مهم ترین نکتش این بود که پری فهمید
امور فرهنگی چیه و کجاست و از کجا نشئت میگیره...
و البته خانوم برزگری ب یه نکته ای اشاره کردن ... ایشون گفتن امور فرهنگی از کانون فیلم و عکس در زمینه ی کیفیت بنرا نسبت ب کانونای دیگه توقع بیشتری داره چون یه کانون هنریه باید تو زمینه ی فتوشاپ و این چیزا قوی تر از این عمل کنه نه ب اندازه کانون قرآن....
افرادی که امروز لطفیدند و در پوسترینگ ما را بِیاریدند شامل:
شکوری
فرامرزی راد
شالیکار
دلیاری
پریماه
ترابی
شاهتوری
پیروزبخت
پارسا
جهانی پور
اگه کسی بوده و من نبودم خودش اظهار وجود بنماید لطفا...
راستی هر دو تا بنر،شنبه صبح حاضره که شیر مردامون اقدام کنند در زمینه ی بالا بردنش هر کی که میتونه بره سراغ بنرها شنبه صبح لطف کنه و بره امور فرهنگی از آقای نبی زاده تحویل بگیره ولی بعدش به من اطلاع بده که رفته تا من اسمشو تو لیست وارد کنم.
ممنون از همه این افراد
جهانی پور با مانتویی رنگ پریده...
سلام دوستان
میخواستم یک پیشنهاد بدم
پیشنهادم اینه که هر هفته پنجشنبه ها یک فیلم را معرفی کنم همراه با کمی توضیح مختصر از فیلم
از خودم.
تا یکم از این جو وبلاگ که زیاد دوسش ندارم خارج شیم...
و دوستان بیشتر ترغیب شند به فیلم دیدن.
.
.
فقط یکی و میخوام واسه کمک در مواقعی که من نبودم اون این کار و انجام بده.
حالا شما بگید موافقید با این کار یا مخالف
.
.
و هرکس که دوست داره من و کمک کنه بگه تا باهاش هماهنگی کنم.
___علیرضا موسوی___
امروز بازهم دوتا کلاسم رو از دست دادم
البته کلاس صبحش در این حد رفتم که یه عکس یادگاری با بچه ها گرفتیم و بچه هام کلی بهم خندیدن و اومدم
من و خانم جهانی پور پیگیر کارای پوستر بودیم(خانم ترابی کلاس داشت و خانم پیروزبخت رو به جای خودش فرستاده بود)
فعلا چون پرینتر آقای سمیعی ایراد رنگی در چاپ داشت، فعلا برای هر فراخوان 50تا پوستر زدیم و رفت رو دیوار...مونده سرجمع حدود 100 تا پوستر دیگه!!!!!!!که فردا ساعت ده باید از آقای سمیعی تجویل گرفته بشه و بره رو دیوار...
یه دونه از بنر ها هم فردا آماده اس ایشالا که خانم جهانی پور تو پستشون توضیح دادن
درضمن خانم جهانی پور باید اسم کسایی که کمک کردن تو فعالیت رو توی وبلاگ بنویسن چون من نبودم تو کانکس...
فرامرز
یه پیگیری درمورد کانکس کردم که خانم برزگری گفتن با دکتر باید صحبت کنن و هنوز انجام نشده...
بعد از ظهرداشتیم تو کانون درمورد فیلم درخت زندگی بحث میکردیم که از طرف «خانه ی سینمای دانشگاه های ایران» (زیرمجموعه ی اداره ی هنری وزارت علوم) با کانون تماس گرفته شد و شخصی به نام آقای علی کرمی که دبیر این مرکز هست؛ با من صحبت کرد و تا جایی که یادمه گفت که یه پک ۲۰ تایی فیلم برامون میفرسته به همراه یه شیوه نامه...
علاوه بر این گفت که یه سری نامه هایی به امور فرهنگی خواهد اومد درمورد نشست های بررسی فیلم هایی از قبیل «شکارچی شنبه»! و «بدرود بغداد» و یه فیلم دیگه که الان یادم نیست...که ما میتونیم روی فیلمی مث «بدرود بغداد» برای فعالیت مانور بدیم...
شماره تماس تلفن گویای اداره ی هنری:
۸۸۹۴۸۱۹۴
۸۸۸۹۶۷۹۳-۴
فرامرزی
من بودم و فرامرزی و دلیاری و اشکان و شالیکار و بذرپاچ و زین ال و فلاح و خانم ها ترابی و پیروزبخت و جهانی پور
که خانم عاطفه رضایی عادل تشریف آوردن (اصلاح: خانم آرزو رضایی عادل)
خانم عادل؛ ترم دوم دبیری من در سال اول و ترم اول دبیری خانم ترکمان تو سال دوم برای کانون فیلم زحمت کشیدن
تشریف آوردن و مقابل سوالای ما درمورد دورانی که دیده بودن گفتن...
ایشون تو دانشگاه شهید بهشتی ریاضیات میخوندن و الان در دانشگاه تهران در ادامه ی رشته شون زبان روسی میخونن!!
احتمالا خوندن زبان روسی نیاز به یه مقدمه ی ریاضیاتی داره...
در حین صحبت با خانم عادل؛ دوستان لطف میکردن و حامد بهداد؛ اسطوره ی زندگی بذرپاچ رو مورد لطف و عنایت خودشون قرار میدادن...که آثارش با خلاقیت عجیب اشکان منجر شد به تغییر شکل بهداد تو عکسی که روی دیوار هست
تو این حال فلاح هم داشت کار خودش رو میکرد که بعدا رفتیم دیدیم که چه گلی کاشته و دمش گرم
آخرشم با خانم عادل و دسته گل فلاح یه سری عکس گرفتیم و خداحافظ
شکورم
سلام
شکورم
سومین دوره ی این جشنواره داره برگزار میشه
یکی از کلیپ های من تو دوره ی پیش این جشنواره دوم شد...
رشته هایی مث عکس و فیلم و کلیپ و داستان میتونه به بچه های کانون مربوط بشه
لینکش رو تو قسمت لینک های وبلاگ قرار دادم
برای اطلاعات بیشتر از طریق لینک به سایت جشنواره مراجعه کنید
شکورم
درود بر دوستان و همکاران عزیز در کانون محترم عکس و فیلم
با صحبتی که با آقای شکوری داشتم تصمیم به پیشنهاد برای برگزاری یه جلسه دوستانه اما رسمی با حضور دبیر کانون عکس و فیلم دانشگاه قم و دبیر و اعضای محترم کانون دانشگاه شهید بهشتی گرفتیم
موضوعات مختلفی مثل همکاری بین دو دانشگاه تو بخش تولید آثار و فعالیت های جانبی می تونه مورد بحث قرار بگیره...
و این بستگی به طرفین و میزان علاقه به همکاری می باشد.
با شناختی که من از دو دانشگاه و اعضای محترم شون دارم به آینده این کار خوشبین هستم
زمان حدودی جلسه(که احتمال زیاد باید بعد از فصل امتحانات باشه...) رو به تصمیم اعضای محترم کانون دانشگاه شهید بهشتی واگذار می کنم
پایدار و پیروز باشید...
محمد مهدی رسولی
مطابق با نتیجه رای گیری وبلاگی در پست
تا بعد از امتحانا جلسه ای نیست
فردا هم جلسه ای نیست بچه ها
درضمن؛ اینکه اولین جلسه بعد از تعطیلات کی خواهد بود رو دیگه فکر کنم تو وبلاگ تعیین میکنیم...
شکور
دوستان مدیران جلسات...
ازونجایی که مطابق با تصمیم نهاد تصمیم گیری (اساسنامه) تمام مدیران جلسه موظف به قراردادن صورت جلسه تا ۲۴ ساعت پس از اتمام جلسه در وبلاگ هستن؛ به درخواست خانم حنانی خواهش میکنم که در عنوان یادداشتتون عبارت «صورتجلسه» و تاریخ جلسه رو ذکر کنید تا برای قرار دادن پست مزبور تو قسمت «صورت جلسه» دچار سردرگمی نشیم
شکور - مدیریت وبلاگ
هر کس از دوستان
اگه میخواین با من در تعامل مستقیم باشین مثلا درمورد اینکه نظرشون رو میشه تایید کرد یا نه یا درمورد محدودیت های پست گذاری یا گرفتن یوزر و این حرفا یا هر حرف دیگه با عباس شکوری،
من تقریبا هر روز از ساعت ۱۰:۳۰تا ۱۱:۳۰شب آن هستم
و دوستان میتونن باهام چت کنن
شکورم
سلام...
جهان خانوم گلِ گلابم
عرض شود که خدارو شکر تا به حال همه موافق 2 تا فراخوانای ما بودن پس باید فعالیتای اصلی رو شروع کرد....
عرض شود که امروز من و ترابی و آقای دبیر جوان دوان دوان رفتیم پیش امور فرهنگیِ جان...
گفتیم امور فرهنگی ..... آیا وکیلیم؟؟؟
گفتن بله،بله....بفرمایید درخواستتون اِوِته....
الان هم خبر رسید که خداروشکر به همت مهندس محیط و خانوم مهندس مردیهاپوسترا حاضره و فقط مونده چاپ و نصب...
پس
همه عزیزان دل کانونی لطف کنن و فردا برای پوسترینگ تشریف بیارن کمک و چون 2 تا فراخوانه تعداد پوسترام زیاده و اینکه مارو تنها نزارید....
ساعت 11:30 به بعد منتظرم حضور سبزتون در کانون برای کمک هستیم...
بچه ها یه نکته....
ما هم دوست داریم بریم سراغ درس خوندن بعد از یه ترم پس ما رو دریابید و بیاید کمک من هر جور شده باید فردا 150 تا پوسترو برسونم ب دیوار چون بعدش وقت ندارم...
پیشاپیش از همکاریتون ممنون..
یکی از اعضای تقریبا جدید کانون یه پیام بهم دادن: «اجازه هست مطالب وبلاگ رو موضوع بندی کنم؟»
من گفتم که والا علی محیط گفته بود که تو این تب ها برای گذاشتن مطلب باید برنامه نویسی کرد برا همین برای من خیلی سخته...ولی اگه شما میتونید؛ حتما انجام بدید که بسی خوشحال میشیم...
بعد از ۵ دقیقه پیام اومد که: مشکلی نبود...سخت گرفتید ها...
و من فهمیدم که در جهل مرکب به سر میبردم و صحبت مهندس چیز دیگه ای بوده
داستان تب های سمت چپ با موضوعات سمت راست متفاوته و فرشته ی نجات بنده ازین جهل خانم حنانی بودن...
خانم حنانی شروع میکنن به موضوع بندی مطالب کانون و این در راستای نظم دهی به مطالب وبلاگ میتونه به شدت مفید باشه
شکور