این جمله، چقدر زیــــاد شرح حال می کند . . .{البته در وصف نگنجد.}
"برای شما این چیزی بیش از یک فیلم نیست. برای من، امّا، همهی زندگیام است."
فرانسوا تروفو، کایه دو سینما، شمارهی سیصد و پانزده، هزارونهصد و هشتاد
قابل توجـــه محمد فرامرزی
سه فیلمِ پیشنهادیِ من :
1-داستانِ توکیو (از مرحوم یاسوجیرز ازو)
ادامه مطلب ...بچه های کانون
خانم ها و آقایان
من به دلایل مشکلاتی شخصی وکمی هم خارجی باید مدتی از کانون خداحفظی کنم.
تا حلشون کنم.
تا ترم جدید و بعد تابستان ما را حلال کنید.
بدی از مادیدید به بزرگی خود و به کوچکی ما، مارا ببخشید.
خدا نگهدار دوستان خدانگهدار
مقاله ای بسیار بسیار خواندنی از مسعود فراستی
"پیشنهاد من این است که حتما" بخوانید گرچه طولانی است و بسیار شیرین."
سینما یک دیالوگ است، نه مونولوگ. یک گفت و شنود هدفمند است بین آن سوی پرده با این سوی پرده. در آن سو، سینماگر است که با فیلمش جهانی میآفریند ظاهراً غیرواقعی، اما باورکردنی و در این سو، تماشاگر است که مشاهده میکند و تجربه. سینماگر از طریق پرده با تماشاگرش ارتباط میگیرد و تعامل برقرار میکند.
هر چه سینما متکاملتر شد، تماشاگرانش نیز با آن انس گرفته، رشد یافتند و
با حس تربیت شدهتر و نگاه موشکافتر به پرده خیره مانده، سرگرم شده، خیال
را واقع پنداشته، باور کرده و لذت بردند. بدون این لذت که از باور واقعیت
خیالین ـ و خیال واقعیشده ـ تصاویر و خلسة ناشی از دیدن و تجربه کردن
آنها نشأت میگیرد، دیگر نه تماشاگری در کار بود، و بهناچار، نه نمایشی.
هنر ـ و سینماـ گوشهای یا تکهای از جهان است که با زاویة دید خاص از
خلال یک طبع حساس دیده شده. این مشاهده که از فیلتر جان هنرمند عبور کرده،
در فاصله گرفتن و گسست از جهان حرکت میکند و از سوی دیگر، در نزدیکی و به
سوی جهان؛ دیدن و شنیدن جهان، لمس جهان و دریافت آن.
اثر هنری ـ فیلمـ خود یک پدیده، یک شیء یکه، پرشور، جادویی و خودبسنده
است که ما را از راههای بازتر، دیدنیتر و زیباتری از جهان میگسلد و به
آن بازمیگرداند، اما در این بازگشت ما را دیگر میکند.
آن سوی پرده فیلم است و فیلمساز، و این سو مخاطب.
سلام
من میخوام برای فیلمی که در تابستان می خواهم بسازم رای گیری کنم.
اما نه خودِ فیلمم چون پروژش شخصی است بلکه برای بودجه اش که بیش از دویست هزار تومان خواهد شد.
دوستانی که موافق و مخالف هستن لطفا اعلام کنند.
رای گیری تا جمعه ده صبح ادامه خواهد داشت.
تِمام
اسامی حق رای دارها رو تو ادامه مطلب گذاشتم...!! لطفا همه ببینن..!!
"چگونه فیلمنامه بنویسیم؟" از سید فیلد/ناشر: نیلوفر
"فانوس خیال (سینمای برگمان)" از فراستی/ ناشر : سروش
"درک فیلم" از آلن کیسبس بر/ ناشر:چشمه
" نقد چیست؟ منتقد کیست؟" از مسعود فراستی /ناشر:فرهنگ کاوش
"هنر سینما"دیوید بوردول- کریستین تامپسن /ناشر : مرکز
"مفاهیم نقد فیلم" مجید اسلامی/ ناشر:نی
"سینما چیست؟" آندره بازن /ناشر :هرمس
"سینما" یوسف اسحاق پور / ناشر:فرزان روز
"تئوری های فیلمنامه در سینمای داستانی" شاهپور شهبازی/ناشر :چشمه
"فرهنگ واژگان سینمایی"علیرضا احمد زاده /ناشر :افراز
لازم به ذکر است که ن همه ی کتاب های بالا را نخوانده ام و بعضی از آن ها کتاب ها ایست که بسیار از خوبی آن ها شنیده ام و از کتاب های جاافتاده ی سینمایی میباشند.
باز هم دوستان میتوانند کتاب هایی که فکر میکنند بدرد کانونی ها می خورد را پیشنهاد دهند.
در دنیای عرضه و نمایش فیلم، جملات تبلیغاتی فیلمها اهمیت فراوانی دارند و با این جملات است که هر تماشاگر بالقوه ای اولین ارتباط را با فیلم برقرار میکند. آن چه درادامه میآید، نمونه ای است از بهترین جملات تبلیغاتی فیلمها :
به نظر من بهترین شعار تبلیغاتی برای فیلم ِ راننده تاکسی یه
روانی(آلفرد هیچکاک):به یک متل بروید، آرام باشید، دوش بگیرید.
شکوه علف زار(الیا کازان):معجزه اى در جوان بودن وجود دارد، … هم چنین ترسى.
لولیتا(استنلى کوبریک):آنها چطور توانستند فیلمى از لولیتا بسازند؟
ادامه مطلب ...ازروزی که بیلی وایلدر از میان ما رفته ده سال میگذرد. در طی این ده سال هنوز هم نظرات و شوخیهای هوشمندانه وی، در محافل سینمایی نقل میشود. هنوز هم آن جمله شاهکار او در دهنمان نقش بسته که: «برای اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شوید، باید رویایی داشته باشید». اجازه بدهید برای سالگرد درگذشت این فیلمساز بزرگ، 10 نصیحت او به فیلمنامهنویسان را با هم مرور کنیم. اینها ده نصیحت طلایی وایلدر به فیلمنامهنویسهاست که در وب سایت رسمی کامرون کرو (فیلمساز بزرگ آمریکایی که گفتگویی طولانی با وایلدر انجام داده) آمده.
ادامه مطلب ...
پیشنهاد میکنم همش رو بخونین
مسعود فراستی
فیلم در تبلیغات یعنی: گل و گلدون و درخت و چراغ گردسوز، خانه قدیمی سنتی، با حوض بزرگ پرآب، عکس های یادگاری خانوادگی با چراغ و گلدان شمعدانی، دختری با لباس دهاتی و چادر گلدار سفید، سوار بر تاب با پس زمینه ای از درخت و سیب و انار، زنانی لبخند به لب با چادرهای گلدار، مردانی با لبخند و با یک کله قند، آخوندی سفید پوش بی عمامه دوقلو در بغل و چند بچه حیران، لوگویی با خط شکسته نستعلیق و جمله «پیشکش به خانواده های ایرانی».
موسـوی ام
ادامه مطلب ...
مسعود فراستی در نقد و بررسی فیلم «جدایی نادر از سیمین» با اشاره به 2حفره اساسی در فیلمنامه آن گفت: «جدایی...» از فیلمفارسی بدتر است چرا که فیلمفارسی ادعایی ندارد اما فیلمی که میگوید مسئله اخلاقی دارد و از پس آن بر نمیآید، خیلی بد است.
ادامه مطلب ...
سلام
شاید این سوالی که میپرسم واستون احمقانه باشه!!!!!!!!
دوستان لطف کنید بگید
بهترین فیلم عمرتون
که تا به حال دیدید
چی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موسویم
سلام ...
دوستان امروز امور فرهنگی اجازه ی اکران خصوصی فیلم "بازگشت" و داد
و قرار شد فیلم و تو یک کلاس از دانشکده برق روی پرده نمایش بدیـــــم.
اما هدفم از اکران خصوصی این بود:
بچه های کانون اول فیلم و ببینن و هرچقدر که از فیلم خوششون اومد همونقدر بین دوستاشون این فیلم و تبلیغ زبانی کنن برای اکران عمومی آینده...
اما روز این اکران خصوصی...
از اونجایی که الان بچه ها تو حال و هوای جشنواره هستن و میرن فیلم میبینن وهنوز یک سری از بچه های شهرستانی هنوز نیومدن من اکیدا" پیشنهاد میدم که روز اکران بزاریم سه شنبه ی هفته ی بعد یعنی بیست و ششم بهمن ساعت 12 تا 2 که فکر میکنم هیچکس تو این ترم این زمان کلاس نداشته باشه.دوستان لطفا" نظر خودتون و بگید ...
اما این فیلم شاهکار و ازدست ندید به هیچ بهانه ای... به هیچ بهانه ای.از ما گفتن بود...
موسوی
سلام . . .
امـــــروز به لطف محمد فـــــرامرزی رفتم بی خود و بی جهت و تو بالکن سینما آزادی دیدم. خوب بود که این سری جشنواره خیلی بانظـــم تر از سال های قبــــل بود ولی برای اینکه دین خودشون و به سال های قبل ادا کنن فیلم با 10 دقیقه تاخیر شروع شد.
الان که میخوام درباره ی این فیلم صحبت کنم نمیدونم واقعا" چی بگم چون به دلیلی تاریکی سینما نتونستم یادداشت خاصی بردارم.بخاطر همینم شاید این نظری که راجع به این فیلم میدم شاید کامل نباشه و شاید بعدا" که بیشتر فکر کنم به چیزهای بیشتری در مورد این فیلم برسم.
اما چیزی که در مورد کاهانی میتونم بگم هنوز جا داره که پخته تر بشه و به یک کارگردان خوب سرپا تبدیل شه.
اما بخوام یکم جزئی تر راجع به فیلم صحبت کنم. اول از بازی ها شروع میکنم . و باید بگم که یکی از بازی های عالی که تا به حال از رضا عطاران دیدم تو این فیلمه و خیلی خیلی خوب بازی کرده .احمد مهران فر هم مثلی اکثر کار هاش بازیش خوبه.اما نگار جواهریان مثل همیشه فوقالعادست.یک چیز که واسه من عجیب بود درباره ی نگار جواهریان اینکه واقعا" تو این فیلم مثل فیلم های دیگه ای که بازی کرده متفاوت از نقشهای دیگش بود. و به شکل خیلی خوبی خیلی جزئی کمی صداش و تغییر داده بود و خش دار کرده بود. و اون دختر مدرن یک خانواده ی مذهبی و رو تونسته بود با بازیش و حرکات بدنش خوب در بیاره.اما بازی پانتا آ بهرام تا حدی خوب بود ولی به نظر من تو در آوردن لهجه ی اصفهانی تو بازیش تا حدی ناموفق بود. طوری که با اینکه لهجه ی اصفهانی خیلی متمایز از لهجه های دیگست.من اصلا" خوب متوجه نمی شدم که به چه لهجه ای صحبت میکنه. تا اینکه گفت میخواد بره خونه ی باباش تو اصفهان.
از لحاظ ساختی بخوام بگم فیلم چیزی خاصی نداشت و همه چیز معمولی بود از تدوین گرفته تا میزانسن و ... . اما یک ایرادی که من و متعجب کرد در اول فیلم پلان اول بود که یه فوکوس فولو بیجا دیدم که به نظر میرسید فیلم بردار حواسش نبوده.
درباره ی فیلمنامه ام باید بگم که بعضی وقت ها فیلمنامه از لحاظ موقعیت پردازی خیلی خوب میشه اما بعضی جا ها هم موفق نمیشه. دیشب که هفت و میدیدم این فیلم تو تقسیم بندی ه کمدی سیاه قرار داد.ولی به نظر من فیلم با اینکه یکی از قصدهای کارگردان در آوردن کمدی سیاه تو فیلمه همینطور که تو هیچ دیدیم اما موفق نمیشه این و در بیاره. یعنی جاهایی که کمدیه سیاهی وجود نداره وجاهایی که سیاهیه کمدی به شکل خوبش وجود نداره.فیلم جون میکنه که این و دربیاره اما زیاد موفق نمیشه.و بعضی لز دیالوگ ها با اینکه خوبه اما بیشتر دیالوگ ها به نظر من تحمیل کارگردان به شخصیت هاست البته اگه اسمشون و بزاریم شخصیت. و وقته بازیگر ها این دیالوگ ها رو میگن شاید خیلی ها تو سینما بخندن و خوششون بیاد ولی واسه غیر منتظره از جانب اون شخصیت هاست.
اما یکی از مشکل های اساسیه این فیلم پایان فیلمه که به شدت بهش پرداخت نشده مثل هیچ و بیست و جایی که باید تبدیل بشه به فاجعه نمیشه و فیلم تموم میشه.من نمیدونم این و چطور باید در مورد کاهانی تبیین کنم انگار وقتی به آخر فیلم میرسه تمام تلاش خودش و تباه میکنه و انگار فیلمنامه ای که خودش نوشته رو دوست نداره.
در کل باید یگم که بی خود و بی جهت یک فیلم متوسط کمی رو به بالا هست من که به شخصه زیاد مناسبه اکرانش نمیدونم همون طور که یه حبه قند و نمی دونستم
موسوی
سلام...
مبنی بر صحبت هایی که با عباس شکوری داشتم.
میخوام تو ترم جدید یک فیــــلم اکران کنم .
اما اون فیلمی که میخوام اکران کنم که آقای شکوری قبلا" توو وبلاگ معرفیش کرده...
اسم فیلم بازگشت هست
اما این فیلم و میخوام دو بار اکران کنم
یک بار اکرانه خصوصی برای بچه های کانون
که هرکی مخالفه بگه
و یک بارم اکران دانشگاهی
کسایی که موافق و مخالف هستند اعلام کنند
توجه : رای گیری تا ساعت 10 شب پس فردا یعنی چهار شنبه 12 بهمن ادامه خواهد داشت
سلام
امید صفایی به نت دسترسی نداشت از من خواست که این پست و بزارم.
بالاخره صفایی امروز تونست تالار مولوی و تو سه روز
سیزدهم و چهاردهم و پانزذهم بهمن پیش رزرف کنه
یعنی کم کم باید آماده شیم واسه یه سری اکران های نسبتا" عظیـــم از فیلم های کــن.
.
.
.
دوستانی که میخواستن تو این اکران ها به ما کمک کنند و از قبل اعلام آمادگی کرده بودن ودر کل کسانی که دوست دارن یه ما کمک کنند...
زحمت بکشن طرح پیشنهادیشون و بگن
و
فیلم های جشنواره ی کن رو ببینند و برای پست های بعدی در باب پیشنهاد فیلم واسه اکران ما را یاری کنند.فقط محدودیت ها هم در نظر بگیرند.
این لینک ها شاید بتونه کمکتون کنه...
1-فیلم هایی که گرند پریکس گرفتن تو کن
2-فیلم هایی که جایزه ی بهترین کارگردانی و گرفتن
3-فیلم هایی که جایزه ی بهترین فیلمنامه رو گرفتن
اصلاحیه: سیزدهم/ چهاردهم/ پانزدهم اسفند
موسوی
قبل از معرفی:داشتم فکر میکردم من اگر تو وبلاگ یک فیلم و معرفی می کنیم چه بازخورد مثبتی میتونه واسه من داشته باشه.بعد به این نتیجه رسیدم که اگه یک نفرم این فیلم هایی که من معرفی میکنم و ببینه وبیاد سر اون فیلم با هم بحث کنیم من کلی ذوق میکنم و واسه من کافیه.پس اگر فیلم و دیدین حتما" بیاین با هم بحث کنیم.
توجه داشته باشید که این فیلم هایی که من معرفی میکنم یا تو آرشیو هست یا من در اسرع وقت میرسونمش دست خانم مردیها و شما میتونید به راحتی فیلم و تهیه کنید.
دیوید لینچ:حتما" نام این کارگردان پر آوازه ی آمریکایی را شنیدید.کارگردانی که تا آنجا که من میدانم با فیلمهای روانکاوانه بسیار پیچیده اش معروف است.حتی عده ای به خاطر این فیلم های پرابهام سورئال این کارگردان علاقه ای به آن نشان نداده و به سمت فیلم هایش هم نمیروند.
اما خود راجع به پیچیدگی فیلم هایش میگوید:زندگی خیلی پیچیده اس بنابر این فیلم ها هم باید اینگونه باشد.اما اگر بخواهم به فیلم های مشهورش اشاره کنم باید از اولین فیلم او یعنی کله پاک کن شروع کنم به علاوه ی مرد فیل نما و قلبا" وحشی که در سال 1990 کن گرفت و جاده ی مالهلند و بزرگراه گمشده.
مرد فیل نما:که در سال 1980 ساخته شده و جوایز زیادی را از آ« خود کرده از جمله جایزه ی سزار فرانسه و حتی برکاندیدای هشت اسکار بوده است.اما این فیلم و داستان استریت تا حدودی به نظر من از آن سینمای بسیار پیچیده و سورئال و پرابهام لینچ دور است وداستان واقع گرا و رئال است.شاید او برای ثابت کردن خود در اینگونه فیلمها آن ها را ساخته است.
این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است. و اقتباسی است از داستان مرد فیل نما و خاطرات دیگر اثر فردریک تروس.اما این فیلم داستان شخصی لست به نام جوزف مریک در فیلم جان مریک که جان هارت نقش او را بازی می کند که به دلیل معلولیت خود و نقصی که در چهره دارد در برخورد با مردم دچار بحران ها و مشکل هایی می شود و در ادامه . . .
با اینکه اسمم و اون بالا زده ولی چو ن بچه ها هنوز آشنا نیستن موسوی ام