ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
کارگردان : David O. Russell
نویسنده : David O. Russell
بازیگران : Jennifer Lawrence, Robert De Niro , Bradley Cooper
هزینه تولید: ۶۰ میلیون دلار
محصول کشور: ایالات متحده آمریکا
کمپانی توزیع کننده : 20th Fox Century
خلاصه داستان : جوی داستان شخصیتی به همین نام است که بعد از مدتی به بنیانگذار و مادرخوانده یک امپراتوری کسب و کار خانوادگی تبدیل میشود.
منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۷.۵ از ۱۰ )۳ از ۴(
ظاهراً دیوید او راسل، کارگردان، اعتقادی به رضایت از دستاوردهای سابق خود ندارد. گرچه بار دیگر بازیگران «نور امید»، جنیفر لورنس، بردلی کوپر و رابرت دنیرو، را گرد هم آورده است، «جوی» نتوانسته به خوبی آن فیلم بشود. در واقع، این دو فیلم اصلاً به هم نزدیک نیستند. «جوی» به همان اندازه که از «کلاهبرداری آمریکایی» سال گذشته دور است از «نور امید» نیز فاصله دارد. به سختی میتوان مورد مشابهی با این فیلم در سالهای اخیر پیدا کرد- داستان یک مخترع متعهد و پرحرارت که تمام مشکلات شخصی و مالی موجود بر سر راه ساخت و فروش اختراعش را تحمل میکند. داستان عجیب و دور از انتظار است اما دیالوگها و بازیها باعث شدهاند که «جوی» به ضیافت سرگرم کننده آخر سال تبدیل شود.
«جوی» یکی دیگر از فیلمهای بزرگ ساخته شده بر اساس داستان واقعی سال جاری است. سوژه فیلم جوی مانگانو (لورنس)، کارآفرین ساکن لانگ آیلند، است که جاروی خود به خود جمع شوی میراکل را در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی طراحی و تولید کرد. علیرغم بدبینیهای پدرش، رادی (رابرت دنیرو)، و خواهرش، پگی (الیزابت روم)، جوی پول کافی برای ساخت ۱۰۰ جارو را تهیه میکند و بعد آنها را در منطقه میفروشد. وقتی که دوست و همسر سابقش، تونی (ادگار رامیرز)، به او قول یک مصاحبه با مجری شبکه QVC، نیل واکر (بردلی کوپر)، را میدهد، او فرصتی مییابد تا جاروی میراکل را در تلویزیون بفروشد. اگرچه فروش اولیه ضعیف است، جوی نیل را ترغیب میکند تا به او اجازه دهد که به جای تبلیغاتچی «حرفه ای» خودش محصولش را معرفی کند؛ این کار باعث موفقیتش میشود. بیش از ۱۸۰۰۰ واحد جارو به فروش میرسد که جوی را وارد جاده موفقیت میکنند. اما پرسشها درباره مالکیت همه چیز را به خطر میاندازند و جوی را ورشکست میکنند.
«جوی» را میتوان به عنوان داستان تبدیل شدن یک انسان فقیر به فردی ثروتمند تصور کرد. این فیلم سیندرلایی بدون شاهدخت است. به نوعی، این بخش از فیلم نقطه قوت آن است. داستان زن خودکفایی را تصور کنید که نیازی به یک مرد به عنوان ناجی یا تکیه گاه ندارد. دیگر چه، در فیلم کوچکترین از یک ماجرای عشقی وجود ندارد.
هرچند کل «جوی» درباره فرایند نیست- فیلم بین تولید جاروی میراکل و زندگی شخصی خالقش تعادل برقرار میکند-اما زمانی بهترین نتیجه را می دهد که به بیننده اجازه می دهد دزدکی به پشت پرده نگاهی بیندازد. شاید جذابترین صحنه های فیلم صحنه های QVC باشند جایی که در آن میبینم که چه اتفاقاتی پشت دوربین رخ میدهند. (ملیسا ریورز پرتره ای اسرارآمیز از مادر مرحوم خود، یکی از مجریان برنامه های زنده شبکه QVC در طول دوران قبل از اینترنت، ارائه می دهد) چیزهایی مانند یافتن مدلها، جنگ بر مالکیتهای فکری و تأخیر تولید به نظر جزء موضوعات مهم یک فیلم نمیآیند، اما فیلمنامه خوشایند و شبه کمدی این فیلم به آنها جان بخشیده است.
«جوی» ماجرای دعوای دیوید با گولیاث با پیروزی آدم ضعیفه است. برای یک فیلمنامه، این غیرعادی نیست. آنچه آن را متفاوت میکند این است که دیوید یک مخترع است. علاوه بر این اینجا دیوید یک زن است. چه تعداد فیلم درباره مخترعان زن ساخته شدهاند؟ این بیشتر نشان دهنده فرهنگ مرد محور هالیوود است که سعی میکند تعداد زنان در زمینه های علم و مهندسی را محدود کند. تعداد جویهای زندگی واقعی بسیار بیشتر از تعداد جویهای توی فیلمها است.
جنیفر میتواند بار دیگر نامزد دریافت جایزه اسکار شود، اگرچه اکران محدود «جوی» برای منتقدان و اعضای آکادمی اسکار میتواند مقصر اصلی رد شدن او باشد. او در این فیلم بازی زنانه ای ارائه می دهد. به خوبی روح و عزم جوی را به تصویر میکشد و به خوبی از میدان مین در هم تنیده از کمدی و درام راسل رد میشود اما «جوی» فاقد آن دست صحنه های بزرگ و نمایشی است که رای دهنده های اسکار عاشقش هستند. او قابل باور است و این تمام آن چیزی است که یک بیننده نیاز دارد. بردلی کوپر زمان زیادی برای هنر نمایی روی پرده ندارد و اگرچه جاذبه بین او و لورنس قبلاً اثبات شده است، هیچ چیز عاشقانه ای بین آنها وجود ندارد. رابرت دنیرو شاید آزار دهندهترین شخصت زندگیاش را بازی کرده است. قدیمیهای هالیوود همچون ایزابلا روسلینی و دایان لاد به ترتیب در نقش دوست دختر رادی و مادربزرگ جوی ظاهر شدهاند. و راسل با به خدمت گرفتن چند ستاره سوپ اپرای واقعی (سوزان لوسی، موریس بنارد، لورا رایت) در یک سوپ اپرای کاذب که بسیاری از شخصیتهای فیلم تماشایش میکنند در فیلمش کمی شوخی قرار داده است.
بعید است که «جوی» بتواند تعریف و تمجیدهایی مانند «نور امید» یا «کلاه برداری آمریکایی» برای راسل به ارمغان بیاورد. این فیلم موقرتری است و کمتر میتوان آن را صاحب سبک دانست. همچنین، با توجه به این که موضوع فیلم مبهم است، نباید انتظار زیادی هم از گیشه آن داشت. با این حال، تا حدی با توجه به این که فیلم تفاوت زیادی با محصولات مرسوم هالیوود دارد، به نظرم تماشای «جوی» میتواند حال و هوایمان را عوض کند. بازیهای خوبی دارد، شخصیت اصلی به خوبی تعریف و ترسیم میشود و آنچه قرار است انجام دهد را انجام می دهد.
مترجم: محمدرضا سیلاوی
منبع:سایت نقد فارسی